طاهره رحیمی: بهار سال ۱۳۷۱ بود که «منوچهر صهبایی» به ایران دعوت شد تا نخستین رهبر ایرانی خارجنشین باشد که به صورت میهمان ارکستر سمفونیک تهران را رهبری میکند. او که به دعوت «فریدون ناصری» رهبر وقت ارکستر به تهران آمده بود، هم طی سالهای حیات ناصری یعنی تا سال ۱۳۸۴ و هم در سالهای پس از مرگ او که وضعیت این ارکستر آشفتهتر از قبل شده بود، بارها آن را رهبری کرد. اما اجرای آبان سال ۱۳۸۶ صهبایی آخرین همکاری او با ارکستر سمفونیک تهران بود، البته بهعنوان رهبر میهمان. او پس از این اجرا برای دوسالونیم سکان دایمی رهبری این ارکستر را بر عهده گرفت؛ ارکستری که در سایه سیاستهای فرهنگی دولت نهم در آستانه انحلال قرار گرفته بود. صهبایی که هم تجربه رهبری این ارکستر را داشت و هم بهعنوان نوازنده «ابوا» در سالهای قبل از انقلاب در آن ساز زده بود، توانست به این ارکستر سروسامانی دهد و دستکم برای سهسال اغمای آن را به تعویق بیندازد، اما رهبری صهبایی با این ارکستر چندان دوام نیاورد و همکاری او در اردیبهشت ۱۳۸۹ به انتها رسید و در نهایت بیتدبیریهای وزارت ارشاد دولت دهم مهمترین ارکستر کشور را به تعطیلی کشاند. با منوچهر صهبایی درباره تجربه دوسالونیم رهبری دایم و مدیریت هنری با ارکستر سمفونیک تهران، علت تعطیلی این ارکستر و همچنین چشمانداز آینده آن به گفتوگو پرداختهایم. او علاوه بر سابقهاش در رهبری ارکستر، یک نوازنده برجسته ساز ابوا محسوب میشد و در رشته نوازندگی ابوا، رهبری ارکستر، موسیقی و هنرشناسی مدرک دکترای خود را طی تحصیلاتش در اروپا دریافت کرده است.
برای آنکه بهتر وقایع ارکستر سمفونیک را در سالهای اخیر مرور کنیم، از نخستین روزهایی بفرمایید که رهبری دایم ارکستر را بر عهده گرفتید…
آخرین مرتبهای که بهعنوان رهبر میهمان به ایران آمدم، آبان سال ۸۶ بود. در دو جلسهای که با شورای ارکستر سمفونیک داشتم، مسایلی درباره آن مطرح شد. یکی از این موارد تعطیلی ارکستر سمفونیک تهران بود؛ یعنی هروقت تصمیمی برای اجرای مناسبتی گرفته شد، از نوازندگان مختلف دعوت شود تا حدود یک ماه قطعاتی را تمرین و بعد اجرا کنند. فرد دیگری هم عنوان کرده بود که این نوازندهها به درد نمیخورند و من میتوانم هر زمان که لازم است، ارکستری از ارمنستان بیاورم که در عرض یکهفته برنامه خوبی را آماده و اجرا کنند. من با تعطیلی ارکستر مخالفت کردم، چون در چنین شرایطی آثار مناسبتی اجرا میشد، اما چه بر سر ارکستر سمفونیک تهران میآمد؟ خلاصه بعد از بحث و گفتوگو از من خواستند که رهبری این ارکستر را بر عهده بگیرم. من هم قبول کردم و کارهایم را برای همیشه رها کرده و به ایران آمدم. عمدا این کار را کردم تا پلهای پشتسرم را خراب کنم و ناملایمات باعث نشود تا زود ارکستر را رها کرده و به اروپا برگردم. برای دوسالونیم با ارکستر کار کردم و نگذاشتم که تعطیل شود. پس از رفتن من تا یکسال هم اثرات حضورم حس میشد، اما متاسفانه به مرور زمان ارکستر تعطیل شد.
به شما چه وعدههایی داده شد که فکر کردید میتوانید برای رهبری ارکستر سمفونیک به تهران بیایید؟
من چیزی نخواستم و آنها هم وعدهای ندادند و فقط به خاطر تداوم کار ارکستر سمفونیک تهران به اینجا آمدم.
منظورم این است که چه پیششرطهایی برای شروع همکاری با ارکستر داشتید؟
اصولا من به این خاطر به ایران بازگشتم که نگذارم ارکستر سمفونیک تهران منحل شود. به من هم قول دادند که هر پیشنهادی را برای بهبودی وضعیت ارکستر، در حد توان و امکاناتشان عملی میکنند. واقعا هم تا زمانی که با ارکستر بودم و معاونت هنری تغییر نکرده بود، این کار را کردند. معاون هنری آن زمان آقای ایمانیخوشخو و مدیرکل دفتر موسیقی آقای احمدی، چون از سابقه درخشانم در کار رهبری ارکستر و مدیریتهای هنری مطلع بودند، با من بهخوبی همکاری کردند و تمام پیشنهادات مرا در زمینه گسترش ارکستر، عقد قرارداد با نوازندگان و در نتیجه پرداختها و حق مربوط به بیمه و بازنشستگی آنها، خرید ساز و نتهای جدید و مسایلی از ایندست را بدون چون و چرا عملی کردند. نتیجه آن همکاری هم پیشرفت چشمگیری بود که در آن دوره کوتاه در ارکستر بهوضوح دیده میشد. اما تغییر ناگهانی و بدون منطق معاون هنری که از اشتباهات وزیر وقت ارشاد بود، باعث شد تمام تصمیمات درباره ارکستر سمفونیک در مسیری اشتباه قرار گیرد. مشکلات امروز و تعطیلی ارکستر هم نتیجه تصمیمات غلط آن زمان است.
حضور شما در راس ارکستر چه نتایج مثبتی داشت؟ در زمینه مسایل مالی هم تغییراتی رخ داد؟
نتایج قابل مشاهده بود، مثلا از بدو ورود به سالن رودکی متوجه تغییرات میشدید. حقوق نوازندهها هم تا حدودی درست شده بود و حتی به من قول داده بودند نوازندگانی که بتوانند در پایان سال رضایتم را جلب کنند، حدود دوونیممیلیون پاداش دریافت کنند. حقوق هر نوازنده در آن زمان حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰هزارتومان بود و مطابق قوانین وزارتخانه نمیتوانست افزایش پیدا کند بنابراین برای کمک به وضعیت مالی آنها به این راهحل رسیده بودیم که از بودجه باقیمانده ارکستر در پایان سال به آنها پاداش دهیم، اما متاسفانه انجمن موسیقی مانع شد.
موضوع قرارداد همیشه مورد انتقاد نوازندهها در دورههای مختلف بوده، در این زمینه چه تغییری رخ داد؟ نقش انجمن موسیقی در مسایل مالی چه بود؟
بله، مساله قرارداد همیشه وجود داشت و قراردادها همیشه با تاخیر نوشته میشد، مثلا سهماه پس از شروع کار تازه قرارداد مینوشتند، قرارداد خود من هم دیر نوشته میشد. حتی وقتی بهعنوان رهبر میهمان با ارکستر کار میکردم، بعد از پایان اجراها تازه ما قرارداد امضا میکردیم. البته قرار نیست وقتی آدم وارد جایی میشود، همهچیز را به هم بریزد تا به شرایط ایدهآل برسد. باید سعی کرد که به مرور راه و چاره را یافت و در حد ممکن امور را اصلاح کرد. به همین دلیل من با این مساله کنار میآمدم. یک رویه غلط دیگری هم که وجود داشت، این بود که قراردادها را دفتر موسیقی مینوشت، اما انجمن موسیقی باید آن را تایید و قراردادها را امضا میکرد. من از دفتر موسیقی میخواستم که قراردادها را بنویسد، نوازندگان هم آن را امضا میکردند، بعد هم دفتر موسیقی آنها را برای انجمن میفرستاد، اما نمیدانم واقعا به چه علت انجمن امضای آنها را طول میداد. بارها تماس میگرفتم، اما خبری نمیشد. آنقدر این ماجرا ادامه پیدا میکرد تا صدای نوازندهها هم درمیآمد و بالاخره آقای مدیرعامل پس از دو، سههفته زحمت میکشیدند و آنها را امضا میکردند. بعد که نوبت به پرداختها میرسید، بازهم این بازیها تکرار میشد.
چنین حقوقی برای نوازندهها در آن زمان کم نبود؟
در تمام دنیا حقوق نوازندگان یک ارکستر تقریبا به اندازه حقوق کارمندان دولت یا معلمهاست. قانون وزارت ارشاد حقوق نوازنده را اینطور تعیین کرده و من نمیتوانستم آن را تغییر دهم. اما همانطور که گفتم برای این مشکل راهحلهایی داشتیم؛ چون یک نوازنده مثلا در مقایسه با یک کارمند دولت، هزینههای دیگری مثل خرید یا تعمیر ساز دارد و باید کمکش کرد، بهطور مثال اگر ارکستر برنامههای فوقالعاده و خارج از برنامه میداشت، یک مبلغ دیگری به نوازندهها پرداخت میشد. ما به تمام راهحلهای ممکن برای افزایش دریافتی نوازندهها فکر کردیم، اما مشکل ارکستر، متاسفانه برخی نوازندگان بیتعهد بودند که کار نمیکردند و فقط میگفتند که حقوق ما کم است.
نوازندهها برای دریافت مبلغ ۳۰۰تا۴۰۰هزارتومان در سال ۸۶ باید چقدر کار میکردند؟ برنامه تمرینات چطور بود؟
در تمام هفته اگر تعطیلی پیشبینینشدهای رخ نمیداد و مشکلی پیش نمیآمد، ارکستر باید ۱۵ساعت در هفته سر تمرینات حاضر میشد؛ یعنی سهساعت تمرین در هرروز! در حالی که یک کارمند دولت باید در هفته ۴۰ساعت کار کند. من برای آنکه از آنها حمایت کنم و به دلیل این کمبود ساعت مشکلی پیدا نکنند، با دفتر موسیقی صحبت کرده بودم که نوازندهها سه، چهارساعتی هم در منزل تمرین خواهند کرد. با آنکه میدانستم بعید است چنین کاری کنند، اما به اینترتیب مشکل اداری کمبود ساعت کار نوازندهها برطرف میشد. آنها برای جبران این کمبود حقوق میتوانستند بعدازظهرها در استودیو مثلا موسیقی فیلم ضبط یا تدریس کنند. در مورد ساعت شروع تمرین، من از آنها خواسته بودم که نیمساعت زودتر سر تمرین حاضر شوند تا خود و سازشان را آماده کنند و راس ساعت بتوانیم تمرین را شروع کنیم. در میانه تمرین هم ۲۰دقیقه زمان استراحت داشتیم. اما این سهساعت را با یکربع، ۲۰دقیقه تاخیر شروع میکردیم و زمان ۲۰دقیقهای استراحت هم گاهی تا ۴۵دقیقه ادامه پیدا میکرد؛ چون طول میکشید که نوازندهها برگردند و سر جایشان بنشینند. بعضیها هم در این زمان ۲۰دقیقهای، به جای استراحت میرفتند خرید میکردند، بعد هنهنکنان پاکت خریدشان را همان کنار میگذاشتند و سازشان را برمیداشتند. البته این موارد از ندانمکاریهای مدیر داخلی ارکستر بود. با چنین وضعیتی بعضی نوازندهها میخواستند که تمرینات به دو روز در هفته کاهش پیدا کند. این نشان از یک بیماری تنبلی دارد که متاسفانه در ارکستر شایع شده بود. در کار دستهجمعی باید کار را با هم شروع و با هم تمام کرد و حتی غیبت یک نفر هم میتواند بهکار ضربه بزند. در همه جای دنیا معمولا ارکسترها دو تمرین در طول روز دارند، یکی صبح و دیگری بعدازظهر. بههمین دلیل است که آنها میتوانند در عرض دو، سهروز آماده اجرا شوند و ما باید بیشتر از یکماه تمرین میکردیم.
به همین دلایل برخی نوازندهها شما را فرد سختگیری در ارکستر میدانستند؟
از سال ۵۴ که از ایران رفتم، علاوه بر تحصیلاتم در ایران و نوازندگی در ارکستر سمفونیک تهران، بالاترین مدارک تحصیلی کشورهای اروپایی را در رشته نوازندگی ابوا، رهبری ارکستر و موسیقی و هنرشناسی تا دوره دکترا گرفتم. در ۲۸ سال کاری، هفتروز هفته تمام سال را از صبح تا شب با ارکسترهای اروپایی کار کردم. همه این سالها نوازنده، رهبر ارکستر، مدیر هنری و مدیر فستیوال بودهام و میدانم کار یک ارکستر چگونه است و این عملکرد چیزی نبود که من ابداع کرده باشم؛ یک روال معمول است. در هر ارکستر حرفهای از نفر اول تا نفر آخر ارکستر باید در تمام تمرینات حاضر باشند و انتظار این است که وظیفهشان را به نحو احسن انجام دهند و هیچ دلیلی بهغیر از بیماری نمیتواند باعث غیبت یک نوازنده از تمرینات باشد. در استاندارد یک ارکستر نوازنده نباید بعد از ساعت شروع تمرینات به ارکستر برسد و اگر نوازندهای حتی یکدقیقه تاخیر داشته باشد، جریمهای سنگین معادل یکروز حقوق از او کسر میشود. اگر در یک دوره کوتاه، غیبتها و تاخیرها تکرار شود، نوازنده باید به شورای انتظامات ارکستر پاسخگو باشد. اگر توانست آنها را قانع کند، به او مهلت داده میشود که اشتباهش را تصحیح کند و اگر نتوانست همان روز باید ارکستر را ترک کند. کسانی که قبل از انقلاب هم با ارکستر سمفونیک تهران کار میکردند، میدانند که در زمان آقای «فرهاد مشکات» سختگیری از این هم بیشتر بود و نوازندهها همه باید یکربع قبل از تمرینات در ارکستر حاضر میشدند، در غیر اینصورت جریمه میشدند. من بارها به نوازندهها گفتم که اگر کسی از این شرایط ناراضی است یا حقوقش پایین است، میتواند استعفا دهد. نمیشود به بهانه پایینبودن حقوق، سر تمرینات حاضر نشد و اختلال ایجاد کرد. از این گذشته همانطور که گفتم اگرچه حقوق آنها پایین بود، اما ساعت کاریشان هم کم بود و میتوانستند به کارهایی مثل ضبط و تدریس بپردازند. در آن زمان حقوق ماهانه یک نوازنده حدود ۳۰۰هزارتومان بود، اما آنها میتوانستند با یک ضبط یک یا دوروزه حدود یکمیلیونتومان درآمد داشته باشند. این دستمزدها متعادل نیست، اما من بهعنوان یک رهبر ارکستر مسوول برقراری این تعادل نیستم. از این گذشته یک هنرمند که تنها هدفش درآمد و پول نیست. در تاریخ هنر جهان هنرمندان بزرگ مثل موتزارت، شوبرت و… گاهی حتی نان شبشان را نداشتند، اما هنر برایشان در اولویت بود. مطمئن باشید هنرمندی که با عشق و علاقه خود را به این سطح رسانده، با تداوم کار هنریاش پول و درآمد هم سراغش خواهد آمد. من در تمام عمرم از روزی که وارد ارکستر سمفونیک شدم تا وقتی در ارکسترهای اروپایی مشغول شدم، سعی کردم کارم را به بهترین نحو انجام دهم. آنهم در کشورهایی که خود مهد موسیقی کلاسیک هستند و رفتن یک موسیقیدان از اینجا حکایت زیره به کرمان بردن است. علاوه بر این چون شما از یک کشور جهانسوم به آنجا رفتهاید، همیشه یک پیشداوری نسبت به شما وجود دارد. باید یک سروگردن از آنها بالاتر باشید تا به چشم بیاید. من به این درجهها رسیدم و هیچوقت به این مسایل و پول فکر نکردم. قطعا قرار هم نیست کسی مجانی کار کند، اما یک نوازنده مثل هر فرد دیگری باید اولویتهایش را در زندگی مشخص کند.
علاوه بر تمام این مسایل، مهمترین علت جداییتان از ارکستر سمفونیک چه بود؟
در آن زمان، یعنی اردیبهشت سال ۸۹ که همکاری من با ارکستر سمفونیک به انتها رسید، دفتر موسیقی بدون مدیرکل مانده بود و معاون هنری جدید هم هیچ اطلاعی از وظیفهای که بر عهده گرفته بود، نداشت. او اطلاع نداشت در قراردادی که مسوولان قبلی با من منعقد کردهاند، ذکر شده که تمام برنامهریزیها و تصمیمگیریهای ارکستر برعهده اینجانب است، دعوت از رهبر میهمان هم جزیی از آن وظایف بود و هیچکسی اجازه دخالت در آن را نداشت. او حتی تفاوتی میان رهبر دایم و رهبر میهمان نمیدید. من مشغول برنامهریزی و پیگیری قراردادهای ارکستر بودم که یکدفعه به من اطلاع دادند که ما از یک رهبر میهمان دعوت کردهایم که برای اجرا به تهران بیاید. من هم گفتم چنین کاری باید با برنامهریزی و توافق انجام میشد و حالا که شما خلاف قرارداد و روال حرفهای عمل کردهاید پس خدانگهدار.
اصراری برای ماندن نکردند؟
اصلا کسی در آنجا نبود. معاون هنری از چیزی خبر نداشت، مدیر کل دفتر موسیقی وجود نداشت و انجمن موسیقی هم که وضعیتش روشن بود. چند نوازنده بینظم با مدیرعامل انجمن موسیقی، در کنار تمام مشکلات ضربه آخر را زدند. دیدم که نه دیگر نمیتوانم ادامه دهم.
انجمن موسیقی بعد از حاشیههای رفتن شما موضوع پایان قرارداد با شما را مطرح کرد؟ از اول قرار بود که تا چه مدت با ارکستر کار کنید؟
وقتی کسی بهعنوان رهبر دایم با یک ارکستر کار میکند، تا زمانی که یکی از طرفین یا هردو آنها سهماه قبل از لغو قرارداد، پایان قرارداد را کتبا اعلام نکند، همکاری ادامه مییابد. درباره قرارداد من با ارکستر سمفونیک تهران هم، قرارداد ما طویلالمدت بود. ولی همانطور که گفتم قرارداد پرداختهای مالی را دو، سهماه پس از شروع کار مینوشتند. موضوع پایان قرارداد را هم مدیرعامل انجمن موسیقی، با سوءاستفاده از صندلی خالی مدیر کل دفتر موسیقی، به رسانهها اعلام کرده بود. او شخصی بود که اطلاع چندانی از امور مربوط به موسیقی و مسایل مرتبط با آن نداشت و در دوره حضورش در انجمن موسیقی، به غیر از صدمهزدن به موسیقی و موسیقیدانان کاری انجام نداد.
یکی دیگر از مسایل حاشیهساز هدایت ارکستر با رهبران میهمان بود، بهنظرتان این کار درستی بود؟
اگر کسی تصور کند هدایت یک کشور بدون رییسجمهور یا نخستوزیر ممکن است یا برای اداره یک کشور میشود از مسوولان کشورهای دیگر استفاده کرد، در اینصورت این کار را میشود با ارکستر سمفونیک هم انجام داد. اما قطعا هر آدم عاقلی میداند که این کار غیرممکن است. من چندسال قبل در آخرین مصاحبهام گفتم که ارکستر سمفونیک تهران را نمیتوان بدون رهبر دایم هدایت کرد، اما مشاوران یا مسوولان بعدی اصلا متوجه این مساله نبودند. کار رهبر میهمان یک چیز است و وظیفه رهبر دایم چیز دیگر. اصولا در هیچجای دنیا بدون رهبر دایم ارکستری کار نمیکند. برنامهریزی برای ارکستر، تصمیمگیری درباره دعوت از رهبران میهمان و قطعات اجرایی در ارکستر با پیشنهاد و برنامهریزی رهبر دایم انجام میشود. رهبر میهمان فقط میآید و رهبری میکند و میرود. هیچ فرد عاقلی حل مشکلات زندگیاش را با میهمان در میان نمیگذارد.
خب، یک کار اینقدر غیرمنطقی چرا اصلا رخ داد؟
به خاطر اینکه افراد غیرمطلعی در صدر چنین تصمیمی بودند. چند نوازنده سراغ انجمن رفتند که ما میخواهیم با رهبر میهمان کار کنیم و مسوولان وقت هم نمیدانستند که پشت این حرفها از زیر کار در رفتن است. همین افراد باعث شدند که این ارکستر از بین برود. آن روز این کار را کردند و بعد از یکسالونیم درختی که کاشتند میوه داد و ارکستر سمفونیک تعطیل شد.
یکی از دلایلی که شاید باعث شد کار به آنجا برسد، آن بود که من با این اخلالگران برخورد نکردم. قرارداد من صراحتا این اجازه را داده بود که تصمیمگیری درباره محل نشستن نوازندهها، ادامه حضورشان در ارکستر و استخدام نوازندههای جدید بر عهده من باشد، اما من از این اختیاراتم استفاده نکردم و با مهربانی و انساندوستی با این افراد رفتار کردم. رفتاری که بعضی نوازندهها انجام دادند، اگر در هر ارکستری مرتکب شده بودند، مساوی بود با اخراج دایمیشان از آن ارکستر. اما من همیشه تحمل و فکر میکردم که نرمش و گذر زمان آنها را اصلاح میکند و دلیل این رفتارهای غیرحرفهای و حتی غیراخلاقی این افراد آن است که ارکستر دیگری را ندیدهاند، اما متاسفانه بسیاری متوجه این فداکاریها نشدند.
تور کنسرت اروپای ارکستر سمفونیک بعد از وقایع سال ۸۸ رخ داد. چطور شد که شما رهبری این تور را قبول کردید؟
قرار بود این کنسرت را خود آقای انتظامی که قطعاتش را نوشته بودند اجرا کنند، اما نخواستند یا نتوانستند آن را رهبری کنند و درست یکهفته قبل از کنسرت با من تماس گرفتند که بیمارم و نمیتوانم این کار را انجام دهم. من رهبر دایم و مسوول ارکستر بودم و به دلیل تعهدم نمیتوانستم در چنین موقعیت بحرانی ارکستر را تنها بگذارم، هیچکس دیگری هم در مدت یک هفته نمیتوانست آن را آماده اجرا کند. اگر امروز از من خواسته شود که بهعنوان رهبر میهمان این قطعات را اجرا کنم، قبول نخواهم کرد.
شما با شورای نظارت ارکسترها مشکلی نداشتید؟ آنها چطور نتوانستند مانعی برای تعطیلی این ارکستر شوند؟
مشکلی با آنها نداشتم. کسانی عضو این شوراها هستند که مدارک عالی فرهنگ و هنری دارند و اصولا تخصصشان همین است، باید از آن استفاده و سعی میکردند که راه و چارهای پیدا کنند. نه اینکه ساکت باشند و فقط تماشا کنند. اگر هم حرفی در جهت مثبت زده باشند، متاسفانه تاثیرگذار نبوده.
بعضی نوازندههای ارکستر سمفونیک عنوان کردهاند که ارکستر سمفونیک تهران با همان شرایط و ویژگیها، منظورم پیش از تعطیلیاش است، برای کشور ما خوب است.
جهان در حال پیشرفت است و ما در پیله قدیمیمان ماندهایم. به نظر من وقت آن رسیده که گذشته را دور بریزیم و خود را به استانداردهای بینالمللی نزدیک کنیم. نوازندهای که این حرف را میزند میل به پیشرفت ندارد. در تمام دنیا تکتک اعضای یک ارکستر حرفهای از میان دهها و در بعضی موارد صدها متقاضی انتخاب میشوند و وظیفه آنها هم در چنین شرایطی ظاهرشدن روی صحنه با بهترین شکل ممکن در اجرای قطعاتی است که برای آنها پیشبینی شده. البته در مقابل، دریافت یک حقوق متناسب و برخورداری از بیمههای اجتماعی حق مسلم آنهاست. پیداکردن راهحل برای بقیه مشکلات و مطرحکردن پیشنهاداتی در این زمینهها مربوط به رهبران دایمی ارکستر و مدیران مسوول مرتبط است.
در حال حاضر مشکل ارکستر سمفونیک تهران فقدان رهبر ارکستر نیست؟
مشکلاتی وجود دارد که بهتدریج در سالهای اخیر بهوجود آمده. مسوولان درباره آنها با بنده صحبت کردهاند و زمان میخواهد تا آن مشکلات برطرف شود. ولی مطمئن باشید نداشتن مدیر هنری کاردان یا رهبر ارکستر قادر مشکل کار نیست.
آینده ارکستر سمفونیک را چطور میبینید؟
در حال حاضر متاسفانه ارکستر سمفونیکی وجود ندارد، اما اگر مسوولان به این مهم توجه کرده و بدانند ارکستر ما از ۸۰ سال پیش تا امروز لااقل از دیدگاه جهانی یکی از ستونهای مهم فرهنگ و هنر ما بوده است، حتما به آن توجه خاص میکنند و هرچه زودتر با کمک افراد متخصص و متعهد ارکستر تهران را مجددا بر پایههای استوارتر از گذشته بنا خواهند کرد.
دیدگاهتان را بنویسید