×
×

«پرواز در وسعت یک قفس»

  • کد نوشته: 44149
  • موسیقی ایرانیان
  • یکشنبه, ۵ام آبان ۱۳۹۲
  • ۲ دیدگاه
  • حسین علیزاده، آهنگساز، استاد و نوازنده‌ی صاحب سبک تار و سه تار، نیاز به معرفی ندارد .استاد تمام عیاری است که هر اثر تازه‌اش یک اتفاق در عالم موسیقی است. اما او برای اهالی سینما هم نام آشنایی است، این آهنگساز خوش‌قریحه همچنان با آلبوم‌ها و کنسرت‌های موسیقی، فعالیت در زمینه‌ی موسیقی فیلم را نیز پیش می‌برد و آن گونه که خبر می‌دهد ساخت چندین موسیقی متن را در برنامه‌هایش پیش رو دارد. با او در خصوص علاقه‌اش به سینما و آهنگسازی صحبت کرده‌ایم و در این اثنا از سلیقه سینمایی‌اش پرسیده‌ایم و خاطراتش را از ساخت فیلم‌هایی شنیده‌ایم که هر کدام نکته‌ای دارد.
    + حسین علیزاده: هر چیزی برای کامل شدن موسیقی میخواهد

    «پرواز در وسعت یک قفس»
  • حسین علیزاده (عکس: حجت‌سپهوند)

    حسین علیزاده (عکس: حجت‌سپهوند)

    موسیقی ایرانیان – لیلا موسی زاده: حسین علیزاده، آهنگساز، استاد و نوازنده‌ی صاحب سبک تار و سه تار، نیاز به معرفی ندارد .استاد تمام عیاری است که هر اثر تازه‌اش یک اتفاق در عالم موسیقی است. اما او برای اهالی سینما هم نام آشنایی است: از دلشدگان تا ملکه، حاصل فعالیت مستمر او در عرصه‌ی ساخت موسیقی فیلم است. او آهنگسازی فیلم‌هایی مثل گبه، زمانی برای مستی اسب‌ها، لاک‌پشت‌ها هم پرواز می‌کنند، نیوهمانگ، آواز گنجشک‌ها و… و سریال تلویزیونی زیرتیغ را در کارنامه‌ی خود دارد. این آهنگساز خوش‌قریحه همچنان با آلبوم‌ها و کنسرت‌های موسیقی، فعالیت در زمینه‌ی موسیقی فیلم را نیز پیش می‌برد و آن گونه که خبر می‌دهد ساخت چندین موسیقی متن را در برنامه‌هایش پیش رو دارد. با او در خصوص علاقه‌اش به سینما و آهنگسازی صحبت کرده‌ایم و در این اثنا از سلیقه سینمایی‌اش پرسیده‌ایم و خاطراتش را از ساخت فیلم‌هایی شنیده‌ایم که هر کدام نکته‌ای دارد.

    بگذارید از اینجا شروع کنیم: به نظر شما شعر بستر بهتری برای عرضه ی موسیقی است یا فیلم و هنرهای دیگر؟

    هرچیزی‌که بخواهد کامل شود باید درآن موسیقی وجود داشته باشد. نه اینکه شما حتما موسیقی را بشنوید، نه. مثلا الان شما یک تابلو را که نگاه می‌کنید آن هارمونی وریتمی که درآن هست  را حس می کنید. این هارمونی و ریتمبه نوعی،به موسیقی مربوط می‌شود؛ در فیلم و شعر هم همینطور است! شعر وقتیکه ترجمه می‌شود ۵۰درصدش ازبین می‌رود، موسیقی‌اش حذف می‌شود. چون وزن شعر و آن پستی بلندی ملودیها و آکسانهایی که حروف و کلمات دارند، موسیقیِ کلام را درست می کنند. اگر ما بخواهیم کلاممان بدون موسیقی باشد اصلا دیگرمفهومی پیدا نمی‌کند یعنی آن کششهایی که حرفها به‌هم دارند، نسبتهایی که کلمات باهمدیگر دارند و این زیرو بمی که پیدا می‌کننداز بین می‌رود. در همه‌یزبانهای دنیا همینگونه است. موسیقی، نهفته در همه چیز است. شما معماری را نگاه کنید همین را می بینید و نمی‌توانید از هم جدایشان کنید. موسیقی هم همینطور است. خیلی جالب است که همه‌ی اینها به نوعی به هم وابسته هستند و موسیقی درهمه‌ی آنها جریان دارد. نگاه کنید دوستان نقاش یا معمار یادر هر رشته ایتئاتر دارند وقتی کار می‌کنند حتما موسیقی باید جریان داشته باشد و بدون آن کار نمی‌کنند تا آن حس و چیزیکه می خواهند را بوجود بیاورند.در هرصورت ما نمی توانیم جداکنیم که کدام ارجح است ولی ما وقتی درمورد فیلم داریم صحبت می کنیم همه چیز باید در خدمت فیلم باشد.

    درخدمت بیان منظور فیلم یا القای حس یک صحنه خاص؟

    هر صحنه ی خاص هم در نهایت به فیلم مربوط می‌شود و فیلم هم هدفی دارد ومی‌خواهدآن را القا کند.این کار ار طبیعتابانماها و صحنه های مختلف انجام می دهد. بنابراین حس یک صحنه نمی تواند با کل اثر منافات داشته باشد.

     پیش آمده که حس جدیدی در فیلم بیابید و بخواهید آن را گسترش بدهید؟

    بعضی مواقع هست که خودکارگردان فیلم را به آهنگساز ارائه می‌کند ( من خودم این تجربه را داشته‌ام) بعضی وقتها چیزهایی را در فیلم می‌بینم و حس می‌کنم که کارگردان با اینکه خودش آنرا ساخته حس نکرده و جور دیگری دیده. وقتی برایش تعبیر می کنم و موسیقی رویش می گذارم،یک بعد دیگر هم می تواند به فیلم اضافه شود اگر آن کار را بد انجام بدهم درواقع یک بُعد منفی هم به فیلم داده ام.اینها چیزهایی است که به نظر من باید در ذهن آهنگساز و کارگردان اتفاق  بیافتد.

