نرگس کیانی: صدای کِل میآمَد و تا چشم کار میکرد، آدم بود تنگِ آدمی دیگر ایستاده. ویدئوهایی که روز چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۰ از مراسم بدرقه سجاد رزمجو، خواننده لُر به خانه ابدیاش در روستای سروکِ یاسوج منتشر شد، بسیاری را شگفتزده کرد.
خوانندهای که آنطور که علی مغازهای، پژوهشگر موسیقی نواحی میگوید «در عروسیها، شادیانهها و محفلهای عمومی و خصوصی مردم شرکت میکرد و موسیقی منطقه را به روشی که عامهپسند مینامیم، ارائه میداد.» و این همه محبوبیت در کنار شیوه مرگ بسیار دلخراشش، بروز احساسات و عواطف را در فقدانش به اوج رساند.
فقدانی که مراسم برگزارشده برای آن، آنطور که مغازهای مینامدش «نمایانگر خلاء بزرگی میان سیاست رسمی و مردم است. سیاستی فرهنگی که بر دیدگاه خود پافشاری میکند و مردمی که خواهان حفظ آداب، سنتها و شعائر خود هستند و درگذشت یک هنرمند را بهانه میکنند تا میلشان را بروز دهند.»
متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
برانگیختهشدن احساسات عمومی
مغازهای با بیان این که «این خواننده یک خواننده مردمی به معنای واقعی بود که در تمام عروسیها، شادیانهها و محفلهای عمومی و خصوصی مردم منطقه شرکت داشت» میگوید: «روحیات، رفتار و منش او بسیار مردمی بود و موسیقی منطقه را به روشی که موسیقی عامهپسند مینامیمش ارائه میکرد. به موسیقی عامهپسند در تمام دنیا و از جمله در ایران، میلی عمومی وجود دارد که عوام و خواص را شامل میشود و اینطور نیست که بگوییم موسیقی عامهپسند معادل موسیقی موردِ پسندِ آدمهای سطح پایین است.»
این پژوهشگر موسیقی توضیح میدهد: «برای نمونه، اگر یک استاد موسیقی دستگاهی یا کلاسیک ایرانی بخواهد برای فرزندنش عروسی بگیرد، بهتبع خودش در آن مراسم نمیخواند و به سراغ یکی از همین آدمها میرود که در قدیم آنها را مطرب مینامیدند و اوست که موسیقی این مراسم شادیانه و جشن را برگزار میکند.»
او ادامه میدهد: «رزمجو، سالها با شادیانههای مردم زندگی کرده بود و موسیقی منطقه خودش را به شکل موسیقی پاپ، عامهپسند و مردمی ارائه میکرد و بهتبع همه مردم منطقه دوستش داشتند. وقتی چنین فردی، به شکلی جانگداز از دست میرود، چه با بیماری و چه به شکل استثنایی در آتشسوزی، شور و احساسات عمومی را برمیانگیزد و همه افراد نسبت به چنین فقدانی حساس میشوند.»
جامعهای که تجمع و همنشینیاش در عزای هنرمندش بروز مییابد
مغازهای با بیان اینکه «مسئله دیگر، امری اجتماعی و مربوط به موضوعات جامعهشناسی- سیاسی است» میگوید: «ما در شرایطی هستیم که مردم جامعه، چه در سطح قومی و چه در سطح ملی، امکان تجمع، همنشینی و موانست را تقریبا سالهاست که باختهاند. باختی که بخشی از آن به علت مسائل سیاسی است و بخش دیگرش را درگیری ۲۱ ماهه با کرونا موجب شده است.»
او ادامه میدهد: «به عنوان مثال هنگام درگذشت زندهیاد محمدرضا شجریان مشاهده کردیم که خواست بخشی این بود که مراسم تشییع او به یک آیین، یک ریتوال (Ritual) تبدیل نشود. مراسم تشییع سجاد رزمجو اما امری سیاسی نبود و حساسیتی بر آن وجود نداشت و در لحظه شوری در میان مردم منطقه شکل گرفت که به نوعی فوران میلشان به آزادی موسیقی را نمایش داد و نمایاند.»
این پژوهشگر تاکید میکند: «مردم سالهاست که از موسیقی و به خصوص موسیقیهای مردمپسند، محروم شدهاند. این موسیقی فرصتهای ارائه خود را از دست داده است و در مراسم و جشنهای خانوادگی، ایلی، قبیلهای و قومی نیز به دلیل مسائل و مشکلات اقتصادی کمتر شاهد حضورش هستیم چراکه پخش موسیقی ضبط شده بر اجرای زنده چربیده است. امروز، این فقدان و این مراسم برای این فقدان نمایانگر خلاء بزرگی میان سیاست فرهنگی حاکم و مردم است. سیاست فرهنگی که بر دیدگاه خود پافشاری میکند و مردمی که خواهان حفظ آداب، سنتها و شعائر خود هستند و درگذشت یک هنرمند را بهانه میکنند تا میل خود را بروز دهند.»
او با اشاره به مراسم تشییع زندهیاد مرتضی پاشایی میگوید: «تجمع شکلگرفته برای بدرقه سجاد رزمجو نیز از همان جنس بود. بدرقهای با دو پیام؛ یک، این که هنرمند در دل مردم جا دارد و دو، این که مردم خواهان شنیدهشدن صدایشان هستند، آنها میگویند صدای ما را بشنوید.»
مغازهای ادامه میدهد: «به نظر من این اتفاق حامل پیامی برای سیاست حاکم بر فرهنگ کشور بود که بشنوید، جنس موسیقیهای مردمی را درک کنید، دریابید و اجازه دهید فعال باشند و از آنها حمایت کنید.»
دیدگاهتان را بنویسید