کیوان ساکت: چند روز پیش، آیین بزرگداشت مقام هنری فرهاد فخرالدینی، موسیقیدان، آهنگساز و رهبر ارکستر ملی ایران، در همایشی مجازی در آکادمی ملی موسیقی جمهوری آذربایجان، برگزار شد. این نکوداشت، به مناسبت زادروز این هنرمند در کشور همسایه در حالی برگزار شد، که در سالهای اخیر، فخرالدینی برخلاف گذشته کمکار شده است و متولیان امر هم، چندان سراغی از او نمیگیرند.
بزرگداشتی که بار دیگر به یادمان آورد بزرگان فرهنگوهنر، نه تنها به سرزمینی که در آن چشم به جهان گشودهاند تعلق دارند بلکه سرمایهها و گنجینههایی هستند از آنِ همه مردم جهان، همچون بتهوون، موتزارت، باخ و … و در این میان، مردمان، فارغ از مرزهای جغرافیایی، از تاثیر فرهنگی آنان برای ارتقا فرهنگ و گسترش مهر، عشق و دوستی بهره میجویند و این اعجاز هنر و موسیقی است.
اگر از این منظر نگاه کنیم، تجلیل از مقام هنری استاد فخرالدینی در جمهوری آذربایجان، بسیار هم زیباست. او که خود اصالتا آذریست، برای مردمان آن دیار دوچندان گرامیست و بارها هنرمندانی چون رامیز قلیاف و خوانندگان پُرآوازه آذزبایجان به ایران آمدهاند تا به رهبری ایشان در ارکستری که خود بنیان نهاده بود، بنوازند و بخوانند. این بزرگداشت، رویدادی خوشایند و نشانگر درک عمیق مردم جمهوری آذربایجان و متولیان موسیقی و دریافتن اهمیت موسیقی به عنوان یک هنر انسانساز در نزد آنهاست.
اما دریچهای دیگر که نگاه کردن از آن افسوس برمیانگیزد، این است که چرا ما در ایران چنین کاری نکرده و نمیکنیم؟! افسوسی توام با دریغ و درد که هرگز هنرمندانمان را آنطور که شایسته و در خور شان آنها بوده است، درنیافتهایم. درنیافتنی که مصداق بارزش، آنچه بود که با استاد شجریان کردیم، بیآنکه به خود بگوییم، هر کشور دیگری، خوانندهای در این حد مورد علاقه و اقبال مردم داشت، لحظهای رهایش نمیکرد تا نوای دلانگیزاش را مَحمِل آرام کردن جانهای خسته مردم سرزمینش کند که بینیاز از همگان تاکنون اینچنین بوده است. افسوس که آنچه شد نه محروم کردن ایشان از همراهی با مردم که جفایی بسیار بزرگ در حق فرهنگ و هنر این سرزمین و محروم ساختن مردم از حضور ایشان بود.
همچون تمام سالیان پیشین، متاسفم که قاطبه مدیران فرهنگی بخش دولتیمان هرگز آن مسئولیتپذیریای را که میبایست و دغدغه هنر و هنرمند را نداشتهاند و اگر در اندک مواردی اینچنین بوده، کاری درخور نشده است.
دیدگاهتان را بنویسید