    بهترین حالت آهنگسازی فیلم را چگونه می دانید؟

    همفکری از شروع فیلمنامه شروع می شود و به نظرم بهترین حالت اینست که وقتی یک کارگردان می خواهد فیلمی را بسازد باید آنقدر تخیلش قوی باشد که همانگونه که دارد به میزانسن ها فکر می کند همانجا هم باید موسیقی اش را بشنود نه به عنوان یک آدم متخصص بلکه باید چیزی از موسیقی، حسی از موسیقی را داشته باشد که آنرا بتواند القا کند. آن وقت خیلی خوب می شود. البته لازم نیست کارگردان تخصصی درزمینه‌ی موسیقی داشته باشد(که اگر داشته باشد چه بهتر) اما که معمولا حتی شناخت هم ندارند. می‌گویم کاش کارگردان‌ها که همه چیز را تخیل می کنند و می‌سازند می‌توانستند موسیقی را هم تخیل کنند. این کار کمک می‌کند به آهنگساز؛ درغیر اینصورت کار آهنگساز دشوارتر می شود.

    خودتان چگونه با فیلم جدید برای آهنگسازی مواجه می‌شوید؟

    وقتی خودم فیلمهایی را برای کار می‌گیرمفوری می‌توان نشست و روی آن کار کرد. اما من این کار را نمی‌کنم یعنی اصلا نمی‌توانم  فوری شروع کنم به کار.سعی می کنم یک مدتی فیلم درکنار من باشد وبا آن زندگی کنم. معمولا در ابتدا با فیلم ارتباط برقرار نمی‌کنم؛البته با بعضی از فیلمها هم به ندرت توانسته ام! بعضی از فیلمها را که می‌بینم دوست‌شان دارم، اما موسیقی اش را پیدا نمی‌کنم که چه چیزی برایش بسازم. این فیلم باید مدتها با من باشد تا مدام ببینمشو مدام به آن فکر کنم. بدخواب شوم و در خواب به آن فکرکنم و ببینم که در خواب فکر ‌کنم که اینجایش را چه کنم و آنجا را چه. واقعا یک دوره هایی دارد که خیلی تلخ است. دوره ی خلاقیتش تا به یک چیزی برسد خیلی تلخ است اما بعدش وقتی پیدا می شود روان پیش می رود.

    کار موسیقی فیلم سخت تر از تولید موسیقی بر روی شعر است؟

    بله در بعضی مواقع سخت تر است. برای اینکه شما آزاد نیستید. در تصنیف و شعر آزادی عمل دارید. شعر هم البته یک مقدار آزادی را محدود می کند ولی وقتی قطعه ای را خودت می سازی انگار بال درآورده‌ای و می‌توانی به هر جهت پرواز کنی اما در فیلم انگار یک قفس به شما دادند و می‌گویند در این محدوده می‌توانید پرواز کنید. اتفاقا آن موقع شاید باعث بشود که آنقدر در فشار و محدودیت قرار بگیرید که یک کار خیلی جالبی بوجود بیاید. برای من همینگونه بوده است.

    سینما چه جایگاهی برای شما دارد؟

    سینما و موسیقی فیلم را خیلی دوست دارم. از دوران بچگی آرزو می‌کردم یک جوری به سینما مربوط شوم، البته برادربزرگترم رفت پی کار سینما و در رشته سینما تحصیل کرد، اما من به موسیقی کشیده شدم. از وقتیکه موسیقی را شروع کردم همیشه سینما می‌رفتم و فیلم‌ها را دنبال می‌کردم. برایم تخیلش خیلی زیباست ومرا مشغول می‌کند ودرحین آهنگسازیبه یک عده آدم دیگر مربوطم می‌کند که با هم در مورد فیلم مشورت و بحث می‌کنیم و اگر نتیجه‌ای پیدا کند یک محصول دسته جمعی است که لذت خیلی خوبی دارد.

    فیلم نگاه می‌کنید؟ فرصت فیلم دیدن دارید؟

    خیلی کم. ولی اگر فیلمهای خاصی که صحبتش بشود آنها را می‌بینم. از آنجاییکه اهل فیلم بازی نیستم که دی وی دی بدهم و بگیرم خیلی کم پیش می‌آید که فیلم ببینم، امابعضی دوستان سینمایی‌ام فیلم بهم می‌دهند تا آنها را ببینم. فیلمهای ایرانی که واقعا ارزش دیدن داشته باشند را می‌بینم.

    جدایی نادر از سیمین را دیده‌اید؟

    بله، خیلی دوستش داشتم. البته تنها من دوستش نداشتم (باخنده)همه ی دنیا پسندیدند. به نظرم کارهایآقای فرهادی حرکت دیگریرا در سینمای ایران را شروع کرده. می‌شود گفت که حرکتهای قبلی کم‌کم دیگر داشت تکراری و یکنواخت می‌‌شد. یک مقداری از روستا و فوکوس کردن روی بچه ها می‌آییم به جامعه و شهر ومسایل اجتماعی. البته این هم می‌تواند یک ژانر و نوعی از فیلم باشد. اما چیزیکه هست اینست که با این فیلم و فیلمهای از این دست که از آقای فرهادی دیدم  ارتباط خوبی داشته ام و آخرین فیلمش بهترین فیلمش هم بود.

    فیلم‌های کارگردانهای دیگر هم نگاه می کنید؟

    کارگردانش برایم مهم نیست. شاید فیلمی مستند باشد و کارگردانش را هم اصلا نشناسم اما نگاه می کنم.

    فیلم محبوبتان کدام بوده؟

     در فیلمهای ایرانی شاید خیلی زیاد نیست. قبل از انقلاب ما دو دسته فیلم داشتیم که یکسری فیلمفارسی بودکه در آنها هم فیلمهایی بود که دوست داشتیم. ما بچه بودیم و فیلمهای فردین را دوست داشتیم چون جنبه های جوانمردی  و قهرمانی داشت حتی عاشقانه در آن بود که خیلی مورد پسندمان بود. مثلا گنج قارون که هنوز هم آن را می‌بینند. البته نسبت به فیلمهای سینمایی الان ضعیف هم هست اما آن موقع جزو فیلمهایی بودند که خیلی مردمی بودند. آن زمان فیلمهای فردین، آرمان و فروزان که با هم بازی می کردند خوب بودند. اما درآن زمان یک تحول ایجاد شد که یک موج جدیدی از سینماهای روشنفکری بود که برای جامعه جدید بود. مثل فیلم چشمه آوانسیان که جامعه از آن سر در نمی‌آورد که فیلمهای خیلی خیلی خاص بودند . فیلمهای روشنفکرانه ای بود که در جامعه نه، اما دربین کسانیکه اهل سینما بودند و جنبه‌ی روشنفکری داشتند (عده ی اندکی) قابل استفاده بود.

    یکسری فیلمهایی هم بودند که از روی قصه ها و رمانهایی ساخته می شدند مثل فیلم گاو که دردوره‌ی خودش فوق العاده بود. کلا فیلمهایی که مهرجویی مثل هالو ، پستچی و … جامعه بخصوص جامعه روشنفکری خیلی بدان علاقه داشت و این فیلمها جدای از فیلمهای معمولی بودند که فراوان ساخته می شدند.

    خود شما کدام را می پسندید؟

    هالو فرق می کرد چون فهمش سخت نبود. چشمه از آن دست فیلمهایی بود که نگاهش می کردم دوستش داشتم اما خیلی آنرا نمی‌فهمیدم. گاو هنوز هم دوست داشتنی است و همه می فهمیدندش. همیشه یک بخشهای سینمارویی هستند که بروند پفک بخورند و تخمه بشکنند. آنها فیلمهای خود را می‌خواهند و از این دست فیلم هم زیاد ساخته می شود. ولی سینمای ایران دوره ی قبل از انقلاب این سه نوع را داشت و نوع دومش مثل کارهای آقای مهرجویی و کارگردانهای این گونه خیلی جلوه کرد و برای ما جوانها جذاب بود و بعد فیلمهای کیمیایی . شاید شما الان قیصر را ببینید و دوست نداشته باشید. ولی آن زمان در بین فیلمهای کلاه مخملی و جاهلی بازییک‌دفعه فیلم قیصر همه‌چیز را تغییر می‌دهد. البته بعد هزاران فیلم ساخته می شود که بروند انتقام بگیرند. فیلمهایی که بهروز وثوقی بازی می‌کرد مثل فیلمهایی کیمیایی با موسیقی خوب منفردزاده ، فیلمهایی هستند که در خاطرات مردم همیشه ماندنی هستند.این فیلمها مربوط به زمان دانشجویی ما می شود.

    بعد از انقلاب کاملا داستان عوض می شود و سینمای ایران به نظر من خودی نشان می دهد و مطرح می شود.جالب است که می‌آید یکسری سدها را می شکند. سینمای هالیودی  با آنهمه امکانات هست و تاریخ سینما کلا در اروپاست  ایتالیا و فیلمهای کلاسیکشان برای تاریخ سینما تعیین کننده هستند. اینجا موج جدیدی می‌آید که به لحاظ مضمونی خیلی اهمیت دارد و نه تکنیکی! اصلا آن امکانات هالیود را ممکن است ۵۰ سال دیگر هم نتوانیم داشته باشیم که مثل هالیود فیلم بسازیم. اما سینمای ایران چیزی را در دنیا مطرح می‌کند: که می‌شود با ابزار ساده هم فیلم ساخت.لازم نیست این همه تجملات و…خرج شود که به زور آنها مردم را تحت شعاع قرار دهیم ولی در لابلای اینها فیلمهای بسیار خوبی هم ساخته شده است اما با المانهای بسیار ساده وظریف، می شود گفت شاعرانه! سینمای ایران در سینمای دنیا شاعرپیشگی می‌کند و همین سینمای ایران را در دنیا موفق می‌کند و تا این اواخر موفقیت در فستیوالهای مختلف داشته تا سرانجام رسیده به اسکار. البته ما نفهمیدیم اسکار خوب است با بد؟ مدام به اسکار فحش می‌دهیم اماتلاش می‌کنیم که آن را بدست بیاوریم.(خنده)

    از فیلمهای آقای مجیدی…

    برای آواز گنجشکها موسیقی ساخته ام. فیلم باران را خیلی دوست داشتم.از فیلمهایی که روی من تاثیر گذاشت رنگ خدا بود. حتی قرار بود برای رنگ خدا موسیقی متن را من بسازم اما آن زمان ایران نبودم. بعد آواز گنجشکها راکه به من پیشنهاد کردند قبول کردم. آوازگنجشکها زمانی بود که به اقای مجیدی انتقاد می‌کردند که دیگر مضمون فیلمهایش دارد شبیه به هم می‌شود ولی در هر صورت در آن هم یک ظرافتهایی بود که من با آن احساس صمیمیت می‌کردم. بعد فیلمهای آقای کیارستمی که کلا متفاوت است را خیلی دوست دارم. فیلمهای اکران شده و نشده اش را دیده ام و او را از قدیم در کانون پرورش فکری کودکان می شناختم.

    یک دوره ای با آقای قبادی کار کرده ام روی فیلمهایی که بیشتر مضمون کردی داشته. فیلم نیوه مانگ که اینجا اکران نشد و لاکپشتها هم پرواز می کنند و زمانی برای مستی اسبها! آخرسر هم با اقای آهنگر کار کرده ام و روی فیلم ملکه آهنگ ساخته ام که سال گذشته در جشنواره برنده جایزه موسیقی فیلم شد.

    فیلمهای روز دنیا را هم می بینید؟

    نه همه را، فیلمهای خیلی اکشنی که همه دوست دارند را نه.

    غیراکشن چطور؟

    سینمای ایتالیا را خیلی دوست دارم. فیلمهای زیادی از این سینما را دوست دارم دارند که اسمشان یادم نیست.فیلمهای فلینی را همه شان را دیده‌ام. معروفترینشان هشت و نیم اینها را همه شان را داشتم یا به صورت وی اچ اس یا دی وی دی که مرتب می‌دیدم. یه مدت کوتاهی در ایتالیا زندگی کرده‌ام و فیلمهای بعد از جنگ و ناتورالیستی آنها واقعا زیباست. فیلمهای خارجی در این سالها خیلی کم دیده‌ام و واقعا اسم خاصی الان در ذهنم نیست. قبل از انقلاب، به ایران هم فیلمهای خوب خارجی زیاد می‌آمد. تمام فیلمهای تاریخی آن دوره را دیده ام و دوست دارم.اسپارتاکوس و بن هور را هنوز هم دوست دارم و حتی این اواخر دوباره بن هور را دیدم. موسیقی شان هم بسیار زیباست. دکترژیواگو را دوست دارم و چقدر موسیقی خوبی دارد. یا فیلمی که به اسم اشکها و لبخندها در اینجا اکران شد، آن زمان سن کمی داشتم اما خیلی از آن لذت بردم. همه جور فیلمی به ایران می‌آمد و سینمای ایران خیلی ضعیف بود. الان خیلی تک محصولی شده و سینمای ایران با آن روزها فرق کرده. والبته هم مردم کمتر سینما می روند و در منزلشان دی وی دی نگاه می کنند.

    شما چطور؟ دوست دارید در سینما فیلم را ببینید؟

    قطعا سینما تاثیر بیشتری دارد اما با شرایطی که در شهر و رفت و آمد و ترافیک  هست . همچنین در سینما هم کسی صحبت می‌کند و با تخمه می‌خورد تمرکز لازم به هم می‌ریزد به همین خاطر سینما نمی‌روم. معمولا در سینما فیلمهای جدی را آدم نمی‌تواند آنگونه که دلش می‌خواهد در سکوت کامل ببیند.

    پس شما هم اهل دی وی دی دیدن در خانه هستید؟

    طبیعتا ، چون وقت و فرصت اجازه نمی‌دهد مگر اینکه باز به فیلمی دعوت بشوم و آنهم اگر بروم.

    البته سال گذشته مسئله ترافیک را حل کردند و برای سانسهای نیمه شب نیز اکران گذاشتند …

    … (خنده)

    با خانواده هم فیلم می‌بینید؟

    هر جور پیش بیاید، چه با خانواده چه با دوستان. اما بیشتر با دوستان میبینم.

    ژانر محبوبتان چیست؟

    می توانم بگویم فیلم های اکشن را دوست ندارم.

    یعنی خوب، بد، زشت را نمی پسندید؟

    این فرق می کند.کلاسیکها وضعشان فرق می کند. اما از آنچه که امروزه هست نه.  سینمایی را دوست دارم که مرا به فکر ببرد و عمیقم کند. موسیقی هم همینطور است در تئاتر هم همینطور. البته تئاتر کمدی نداریم و اگر داشتیم دوستش داشتم. اصولا ما ژانر کمدی در هیچ چیزمان نداریم نه در تئاتر نه در فیلم نه در موسیقی . اگر هم داشته باشیم  متاسفانه از نوع نازلش هست که مردم به قد و قواره و چاق و لاغری و کوتاهی و بلندی کسی می‌خندند.

    در ژانرهای کلاسیک ویا فیلمهایی که سردمدار محبوبیت در جدول فیلمهای تاریخ سینما هستند مثل پدرخوانده و…

    پدرخوانده بله، دیده‌ام و قسمت اولش را بیشتر دوست داشتم و بقیه را دنبال نکردم.مارلون براندو نمی‌شد در فیلمی بازی کند و در ایران کارهایش دیده نشود.

    کارهایشان را دنبال کردید ؟

    بله. فیلمهای مارلون براندو را همیشه دنبال می‌کردم. به علت اینکه در هر فیلمی باز می‌کرد قطعا آن فیلم خوب بود و قابل دیدن بود، چه فیلم درام بود، چه اکشن و مبارزاتی و یا فیلم اجتماعی. فیلمهایی مثل تعقیب و در بارانداز آن زمان همه را سینمابروهای ایران دیده‌اند و همه فیلمهای مارلون براندو را دنبال می‌کردند.

    هنوز هم همینطور هستید؟ یعنی کارهای یک هنرپیشه ی خاصی را دنبال کنید؟

    نه. الان که دیگردر سینمای ایران خیلی مد شده که از بازیگر استفاده نمی‌کنند. به نظرم بیشتر همان موضوعات فیلم هست که به دیدنش گرایش دارم. البته در این اثنا از هنرپیشه هایی جدید و قدیمی ترها، بازی پرویز پرستویی را همیشه دوست داشته‌ام. چندین شخصیت را کار کرده که کمتر کسی از عهده‌اش می تواند بربیاید حتی در ژانر کمدی، مارمولک را کارکرده که خیلی قشنگ بود. در همان سریال زیر تیغ  هم که موسیقی‌اش را ساخته‌ام خیلی زیبا بازی کرده بود و تاثیرگزار بود. بهروز وثوقی هم خیلی فوق العاده بود و می‌دانید که استعداد ذاتی این کار را داشت و بدون تحصیلات یا  دوره‌ای اینگونه بازی می‌کرد. یکی از بازیگران خیلی خیلی خوب بود و حیف که از ایران رفت. او هنوز هم لول خودش را حفظ کرده و همچنان بهروز وثوقی مانده.

    از خانمهای بازیگر چطور؟ دوران جوانی شما دوران سلطه ی هنرپیشه های بزرگی چون کاترین هیپبورن و … تا سوفیا لورن بوده ؟ از آن دوران چطور؟

    بله یکسری بودند که به عنوان ستاره های زیبای سینما بودند و معلوم نبود که حتما فیلمهایشان خوب باشد ولی خب سوفیا لورن در فیلمهای ایتالیایی از هنرپیشه‌هایی بود که خیلی دوستش داشتم. و در ایران کارهای کسی یادم نمی‌آید. یعنی من یادم نمی‌آید ولی خب به هر حال در فیلمهای آن زمان هم زنها بازی می‌کردند. مثلا فروزان هنرپیشه ی بازاری بود و من نمی‌توانم بگویم از بازیاو خوشم می‌آمد. آن زمان هنرپیشه های شاخصمان کسانی بودند که از تئاتر به سینما آمده بودند مثل خانم خوروش، یا خانم سوسن تسلیمی.اینها از بازیگران خیلی خوبمان بودند. ما هنرپیشه خیلی شاخص زن در سینما نداشتیم و اغلب از تئاتر به سینما رفته بودند.

    جالب است که اغلب خانم خوروش را تایید می‌کنند درصورتیکه ما آنچنان کاری از ایشان ندیده‌ایم!

    بله ایشان در بعد انقلاب کاری آنچنان انجام ندادند و بیشترهم به این خانمها نقش مادر را می دادند و آنقدر در این نقش بازی کرده بودند مثلا همیشه با یک سینی چایی می آمدند تو اتاق که دیگر خسته کننده شده بود!

    چقدر فیلمها را از جنبه‌ی موسیقی نگاه می‌کنید؟ اول موسیقی فیلم شما را می‌شنوید و فیلم در درجه‌ی دوم قرار می‌گیرد یا اول فیلم تماشا می‌کنید و بعد موسیقی را هم بررسی می‌کنید؟

    قطعا همه چیز برایم با هم اتفاق می‌افتد. حتی چطور مونتاژ شده،  اینکه چقدر گویاست، چقدر من تاثیر میگیرم . بعد به آن فکر می‌کنم که چه شد که تاثیر گرفتم. قطعا بعضی مواقع موسیقی اول است و بعضی وقتها آخر. یعنی اینکه آنقدرخوب درهم تنیده شده‌اند که شما نمی‌توانید تفکیکش کنید و ازآن اثر می‌پذیرید و حس می‌گیرید. بعدوقتیکه حستان را باز می‌کنیدمی‌بینید که موسیقی هم خیلی مهم است اما اینکه صرف موسیقی را بشنوم، نمی شود ولی قطعا به موسیقی توجه دارم. فیلمهایی را دوست دارمکه همه‌ی اینها با هم اتفاق بیافتد. بازی خیلی خوب، نورپردازی خوب و … باشد، قصه خوب جلو رفته باشد و یک چیزواحدی را به من بدهدکه نتوانم تفکیک‌اش کنم.یعنی حتی ممکن است موسیقی را حتی نشنوید، یعنی موسیقی هم جزو آن جریانهاست که دیگر قابل تفکیک نیست.

    چقدر در موسیقی فیلم از کارهای دیگران ایده گرفته‌اید؟

     از کارهای غیر ایرانی اصلا ایده نگرفتهام. چیزیکه شاید من درست نباشد بگویم  و منتقدین باید ابراز کنند اینست خیلی سعی کردم که موسیقی ایرانیدرکارم نقش داشته باشد و لجاجتی برسر این قضیه داشته‌ام.

    خیلی از کارگردانهای ما هستند که نمونه خارجی موسیقی متن فیلم را می‌دهند و می‌گویند یک چیزی مثل این می‌خواهم. من هیچ وقت کار آنها را سفارش نگرفته‌ام چون جلوی خلاقیت آهنگساز را می‌گیرد.

    اما چیزیکه زمانی خیلی روی آن بحث می‌شد این بود که موسیقی ایرانی گویای تصویر نیست. و این حرف کاملا غلط است چراکه موسیقی هر جای دنیا می‌تواند گویای تصویر هم باشد چون جدای از هم نیست. خیلی دوست داشتم که روی این قضیه کار کنم.ابتدا موسیقی فیلمی به اسم چوپانان کویر را در اوایل انقلاب ساختم. اکران نشد، آقای حسین محجوب کارگردان و تلویزیون تهیه کننده اش بود.

    وقتی به من گفتند موسیقی فیلم بسازم، دوست داشتم اما نمی‌دانستم می‌توانم موسیقی فیلم بسازم یا نه؟ آنرا ساختم و مورد پسند هم قرار گرفت و بعد یواش یواش خیلی نگذشت که دلشدگان را آقای حاتمی به من پیشنهاد داد. یک چیز دیگری بود، زندگی دیگری بود. زندگی با خود آقای حاتمی هم که دیگر ماجرایش فرق می کرد.

    ایده‌ی خودتان در موسیقی را چگونه اجرا کردید؟

    ایده‌ام را اینگونه دنبال می‌کردم که بتوانم هرچه بیشتر ازموسیقی ایرانی استفاده کنم. منظورم از موسیقی ایرانی (که می‌گفتند گویای فیلم نیست) اینگونه نبود که فلان گوشه ی ردیف را برای فلان صحنه استفاده کنم. اصلا اینگونه نبود و اینگونه هم نکردم. خیلی سینمایی می‌خواستم موسیقی را از کار در بیاورم. اولا موسیقی ایرانی نه تنها موسیقی دستگاهی. یعنی برایم فرق نمی‌کرد (بخصوص اگر موسیقی فیلم هم بطلبد) از موسیقی مقامی به صورت سورآل و آبستره استفاده می‌کردم. نه اینکه بیایم آن ملودی را که عینا همان موسیقی محلی باشد در فیلم بگذارم. ولی نگاهم کلا به موسیقی و برداشتی که از موسیقی ایران دارم (در زمینه ی تصویر) اگر در کارهایم نگاه بکنید برگرفته از خود موسیقی ایران است، البته دلشدگان متفاوت است ولی باز هم دونوع موسیقی درآن جاریست یکی موسیقی متن است و دیگری در خود صحنه‌ی اجرای موسیقی اتفاق می‌افتد که مربوط به دوره‌ی قاجار می‌شد و موسیقی مربوط به آن شیوه بود. اما موسیقی متن، موسیقی ارکسترال است. در هر کدام ازکارهایم موسیقی به من دیکته می‌شد و هیچ وقت نمی‌شد که من به سازهای ایرانی برای صحنه ای فکر نکنم و به شکل مدرنی از آن بهره نگیرم. درموسیقی فیلم هر کدام از سازها یک رنگ می‌شود و شما با این رنگها سروکار دارید و به صحنه‌تان رنگ می‌زنید. رنگ‌آمیزی در موسیقی فیلم خیلی اهمیت دارد.موسیقی در صحنه ها باید به طبیعت و زبان و رنگ آن نزدیک باشد حتی اگر از سازهای غربی استفاده می‌کنیم باید رنگهایی ایجاد کنیم که آن را درخود داشته باشد.من این تلاش را می‌کنم.

    ایده را از کجا می گیرید؟

    ایده را از فیلم می‌گیرم. برایم اینگونه است که مثلا وقتی به طبیعت نگاه می‌کنم آنرا می‌شنوم، نمی‌بینم. برای همین می‌گویم با فیلم یک مدتی باید زندگی کنم که آن صداهایی که در فیلم نیست را به صورت موسیقی بشنوم. فیلم همانقدر که رنگ تصویری دارد باید رنگی در صدا داشته باشد. براساس صحبتهایی که بعضی مواقع با کارگردانها می‌کنیم فیلم موفق فیلمی هست که تمام صداها و موسیقیهایی که در فیلم تولید می‌شود نسبت به هم هارمونی داشته باشد و حتی باهم کوک باشند. واقعا روی بعضی از فیلمها با این حساسیت کارمی‌شود البته نه در ایران. یعنی دری را که شما می‌بندید نت‌ و فرکانس‌اش باید با موسیقی و یا صدایی که بعد آن می‌آید در یک راستا باشد، ناهنجار نباشد. اینها خیلی به فیلم هارمونی می‌دهد.

    شما هم اینها را لحاظ می‌کنید؟

    معمولا کم اما بعضی اوقات می‌شود. اما من به تنهایی نمی‌توانم این کار را بکنم بلکه باید با صداگزار و عوامل فیلم باهم هماهنگ باشیم. الان نسل جدید فانتزیهای خوبی دارند برعکس آنکه می‌گویند نسل جدید اصالت ندارد اما یک چیزهایی دارد که خوبست. الان بسیاری از جوانها که در زمینه فیلم کار می‌کنند همه‌ی فیلم و موسیقی و صحنه و رنگها را همه با هم می‌بینند و وقتی با کسی از این نسل که مثلا صداگزاری کار می‌کند همراه می‌شویمخودبخود این دیالوگ بینمان برقرار می‌شود. اگر فیلمسازان ایرانی هم به این مرحله در کارهایشان برسند که همه‌ی کار با هم کوک باشد سراسرفیلم‌اش مثل یک قطعه موسیقی می‌شود و چیزی ناهنجار در خود ندارد.

    کارهای سفارش شده را می‌پذیرید؟

    گاهی کارهایی که به من پیشنهاد شده که می‌دانستم موسیقی‌ام رویش خوب نمی‌شود و به این دوستان گفته‌ام که شما جنس موسیقی مرا بشناسید ویا می‌گویم جنس موسیقی من از جنس فیلم شما نیست و حتی به فلان آهنگساز ارجاعشان دهم. ولی هر کدام از آهنگسازها  رنگ خاصی موسیقیشان دارد که برای موضوع خوب درمی آید. به من تا به حال موضوعاتی پیشنهاد شده  که تقریبا بهم مربوط بوده ولی ممکن است یک تجربه‌ی جدید هم برایم پیش بیاید که تابه‌حال تجربه‌اش نکرده باشم و برایش موسیقی فیلم بسازم! معمولا کارگردانها به کسانی پیشنهاد می‌دهند که کاریش را گوش کرده‌اند و می‌شناسند. مثلا وقتی فکر می‌کنند موسیقی فیلمهایشان حس وحال خاصی باید داشته باشد مرا انتخاب می‌کنند و تقریبا تا به‌حال اینگونه بوده.

    مثلا فیلم گبه، فیلمی بود که خودم فکر می‌کردم چطور می‌توانم برایش موسیقی بسازم. این فیلم قراربود فیلم مستند باشد بعد آقای مخملباف که آنرا بردند کن آنرا داستانی کردند که ضعیف شد و آنچه هم که بیرون آمد پیرمرد و پیرزن به آن اضافه شده بود ولی این فیلم سفارش دهنده‌اش صنایع دستی ایران بود برای اینکه گبه را معرفی کنند و بعد آن معرفی هم شد.تا آن زمان کسی گبه را نمی‌شناخت. و چقدر مناظر زیبایی را آقای کلاری فیلمبرداری کرده بودند. آقای کلاری به من زنگ زد من هم کار موسیقی فیلم را خیلی سخت قبول می‌کردم چون کارهای خودم زیاد بود. گفتند چنین فیلمی هست و من گفتم آخر چنین فیلمی را گفتید گرفته شده چکارش کنم؟ گفتند ببینید تصاویرشخیلی زیباست. آقای مخملباف آمدند و فیلم را دادند و خیلی مناظرش زیبا بود. آنهم مدتی پیش من بود و با آن زندگی کردم و به آن فکر کردم.بعد دیدم آن گله گوسفند موسیقی خود فیلم است دارا را دارارا و … که من این سه نت را موسیقی فیلم کردم واز خلق آن خیلی لذت بردم چون چیزهایی پیدا می‌کردم که برای خودم تجربه‌ی جدیدی بود.

    چقدر موافقید که موسیقی بار فیلم را بکشد؟ یا موافقید که موسیقی در برخی جاها فقط حضور گذری داشته باشد؟

    با هردو موافقم. بعضی مواقع لازم است کارگردان جایی از فیلم هست که حتما موسیقی مهم است. مثلا خیلی از کارگردانها،مثل فیلم جدایی آقای فرهادی، اصلا موسیقی ندارد فقط در تیتراژاست و نیازی هم نمی‌بینید. یعنی کارگردان اینجا آگاه است و تصمیم می‌گیرد که موسیقی نمی‌خواهد و احساس می‌کند جایی برایموسیقی در فیلم نیست. بعضی فیلمها هم اینطور نیست و موسیقی حتما باید باشدو جلوه ی بیشتری به صحنه بدهد. بطور مثال اگرصدای فیلم را ببندید گاهی اوقات حرکات مضحکی می‌بینید یعنی تقریبا با تصویر ارتباطی برقرار نمی‌کنید ولی با صدا و موسیقی معنا دارد.

    نمی‌توانیم بگوییم کشیدن بار فیلم توسط موسیقی بد است یا خوب اما اگر فیلمی بخواهد به زور موسیقی خود را نجات بدهد در این صورت ضعف و ایراد فیلم است و از نظر تماشاچی آگاه جالب نیست. همیشه می‌گویم موسیقی باید آنقدر روی فیلم بنشیند که جزو ارکان فیلم باشد و از آن جدا حساب نشود.

    در کارنامه ی شما معمولا موسیقی نه زیاد است ونه از فیلم قابل تفکیک شدن، آیا برای اینکه در کجاهای فیلم موسیقی باشد یا نباشد، شما تصمیم می گیرید یا کارگردان؟

    معمولا با کارگردانها به این نتیجه می رسیم که موسیقی زیاد از حد نداشته باشیم و بیشتر خودم مطرح می‌کنم که کجای فیلم موسیقی داشته باشیم. معمولا کارگردانها از ابتدای تیتراژ موسیقی می‌خواهند اما خب کارگردانها به خود من محول می‌کنند و بعد دیدن فیلم می‌گویم این صحنه ها موسیقی نیاز دارد.بعضی صحنه ها را هم خودم اضافه می‌کنم و پیشنهاد می‌دهم بهتر است باشد یا اینجا سکوت بهتر است و یا اینجا صدای فیلم را ببندید فقط با موسیقی جلو برود و جلوی دیالوگهای زیاد را بگیرد.

    یکی از این تجربه ها  فیلم مستندآقای سعیدی در مورد نسل‌‌‌‌کشی کردها توسط صدام بود که صداها را وهم آلود کردیم و حذف کردیم تا باموسیقی جلو برود و خوب هم شد.

    جدل و بحث و دیالوگ با کارگردان خیلی خوبست و بعضی از کارگردانها دیگران را هم به کار میگیرند و نظر می‌خواهند خیلی خوبست. مثلا آقای مجیدی یکی از کارگردانهاییست که همه را به کار می‌کشد. در مراحل صداگزاری و مونتاژ تنهایی کار نمی‌کرد و همه را موظف می کرد که سر میز مونتاژومیکس بنشینند و نظر بدهند در حین صداگزاری و موسیقی فیلم و عوض می کردند این همفکری و تلاش جالب بود و نتیجه‌ی خوبی بود. خودرایی کارگردانها نتیجه ی خوبی نمی دهد.مثلا گبه می‌توانست فیلم بهتری از این باشد اما نظرات آقای مخملباف آنرا اینگونه کرد وحتی یادم هست که در استودیو بعد از ساخت موسیقی گبه، دستی به پشتم زد و گفت حالا من باید یک فیلم خوب برای موسیقی شما ، بسازم!(خنده) بعد من به سفر رفتم و برای کلی جاها موسیقی ساخته بودم. البته کارگردان مجاز است که هرجایی را که نخواست بردارد ولی خب ما صحبت کرده بودیم روی صحنه ها و موسیقی ساخته شده و اینکه حتی در میکس چگونه باید باشد اما بعدش مطابق میل من نبود. وقتی هم که پیشنهاد نون و گلدون را دادند گفتم دیگر نه! من دوفیلم را پشت سر هم از یک کارگردان کار کنم شبیه می‌شود وکار خوبی از آب درنمی آید.

    این همان بحث تلاقی حوزه‌ی اختیارات آهنگساز با کارگردان است که مثلا آهنگسازنظرش برصحنه‌ای هست و درآنجا موسیقی را لازم می‌داند اما کارگردان می‌گوید نه! چقدر شما فکر می‌کنید این اختیارات باید محدود یا آزاد باشد؟

    آزادی عمل از آن کارگردان است و نهایتا نتیجه و آنچه که بایدبالاخره بسته بشود را کارگردان می‌بایست تعیین کند. موافق هستم که کارگردان تعیین کند به شرطی که حق داشته باشد. در قبل به شما گفتم که وقتی مشورت وصحبت بشود خیلی خوب است اما برخی مواقع کارگردان می‌گوید اینگونه باید باشد. بحث و صحبت می‌کنیم اما آخرسر کارگردان مجاز است اینکار را بکند، همیشه نتیجه‌اش خیلی خوب نمی‌شود. ولی اینگونه هم نیست که اگر فقط به حرف آهنگساز گوش کنند نتیجه‌اش خیلی خوب می‌شود. اگر به آن همفکری ناب برسند نتیجه‌ی خیلی خوبی دارد.

    برخی مواقع کار خیلی لذت بخش است، وقتیکه موسیقی را ساخته‌ای و حالا میخواهی صحنه به صحنه بگذاری کارگردان ببیند، لحظات هیجان انگیزی است! وقتی می‌بینید چهره‌ی کارگردان خوشحال است و بعد بلند می‌شود آدم را بغل می‌کند انگار دنیا را به آدم داده‌اند. چراکه نهایتا همه می‌خواهند کارگردان راضی باشد و فیلمهایی خوب از آب درمی‌آیند که روابط خیلی صمیمانه و خوبی بین اعضا برقرار باشدتا ارزشهای هنری بوجود بیاید . معمولا با تمام  کسانیکه کار کرده‌ام این رابطه را داشته‌ام.

    پس باور دارید که اختیارات آهنگساز محدود است و نباید در کارهای کارگردان دخالت کند؟

    بله، کارگردان خدای فیلم است. ولی چون در جنبه های تخصصی نمی‌تواند نظری به موسیقیدان بدهد اما می‌تواند به او ایده بدهد ولی آهنگساز باید ایده‌اش را به ایده‌ی کارگردان نزدیک کند چون کارگردان است که اصل قضیه را دارد خلق کند.

    آیا تا به حال شده که بعد از آهنگسازی به کارگردان پیشنهاد کنید که صحنه‌ی بعد از فلان موسیقی عوض شود؟ چرا که در امتداد موسیقی پایان یافته در صحنه‌ی قبل، صحنه‌ی آغاز شده مناسب نیست؟ یعنی بر اساس موسیقی ساخته شده نظر بر تدوین دیگرگونه‌ی صحنه‌ها داشته باشید ؟

    بله، در فیلم د‌‌ل‌شده‌گان مسایل از این دست خیلی زیاد داشتیم. حتی یک دفعه هم پیش آمد که قهر کردم. حتی به آقای حاتمی گفتم که من قرارداد را پس می‌دهم و خداحافظ. که البته من سنم خیلی کمتر از ایشان بود. حاتمی خیلی ایرانی بود خصوصیات خاصی داشت و خیلی هم با لهجه‌ی تهرانی حرف می‌زد. به من می‌گفت حسین جون! وقتی قهر کردم گفتم تا اینجای کار خدمت شما بقیه را به کس دیگر بسپارید. بعد شب در خانه را زدند، دیدم که با یک دسته گل بزرگ دم در آمده، که خیلی تاثیر عجیبی رویم گذاشت. گفتم :”شما حرف مرا گوش نمی‌کنید.بعد این صحنه که اینجا با موسیقی تمام می‌شود با صحنه‌ای شروع می‌شود که آنهم موسیقی دارد و با هم نمی‌خواند. باید با یک صحنه دیگر شروع شود”. گفت:” جون تو نمی‌شود”.گفتم “آخر موسیقی‌اش را نمی‌شود کاری کرد”. گفت:” ولی تو میتوانی”. اولش نفهمیدم اما وقتی گفت می تونی حسی را در من بیدار کرد. چون جوان بودم به خودم گفتم حالا که خودش می‌گوید بگذار به او ثابت کنم که می‌توانم. (خنده) ‌خیلی فکر کردم و جالب بود و موسیقی این دو صحنه را بهم وصل کردم. این پافشاری کارگردان باعث شد چیزی را فکر می‌کردم نمی‌شود چاره‌ای پیدا کنم و بشود. بعد آن دیگر فهمیدم که واقعا هیچ چیز مطلقی وجود ندارد.یعنی می‌شود انعطاف داشت.

    سبک فیلمسازی کارگردان تاثیری روی آهنگساز دارد؟

    قطعا دارد، آهنگساز فیلمی خوب است که رج نزند و تفاوت فیلمها را واقعا نشان بدهد. بعضی از کارگردانها همیشه یک آهنگساز را انتخاب می‌کنند و اگر نگاه کنید کل فیلمهای آن کارگردان یک نوع موسیقی دارد و به تکرار می‌رسد. به همین دلیل این کار را نمی‌کردم چون شبیه هم می‌شود. اگر آهنگساز فیلمها را ببیند وآن تفاوتها را درک کند خواه‌ناخواه موسیقی‌های متفاوتی در گوشش صدا می‌دهد.

    برای انیمیشن هم کار کرده اید؟

    بله در سوئد برای یک کارگردان ایرانی آهنگسازی انیمیشن کردم. کار جذابیست. دست شما برای کار باز است.انیمیشن موسیقی زیاد و اصوات عجیب و غریب، همچنین کار بیشتری می‌خواهد. می‌توانید به هیچ اصولی پایبند نباشید. تنها سینک بودن با فریمها و صحنه ها کمی کار را مشکل می‌کند. البته امروزه با پیشرفت دستگاهها راحت‌تر شده ولی سابق خیلی سخت بود و فیلمهای والت دیزنی آن زمان واقعا شاهکار بود.در ایران چون کاری در زمینه‌ی انیمیشن صورت نمی‌گیرد موسیقی انیمیشن هم جدی گرفته نمی‌شود.

    چقدر به استفاده از آواز در فیلم معتقدید؟

    بیشتر در سریالها مردم می‌پسندند که خواننده‌ای بخواند اما مطلق نیست یعنی نه بد است نه خوب! ولی (جز دلشده گان که در ستایش موسیقی بود و فرق دارد) در کارهایم کار نکرده‌ام .البته گاهی اوقات صحنه‌هایی بوده که به صدای انسانی نیاز داشته و نه لزوما آواز. مثلا در فیلم لاکپشتها صحنه‌ای که دخترک بالای پرتگاه ایستاده تا خودش را از بلندی پرت کند از اصوات استفاده کردم. چندین ساعت موسیقی کردی گوش کردم و دوتا تحریر (تحریر اصیل کردی)  را انتخاب کردم که خواننده آنرا خواند. کمی آنرا عوض کردم تا آن تحریر بخصوص آنجا قرار بگیرد. این کار فقط با صدای انسان صورت گرفته است.

    در دلشده گان در خود فیلم موسیقی اتفاق می‌افتاد چراکه رفته بودند صفحه ضبط کنند. ما خیلی تمرین کردیم تا هنرپیشه‌ها نحوه‌ی سازدردست گرفتن را یاد بگیرند. کلاس ساز گذاشتیم تا دست گرفتن سازشان طبیعی باشد. من خیلی ایده‌آلیستی فکر می‌کردم که هرکدام یک سالی کلاس ساز بروند تا کاملا طبیعی باشد اما خب نمی‌شد. تنها کسیکه کلاس ساز نرفت عبدی بود که از همه هم بهتر بازی کرد.

    در بین سریالها و فیلمهای ایرانی بیشتر کدام موسیقی را پسندیده‌اید؟

    من همه ی فیلمها و سریالها را نمی‌بینم. اما در بین آنهاییکه دیده‌ام موسیقی شب دهم  آقای خلعتبری را می‌پسندیدم. موسیقی آقای فخرالدینی برای سریال امام علی خیلی خوب بود. سربداران خیلی خوب بود. کلا کارهای آقای فخرالدینی را دوست دارم. کلا، سریالها را زیاد نمی‌بینم، حتی سریال زیرتیغ که خودم موسیقی‌اش را ساخته‌ام همه‌ی قسمتهایش را ندیده‌ام چون سریالها خیلی کش پیدا می‌کنند و من نیستم و یا سفر می‌روم.

    سریال زیر تیغ از تجربه های خیلی خوب بود. من معمولا سر فیلم و سریالهایی که در حال فیلمبرداری است می‌روم. اینجا هم رفتم،اکیپ فوق العاده خوبی بودند. آقای هنرمند، آقای پرستویی، خانم معتمدآریاو همه ی دوستان و هر کسیکه هر مسئولیتی داشت خیلی خوب همانند یک خانواده بودند. (تعامل افراد در فیلمهای علی حاتمی هم اینگونه بود. ) سر صحنه‌هایی که تازه داشت فیلمبرداری می شد اغلب ما اشک در چشمانمان بود و آنرا باور کرده بودیم.

    چقدر حضور در سر فیلمبرداری تاثیر مثبت روی آهنگسازی دارد؟

    خیلی، کمک می کردم. با آقای هنرمند خاطره‌ی خوبی سرآن کار داشتم چرا که او درک موسیقی اش خوب بود و فشاری روی من نمی‌آورد. ایده اش به من کمک می‌کرد، حس می‌داد و لذت داشت.

     لیلا موسی زاده (moosazadeh@gmail.com)

    https://musiceiranian.ir/?p=44149
       
    برچسب ها حسین علیزاده

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *