موسیقی ایرانیان – بیتا یاری: امروزه چه کسی به خاطر دارد که تصانیف زرینپنجه و مهدی خالدی یا تصانیف ساخته زندهیاد یاحقی کدامند؟ علیرضا قربانی درست میگوید که بخشی از همت و انرژی و وقت حرفهای روزانهاش را گذاشته تا تصنیفهای قدیمی را بازخوانی و اجرا کند. آنچنان که میگوید بسیاری از کارهای قدیمی هنوز شنیدنی هستند، اما تقریبا کسی آنها را نشنیده و حتی محدودیت شنیدن برای آنها وجود دارد. این میل به بازخوانی تصانیف نهچندان دور تاریخ موسیقی معاصر از کدامین بخش حذفی موسیقی نشأت گرفته؟ این ماندگاری چیست که امروزه هر آنچه خط و ردی از «قدیم» داشته باشد، مورد نظر و توجه واقع میشود؟ آیا ما باز اسیر نوستالژی هستیم؟ اینبار به کدام تاریخ و اعتبار و داشته قبلیمان میخواهیم دست بیندازیم؟ گویی این افسون هزاره ما ایرانیان است که هرازگاهی دلمان یاد گذشته نهچندان دورمان را میکند. علیرضا قربانی خوانندهای که در نخستین دیدار رئیسجمهور منتخب، با هنرمندان برای اجرای موسیقی روی سن رفت، علت این حضور را بازگویی میکند تا از امیدی که بر او نیز جوانه زده بگوید؛ خوانندهای که برای نخستینبار همگان آوازش را در سریال «کیف انگلیسی» از صداوسیما شنیدند از نبود قانون برای حق مالکیت اثر ناراضی است. قربانی، توجیه موافقت برخی از خوانندگان برای این کار را در صداوسیما درست نمیداند. با خواننده قطعه زیبای ارغوان در آلبوم «حریق خزان» درخصوص این مسائل و همچنین کنسرت پیش روی او به گفتوگو نشستهایم.
چه شد که علیرغم چهار سال کنارهگیری از محافل دولتی، شب دیدار حسن روحانی با هنرمندان به اجر ا پرداختید؟
خیلی خوشحالم و بسیار هم خوب شد چرا که خبرگزاری فارس نوشته بود بسیاری از کسانی که قهر کردهاند (که البته منظورشان محمود دولتآبادی و مسعود کیمیایی است) در این شب حضور داشتند. این واقعا خوشایند است. نشان میدهد که چقدر رئیسجمهور را دوست دارند یا حداقل به او امیدوارند!
این حضور دقیقا نشان داد که هنرمندان در ۲۴ خرداد موضع مناسبی را اتخاذ کردند و از این مساله خوشحالند. حداقل امیدواری بهوجود آمده و درخصوص بهبود شرایط امیدوارند.
بله، امیدواری بهوجود آمده! هرچند هنوز وضعیت موسیقی تغییری نکرده، اما همین امیدواری بهوجود آمده نیز گرمابخش است. همین که امید بازگشته است، خوب است.
هرچند دولت یازدهم با پشتوانه مردم و هنرمندان روی کار آمده، اما برای اینکه برچسب خواننده دولتی یا مورد تایید دولت به شما زده نشود، چه تدبیری دارید؟
این برچسب در هنرهای نمایشی و موسیقی به جهت برد مخاطبان و اثرگذاریای که در مردم عادی و خواص دارند، به شدت بیشتر از سایر هنرها دیده میشود وگرنه در خوشنویسی و نگارگری و عکاسی نیز هست، اما دیده نمیشود. بنابراین وظیفه هنرمندان بسیار خطیر است. در هر هنری و به طور خاص، آنجایی که به استقلال و آزاداندیشی هنرمند خدشهای وارد بشود، وضعیتی به وجود میآید که از سوی مخالفان و طرفداران مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. هنرمند هر کاری میکند نباید بگذارد استقلال و آزاداندیشیاش از بین برود. اگر هنرمند در جامعهای باشد که به سمت حکومت برود، حکومت از او سوءاستفاده میکند یا اگر به سمت مخالفان حکومت برود، باز هم از او وءاستفاده میشود. اینجاست که نقش هنرمند مشخص میشود، اینکه باید تدبیر و تعقل داشته باشد تا استقلال و آزاداندیشیاش از بین نرود، کمااینکه خودش میتواند سرمنشا بسیاری ازحرکتها و اندیشههای نو باشد.
چرا شما بهعنوان یک هنرمند در نخستین دیدار رئیسجمهور با هنرمندان حضور پیدا کردید؟
استقبالی که هفته گذشته از رئیسجمهور شد، باورکردنی نبود. چهرههای مختلف از بزرگترین افراد در هنرهای مختلف تا کمتر شناخته شده، در یکجا حضور داشتند. اعتقاد دارم جواب مثبتی بود که مردم در ۲۴ خرداد دادند و تمام حرفشان این بود که آن مدیریت اجرایی را برای مملکت میخواهیم که حرف اصلیاش اعتدال و میانهروی باشد، نه افراطیگری. مهمترین خواسته مردم و هنرمندان و کسانی که رای دادند این بود که ما از افراطیگری که شامل همهچیز میشود، خسته شدهایم و حرکت معقولی میخواهیم که توام با تدبیر و تدبر باشد و از روی نابخردی نباشد و اعتدال در آن رایج باشد و در واقع حرکتی که به آن اعتقاد داشته باشد. اگر کسی از فرهنگ و تمدن و هنر حرف میزند، حرفش واقعی است و فقط به جهت کلامی نیست، بلکه کسی است که به واقع خودش داعیهدار فرهنگ و هنر است. من این را از قول هنرمندان نمیگویم بلکه از قول تمام آنهایی که رای دادند تا این دولت انتخاب شود، میگویم. میخواهم بگویم مردم میخواستند بگویند با آن شیوه نگرش هشتسال گذشته که از افراطیگری مملو بود، خسته شدهایم و میخواهیم دولتی بیاید که از این چیزها بری باشد و چهره واقعی از ایران و ایرانی را که میتواند از خودش نشان بدهد، نمایان سازد.
شنیدهایم تعدادی از آثار قدیمی را که از آنها به عنوان کارهای ماندگار یاد شده، در کنسرت پیش رو اجرا خواهید کرد.
بله، امسال علاوه بر اینکه در ۳۱ مرداد و اول شهریور در تهران کنسرت داشتم،بلافاصله در سوم هرماه هفت اجرای «حریق خزان» را به رهبری سهراب کاشف که از اتریش تشریف آورده بودند، روی صحنه بردم. بنابراین با توجه به تعدد کنسرتها و تور مفصلی که امسال در شهرهای مختلف ایران از شمال و جنوب و غرب و مرکز در شهرهای آمل، رشت، شیراز، زنجان، کرمانشاه، همدان و یزد برگزار کردیم تصمیم گرفتیم کنسرت پیش رو را پنجشنبه و جمعه آینده برگزار کنیم. اجرای آتی همراه ارکستر زهی ۲۷ نفره است که در بین ارکستر دو ساز ایرانی سنتور و تار همراه پرکاشن حضور دارند و ۱۲ نفر اعضای گروه کر هستند که در جاهایی که باید آواز جمعی خوانده شود، به صورت کرال اجرا میکنیم. کارهایی که اجرا خواهد شد در واقع منتخبی از آثاری است که طی ۱۵ سال گذشته اجرا کردهام. از سریالهای «کیف انگلیسی» در سال ۷۸، «شب دهم» در سال ۸۰ تا کارهای امروز و از آهنگسازانی چون فرهاد فخرالدینی، فردین خلعتبری، مهیار علیزاده، استاد همایون خرم، استاد علی تجویدی و دیگران. اما ماندگاری آنها را بهتر است شما و دیگران بگویید. اینها کارهای پرمخاطب بنده است که مردم آنها را نسبت به سایر کارهایی که انجام دادهام، بیشتر میشناسند.
واژه ماندگار برای شما چه تعریفی دارد؟ آیا محبوبیت فعلی قطعات شرط ماندگاری است یا قضاوت تاریخ درخصوص آثار آنها را ماندگار میکند؟
هنگامی که واژه ماندگار را به کار میبریم، قطعا تاریخ قضاوت میکند. این تاریخ میتواند زمان بسیار طولانی و قدیمی نباشد و معاصرتر باشد. مثلا یک اثر ۲۰ ساله میتواند روند تاریخی را نشان دهد و به لحاظ کار ماندگار باشد. برخی کارها هستند که قدمتشان زیاد است؛ مثلا از آثار عارف و شیدا یا حتی کسانی که نامشان را نمیدانیم تا آثار اساتیدی مثل همایون خرم و علی تجویدی که از دهه ۴۰ به بعد ساخته شده. حتی کسانی که با موسیقی ایرانی آشنایی دارند، برخی از آنها را با نام و جزئیات زیاد میشناسند و این تصانیف را در کنسرتها، جشنها، هنگامی که عاشق میشوند یا عزادارند یا در خلوت خود زمزمه میکنند. در نتیجه بخش اول صحبتهای شما را تایید میکنم. ماندگاری به قضاوت تاریخ است اما گاهی زمان کوتاهتر است و گاهی زمان طولانیتر.
درخصوص کارهای تازه و خبرهایی که از همکاری شما با کامبیز روشنروان میرسد، بفرمایید که این همکاری چگونه صورت گرفته و منتج به چه کاری (آلبوم، کنسرت و…) خواهد شد؟
در کنار این کارها که برای اجرا آماده کردهام، در ماه گذشته ضبط تقریبا دو آلبوم را که به صورت موازی انجام شدند، به پایان رساندم. یکی با مهیار علیزاده، آهنگساز حریق خزان است که بازهم فرم ارکسترال دارد و روی شعر نو صورت گرفته و تعداد قابل توجهی از کارها آواز با همراهی گروه کر (کرال) است. هنوز نامی برای آن تعیین نکردهایم. کار دومی که به پایان رسیده، آلبومی است که تمام آهنگهایش ساخته استاد علی تجویدی است. تقریبا نیمی از آثار قبل از انقلاب ایشان و نیمی از ساختههای پس از انقلاب ایشان را شامل میشود که کمتر شنیده شدهاند و گاهی در کنسرتهایم اجرا کردهام. از استاد کامبیز روشنروان در اسفندماه سال گذشته خواهش کردم افتخار بدهند و زحمت تنظیم این آثار را به جهت اشرافی که به موسیقی ایرانی دارند، برعهده بگیرند چراکه نیاز به تنظیم با ارکستر زهی و ارکستر بزرگ داشت. ایشان با مهر و محبت پذیرفتند. حتی گفتند چون که آثار استاد تجویدی است با تمام عشق و علاقهشان کاری کنند و با این گفته به ما انرژی مضاعفی دادند. دو ماه پیش ضبط ارکستر و آهنگ آن انجام شد. هفته گذشته کار ضبط و خوانندگی آن به پایان رسید. امید دارم این آلبوم نیز همانند «رسوای زمانه» مردمی باشد و کاری باشد که مردم با آن خاطره زیادی داشته باشند.
با توجه به صحبتهایی که کردید پس از کار موفق حریق خزان در سال گذشته، دوباره به اجرای آثار گذشتگان و اجرای مجدد و احیای آثار قدیمی رو آوردهاید. با سپاس از شما که با اجرای مجدد آثار قدیمی از اساتید بزرگواری چون علی تجویدی یادی می نمایید و دوباره نام آنها را زنده میکنید. چراکه اغلب آثار ایشان را بانوان در قدیم اجرا کردهاند. اما میخواهم بدانم چرا به اجرای کارهای قبلا خوانده شده رو آوردهاید و نوستالژیها را دوباره احیا میکنید؟ چرا بازار نوستالژی در ایران داغ است؟ فکر میکنید شاعر، ترانهسرا، تصنیفساز و آهنگسازان صاحب ذوق به قوت سابق نداریم یا مساله دیگری است؟
به چند دلیل این کار را انجام میدهم؛ یکی از دلایل مهمی که شما هم اشاره کردید این است که آن تصانیف را در قدیم بانوان خواندهاند و امکان شنیده شدن آنها برای همه مردم وجود ندارد. اما در خصوص مساله احیا یا بازسازی که فرمودید باید بگویم این مساله اصلا مربوط به ایران نمیشود. و به نظرم در ایران بهخاطر برخی از مواردی که وجود دارد یا عرفی است بسیار ضعیف نیز هست. حتی برخی تصانیف در قدیم بوده که امروزه از بین رفته است. در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا کار اجرای مجدد خصوصا در کارهای ماندگارتر که شنوندهها احساس بیشتری به آنها دارند، به شدت صورت میگیرد و ارتباط بیشتری با آن برقرار میکنند. اگر در ایران به این بازخوانیها کمتر پرداخته شده یا ضعیف بوده، به علت نوع نگرش و تفکری است که شاید کمتر منطقی یا به جهت عرفی کمتر منطقی باشد. به جهت اینکه مثلا در قدیم میگفتند تصنیف را آقایان نباید بخوانند و خانمها باید بخوانند امروزه این تصور از بین رفته و اتفاقا یکی از بزرگترین تواناییهای خواننده این است که نشان دهنده تصنیف را خوب بخواند و آواز را نیز. که نشاندهنده جامعیت و کامل بودن تکنیک و توانایی خواننده است. حتی در این خصوص در بسیاری از کشورها اقدام به جمعآوری یک اثر در یک آلبوم با صداهای خوانندگان مختلف میکنند که نشان دهند بهطور مثال در ۲۰ سال گذشته چه خوانندگانی با چه تنظیمهایی آن را خواندهاند. البته یادمان باشد بسیاری از کارهای مربوط به عارف قزوینی و شیدا و حتی کسانی که اسمشان را نمیدانیم، هنوز که هنوز است ارائهشان در قالب سیدی یا کنسرت لذتبخش است.
همین بازار داغ نوستالژی را میگویم که چرا اینگونه است؟ آیا کار جدید خوبی تولید نشده؟ شاعر خوب یا تصنیفساز خوبی نداریم؟
داریم، اینها در جای خودش محفوظ است و در جاهای مختلفی نمود دارد. درباره انجام کار نو که گفتم هم این روزها در حال انجام کاری کاملا نو و مدرن هستم درکنارش میتواند کاری با آنسامبل ایرانی و ارکستر ایرانی باشدو… در کنار کار نو میتواند رجوعی به کارهای دیگر باشد. مگر کسی که الان ساز میزند و از ردیف- دستگاه نوا را مینوازد، میپرسید چرا درآمد را میزند؟ هزاران نفر از زمانی که ردیف- دستگاه بهوجود آمده، آن را نواختهاند. دیگر اینکه در کنار کارهای نویی که انجام میدهید، اینها کارهای خاطرهانگیز و ماندگاریست به دو دلیل یکی اینکه برخی از این آثار به شدت مهجور مانده و شنیده نشدهاند، مثل کارهای یاحقی، زرینپنجه، بدیعی، خالدی و… که میتوان تعداد قابل توجهی از این تصانیف را ارائه کرد که حتی یکبار هم جوانان علاقمند و یا قدیمیترها نشنیده باشند. چرا که در آن زمان یک رادیو بیسیم وجود داشت که این آثار را پخش میکرد و بسیاری آنها را نشنیدهاند. اینها چرا بمانند و خاک بخورند؟ البته به شرط آنکه با ارائه و بازسازی مجدد با کیفیت بد، آنها را از بین نبریم و دومین دلیل اینکه بسیاری از تصانیف منع برای شنیدن دارند، چراکه در قدیم بانوان هنرمند آنها را خواندهاند و امروز شنیدنش برای کسانی که اعتقادات مذهبی دارند، امکانپذیر نیست. با بازسازی و اجرای مجدد میتوانیم به گوش آنها نیز برسانیم تا آنها هم لذت ببرند و چقدر خوب که این کارها با کیفیت اجرا شوند. نکته دیگر اینکه با پیشرفت دانش و علم موسیقی، موسیقی ایرانی از حالت مونوفونیک درآمد و برای ارکستر ارنجمنت شد. بسیاری از آثار قدیمی، کارهایی هستند که تنظیم سادهای دارند یا حتی تکصدایی تنظیم و اجرا شدهاند. امروز چه جوانها، چه اساتید که دانشآموخته این حوزه هستند در حال بازسازی مجدد این آثار برای ارکستر هستند و همین امر باعث میشود که با طبع امروزی و با دانش و تکنیک امروزی شنیده شوند، اما باید رنگ و بو و حس و حال ایرانی آنها با تنظیم مجدد از دست نرود. و این از نقاط آسیبشناسی در اجرای مجدد آثار است که باید رعایت شود.
چند سالی هست که به کارهای ارکسترال تمایل نشان دادهاید و از فاز اونیسون موسیقی ایرانی فاصله گرفتهاید. حتی آثار استاد همایون خرم را با تنظیم بابک شهرکی با ارکستر اجرا کردید و یا در حریق خزان مهیار علیزاده کار ارکسترال بود و حتی در کلام نیز شعر نو را انتخاب کردید. چگونه این اتفاق افتاد؟
یکی از علایق شخصیام موسیقی ارکسترال است. کما اینکه در کنارش به یک موسیقی خلوت ولو اینکه ارکستر غربی مثل کوارتت، کوینتت، یا تریو باشد علاقمندم. اما منکرش نمیشوم که علاقمندیام در این بخش به آنسامبل ایرانی است. اما در آنسامبل ایرانی در حال حاضر به تبع فکر و حسم علاقمندم که کمی حرف نو حتی به جهت تنظیم و ارکستراسیون داشته باشد. بهطور مثال «سرو روان» را با علی قمصری کارکردم که او اساسا فرم موزیکی که کار میکند، اونیسون نیست و چندصدایی مینویسد و حرف نویی دارد. این گرایش ذهنی قمصری است و علاقه بنده که ماحصلش آلبوم «سرو روان» شد. ضمنا امروز تعداد کسانی که موسیقی ایرانی را به صورت چندصدایی و کمی مدرنتر مینویسند و خوب از کار در میآورند، خیلی کم است، چه جوانترها چه میانسالان و پیشکسوتها. تعداد کسانی که ارکستر ایرانی برای آنسامبل ایرانی بنویسند و مطلب خوبی داشته باشند بسیار بسیار کم شده، نمونهاش اینکه بفرمایید در ۱۰ سال گذشته چند اثر موسیقی ایرانی با ارکستر آنسامبل ایرانی شاخص و قابل دفاع و استاندارد تولید شده؟ اعتراف میکنم به شدت تشنه اثری با آنسامبل ایرانی با سازبندی ایرانی هستم، اما اثری نو! نو نه به معنی اینکه چیزی عجیب و غریب چه به جهت شعر یا آهنگ یا فرم یا مفهوم یا آهنگسازی ارائه کند بلکه کاری باشد که مجموعا کمی حرف نو برای گفتن داشته باشد؛ حرفی که کمتر شنیده شده باشد. که اگر بخواهد شنیده شده باشد بهترین آثار اینچنینی را از قبل، از نظر تلفیق شعر و موسیقی، انتخاب شعر و ارکستر قوی داریم. زندهیاد پرویز مشکاتیان یکی از شاخصترینهاست که کارهای جاودان و ماندگاری را برای موسیقی ایرانی در سالهای بعد از ۶۰ خلق کرد و همچنین بزرگان دیگر. ماباید تلاش کنیم آثارمان چیزی داشته باشد که از کارهایی که مرحوم مشکاتیان انجام داده در همه عرصهها چه نوازندگی، چه آهنگسازی و خوانندگی کمتر نباشد. من تشنه پیداکردن چنین چیزی هستم.
علیرضا قربانی خود را یک آوازخوان میداند یا یک تصنیفخوان؟
فرقی نمیکند. من خود را یک خواننده میدانم!
چرا در کارهای اجرایی (به صورت کنسرت و آلبوم) کمتر به اجرای آواز میپردازید؟
اشتباه شما اینجاست که فرم و نوع را در این مورد درست تشخیص ندادهاید. به علت اینکه وقتی فرم اجرا ارکسترال میشود، فرمت اجرا به فرمت موسیقی ارکستر ملی تبدیل میشود هر کس دیگری هم آنجا بایستد وظیفه دارد قطعات در نظر گرفته شده را بخواند. من نخستین کسی هستم که در ارکستر ملی در بزرگداشتی که برای استاد فریدون مشیری یک هفته بعد از فوت ایشان برگزار شد، (سال ۷۹) آواز خواندم که حتی به فرهاد فخرالدینی پیشنهاد کردم حتما باید در این برنامه آواز بخوانم. سوال من این است که مگر در تور سال گذشته که در شهرهای آمل، رشت، کرمانشاه و چند شهر دیگر ارکستر همراه آنسامبل ایرانی داشتیم، آواز خوانده نشد؟ آنقدر آواز خوانده شد که برخی مواقع دوستان خودمان روی صحنه میگفتند کمترش کنیم. یا در آلبوم «جلوه گل» که با داریوش طلایی کار کردهام. چندین سال با طلایی در فستیوالهای مختلف دنیا برنامه اجرا میکردیم و اغلب آن ساز و آواز بود و ممکن بود همراه پیش درآمد و رنگی هم باشد.
… ببخشید شاید سوالم را بد مطرح کردم، منظورم این بود که شاید سلیقه مخاطب و لحاظ کردن حوصله مردم و فضای زمانه را در نظر میگیرید.
توضیح میدهم… در فستیوالها اغلب به ساز و آواز میگذشت حتی گاهی به شوخی به یگدیگر میگفتیم، مثلا تمام گوشههای دستگاه ماهور را مرور کردیم. این مساله با نوع آنسامبلی که کار میکنید متفاوت است. دوم در انتشار آلبوم حریق خزان اصرار داشتم که یک آواز خوانده شود با اینکه میتوانست نباشد. نکته مهمی وجود دارد و آن اینکه آواز و جواب آواز به جهت حساسیت و اهمیتی که دارد یا باید کاملا خوب انجام شود یا نباید انجام شود. این نکته را تا به امروز از هیچیک از بزرگان نشنیدهام و اعتقاد شخصی من است. سال ۸۰ در شب دهم آواز «یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت» را خواندم، در اینجا تنها کسی که کارش را در آواز خوب بلد است میتواند از عهده آن برآید. البته الان سیدی پر میکنند که سه، چهار جا بین تصانیف آواز میخوانند برای اینکه میخواهند این فضا پر شود. من به این قضیه انتقاد دارم. اغلب دانش آن را ندارند که به چرایی قضیه پی ببرند یا شنوندگان و علاقهمندان بسیاری به هر دلیلی نمیگویند اما من پرهیزی از گفتن ندارم و همان بهتر که نباشد. مثلا در سیدیها چهار، پنج تکه آواز میشنوید که حتی نمیتوانید از یک کدام خوب لذت ببرید. مهم این است که در یک آواز هرچند دقیقهای که میخوانید کوتاه یا بلند، لذتبخش و صحیح باشد و آوازتان فرم داشته باشد. شعر، تکنیک خواننده، تلفیق شعر و موسیقی و گوشههایی که میخواند درست باشد. جای صدا و تونالیته و… هزاران هزار فن و ممارست و سالها تمرین میخواهد و به راحتی ممکن نیست. در آلبومهای امروزی کارهایی را میشنوید که حتی تحریر درستی در آواز ندارند. اما ضمنا آن نقدی هم که باید بشود تا من خواننده حواسم را جمع کنم که خوب آواز بخوانم، هم نیست. به علت اینکه هیچ نقدی وجود ندارد آدمها به راحتی بین قطعات آواز میخوانند و سرانجام میبینید آنچه باید رخ دهد، رخ نمیدهد. بهعلاوه درکنار تمام اینها جامعه جهانی به سمتی رفته که چیزهایی شبیه ساز و آواز، حتی در بهترین حالتها و رعایت استاندارد آواز زیاد امکان شنیده شدن را ندارد. برای همین نامدارانی که خوب آواز میخواندند نیز امروزه در کارهایشان آواز را کم کردهاند همانطور که شنوندگان حرفهای طاقت شنیدن ساز و آواز خوب را کمتر نسبت به گذشته دارند. همانطور که شما کمتر حوصله خواندن رمان طولانی را نسبت به کتابهای جیبی مرسوم شده، دارید. در تمام عرصههای زندگی اینگونه شده و بخشی از آن هم به علت سرعت تند زندگی مدرنیته است.
با اجرای «شب دهم» در ماه رمضان سال گذشته و ماه صفر امسال، چقدر این کار را مناسبتی میبینید و اصلا موافق هستید که جنس موسیقی اجرا شده شما مناسبتی قلمداد شود؟
ما برای هر چیزی مناسبتی داریم. مثلا میگویند آخرشب مناسب گوش دادن چهارگاه نیست یا بیات ترک را آخرشب گوش نکنید!
چهارگاه را سفارش میکنند صبح گوش کنیم تا سرحال شویم!
بله، شما تایید میکنید که یک مناسبت وجود دارد. حتی در عشایر بختیاری موسیقی مناسب عزاداری نزدیکان یا بدرقه حجاج وجود دارد. برای آیینهای مختلف و مناسبتهای مختلف مثلا در نوروز، نوروزخوانی داریم. بنابراین هر کسی تعبیری دارد و در ماه رمضان به خاطر شهادت مولیالموحدین برای ما مناسبت غمگینی دارد، اما برای اهل تسنن که خیلی غمگین نمیدانند، مناسبت متفاوتی هست. بسیاری از موسیقیهای نواحی ما به مناسبتهای مختلف اختصاص دارد و ما میتوانیم در ماه محرم و صفر که حرمت خاصی پیدا کردهاند، موسیقیای را که با آن فضا ارتباط دارد، برقرار کنیم. استفاده ابزاری از موسیقی که بوی رنگ و ریا بدهد تقبیح میشود.
چه موضعی درخصوص نقش صداوسیما درمعرفی خواننده و حق پخش آثار او از صداوسیما و مساله کپی رایت دارید؟ میگویند برخی از خوانندگان موافق پخش رایگان صدای خود از آنتنهای صداوسیما هستند چرا که به شهرت آنها کمک میکند!
این موضوع در تمام کشورهای پیشرفته حل شده است یعنی در قانون وضعیت تعیینشدهای دارید که مشخص است چقدر حق دارید و چقدر حق ندارید و چه میتوانید بکنید. هر کسی میتواند بگوید حق رویالتی یا همان حق تالیف را نمیخواهم، هر کسی از این امتیاز برخوردار است. اینکه در ایران اینگونه اجرا نمیشود، عین بیقانونی یا کمبود قانون است. اگر بیقانونی است آقایان بگویند قانون وجود دارد، پس این مساله اجرا نشدن قانون است. اما یادتان باشد زمانی که صداوسیما میگوید در معرفی این هنرمند نقش داریم، بله، دارد اما در عوض آن هنرمند ای بسا معرفی شده صداوسیما، دارد برای رسانه کار میکند. این فرد چیزی به صداوسیما میدهد که میتوانند آنتن را چه برای تصویر چه برای صدا پر کنند. بدون هنر این فرد مگر میتوانند چنین کنند؟ بدون موسیقی مگر میتوانند سریالی را پخش کنند؟ همچنین در کنار آن منافع رسانه را دارد تامین میکند. منفعتی کلان که رسانه از پخش دهها و هزاران بر آثار مختلف میبرد، قابل قیاس با منفعت یک آهنگساز یا خواننده نیست. رسانه موظف است بخشی از عواید آن را که میتواند توافقی یا قانونی باشد، به عواملی که اثر را تولید کردهاند، بدهد. مگر میشود یک اثر را که در بیرون از صداوسیما به صورت سیدی تولید و ارائه شده، هرچند باری که دلخواهشان است پخش کنند؟ حالا اگر میگویند برخی خوانندگان جوان و جویای نام موافق پخش آثار خود از صداوسیما هستند چرا دیگر آثار آن خوانندهای را که در قله شهرت قراردارد، پخش میکنید؟ اگر پخش نکنند آنوقت چه پخش کنند؟ مگر چه کارهایی تولید میکنند؟ از ۱۰ اثری که در رسانه تولید میشود، یکی امکان و قابلیت و کیفیت لازم برای پخش را ندارد. اینها حاصل بیقانونی و اجرا نشدن قانون است که معضل امروز ماست. البته در سیستمهای پخش خانگی قدمهای خوبی برداشته شده و از دیگر معضلات امروز ما مساله دانلود است که یک ساعت پس از انتشار در تمام سایتها آلبوم پیدا میشود و به نظرم نوعی دزدی محسوب میشود.
وضعیت موسیقی را در چهار سال گذشته چطور دیدید؟
وضعیت کلی آن اصلا خوب نیست و مهمترین مساله کیفیت است. نگاه نکنید که تعداد کنسرتها افزایش یافته یا به چه تعداد است یا چه تعداد آلبوم و سیدی منتشر شده. اینها مهم نیست، بلکه کیفیت کار مهم است که به شدت نزول کرده، چه در عرصه موسیقی ایرانی چه در عرصه موسیقی پاپ! سیاهی لشکر نیاید به کار/ یکی مرد جنگی به از صدهزار.
پس در این مدت فقط تولید انبوه سیاهی لشکر در موسیقی را داشتهایم؟
بله، دقیقا.
دیدگاهتان را بنویسید