عفت نژادساکیان: لوریس چکناواریان رهبر ارکستر ایرانی است که تاکنون بیش از ۷۵ اثر شامل سمفونی، اپرا، موسیقی مجلسی، کنسرتو برای پیانو، ویلن، گیتار، ویلن سل و پیپا، موسیقی باله، آثاری برای گروه کر، یک رکوئیم و یک اوراتوریوو بیش از ۴۵ موسیقی فیلم ساخته است.از معدود هنرمندانی است که مصاحبههای مطبوعاتی را دوست دارد و از گفتوگو لذت میبرد. نقاشی میکشد، شعر و داستان مینویسد، در عرصه موسیقی کار میکند و بارها گفته است دوست دارد همه هنرها را تجربه کند.این هنرمند پس از زلزله ارمنستان نشان داد تمایل زیادی هم برای انجام کارهای انساندوستانه دارد. چکناواریان پس از این حادثه، کیلومترها مسیر را پیاده پیمود تا برای زلزله زدگان کمکهای مالی جمعآوری کند. او همچنین موفق به دریافت مدال از سوی رئیسجمهور اتریش هم شده است. با او درباره تازهترین فعالیتهایش و همچنین نگاهش به موسیقی کشورمان به گفتوگو نشستیم.
آقای چکناواریان، اگر اجازه بدهید فعالیت شما در سبکهای مختلف موسیقی را مورد بازخوانی قرار دهیم…
موسیقی انواع مختلفی دارد و من به اغلب آنها علاقهمندم؛ پاپ، سنتی، جاز و انواع فولکلورهایی که در موسیقی وجود دارند گاهی به دلم مینشیند ولی علاقه و دلبستگی اصلیام به موسیقی کلاسیک است، چون با آن بزرگ شدهام. البته در ارتباط با موسیقی تعصب چیز خوبی نیست. موسیقی مانند لباس است که برتن انسان با هر فرهنگ و قومی وجود دارد. همانطور که هر قومی لباس خاص خودشان را دارند، موسیقی مخصوص خودشان را هم مینوازند.
چه کارهایی در زمینه موسیقی ایرانی انجام دادهاید و چه نوع موسیقی ایرانی را میپسندید؟
در موسیقی ایرانی بیشتر تمایلم به موسیقی زورخانهای است. در کودکی از طریق رادیو با صدای «شیرخدا» آشنایی پیدا کردم و به آن علاقهمند شدم و به همین خاطر در اپرای «رستم و سهراب» از سازهای زورخانهای استفاده کردم.
علاقه و اشتیاق من به موسیقی ایرانی و زورخانهای باعث شد طی سالها تحقیق و مطالعه و همچنین همکاری با مرحوم «فرامرز پایور» اپرای باله سیمرغ را به رشته تحریر و اجرا درآوردم که سعیام بر این بوده است که چند صدایی سازهای ایرانی را نشان دهم.
تحلیل کلی شما از شرایط کنونی موسیقی ایران چیست؟
موسیقی ایران رنگ و بوی مخصوص خود را دارد و این رنگ و بو در شعر و ادبیات اصیل ایرانی دیده میشود. برای درک موسیقی ایرانی باید با شعر و ادبیات کلاسیک ایران آشنا بود. موسیقی اصیل صرفاً یک موسیقی بیکلام نیست و ارتباط تنگاتنگی با شعر و ادبیات ایرانی دارد. به همین دلیل اکثر خوانندههای «اصیل ایرانی» از اشعار حافظ، سعدی و مولانا در آثارشان استفاده میکنند.
و اگر از شما بپرسم اساسیترین مشکل و یا ایرادی که به موسیقی سنتی وارد میدانید چیست، چه پاسخی دارید.
موسیقی اصیل ایرانی نتوانسته به سمت چند صدایی «پلی فونیک» پیشرفت قابل ملاحظه داشته باشد. هر چند اساتیدی چون مرحوم وزیری، خالقی و صبا زحمت زیادی کشیدند تا موسیقی ایرانی زنده و پویا بماند، اما متأسفانه هنوز در تک صدایی «مونوفونیک» مانده است.
همین مونوفونیک (تک صدایی) بودن موسیقی ایرانی باعث شده نتواند در عرصه بینالمللی جایی برای خود باز کند؟
ممکن است کسی از این تک صدایی بودن خوشش بیاید ولی موسیقی ایرانی بهخاطر ارتباط نزدیکش با ادبیات فارسی برای فرهنگهای دیگری که با این زبان آشنا نیستند قابل فهم نیست. اگر ما موسیقی اصیل ایرانی را در کشوری چون انگلستان اجرا کنیم به سبب ناآشنایی مردم این کشور با زبان فارسی شاید چندان مورد توجه قرار نگیرد. روحالله خالقی علاقه داشت موسیقی ارکسترال را به مردم معرفی کند اما بعدها به من گفت که مردم هنگام پخش این نوع موسیقی رادیوهایشان را خاموش میکنند و علاقهای به شنیدن موسیقی بیکلام ندارند.
اگر بخواهیم موسیقی اصیل ایرانی را همانگونه که <رابی شانکرال> موسیقی هند را به دنیا معرفی کرد به جهان بشناسانیم باید بتوانیم آن را بهگونهای ارائه دهیم که متکی به شعر نباشد و توسط هنرمندانی ارائه شود که در جهان شناخته شده باشد.
آیا به باور شما در ایران کسی وجود دارد که بتواند طبق این شرایط موسیقی ایران را به جهان معرفی کند؟
البته کسانی در ایران وجود دارند که میتوانند با عنوان یک سفیر، موسیقی اصیل ما را به دنیا معرفی کنند و به بسط و گسترش آن بپردازند ولی به دلیل حمایت نشدن از آنها در بعد ملی، تمامی حرکتهایی که صورت گرفته بیشتر شخصی بوده نه ملی. همه میدانیم که هنر بسیار پرهزینه است، برخی کشورها برای تبلیغ فرهنگشان هزینه فراوانی میکنند تا فرهنگ و هنرشان را به دنیا بشناسانند.
متاسفانه در کشور ما نه تنها در این زمینه که در هیچ زمینه هنری هزینه صرف شناختن فرهنگ و هنر صورت نگرفته است. اگر شرایطی فراهم شود هنرمندش هم پیدا میشود چنانچه در «هند» پیدا شد.
وضعیت موسیقی ارکسترال ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
ارکستر در ایران وضعیت غمانگیزی دارد. سازها قدیمی و بیکیفیت هستند و سالنها جوابگو نیستند ضمن اینکه هنرستانهای موسیقی خوبی نداریم که بتواند موزیسینهای خوب و زبده تربیت کنند. در موسیقی ارکسترال ابتدا باید به تربیت موزیسینهای خوب بپردازیم و بهخاطر طولانی بودن زمان یادگیری باید از آنها حمایت و پشتیبانی کنیم تا برای ۵۰ سال آینده ارکستر خوب و درخوری داشته باشیم که بتواند هر قطعهای را به خوبی اجرا کند.
متاسفانه نوازندگان کنونی به دلیل مشکلات مالی هر نوع موسیقی اعم از سنتی، پاپ، جاز و کلاسیک را برای امرار معاش اجرا میکنند که باعث میشود نتوانند به صورت تخصصی موسیقی مورد علاقه خود را پیگیری کنند. البته مردم نیز نیاز به بودن یک ارکستر ملی خوب در جامعه را احساس نمیکنند و علاقهای هم به موسیقی کلاسیک ندارند. ایرانیها اغلب دوست دارند یک نفر بنشیند تار بنوازد و دیگری آواز بخواند.
به چه نوع یادگیری موسیقی اعتقاد دارید. روش سنتی استاد و شاگردی را میپسندید یا آموزش آکادمیک؟
یادگیری موسیقی در گذشته به صورت مدرسهای نبود. بتهوون و حافظ به صورت آکادمیک اینگونه شدهاند، آنها نزد اساتید و بزرگان میرفتند و با استعداد و هوش خود در یک محیط فرهنگی پرورش مییافتند. نقش محیط در پرورش هنر و هنرمند بسیار حائز اهمیت است.
شما تحصیلات آکادمیک داشتهاید و در مدرسه موسیقی پرورش یافتهاید چرا به آموزش آکادمیک اعتقاد ندارید؟
بله تحصیلات آکادمیک دارم ولی بتهوون نزد موتسارت موسیقی آموخت و موتسارت نزد هایدن و… در قدیم هنرمندان بزرگ، اساتید بزرگی داشتند ولی در حال حاضر، تولیدات هنری، متاسفانه کارخانهای شده است.
آموزش موسیقی به نظر شما در دانشکدههای موسیقی چگونه است؟
هیچ جای دنیا بهخودی خود، وضعیت آموزش مطلوب نیست. اگر اساتیدی از خارج از کشور برای تدریس دعوت نشوند، تعلیم پیشرفت نمیکند. تمامی آکادمیهای معتبر جهان از اتریش، روسیه و آلمان همه با هم همکاری دارند و تجربیات خود را به هم منتقل میکنند.در زمان جنگ جهانی دوم مهاجران بسیاری از لهستان، گرجستان، ارمنستان، اتریش، رومانی، چک و… به ایران آمدند و شروع به آموزش موسیقی کردند و شاگرد تربیت کردند که این افراد در پیشرفت موسیقی کشور دخیل بودهاند.
به نظر شما یک رهبر ارکستر باید چه خصوصیاتی داشته باشد و با حضور رهبر و نوازندگان مهمان در ارکستر موافق هستید؟
نخستین ویژگی یک رهبر انتقال احساسات به سایر اعضای گروه است. دومین نکته که اثر روانی زیادی بر هنرمندان نوازنده دارد؛ اعتبار رهبر ارکستر است. پس باید سابقه طولانی در فعالیت هنری داشته و در این مسیر اعتبار و آبروی لازم را کسب کرده باشد. سومین خصلت یک رهبر شخصیت قابل احترام اوست که سبب میشود تا گروه مستحکم و منظمی را هدایت کند.
با حضور رهبر و نوازنده مهمان کاملاً موافق هستم. حضور رهبر ارکستر یا نوازندگان بخشی از تعامل هنری ما به دنیا به حساب میآید و برای ارتقای هنر بسیار مفید خواهد بود. این موضوع باعث رشد فرهنگی و موسیقایی ما میشود. رهبران ارکستر در هر گوشه از دنیا توانایی و استعدادهای خاص خود را دارند. ممکن است نوازندگان یا رهبران درجه یک به ایران نیایند اما حضور هر هنرمند برجستهای در ایران خواهد توانست تجارت خوبی را به هنرمندان ما منتقل کند. همین موضوع در مورد رهبران ارکستر ایران نیز صدق میکند. آنها نیز باید در تعامل با جهان بوده و برای اجرا در تیمهای خارجی قرار گیرند. در واقع موسیقی ملیت نمیشناسد و به باور من زبان خداوند است.
آقای چکناواریان از آخرین فعالیتهای خود بگویید.
نگارش سمفونی «کوروش بزرگ» به اتمام رسیده است. منتظر اسپانسری هستم که آن را به اجرا درآورم که فعلاً محقق نشده است. جامعه ما هنوز به این سطح نرسیده که برای فرهنگ و هنر اسپانسر شود. اینجا اسپانسر را سرمایهگذار تلقی میکنند و منتظر سود هستند. در فرهنگ نمیشود پول خرج کرد و منتظر برگشت آنی همراه با سود آن بود. این اسپانسرینگ نیست بلکه سرمایهگذاری است. فراموش نکنیم دنیای هنر در کشور ما همانند یک حوض کوچک است که با هر قطرهای متلاطم میشود، باید اقیانوس باشیم که هر حادثهای ما را آشفته نکند و اینکه پیشرفت فرهنگی یک جامعه بسیار مهمتر از پیشرفت صنعتی و تجاری آن است. ساختن سالن کنسرت و تئاتر از کارخانه و جاده مهمتر است. تا فرهنگ یک جامعه ساخته نشود، جهانبینی آن دستخوش تغییرات نمیشود.
پرداختن به مسائل فرهنگی در آلمان و ژاپن پس از جنگ، نتیجهاش را در اقتصاد امروز آنها نشان داده است. فرهنگ ریشه رفتار و تربیت انسان است و باعث تغییر تعاملات مردم نسبت به یکدیگر میشود. به امید روزی که فرهنگ در اولویت قرار بگیرد.
دیدگاهتان را بنویسید