×
×

اصفهانی: هیچ وقت محبت‌ها و انسانیت‌های «معین» را فراموش نمی‌کنم

  • کد نوشته: 42490
  • 03 مهر 1392
  • ۰
  • آرتین ولی الهی: «محمد اصفهانی» از جمله چهره های موفق، مجرب و موجه موسیقی پاپ پس از انقلاب است و از این رو همیشه حرفهایش می تواند جذاب باشد. به بهانه ی دریافت تندیس «بهترین تیتراژ تلویزیونی سال 91» به انتخاب کارشناسان در نخستین جشن سالانه سایت «موسیقی ما»، گفت و گویی با او ترتیب دادیم و در آن درباره ی جشن «موسیقی ما» و تندیس بهترین تیتراژ سال، روزبه بمانی، اوضاع موسیقی و تیتراژ در صدا و سیما و اجرای قطعه ی «جدایی» در کنسرت اخیرش صحبت کردیم. اصفهانی حرفهای جالبی در این گفت و گو بیان کرد که شاید جالب ترین بخش آن، اظهار نظرش درباره «معین» باشد...
    اصفهانی: هیچ وقت محبت‌ها و انسانیت‌های «معین» را فراموش نمی‌کنم
  • آرتین ولی الهی: «محمد اصفهانی» از جمله چهره های موفق، مجرب و موجه موسیقی پاپ پس از انقلاب است و از این رو همیشه حرفهایش می تواند جذاب باشد. به بهانه ی دریافت تندیس «بهترین تیتراژ تلویزیونی سال ۹۱» به انتخاب کارشناسان در نخستین جشن سالانه سایت «موسیقی ما»، گفت و گویی با او ترتیب دادیم و در آن درباره ی جشن «موسیقی ما» و تندیس بهترین تیتراژ سال، روزبه بمانی، اوضاع موسیقی و تیتراژ در صدا و سیما و اجرای قطعه ی «جدایی» در کنسرت اخیرش صحبت کردیم. اصفهانی حرفهای جالبی در این گفت و گو بیان کرد که شاید جالب ترین بخش آن، اظهار نظرش درباره «معین» باشد…

    * نخستین جشن سالانه «موسیقی ما» چطور بود؟
    با سلام به شما و مخاطبین محترمتان. به دوستان برگزار کننده هم عرض کردم به نسبت یک جشن «سال اولی» خیلی خوب و قابل تقدیر بود.

    * به نظر شما برگزاری این جشن چه اهمیتی دارد؟
    این ما و شما هستیم که می توانیم برای چنین رویدادهایی «حوزه ی اهمیت» وضع و تعریف کنیم. ولی آنچه قابل مشاهده بود، نزدیکی دلها به یکدیگر حول محوری به نام «موسیقی» بود، تقدیر از بزرگان و پیشکسوتان این هنر و اجراهای پاپ و سنتی در حضور اهالی طیفهای مقابل و در حقیقت رقیب که همگی اینها رویدادهای مبارکی است و با برنامه ریزی های خوب می تواند به شکلی مفید و مؤثر در راستای یکپارچگی و یکدست تر شدن تندیسی به نام «موسیقی ایرانی» استمرار پیدا کند.

    * چنین برنامه ای می تواند در ارتقای کیفی موسیقی کشور موثر واقع شود؟
    همانطور که عرض شد قطعاً اگر با برنامه ریزی دراز مدت و مشورتهای کارشناسانه و پرهیز از عمل در دقیقه نود توأم باشد، در ارتقای موسیقی ما موثر خواهد بود.

    * چه حسی دارید که از میان همه ی تیتراژهای تلویزیونی، قطعه ی شما توسط کارشناسان برگزیده شده است؟
    حس خوبِ قدر شناسی و امیدشادمانی…

    * ملاک و معیار شما برای همکاری با یک برنامه ی تلویزیونی جهت اجرای تیتراژ، چیست؟
    اینکه آن برنامه با صدای بنده و ایماژ ذهنی مردم از صدای من همخوانی داشته باشد.* آیا عواملی مانند کارگردان، بازیگران و… هم در انتخابتان تأثیر دارد؟
    خُب بله،Casting  همیشه مد نظر است و عیارسنج خوبی است؛ البته در غالب موارد، نه به طور مطلق…* شما در سال ۹۱ دو تیتراژ داشتید که یکی مضمونی عاشقانه و دیگری مضمونی اجتماعی داشت. خودتان کدام را بیشتر می پسندید؟ چرا؟
    هر دو را! چون در دو حوزه ی کاملاً متفاوت تصنیف و اجرا شدند. اما به نظرم در حق «تکیه بر باد» ظلم شد. پتانسیل این قطعه بیش از آن چیزی بود که دیدیم و شنیدیم. دلایلش را هم که خودتان دیگر می دانید و من نگویم بهتر است…

    * اگر ممکن است توضیح دهید.
    من در این مورد در سایتم طی پستی که در آن آواز «غم غفلت» را قرار داده بودم، صحبت کرده ام و چون برایم خاطره ی واقعاً تلخی است، دیگر نمی خواهم مجدداً کالبد شکافی اش کنم… داستان سانسور شعر روزبه و ندادن حقوق کارمندان ترابری سریال و موکول شدن آن به پذیرش این سانسور توسط بنده و اینکه مشکلات زندگی این قشر ضعیف از رانندگان صدا و سیما بشود اهرم فشار و…

    * به نظر می رسد ترانه ی قطعه ی «یه تیکه زمین» در انتخاب آن به عنوان بهترین تیتراژ سال از دید کارشناسان، نقش بسزایی داشت؟ موافقید؟
    با نظرتان موافقم. چون مضمون پردازی خوب و نگاه نو در ترانه داشت.

    * با توجه به مضمون اجتماعی آن، احتمالاً دریافت مجوز برای این قطعه چندان آسان نبود! ممیزی به آن نخورد؟ بیتی حذف یا تعدیل شد؟
    نهایتاً زیاد سخت نبود! چون دیالوگی بین عوامل اجرایی و مدیران رد و بدل شد که از گفتن آن معذورم و پس از آن با افتادن توپ به زمین طرف مقابل، آنها خودشان همه چیز را تقبل کردند… هیچ تعدیلی هم نشد و نگذاشتیم که بشود. چون منطق و دلیل پشت آن بود. آنها هم دلایل ما را پذیرفتند و با هم صحبت کردیم و توضیحاتی رد و بدل شد. البته باز هم تاکید می کنم: آن توپ همانطور که گفتم دیگر در زمین ما نبود…

    * سال گذشته، دو همکاری با روزبه بمانی داشتید که گویا هر دو یا یکی از آنها در آلبومتان هست. شما که با بزرگان شعر و ترانه ی کشور همکاری داشته اید، توانایی های روزبه را چطور ارزیابی می کنید؟
    البته هنوز در مورد تراکهای آلبوم تصمیم نهایی گرفته نشده است. روزبه حرفهای جدید در ترانه و حتی در حوزه های دست خورده ی آن دارد. از طرفی تحصیلات این کار و معلومات ادبی و تاریخی و استعدادهای شخصی اش، همه مزید توفیقات اوست؛ از سوی دیگر با آنکه به کلامش و چارچوبهای آن مقید و متعصب است، اما در برابر منطق و پیشنهادِ منجر به ارتقای کیفیت اثر، گارد نمی گیرد و به اصطلاح «لجبازی» نمی کند و در کار تیمی، به راه و همراه است.

    * پنج ترانه از مجموع قطعاتی که ماه رمضان امسال از صدا و سیما پخش شد، سروده ی روزبه بمانی بوده است. این نشانگر چه چیز می تواند باشد؟
    نشانه ی ظهور استعدادی موفق و نو، و از سوی دیگر لزوم مدیریت این استعداد در دراز مدت…

    * این مدیریت از جانب چه کسی باید صورت بگیرد؟
    شخص آقای روزبه بمانی! چون کاملاً شخصی است.

    * چرا روزبه اینقدر در کانون توجهات قرار گرفته و بسیاری از خوانندگان شاخص تمایل دارند با او همکاری کنند؟
    همان دلایلی را مجدداً عرض می کنم که در پاسخ به سوالات قبلی ابراز نمودم.

    * تیتراژهای تلویزیونی ماه رمضان امسال را شنیدید؟
    تقریباً شنیدم…

    * کدام را بیشتر از بقیه پسندیدید؟
    تیتراژ پایانی برنامه ی «ماه عسل» کار آقای مهدی یراحی را دوست داشتم. به بقیه ی دوستان هم صمیمانه «خسته نباشید» عرض می کنم.

    * مدتهاست در محافل موسیقایی، این بحث مطرح می شود که مافیای موسیقی، تیتراژها را سازماندهی می کند و یا برای خواندن تیتراژ به روابط خاصی نیاز است. آیا این مسئله صحت دارد و واقعاً روابط تاثیر گذار است؟
    بنده مطابق معلوماتم می دانم که چنین مساله ای نیست؛ یعنی من تا به حال برنخورده ام. حال اگر کسی مدعی است که این داستان صحت دارد، باید اقامه ی دلیل کند. من از ابتدا که «آوای فاخته» را خواندم – که تقریباً شروع مجدد تیتراژخوانی پایان سریال، بعد از انقلاب محسوب می شود – چنین چیزی را ندیدم. اتفاقاً به عنوان مثال باید بگویم آن موقع کسی مرا نمی شناخت و آقای شهبازیان که استادی مشهور و صاحب سبک بودند، نه تنها انتظاری از بنده نداشتند بلکه به من دستمزدی معادل خوانندگان حرفه ای و بنام آن زمان پرداخت کردند. من این خاطرات را با ایشان هیچ وقت فراموش نمی کنم. دقت کنید که «آوای فاخته» در آن زمان سریال مهمی بود و خواندن در آن، آن هم با موسیقی فریدون شهبازیان، طالب ؛ زیاد داشت. مع ذالک آقای شهبازیان به بنده گفتند: «می خواهم برای پایان این سریال ترانه بسازم». یادم هست که خیلی متعجب شدم و گفتم: «مگر چنین چیزی ممکن است؟!» ایشان گفتند: «ممکن است و ساخته ام! شما بیا گوش کن، اگر خوشت آمد بخوان!» در صورتی که مطابق روال، آهنگسازان مشهور چنین فرصتهایی را به خوانندگان تازه کار، مرحمت می کنند!! و کلی هم از آنها امتیاز می خواهند. ولی آقای شهبازیان آنطور بی توقع با من معامله کرد… هیچ وقت حتی نگفت: «فلان نسخه یا دارو را برای من بنویس یا تهیه کن…» با اینکه می دانست من چقدر به ایشان علاقه مندم.

    * پس به نظر شما دلیل اینکه در همه ی این سالها، تعداد محدودی خواننده، بسیاری از تیتراژها را خوانده اند واقعاً چیست؟
    اینکه آنها زمینه ی جذب مخاطبان بیشتری را برای سریال ایجاد می کرده اند. چون یکی از آیتمهای جذاب سریال ها در تمام دنیا، تیتراژهای آنها و عوامل تیتراژ هستند؛ خصوصاً در کشوری که سریال در آن تولید شده و برای مردم آن کشور که بیننده ی حاصل کارند.

    * با توجه به اینکه صدا و سیما از بیت المال تغذیه می شود و خود را «رسانه ی ملی» می داند، به نظر شما واقعاً شرایط و شانس مساوی برای همه ی هنرمندان جهت دیده شدن در این رسانه وجود دارد؟
    قبلاً عرض کردم، چون فقط از حوزه ی برخورد با خودم آگاهم نمی توانم در مقام قضاوت حرفی بزنم. آنچه که مشاهداتم بود گفتم.

    * صدا و سیما از موسیقی و به ویژه موسیقی پاپ و فعالین آن، استفاده ای کاملاً ابزاری دارد. در تمام طول سال حمایت خاصی از این قشر نمی کند، اما در مناسبتهایی نظیر عید نوروز، ماه مبارک رمضان و… برای جلب مقطعی مخاطب، از موسیقی پاپ کمک می گیرد. چرا چنین سیاستی وجود دارد و برای اصلاح چه باید کرد؟
    فکر می کنم مدیرانی که موجب ایجاد چنین روالهایی می شوند شناخت کافی از موسیقی ندارند و برخی از کارشناسان موسیقی ما هم در صدا و سیما با مصلحت اندیشی از کنار این مسایل رد می شوند؛ لذا اوضاع اینگونه می شود. آن مدیر، گزارش هایش را بدون ایجاد بحران به مدیر مافوقش می دهد و این موسیقیدان هم در پستش و پشت میزش باقی می ماند… وگرنه چرا باید وضع موسیقی در صدا و سیما اینگونه بشود؟ در سال ۷۶ در واحد موسیقی از این خبرها نبود و آقای معلم وقتی چیزی را امضا می کرد، تا آخر پایش می ایستاد. نمونه اش ترانه ی «دلقک» است که ایشان تا آخر ایستادگی کرد. چون معلومات و جسارت دفاع و تعامل داشت. او در حقیقت از وجهه ی خودش بعنوان «علی معلم» در بسیاری از موارد برای واحد موسیقی خرج می کرد؛ نه اینکه به خاطر مدیر واحد موسیقی بودن، تحویل گرفته شود… البته دوستان شبکه دو، سه و پنج هم الحق و الانصاف خیلی مقاومت کردند و اصلاً کم نگذاشتند.

    ببینید! آن سالها اصولاً داستانها طور دیگری بودند… امیدوارم با تحولات اخیر، شاهد بهبود نسبی وضع موسیقی در همه جا، از جمله صدا و سیما باشیم. بحث بنده و جنابعالی نیست، بحث فرهنگ یک مملکت و تغذیه ی فرهنگی انسانهایی است که هرکدام صاحب کرامت انسانی اند.

    * به عنوان یکی از چهره های با سابقه ی هنر کشور، از دولتمردان جدید در عرصه ی فرهنگ و هنر چه توقع و درخواستی دارید؟
    انتظار دارم با تلطیف کلی فضا، به تمامی زخمهای کهنه ی این هشت سال مرهم بگذارند و هرچه هوا صاف تر شد و چشمها یکدیگر را بهتر دیدند، بیشتر به جزئیات و اصلاحات جزتی تر و تخصصی تر بپردازیم و بپردازند…

     

    * در کنسرت اخیرتان در برج میلاد، قطعه ی معروف «جدایی» را بازخوانی کردید. چه شد که چنین تصمیمی گرفتید؟
    علاقه ی شخصی ام به این اثر و موفقیت در کسب مجوز از صاحبان اثر و اداره ی موسیقی به عنوان یک کار جدید که در کنسرت تیر ماه ۹۲ برای اولین بار اجرا می شد و متضمن یاد و خاطره ی استاد «بابک بیات» بود.* آیا قصد انتشار آن به صورت تک آهنگ و یا در قالب آلبوم را دارید؟
    خیر. همانطور که می دانید این کار توسط یکی از استادان مسلم ترانه خوانی در عصر ما یعنی آقای «نصرالله معین» اجرا شده که بنده یکی از طرفداران صدا و احساس ایشان در خوانندگی هستم و بسیار از او آموخته ام. اتفاقاً وقتی تمام مجوزهای لازم را گرفتم برای ایشان پیغام دادم که «می خواهم “جدایی” را در کنسرت اجرا کنم، اما اگر شما راضی نباشید قید تمام تلاشهای قبلی ام را خواهم زد…» ایشان پیغام داده بودند که «خیلی خوشحالم که می خواهی این کار را در کنسرتت بخوانی و من هم راضی ام و برایت آرزوی موفقیت می کنم…». راستش من اولین بار آقای معین را در دبی دیدم؛ وقتی با بهروز صفاریان به همراه مرحوم ناصر عبداللهی آنجا کنسرت داشتیم و همان دیدار موجب ایجاد رابطه ی خیلی خوبی بین ما شد که هنوز پابرجاست. یادم هست وقتی عمه ی من در اصفهان به رحمت خدا رفتند، آقای معین جهت ابراز همدردی و لطف، خیلی مرا شرمنده و حتی شگفت زده کردند… او انسانی است که تمام وجودش از محبت پر است و از صفاتی مانند حسادت و تکبر، خالی … و تمایلات عمیق ملی و مذهبی دارد. من هیچ وقت محبتها و انسانیت ایشان و برادرشان طی این سالها را فراموش نمی کنم. امیدوارم معین همیشه سلامت باشد و تا صد سالگی همین طور عالی بخواند… البته ما با هم از لحاظ نگرش در عرصه ی ترانه و موسیقی اختلاف نظرهایی داریم که طبیعی هم هست؛ ولی آنچه مسلم است ایشان کارشان را خیلی خوب بلدند و امیدوارم بالاخره روزی به مملکت خودشان «ایران» بازگردند و همانطور که همیشه می گویند و واقعاً حسرتش را دارند، دوباره کنار زاینده رود قدم بزنند و هوای باغهای نجف آباد را استنشاق کنند.
    * از آخرین وضعیت آلبومتان بگویید.
    بنده الان درگیر کارهای تجهیز استودیوی شخصی ام هستم و بلافاصله پس از آن که آماده شود، رکوردها را آغاز می کنیم. آن وقت می شود با تقریب بهتر و گمانه زنی های موثق تری وضعیت آلبوم جدید را به اتفاق، تحلیل کنیم
    منبع: موسیقی ما
       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *