موسیقی ایرانیان – بیتا یاری: نام بهزاد عبدی به عنوان یکی از پرکارترین آهنگسازان موسیقی فیلم برده می شود و در آخرین روزهای پاییز خبر همکاری او با مسعود کیمیایی در فیلم متروپل مورد توجه قرار گرفت. روزیکه او به دنبال تحصیل موسیقی به اوکراین رفت دانش آموخته دانشگاه شریف بود اما از آنجاییکه به تعبیری موسیقی بر او غالب شده بود پی آن را گرفت.
اکنون بهزاد عبدی سالهاست که در اوکراین زندگی می کند و با ارکستر ناسیونال اوکراین همکاری دارد و آثارش را با این ارکستر ضبط می کند. این آهنگساز منتخب جشنواره فیلم فجر دو اثر وزین “دهلیز” و اپرای حافظ” را در کارنامه کاری امسال خود ارائه کرده است که هر دو مورد توجه کارشناسان قرار گرفته اند و به زودی مجموعه موسیقی فیلمهای او منتشر خواهد شد. با او در خصوص آهنگسازی بر روی فیلم متروپل مسعود کیمیایی گفت و گو کرده ایم و از چند و چون موسیقی پرسیده ایم.
درخبرها آمده بود که ساخت موسیقی متن فیلم آخر آقای کیمیایی را به پایان برده اید. در خصوص چگونگی این رویداد ابتدا توضیحاتی بفرمایید که چگونه پیشنهاد شد؟ و چطور توافقات اولیه صورت گرفت؟
درست دو هفته قبل از ضبط اثر با آقاى کیمیایى در مورد ساخت و ضبط اثر صحبت شد. همان روز فیلم را که تقریبا مراحل نهایى تدوین را میگذراند دیدیم و با ایشان به نتیجه رسیدیم.
البته من سه سال قبل با یکى از دوستان نزدیک آقاى کیمیایى ملاقاتى با ایشان داشتم و آثارى که تا آن زمان نوشته بودم را تقدیم کردم. به این معنا که ایشان با من خیلى غریبه نبودند و در این پروژه ایشان به من افتخار دادند و اعتماد کردند و کار به انجام رسید. که خدا را شکر قابل قبول و دفاع است.
جذابیت فیلم های کیمیایی برای شما چگونه شکل میگیرد؟ سینمای او را چه طور میدانید؟
دنیاى فیلم هاى آقاى کیمیایى را دوست دارم و هر آن چه که هست براى من بسیار احترام برانگیز است. ایشان سینما و قاب سینما را مى شناسد و تمام فیلم را قبل از فیلمبردارى بارها مى بیند و در ذهن مرور مى کند. به همین علت درست و سریع با توجه به امکانات پیش مى رود.
او به عنوان یک کارگردان آگاه مى داند از فیلمبردار، تدوینگر، صداگذار، آهنگساز و… چه مى خواهد و این بسیار ستودنى است. یاد دارم در صحنه اى از فیلم یک خلاء موسیقایى بود که من از گامى به گام دیگر رفتم و این خلاء این فرصت تغییر گام را مى داد اما ایشان به درستى از من خواستند که مدلاسیون کنم ( همان تغییر گام) و آن خلاء موسیقایى برطرف شود. آن جا بود که دریافتم به همین علت است که معمولا عوامل آثار او کارشان را درست انجام مى دهند و اغلب خوب دیده مى شوند.
آقاى کیمیایى با دانش و تجربه ۵٠ سال فیلمسازى تعریفى از سینما ارائه مى دهند و بر همان تعریف دقیق خود از سینما فیلم خود را مى سازند. بدیهى است عده اى مضامین فیلم را مى پسندند و عده اى خیر و این سلیقه اى است. من کسى که بداند که چه مى خواهد را مى ستایم.
آیا تنها به خاطرعلاقه به سینمای او همکاری را پذیرفتید و یا اینکه خواستید در سایر ژانرها سینمایی که با علاقه شخصی شما متفاوتند طبع آزمایی نمایید؟ و یا دلایل دیگری دارد؟
کارکردن با آقاى کیمیایى بسیار ارزشمند است. علاقه مند به کار با او هستم چون مى داند چه مى خواهد و در مسیرى که تو هستى به تو اعتماد مى کند. او موسیقى را بسیار خوب مى شناسد و ادبیات گفتگو با آهنگساز را مى داند. با او خیلى چیزها مى توان در کار حرفه اى سینما آموخت. یک حرفه اى در هر بخشى از سینما که هست ؛ فیلمبردار، تدوینگر، آهنگساز و… باید در تمامى ژانرها خود را محک بزند. چه بهتر که کارى درصدد انجامش هستى را دوست داشته باشى.
سابقا می شنیدیم که شما برای میکس و هماهنگیهای لازم به تهران سفر می کردید اما گویا این بار برعکس شده ، حضور مسعود کیمیایی در سر ضبط موسیقی را چگونه می بینید؟ آیا ضرورت این کار به حساسیتهای مسعود کیمیایی باز می گردد یا دلیل دیگری داشت؟
حضور ایشان در استودیوى ضبط همراه با ارکستر بسیار ارزشمند بود. این نشان از دغدغه او دارد و حساسیتش نسبت به موسیقى اثرش. براى یک کارگردان که موسیقى اش با ارکستر بزرگ ضبط مى شود خیلى حضورش مى تواند هم به خود، به ارکستر و از همه مهمتر آهنگساز انرژى ببخشد. ایشان با توجه به سختى سفر و سرماى ١٠ درجه زیر صفر آمدند و در ضبط موسیقى فیلمشان حضور داشتند.
کارکردن با مسعود کیمیایی چه تفاوتهایی با دیگر کارگردانانی که شما کار کرده اید دارد؟ هم از بعد کارگردانی هم از بعد آشنایی ایشان به موسیقی بفرمایید؟
او موسیقى فیلمهایش را بسیار دوست دارد و یادآورى مى کنم که آشنا با موسیقى است. در سفر در هواپیما براى پولاد کیمیایى ابتداى موومان چهارم دنیاى نوى دورژاک را زمزمه مى کردم که ایشان شروع به خواندن ادامه اثر و حتى دیگر موومان ها کرد. از مالر و بتهوون و … حرف ها مى زد. این براى یک آهنگساز بسیار جذاب است که کارگردان فیلمش این قدر آگاه به موسیقى است. به مقدار لازم موسیقى فیلمش آگاه است و مى داند این سکانس چگونه موسیقى اى مى طلبد.
ایشان چقدر به شما اجازه عمل می دهند و داده اند؟ آیا آنقدر پذیرش دارند که حتی به خاطر موسیقی تدوین سکانس ها یا بخشی از فیلم را نیز تغییر دهند؟
ایشان به من بسیار اعتماد داشتند. شب قبل از ضبط با ایشان و پولاد کیمیایى به دیدن یک اپرا رفتیم از آثار سرگئى راخمانینف به نام ” آلکو”. اثر شکوهمند است و زیبا. پولاد به من گفت خیلى جرات دارى کارگردان فیلم را یک روز قبل از ضبط به دیدن چنین کارى مى آورى. ایشان به من گفتند اصلا نگران نباش موسیقى قابل قبول به ما امکان تدوین مجدد را خواهد داد و با آرامش به کارت برس.
رهبر ارکستر ناسیونال اوکراین و اعضای ارکستر درخصوص آهنگسازیهای شما که در این سالها زحمتش بر عهده این ارکستر بوده را چگونه ارزیابی می کنند؟
من به خودم مى بالم که موسیقى ایرانى را با ضبط ها و کنسرت هایى که داشتم به آن هنرمندان شناساندم که تصور موسیقى عربى یا آذربایجانى نداشته باشند. من سه اپرا ضبط کرده ام که ارکستر، یکى از آن ها را در ایران به کارگردانى آقاى غریب پور دیدند. تصور ایشان نسبت به هنر موسیقى ارکسترال در ایران دگرگون شد. با ضبط آثار بزرگان دیگرى چون مشایخى، فرهت، درویشى و … این امر به اثبات رسید.
ارکستر بعد از ٧ سال اجرا و ضبط آثار من، احساسات بسیار خوبى از خود نشان مى دهند و خیلى لطف دارند.البته این ارکستر آثار سینمایى بسیارى از سراسر دنیا ضبط کرده اند و وقتى کارگردان سر ضبط موسیقى فیلمش حاضر است برایشان طبیعى است که کارى حرفه اى انجام مى دهد و مى دانند که حضور او به خاطر تعلقش به فیلم و نگرانى هاى اوست.
معتقدید از موسیقی در فیلم چگونه باید استفاده شود؟به عنوان آهنگساز فیلم عقیده داریدکه موسیقی باید بار فیلم را به دوش بکشد و آنرا جلو ببرد یا فیلم هر جا به بیانی متفاوت از تصویر و حرف احتیاج داشت باید زبان موسیقی را مختصر و مفید به کار ببرد؟و بفرمایید در فیلم متروپل چگونه عمل کرده اید؟
موسیقى فیلم وظیفه اش به دوش کشیدن و یا به عبارتى پوشاندن ضعف فیلم نیست. موسیقی باید در خدمت تحلیل کارگردان حضور داشته باشد. گاه پررنگ و گاه کمرنگ. موسیقى فیلم نمى آید تا طول پلان را کم یا زیاد کند بلکه در خدمت مفاهیم موجود در فیلم ظاهر مى شود. گاهى دو نت ساده از یک ساز و گاهى با حضورى پرشکوه از سازهاى سمفونیک. در فیلم متروپل هم همین اتفاق افتاد. همه موسیقى با توجه به مفهوم موجود در فیلم با رنگ آمیزى هاى مختلف خود را نشان مى دهد. گاهى بسیار پرحجم و گاهى با ارکسترى کم حجم تر.
چقدر به مشورتی عمل کردن در کارگردانی فیلم معتقدید؟ آیا در خصوص مترو پل یا سایر تجربه های شما این اتفاق افتاده؟
کارگردان باید به عوامل فیلم تحلیل ارائه دهد و متخصص رشته مورد نظر با دریافتى که از تحلیل کارگردان دارد باید کار را جلو ببرد. و در مورد جزییات دخالت ناآگاهانه کند کننده و اغلب ضربه زننده هستند. فرد انتخاب شده در مورد موسیقى فیلم باید با مشورت با کارگردان خود را به مفاهیم ذهنى کارگردان نزدیک کند. تقریبا در تمام پروژهایى که کار کردم این اتفاق افتاده است. بطور مثال آقای کیمیایی تم هاى خاصى از دمیترى تیومکین (آهنگساز مشهور اوکراینى الاصل ساکن آمریکا که مى توان او را پیشگام و جریان ساز موسیقى هالیوودى دانست. او ۴ بار اسکار را از آن خود کرد و بالغ بر ۲۰ بار کاندیداى اسکار شده بود) را مد نظر داشتند. آن تم ها را در یکى دو صحنه خاص با واریاسیونى به فضاى فیلم و جنس موسیقى و ارکستراسیون خودم نزدیک کردم که نتیجه مقبول هر دو طرف شد.
آیا سکانسی به درخواست شما به عنوان آهنگساز تغییر پیدا کرد؟
بله ایشان با توجه به موسیقى به همراه تدوینگر با کم و زیاد کردن طول پلان ها تغییراتى در سکانس دادند.
بعد از فیلم سینمایی دهلیز و اپرای حافظ که امسال از شما در خاطر مخاطب مانده ، فکر می کنید موسیقی متروپل چگونه خواهد بود؟ ایا می تواند اتفاقی نو درموسیقی فیلم های کیمیایی محسوب شود؟ و یا حتی کاری متفاوت از شما باشد که به عنوان نشانه هنر شما در ساخت موسیقی فیلم مطرح گردد؟ و یا سلیقه شنیداری مخاطب را بالا ببرد؟
تمام کسانى که با آقاى کیمیایى کار کرده اند آثار درخورى ارائه داده اند. اسفندیار منفرد زاده، گیتى پاشایى، مجید انتظامى، کارن همایونفر و … همه آثار زیبا و قابل ستایشى براى فیلم هاى او نوشته اند. من نیز در این فیلم نهایت تلاش خودم را کرده ام تا نتیجه قابل قبول و در جایگاه آثار خودم جزو بهترین ها باشد. از تم و ارکستراسیون تا ضبط با ارکستر حرفه اى و عوامل کاربلد فنى دیگر.
در بحث ارتقا سطح شنیداری مخاطب فکر میکنید چه راهکارهایی مناسب است و برای نیل به این هدف(ارتقا سطح شنیداری مخاطب) چه باید کرد؟
متاسفانه استفاده بسیار نادرست از برنامه هاى کامپیوترى و ارزان تمام شدن موسیقى براى تهیه کننده باعث شده است تا سطح موسیقى فیلم بسیار نزول کند و موسیقى هایى مد شود که صاحبان آن گاهى از دانستن اصول اولیه موسیقى هم بى بهره اند. با سپردن موسیقى فیلم به آهنگسازان ارزشمندى که تعدادشان کم هم نیست و حمایت از آنها در ساخت و ضبط و … اتفاقات خوبى خواهد افتاد و سطح شنیدارى مخاطب موسیقى فیلم در حد قابل توجهى رشد خواهد کرد. یا حتى همت به نشر آثار موسیقى هاى برجسته فیلم کرد تا عده اى که تصورشان از موسیقى فیلم ایجاد سر وصداهاى افکتیو هست رخت بربندند. موسیقى فیلم در فیلم شنیده نمى شود ولى آلبومش به بازار مى آید و خریده مى شود.
با توجه به اینکه در چند حوزه موسیقی فیلم سینمایی و مستند ، اپرا و … فعال هستید تفاوت آهنگسازی در هر حوزه را چگونه می بنید؟
طبیعى است که من به عنوان آهنگساز وقتى اثرى براى فیلم مى نویسم نگاه، رنگ آمیزى و… خیلى متفاوت است از زمانى که یک اپرا یا یک سوییت مى نویسم. البته سعى در حفظ شخصیت موسیقایى خویش در همه آن ها دارم.
همه شان موسیقى است ولى دنیایشان با هم متفاوت است. ملودى، هارمونى، ارکستراسیون و و… باید با نگاهى دیگر پرداخت و به نگارش در آیند. موسیقى فیلم براى تصویر است و نگاه آهنگسازى باید براى آن باشد. آهنگسازى مثل شوستاکویچ ١۵ سمفونى، دو اپرا، کوارتت و آثار جدى دیگر موسیقى کلاسیک و بالغ بر ۴٠ موسیقى فیلم دارد که دنیاهایى متفاوت دارند. کنسرتو توباى جان ویلیامز با آثار موسیقى فیلمش بسیار متفاوتند ولى به هر امضاى شخصى او موجود است.
دیدگاهتان را بنویسید