×
×

«باید یک اتفاقی در درونم رخ دهد تا اثری را خلق کنم»

  • کد نوشته: 42924
  • موسیقی ایرانیان
  • جمعه, ۱۲ام مهر ۱۳۹۲
  • ۰
  • «حریق خزان» تا اینجای کار که آلبوم کمتر از یک سال از عمر خود را طی کرده، از معدود نقاط تلاقی مخاطب عام و مخاطب خاص در موسیقی ایران است. شهرت و فراگیری قطعه «ارغوان» بارزترین شاهد این بحث است. البته که تمام آلبوم به دلیل انتخاب مناسب اشعار و روند فکر شده قطعات، بسیار شنیدنی است و مثل اکثر آثار موفق در مرور زمان و با تکرار، جایگاه عمیق‌تری در درون مخاطبش پیدا می‌کند. متن پیش روی شما گفت‌وگوی ما با مهیار علیزاده، آهنگساز جوان این اثر است که «حریق خزان» نخستین اثر اوست.

    «باید یک اتفاقی در درونم رخ دهد تا اثری را خلق کنم»
  • مهیار علیزاده

    مهیار علیزاده

    امیر بهاری- رضا منصور خانکی: «حریق خزان» تا اینجای کار که آلبوم کمتر از یک سال از عمر خود را طی کرده، از معدود نقاط تلاقی مخاطب عام و مخاطب خاص در موسیقی ایران است. شهرت و فراگیری قطعه «ارغوان» بارزترین شاهد این بحث است. البته که تمام آلبوم به دلیل انتخاب مناسب اشعار و روند فکر شده قطعات، بسیار شنیدنی است و مثل اکثر آثار موفق در مرور زمان و با تکرار، جایگاه عمیق‌تری در درون مخاطبش پیدا می‌کند. متن پیش روی شما گفت‌وگوی ما با مهیار علیزاده، آهنگساز جوان این اثر است که «حریق خزان» نخستین اثر اوست. اثری که او را به عنوان آهنگسازی توانمند و خوش آتیه در موسیقی ایران مطرح کرده است. مهیار علیزاده در ایران سال‌ها تار نواخته، در ارمنستان و اتریش تحصیلات موسیقایی خود را ادامه داده است و «حریق خزان» به خوبی نشان می‌دهد که درک بسیار خوبی از هر دو وجه آموخته‌هایش دارد. مهیار علیزاده پرسش‌های ما را با دوری از بحث‌ها و حواشی این روزهای موسیقی ایران پاسخ می‌داد. میلی نداشت که درباره نوآوری، دوری یا نزدیکی به ردیف، تلفیق موسیقی شرق و غرب و… صحبت کند. او تاکید داشت که موسیقی در همه جای دنیا یک ذات مشترک دارد و او بر مبنای آن کلیت اثرش را خلق می‌کند و بعد به ایرانی، غربی، شرقی، محلی و… بودنش فکر می‌کند. به همین دلایل و بسیاری نکات دیگر که در ادامه خواهد آمد، خواندن گفت‌وگوی ما با مهیار علیزاده می‌تواند تجربه متفاوتی برای علاقه‌مندان موسیقی در ایران باشد.

    من خیلی از شعرهای نو را به راحتی تصنیف‌وار می‌بینم، اگر میان شما و شعر ارتباط برقرار شود، شعر خودش ریتمش را نشان می‌دهد، اما بعضی از اشعار هم برای تصنیف شدن مناسب نیستند، این به برداشت غلط از شعر برمی‌گردد. اگر شعر ریتم بجایی داشته باشد مطمئن باشید برای تصنیف شدن مناسب است، اما اگر جایی برای تصنیف شدن در شعر وجود نداشته باشد و بخواهید به شعر فشار بیاورید، مطمئن باشید کار خراب می‌شود، من همواره سعی می‌کنم از این کار پرهیز کنم. شاید این اتفاق در دو کار از آلبوم جدیدم رخ داده باشد

    با بررسی آلبوم «حریق خزان» و با توجه به انتخاب اشعار و فضای کلی آلبوم، به نظر می‌رسد این آلبوم به نوعی واکنشی است. آلبوم با قطعه‌یی که فضایی حزن‌انگیز و بیماری را به تصویر می‌کشد آغاز می‌شود و با همین روند ادامه پیدا می‌کند. به نوعی غم، اندوه و حزن نخ تسبیح این آلبوم است. استقبال گسترده مخاطبان از چنین اثری تامل‌برانگیز است. پروسه تولید این اثر چگونه بود و شما در چه حال و هوایی

    «حریق خزان» را نوشتید؟

    آنچه درخصوص «حریق خزان» می‌گویید را من نمی‌توانم به این شکل تعبیر کنم، «حریق خزان» بیشتر بازتابی است از درون خود من، من اصالتا انسان غمگینی هستم، شاید حزن در شخصیت من خیلی نمود بیرونی نداشته باشد اما ذاتا درون‌گرا هستم و تنهایی را دوست دارم. این آلبوم بازتابی است از زندگی حرفه‌یی چند سال گذشته من؛ وقتی با کمی سواد حرفه‌یی که در خارج از کشور با آن آشنا شدم و پیش‌زمینه موسیقی ایرانی را که پیش‌تر در ایران آموخته بودم، آمیخته شد، توانست آنچه که در وجود من به عنوان آهنگساز رخ می‌دهد را تصویر کند. البته این انعکاس درون من در قالب موسیقی رخ نداد.

    در انتخاب اشعار خودش را نشان داد؟

    دقیقا… وقتی من به عنوان مهیار علیزاده، در حال انتخاب شعر بودم و یا شعر می‌خواندم، ناخودآگاه آن شعری مرا جذب می‌کرد که نوعی برگردان احساسات من باشد و دغدغه‌های مرا بیان کند. ارتباطی که من با این اشعار پیدا کردم به نوعی بود که همواره احساس می‌کردم شاعر، این شعر را برای سال‌های سپری شده از زندگی من سروده است و شاید زبان حال زندگی من بوده است. این آلبوم و انتخاب اشعارش، خیلی اعتراض خاصی به کسی نبود، من به این اثر بیشتر نگاهی درونی دارم. شاید در زمان انتشار شعر «ارغوان»، این شعر به نوعی اعتراضی اجتماعی و سیاسی به شرایط جامعه بوده باشد، اما برخورد من با این شعر درونی است. من با ارغوان درون خودم صحبت می‌کنم، همان ارغوانی که به تعبیر شاعر تنهاست و می‌گرید یا حتی شعر «حریق خزان»، برگ‌هایی که در حال سوختن هستند و خزانی را تشبیه می‌کنند، احوالات درون من است، حتی در شعر عاشقانه «به تو می‌اندیشم» وقتی که شاعر می‌گوید «به تو می‌اندیشم‌ ای سراپا همه خوبی…» این تویی که شاعر می‌گوید برای من آن تویی است که بتواند مرا از این سردرگمی‌ای که در آن هستم نجات دهد. انتخاب اشعار به این دلیل صورت گرفت و پس از انتخاب اشعار با همان سوادی که آموخته بودم تصمیم گرفتم فضای این اشعار را در قالب موسیقی تصویر کنم، دقیقا مانند بومی بود که به وسیله اشعار طراحی شده بود و من فقط باید آن را رنگ می‌کردم.

    در این آلبوم، از انتخاب عنوان آن گرفته تا طراحی روی جلد، انتخاب اشعار و فضای کلی اثر، شاهد یکدستی خاصی هستیم؛ حزنی که در سرتاسر آلبوم حضور دارد، حتی عاشقانه‌یی که در این آلبوم انتخاب شده است، عاشقانه‌یی حزن‌آلود است، آیا می‌توان این آلبوم را بازتاب درونی زندگی شما دانست؟

    این آلبوم مانند آیینه‌یی است از سی و چند سال زندگی من، شاید هم شرایط زندگی من خیلی همراه با سختی و مشقت نبوده باشد، اما درون من این گونه است که البته تاریک نیست. به عنوان مثال قطعه «بی‌قرار» که انتخاب شعرش با آقای قربانی بود را برای اولین بار دیدم. وقتی بیت اولش را برای نخستین‌بار خواندم، «باز ‌آی دلبرا که دلم بی‌قرار توست»، خودم را در آن دیدم، این دلبر، دلبری زمینی نیست، این وجود من است که از من جدا شده است. و اما درخصوص یکدستی که به آن اشاره کردید، باید بگویم که فرم در یک اثر هنری مهم‌ترین مولفه است، پدر من نقاش است، وقتی یک نمایشگاه برگزار می‌کند، این نمایشگاه دارای یک فرم خاص است، این را شما هم در نمایشگاه می‌توانید ببینید و هم در تک‌تک آثار، من سعی کردم در تمام قطعات آلبوم و حتی در چیدمان آثار، این فرم را رعایت کنم.

    به طور کلی «حریق خزان» شما را راضی کرد؟

    در حال حاضر که این آلبوم را می‌شنوم خیلی ایراد در آن می‌بینیم و اگر قرار بود امروز، دوباره «حریق خزان» را بنویسیم، قطعا به شکلی دیگری آن را می‌نوشتم ولی فضای آن را هنوز دوست‌داشتنی و بکر می‌دانم. در کنسرت پیش رو، تا آنجا که توانسته‌ام تغییراتی را در اثر اعمال کرده‌ام. اگر بخواهم به این آلبوم انتقاد کنم، نسبت به چیدمان ارکستر و وجه هارمونیک اثر انتقاد دارم، برای همین این روزها خیلی این آلبوم را گوش نمی‌دهم. مخصوصا هم‌اکنون که در حال ضبط آلبوم جدید هستم. ضبط«حریق خزان» بسیار لذت‌بخش بود و دلیل آن هم انرژی و حسی بود که علیرضا قربانی در هنگام ضبط اثر داشت، هم من و هم آقای قربانی از ضبط این اثر لذت بردیم و کاملا مشخص بود که علیرضا قربانی هم این اشعار را مانند من حس کرده است.

    تصور موفقیتی اینچنینی را برای «حریق خزان» داشتید؟

    هرگز فکر نمی‌کردم این آلبوم در این حد با استقبال مواجه شود، فکر نمی‌کردم احساس درونی من را خیلی از انسان‌ها و به ویژه جوانان بفهمند و استقبال از این آلبوم برایم جالب بود. من اتریش بودم و دورادور بازتاب‌های انتشار «حریق خزان» را پیگیری می‌کردم، روی یوتیوب و فیس‌بوک می‌دیدیم که قطعات این آلبوم چقدر دیده و شنیده می‌شوند و این آمار رفته‌رفته زیاد و زیادتر شد. این اتفاق برای من بسیار جالب بود، از اتریش با آقای اسفندیاری تماس گرفتم و ایشان به من گفتند که فروش آلبوم بسیار خوب بوده است.

    در موسیقی ایرانی به نوعی رسم این است که وقتی از تصنیف به سمت ساز و آواز می‌روند، دست خواننده بازتر می‌شود و خود خواننده آواز را طراحی می‌کند، حتی شعر را هم خودش انتخاب می‌کند با توجه به همگن بودن اشعار و فضای کلی آلبوم به نظر‌ می‌آید در «حریق خزان» ملودی‌ها برای خواننده نوشته شده بودند، این‌طور بوده است؟

    در تمام پارتیتورها، برای خواننده به همراه شعر خط ملودی نوشته شده است. اصول حرفه‌یی این گونه ایجاب می‌کند و باید همان طور که برای نوازنده‌ها کار نوشته می‌شود، برای خواننده هم نوشته شود مگر اینکه در نت نویسی اشاره شود این بخش برای خواننده آزاد است.

    فرم آواز قطعه «بی‌قرار» هم کار شما بود؟

    فرم آواز این قطعه یک همکاری سه نفره میان من، علیرضا قربانی و بهنام ابوالقاسم بود. بهنام ابوالقاسم در تنظیم‌های پیانو خیلی کمک کرد و آقای قربانی در طراحی آواز.

    در موسیقی ایرانی، آهنگساز یا سرپرست گروه، نقشی پررنگ‌تر از سایر نوازنده‌های ارکستر دارد، اما به نظر می‌رسد شما در این کنسرت مانند بقیه مخاطبان روی صندلی بنشینید و فقط کار را بشنوید، این اتفاق در موسیقی ما، قدری عجیب و بدیع است…

    در کنسرت اتریش هم مانند دیگر مخاطبان فقط شنونده اثر بودم، من کارم را خیلی قبل‌تر از کنسرت انجام می‌دهم، مثل یک نقاش که تابلو را در خلوت خودش می‌کشد و بعد برای شما به نمایش می‌گذارد البته اینکه آهنگساز در ارکستر وجود داشته باشد و بنوازد هم ایراد نیست. اگر استاد علیزاده در کنسرت‌هایش نوازندگی می‌کند دلیلش این است که ایشان روی ساز خودشان مسلط هستند و بهترین صدا را از آن سازمی‌گیرند، همین طور مابقی اساتید موسیقی ایرانی. البته به برخی از آهنگسازان انتقادهایی وارد می‌شود که بیخودی و زیادی از سازشان استفاده می‌کنند. من خودم پیش‌ترها که تار می‌نواختم، به همین شکل آهنگسازی می‌کردم یعنی آهنگسازی مبتنی بر ساز تار، اما رفته‌رفته و شاید تاثیر پذیرفته از آموخته‌های موسیقی غربی، به این سبک آهنگسازی گرایش پیدا کردم. البته شاید این برداشت به غلط ایجاد شود که آموزه‌های موسیقی غربی خیلی پیچیده و با تکنولوژی روزآمد شده باشد، اما این طور نیست، من جلسه اولی که در خارج از ایران به کلاس آهنگسازی رفتم، همراه خودم لپ‌تاپ داشتم، رپرتواری نوشته بودم و آن را به استادم نشان دادم، استادم گفت چه جالب! اینهایی که نوشته‌یی صدا هم می‌دهد؟ خیلی خوشحال گفتم بله! و بعد برایش نت‌های ضبط شده را پخش کردم. بعد از پایان کلاس استادم به من گفت کلا کامپیوتر را فراموش کنم و از دفعه بعد فقط با یک مداد و کاغذ به کلاس بروم، من هم کامپیوتر را کنار گذاشتم و آهنگسازی با پیانو را شروع کردم، شاید دلیل این امر، همین باشد، من «حریق خزان» یا همین آلبوم جدید را با یک پیانو، یک کاغذ و یک مداد ساختم.

    «حریق خزان» به لحاظ فرم و موسیقی و سازبندی یک کار کلاسیک است ولی وقتی با موسیقی ما تلفیق می‌شود که کلام و آواز وارد

    اثر می‌شوند…

    منظورتان از موسیقی ما چیست؟

    موسیقی ایرانی…

    باور کنید قصدم شعار دادن نیست، اما موسیقی برای من این طور تعریف نمی‌شود، من موسیقی را موسیقی می‌دانم و مرزهای جغرافیایی را برای موسیقی به رسمیت نمی‌شناسم. همان طور که از یک موسیقی بی‌کلام یا باکلام فرانسوی لذت می‌برم، غیرفارسی‌زبانان هم از موسیقی باکلام ایرانی لذت می‌برند، من مصداق‌های زیادی برای این حرفم دیده‌ام. البته منظورم این نیست که موسیقی ایرانی نداریم، چرا هر منطقه جغرافیایی موسیقی خاص خودش را دارد که در آن جغرافیا ریشه دارد، اما این دلیل نمی‌شود که کیلومترها دورتر از آن جغرافیا آن موسیقی را نفهمند. من وقتی موسیقی می‌نویسم، نه به ایرانی بودنش فکر می‌کنم و نه به غربی بودنش و این انتقادی است که بسیار به من وارد می‌شود و می‌گویند که من موزیسین ایرانی نیستم، حتی خیلی‌ها به آقای قربانی هم گفته‌اند که علیزاده موزیسین ایرانی نیست مراقب باش به آن سمت

    کشیده نشوی! سوال من این است که آن سمتی که می‌گویند کجاست؟

    «حریق خزان» را باید روایتی غربی از موسیقی ایرانی دانست یا خوانشی ایرانی از موسیقی غربی؟

    هیچ کدام! باید یک موسیقی، با کلامی فارسی بدانید.

    این طور به نظر می‌رسد که شما در هنگام ساخت موسیقی بیش از هر چیزی به ذات موسیقی فکر کردید و اثر را ساختید؟

    بله دقیقا همین طور است. بگذارید برایتان مثالی بزنم، من پیش یکی از دوستان که آهنگساز بنامی هم هستند رفته بودم و برایم اثر جدیدش را پخش کرد، به او گفتم من این بخش از موسیقی‌تان را این گونه که شما ساخته‌اید نمی‌شنوم، باید به نحو دیگری باشد، او پاسخ داد من این طور دوست دارم! به او گفتم من این طور دوست دارم که درست نیست، باید دید موسیقی چطور دوست دارد باشد، این طور نیست که هر طور که دل‌مان خواست موسیقی بنویسیم، اگر شما یک میزان از اثری را می‌نویسید، میزان دوم را خود اثر به شما می‌گوید که چطور باید بنویسید، اثر را منطق هنری خودش می‌نویسد، من به این حرف ایمان دارم.

    چه اتفاقی رخ می‌دهد که یک نوازنده از نوازنده صرف بودن خارج می‌شود و به مولف بودن روی می‌آورد؟ این حس آهنگسازی در شما چگونه به وجود می‌آید؟

    زمانی است که حس می‌کنم الان باید اثری بنویسیم، این حس ممکن است در پی یک خشم و عصبانیت باشد، ممکن است از پس یک اتفاق شادی‌آور بروز کند و شاید هم در زمان ریلکس بودن که این مورد آخری خیلی رخ نمی‌دهد، یعنی باید یک اتفاقی در درونم رخ دهد تا اثری را خلق کنم. خیلی‌ها از من می‌پرسند که تو چرا آنقدر کم‌کار هستی؟ این در صورتی است که من از آنها می‌پرسم شما چطور این همه کار می‌سازید؟ خیلی کم پیش می‌آید که شما بدون احساس اثری را بنویسید و آن اثر موفقیت آمیز باشد.

    شروع آهنگسازی شما در ایران با استقبال زیادی مواجه شد، به نوعی شاید شما از صفر شروع نکردید و همین باعث شود که انتظارها از شما بالا رود و ناخواسته هر اثری از شما منتشر شود با «حریق خزان» مقایسه شود، این شروع خوب را چطور ارزیابی می‌کنید؟

    خیلی خطرناک است… من این حرف را از خیلی‌ها شنیدم، اما همان طور که من در زمان نوشتن «حریق خزان» به این فکر نکردم که باید تحولی در موسیقی ایرانی ایجاد کنم و مخاطبان زیادی پیدا کنم، فکر نکردم، امروز و در آینده هم به این موضوع فکر نمی‌کنم، چون اگر این‌ مولفه‌ها وارد کارم شوند، روی آن تاثیر خواهند گذاشت. حتی گاهی به این موضوع فکر هم کردم، اما دیدم اگر بخواهم تغییراتی را در شیوه آهنگسازی‌ام به این دلایل ایجاد کنم، راهم را گم خواهم کرد، مجبور بودم کارم را به نوعی بسازم که هم مخاطب عام بیشتری جذب کارم شود و هم نظر خواص را جلب کنم…

    سلیقه عوام و خواص متفاوت است، اما در یک قسمتی این دو، یکدیگر را همپوشانی می‌کنند یعنی یک مرز باریکی وجود دارد که در آن، نظر عوام و خواص تامین می‌شود، دقیقا همان جایی که «حریق خزان» در آن حرکت می‌کند، این انتخاب مسیر تعمدی بود؟

    نه، همان طور که گفتم در زمان ساختن «حریق خزان» من برای بعد آن مطلقا فکری نکردم، همین طور در آلبوم جدید هم سعی می‌کنم همین روش را پیش بگیرم و به بعد از انتشار آن فکر نمی‌کنم. هنرمند اگر من وجودی خودش را تصویر کند، هم عوام را جذب می‌کند هم خواص را، من هم سعی می‌کنم در زمان ساخت یک اثر، فقط به آنچه در درونم رخ می‌دهد، فکر کنم که اگر

    این طور نباشد و به مساله دیگری فکر کنم، دیگر اسم این کار هنر نخواهد بود.

    نکته دیگر که در این آلبوم به چشم می‌خورد، پایان‌بندی مشابه قطعات است. به نوعی که در پایان تمام قطعات، تکلیف وضعیت تشریح‌شده روشن نیست و اشعار به گونه‌ای پایان می‌یابند که به یک امر ناسوتی ارجاع دارند. ابهام خاصی در تمام آن‌ها وجود دارد.در چیدمان این اشعار و این نوع‌ پایان‌بندی‌ها عمدی وجود داشته است؟

    بله تقریبا می‌توانم بگویم که این چینش و این انتخاب عامدانه بوده است، حتی در خود قطعه «حریق خزان» اگر دقت کرده باشید من قسمت‌هایی از شعر را جابه‌جا می‌کنم، شعری که آقای قربانی می‌خواند با شعر اصلی از نظر ترتیب تفاوت دارد، حتی در قطعه بی‌کلام «خاطرات» اگر توجه کنید در فرود ویولنسل که آخر نت را می‌نوازد و پیانو که کار را تمام می‌کند، قطعه آنجایی که باید تمام شود، تمام نمی‌شود، یعنی در آن قسمتی که شنونده انتظار دارد پایان کار را بشنود، کار تمام نمی‌شود، این حس تعلیقی است که همواره وجود دارد و انسان امروز به شکل عجیبی به آن دچار است، در زندگی امروزی

    تکلیف هیچ چیز مشخص نیست و به نوعی این حس تعلیق در تمام زندگی ما جاری است.

    این دقیقا برعکس جریان مرسوم در موسیقی ایرانی و کلاسیک است، که پایان شعر همه‌چیز تمام می‌شود و تکلیف روشن می‌شود…

    بله، این مساله هم در موسیقی ایرانی وجود دارد هم در موسیقی کلاسیک و هم در موسیقی باروک، از موسیقی رمانتیک کم‌کم از بین رفته و در موسیقی مدرن کاملا تغییر کرده است.

    در موسیقی ایرانی وقتی قرار است از شعر نو استفاده شود، آهنگساز برای اینکه بتواند به نتیجه مطلوب برسد، مجبور می‌شود از ریتم‌های ترکیبی استفاده کند که اغلب نتیجه‌های خوبی ندارد، اما در «حریق خزان» این اتفاق رخ نمی‌دهد و شما مسیر متفاوتی را می‌روید و ارکستر و خواننده را جدا از هم تعریف می‌‌کنید که اتفاقا منجر به همگن‌شدن صدای خواننده و ارکستر می‌شود…

    منشا این نکته که گفتید به سختگیری من درباره ملودی برمی‌گردد و از آنجا که من در این مورد خیلی سختگیر هستم، بسیار روی شعر موتیف می‌نویسم و بعد دوباره و چندباره آن را به هم می‌ریزم، مخصوصا روی شعر نو. من خیلی از شعرهای نو را به راحتی تصنیف‌وار می‌بینم، اگر میان شما و شعر ارتباط برقرار شود، شعر خودش ریتمش را نشان می‌دهد، اما بعضی از اشعار هم برای تصنیف شدن مناسب نیستند، این به برداشت غلط از شعر برمی‌گردد. اگر شعر ریتم بجایی داشته باشد مطمئن باشید برای تصنیف شدن مناسب است، اما اگر جایی برای تصنیف شدن در شعر وجود نداشته باشد و بخواهید به شعر فشار بیاورید مطمئن باشید کار خراب می‌شود، من همواره سعی می‌کنم از این کار پرهیز کنم. شاید این اتفاق در دو کار از آلبوم جدیدم رخ داده باشد، روی اشعاری از شاملو. شعر شاملو شعر ساده‌یی نیست و کار کردن با آن سخت و وقتگیر است، فهمیدن شعر یک داستان است و تصنیف کردن آن داستان دیگری است.

    می‌توان موفقیت این آلبوم را مرهون انتخاب شعر و فضاسازی خوب شما دانست؟

    نکته‌یی که حتما باید به آن اشاره کرد این است که «حریق خزان» یک مجموعه است که برای خیلی از بخش‌هایش زحمات زیادی کشیده شده است. بخشی از آن مربوط به سختگیری‌های من است. به عنوان مثال در انتخاب شعر نگاه کنید، من شعر «حریق خزان» را انتخاب کرده‌ام، اگر خواننده آلبوم شخص دیگری جز آقای قربانی بود به احتمال بسیار زیاد می‌گفت این چه شعری است؟ و سراغ اشعار راحت‌تر می‌رفت ولی علیرضا قربانی با شعر این گونه برخورد نکرد و از انتخاب اشعار استقبال کرد، پس این قسمت از موفقیت را نمی‌توان فقط به مهیار علیزاده نسبت داد، باید از علیرضا قربانی هم نام برد، اصلا قصد اغراق ندارم اما باید بگویم که علیرضا قربانی برای این آلبوم زحمت کشید و این نکته از آنجایی شروع می‌شود که به من اعتماد کرد و گفت «حریق خزان» و «ارغوان» را بخوانیم. «ارغوان» شعری است که بسیار معروف است، اما تا آن‌جایی که من می‌دانم هیچ آهنگسازی تا به‌حال روی این شعر کاری نساخته بود. اما قربانی این ریسک را می‌پذیرد و این کار را می‌خواند. قطعه «بی‌قرار» را که بعد از «ارغوان» محبوب‌ترین کار آلبوم است را خود آقای قربانی شعرش را پیشنهاد داد. همین که علیرضا قربانی می‌پذیرد در آلبومی که با صدای او قرار است منتشر شود، دو قطعه بی‌کلام قرار بگیرد آن هم از نوع موسیقی جدی نشان از همراهی او دارد. حتی آقای اسفندیاری و موسسه آوای باربد هم با حمایت مالی از مجموعه و هم با کار کارشناسی شده، آلبومی را که از ماه‌ها قبل آماده انتشار بود را در بهترین زمان وارد بازار کردند. اینها همه عواملی هستند که دست به دست یکدیگر دادند تا «حریق خزان» به موفقیت برسد، درست است که «حریق خزان» به نوعی موفق‌ترین آلبوم موسیقی در این چند سال اخیر است. اما این موفقیت نباید تنها به حساب مهیار علیزاده نوشته شود و نکته مهمی که باید به آن اشاره کنم این است که اگر خواننده آلبوم شخص دیگری جز علیرضا قربانی بود، این آلبوم به این موفقیت دست پیدا نمی‌کرد، نمی‌خواهم دیگر خواننده‌های موسیقی را با آقای قربانی مقایسه کنم، مساله این نیست! واقعیت این است که علیرضا قربانی خیلی در موفقیت این آلبوم نقش داشته است.

    شما قطعات آلبوم را بر اساس صدای علیرضا قربانی نوشتید؟

    دقیقا «حریق خزان» را برای صدای علیرضا قربانی نوشتم. پروسه تولید به این شکل بود که علیرضا قربانی یکی از قطعات را به عنوان نمونه شنید و بعد قرار شد آلبوم را بخواند، بعد از این من بیش از شش ماه فقط صدای علیرضا قربانی را شنیدم، تا بتوانم بهترین رنگ صدای او را بگیرم. من صدای او را در نظر گرفتم و قطعا این آلبوم برای صدای او نوشته شده است. درخصوص علیرضا قربانی باید بگویم کمتر هنرمندی با اخلاق حرفه‌یی او دیده‌ام و قطعا این کار را برای من سخت می‌کند، وقتی قرار باشد با خواننده‌های دیگر کار کنم.

    https://musiceiranian.ir/?p=42924
       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *