استاد هوشنگ ظریف در سال ۱۳۱۷ در تهران متولد شد و از همان زمان که موسیقی را آغاز کرد، از بزرگترین اساتید زمان خود بهره برد. از موسی خان معروفی که نواختن تار را از او آموخت تا بزرگانی همچون: روح الله خالقی، ابوالحسن صبا، بنان و علی اکبر شهنازی.
اگرچه این موسیقیدان را بهعنوان یکی از هنرمندان افتاده در هنر موسیقی میدانند، اما او ترجیح میدهد که از خود تعریف نکند. ظریف یکی از نخستین هنرمندانی است که پس از انقلاب؛ نشان عالی هنر (معادل دکتری در نظام آموزش عالی) را دریافت کرد. وی، عضو شورایعالی خانه موسیقی، ردیفدان و استاد نوازندگی در هنرستانهای موسیقی دختران و پسران و یکی از هنرمندانی است که با شرکت در کنسرتهای متعداد موسیقی در خارج از کشور بهخصوص در وین(اتریش) موجب معرفی موسیقی ایران در دنیا شده است.
*چطور شد که به موسیقی علاقه پیدا کردید؟
ــ زمانی که در مقطع دبستان درس میخواندم یک واحد درسی به نام سرود و موسیقی داشتیم و هفتهای ۲ ساعت موسیقی و شیوههای نتنویسی را میآموختیم و صبحها سر صف سرود “ای ایران” را که از مجموع آموختههای درس موسیقی بود، میخواندم. از همان دوران بود که شناخت نسبی به هنر موسیقی پیدا کردم و همین آشنایی باعث شد که در آیندهای نه چندان دور به موسیقی علاقه پیدا کنم.
*با چه اساتیدی در هنرستان کار میکردید؟
ــ هنرستان موسیقی در سال ۱۳۲۸ توسط زندهیاد روحالله خالقی تاسیس شد. من در آن زمان کلاس پنجم ابتدایی بودم و بعداز پایان مقطع ابتدایی به هنرستان موسیقی رفتم. چون از کودکی علاقه بسیاری به ساز تار داشتم؛ این ساز را انتخاب کردم و استاد موسیخان معروفی نخستین استاد من بود و نزد اساتید دیگری چون استاد بنان، صبا، تهرانی و مهدی مفتاح ادامه تحصیل دادم و هارمونی را نیز نزد روحالله خالقی فراگرفتم.
*شما تقریبا از نخستین شاگردان هنرستان بودید، حتما خاطرات بسیاری از مرحوم خالقی و دیگر اساتید دارید.
ــ واقعا زندهیاد خالقی مرد یگانهای بودند و شاگردان هنرستان را مثل بچههای خودشان دوست داشتند. مخصوصا به من و همسرم بسیار علاقهمند بودند. اتفاقا شاهد عقد ما هم در مراسم ازدواجمان بودند که هنوز عکس این مراسم در آلبوم خانوادگیمان موجود است. زمانی هم که تازه ازدواج کرده بودیم، گاهی آخرهفتهها به اتفاق همسر و دخترشان با ماشین دنبال ما میآمدند و به خارج از تهران می رفتیم. خودشان هم زحمت تدارک نهار را میکشیدند. هرچند مدت یک بار شاگردان هنرستان که در هنرستان با هم ازدواج کرده بودند به منزلشان دعوت میکردند و باعث میشدند دوستان دورهم جمع شوند. واقعا نام استاد خالقی همواره بهدلیل هنر و منش والایشان در تاریخ جاودانه میماند.
*شما با همسرتان (خانم پروین صالح) در هنرستان آشنا شدید و ازدواج کردید. چطور باهم آشنا شدید؟
ــ بله ما در هنرستان تحصیل میکردیم. البته ایشان در سالهای پایینتر از من تحصیل میکردند. ما هم مثل بسیاری از شاگردان دیگر هنرستان، در رشتههای متفاوت کار میکردیم. همسرم از شاگردان استاد صبا بودند. بعد از فوت ایشان نزد آقای حسینعلی ملاح (داماد زندهیاد علینقی وزیری) ویلن کار میکردند. در ارکستر استاد پایور هم ویولا (ویلن آلتو) مینواختند. به هر حال ما باهم آشنا شدیم و ازدواج کردیم. یادم هست که در آن زمان ما نسبت به دخترانی که در هنرستان تحصیل میکردند، غیرت و تعصب داشتیم و در خارج از هنرستان اگر کسی به آنها حرفی میزد یا مزاحم آنها میشد، با آنها برخورد میکردیم تا پا به فرار بگذارند.
*بعداز دیپلم، به ارکستر استاد صبا دعوت شدید؟
ــ هنوز دیپلم نگرفته بودم که به گروه موسیقی در اداره فرهنگ و هنر به رهبری استاد صبا دعوت شدم و بعداز فوت ایشان، استاد حسین دهلوی؛ رهبری آن را به عهده گرفت. درعین حال در برخی از گروههای کوچک مانند گروه استاد فرامرز پایور هم فعالیت داشتم و تا پیش از بیماری ایشان؛ این گروه را حفظ کرده بودیم و در داخل و خارج از کشور کنسرت برگزار میکردیم. بعداز آنکه دیپلم گرفتم در هنرکده موسیقی یا همان دانشگاه هنر امروز حاضر شدم و در آن مرکز هم با آقای فخرالدینی که استاد من بود، آشنا شدم همچنین نزد علی اکبر شهنازی دورههای پیشرفته تارنوازی را آموزش دیدم.
*در آنجا هم تدریس می کردید و هم تحصیل؟
ــ بله. استاد علیاکبرخان شهنازی؛ مردی بسیار افتاده و درعین حال قدرتمند بودند. حدود سال ۴۲ هنرستان شامل دو طبقه بود. من در طبقه بالای ساختمان درس میدادم و زمانی که زمان درس گرفتن خودم میشد، استاد یکی از شاگردان را میفرستادند که به طبقه پایین بروم و درس خودم را بگیرم. من دوست داشتم که قطعات را نت به نت دربیاورم و حتی اگر از استاد میخواستم که گوشهای را ۱۰ بار هم بزنند؛ برایم تکرار میکردند. ایشان واقعا انسان نازنینی بودند و خداوند رحمتشان کند.
*شما سالها در گروه استاد پایور حضور داشتید، برخلاف روال معمول گروههای موسیقی ایرانی، این گروه بسیار بادوام بود. فکر میکنید دلیل آن چه بود؟
ــ افرادی که در گروه ما کار میکردند همگی همدل بودند. همه همدیگر را قبول داشتند. کسی نمیگفت من برتر از دیگری هستم. همه با عشق کار میکردند. جلسات تمرینی که استاد پایور برای اعضای گروه میگذاشتند، معمولاً سه یا چهار ساعت طول میکشید و البته بین آن ۲۰ دقیقهای هم برای استراحت و نوشیدن چای و قهوه وقت میگذاشتند.
*شما شاگردانی داشتید که امروز هریک استادی در زمینه موسیقی شدهاند؛ حسین علیزاده و حمید متبسم. امروز که کنسرتهای آنها را میبینید یا آثارشان را میشنوید، چه احساسی دارید؟
ــ واقعا خوشحال میشوم که میبینم که آنها موفق و نامآور شدهاند و به خودم میبالم. البته این دوستان هم همیشه محبت دارند و اگر در خارج کشور باشند، تماس میگیرند و باهم صحبت میکنیم و به ایران هم که میآیند به منزل ما میآیند و باهم صحبت میکنیم.
*گویا یک نوه دختر و یک نوه پسر دارید، با آنها موسیقی کار نمیکنید؟
ــ نوه دخترم کلاس پنجم است و تار میزند و نوه پسرم هم کلاس چهارم است و پیانو کار میکند. خودم با آنها کار نمیکنم. به دلیل سن و سالم، مدتهاست که شاگرد مبتدی قبول نمیکنم به همین خاطر پیش شاگردان خودم کار میکنند. البته گاهی که در کنار آنها هستم با آنها کار میکنم و اگر ایرادی داشته باشند، برطرف میکنم. فرزندانم هم موسیقی کار میکردند، اما دوست ندارم موسیقی حرفه هیچکدامشان باشد. چون متاسفانه موسیقی درحال حاضر موسیقی آیندهای ندارد که بتوان از طریق آن گذران زندگی کرد.
*معمولا در تعطیلات نوروز چه برنامههایی دنبال میکنید؟
ــ معمولا در این تعطیلات به شمال دعوت میشویم، اما به دلیل ترافیک و مسیر ترجیح میدهم که در تهران بمانم. برای هموطنان هم آرزو میکنم که سال خوبی داشته باشند و همیشه سلامت باشند.