×
×

گفت‌و‌گو با خواننده‌ای که این روزها کتابِ صوتی خوانده، بازیگری کرده و نشان داده به دنبالِ تجربه‌های جدید است
امید نعمتی: برای من «پالت» همیشه در اولویت بوده است

  • کد نوشته: 409199
  • 16 آبان 1399
  • ۰
  • امید نعمتی به تازه‌گی با همکاری رادیو گوشه کتاب «هیپی» به نویسنده‌گی پائولو کوئلیو را خوانده است که به زودی منتشر می‌شود.

    امید نعمتی: برای من «پالت» همیشه در اولویت بوده است
  • امید نعمتی

    روز‌های زیادی از ابتدای قرنطینه و شیوع کرونا می‌گذرد و برنامه‌های زیادی برای گذرانِ وقت وجود دارد. یکی از این کار‌ها خواندن کتاب و حتی شنیدنِ آن است. فعالیتی که مدتی‌ست به صورت حرفه‌ای و منظم و با انتخاب دقیق و درستِ کتاب و کتاب‌خوان‌ها توانسته مخاطبان زیادی را جذب کند و حرکتِ موفقی در حوزه ادبیات محسوب شود. امید نعمتی هم یکی از آرتیست‌هایی‌ست که به تازه‌گی با همکاری رادیو گوشه کتاب «هیپی» به نویسنده‌گی پائولو کوئلیو را خوانده است که به زودی منتشر می‌شود. در این گفت‌و‌گو به همین بهانه با امید نعمتی درباره این تجربه‌ی تازه‌اش و ادبیات صحبت کرده‌ایم و همچنین از فعالیت اخیرش با مهیار علیزاده و آلبوم جدید پالت پرسیده‌ایم.

    به عنوان اولین تجربه کتابخوانیتان، چه شد که این نویسنده را انتخاب کردید و به سراغ این کتاب رفتید؟

    من از پائولو کوئلیو در زمان نوجوانی چند کتاب را خوانده بودم که دو تا از آن‌ها را خیلی دوست داشتم ولی از آن زمان به بعد دیگر خیلی آن را دنبال نکرده بودم تا این که کتاب «هیپی» پیشنهاد شد که تا الان نخوانده بودم. و اصولا این تجربه برایم جالب بود که یک قصه‌ای را تعریف کنم، چون به طور کلی از قصه گفتن خوشم می‌آید و بنابراین تصمیم گرفتم این کتاب را بخوانم. البته همان‌طور که گفتم من این کتاب را انتخاب نکردم و خواندنِ آن به من پیشنهاد شد و من هم از آن استقبال کردم.

    چقدر ادبیات برایتان جدی است و چه شد که باعث شد کتابخوانی را تجربه کنید؟

    پدرِ من نویسنده کودک و نوجوان بودند و از همان زمانِ کودکی همیشه تاکید داشتند که من کتاب بخوانم؛ البته در آن علاقه‌ی چندانی به این موضوع نشان نمی‌دادم؛ اما در تابستانی که دوم راهنمایی بودم یکی از کتاب‌هایی که چاپِ کانون پرورش فکری بود را طی چند روز تمام کردم و از آن موقع لذت کتاب‌خوانی را کشف کردم و به شکلِ دیوانه‌واری مطالعه می‌کردم، آن‌قدری که در ساعاتِ مدرسه وقتی معلم در حالِ درس‌دادن بود، در جامیزی‌ام کتابی پنهان می‌کردم و به صورتِ پنهانی به خواندنِ آن می‌پرداختم. برای همین همان‌قدری که در درس‌هایی مثلِ ریاضی یا فیزیک موفق نبودم، اما ادبیاتم خوب است.

    چه ژانر‌ها و قالب‌هایی را بیشتر می‌خواندید؟

    در گذشته بیشتر ادبیات داستانی می‌خواندم و بعد‌ها که در رشته‌ی هنر‌های تجسمی دانشجو شدم به واسطه‌ی رشته‌ام شروع به خواندن کتاب‌های دیگر مثل تاریخ هنر و یا مباحث فلسفیِ هنر و اسطوره شناسی و چیز‌های دیگر کردم.

    ادبیات چقدر در مسیر موسیقی برایتان تاثیرگذار بود؟

    به نظرم مطالعه و شناختِ ادبیات برای یک آرتیست ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. به طور کل برای کسی که خلق می‌کند (مثل آهنگساز ، کارگردان سینما  یا یک نقاش) آشنایی با ادبیات امری ضروری است و در این میان آگاهی یک خواننده به ادبیات ضروری‌تر است.  خواننده‌های موفقی مثلِ آقای شجریان و آقای ناظری و دیگر خواننده‌هایی که در تاریخِ موسیقی این سرزمین، حرف‌هایی برای گفتن دارند، همه‌گی به ادبیات آگاه بودند و یا معاشرینی داشتند که اهل ادبیات بودند. مثل ارتباط استاد شجریان با استاد سایه یا بقیه اساتید. من فکر می‌کنم مجالست با این اساتید بدون شک روی ذهنیت خواننده تاثیر می‌گذارد؛ اتفاقی که در حالِ حاضر کم‌تر رخ می‌دهد و متاسفانه بسیاری از خوانندگانِ جوان ما هیچ انسی با ادبیات ندارند. نه‌تنها کتاب نمی‌خوانند که از خیلی چیزها آگاه نیستند و همین هنرِ ایران را با افتِ کیفی مواجه کرده است؛ در حالی‌که یک هنرمندِ موسیقی، باید فیلم و یا نقاشیِ خوب دیده باشد و به جهان و تاریخ هنر‌های دیگر آگاه باشد.

    از تفاوت‌های خوانندگی و کتاب‌خوانی برای‌مان بگویید؟ با توجه به تکنیک‌ها و دقت به جزییاتی که در هر دو باید رعایت شود به نظرتان کدام حرفه دشوارتر است؟

    واقعیت این است که چون من از بچه‌گی هم کتاب می‌خواندم و هم کم‌وبیش در زمینه‌ی خوانندگی فعالیت می‌کردم، این دو تفاوتِ چندانی برای‌م ندارد؛ اما فکر می‌کنم خواننده‌گی کارِ تخصصی‌تری است چون ما بیشتر بلدیم حرف بزنیم و عمومِ آدم‌ها در حال صحبت کردن و روخوانی هستند و این چیزی‌ست که همه‌ی ما از بچه‌گی یاد گرفتیم ولی همه‌ی آدم‌ها آواز خواندن را یاد نگرفته‌اند. با این وجود به هرحال این دو فعالیت، خیلی با یکدیگر ارتباط دارند، یعنی نحوه نفس گیری یا کنترل صدا و حتی ادای درست کلمات برای کسی که متن را می‌خواند و آواز می‌خواند، یکسان است. کسی که یک کتاب را می‌خواند در بعضی جا‌ها می‌تواند وارد دنیای تئاتر و بازی‌گری شود و خیلی جا‌ها هم به هنر آواز نزدیک شود. به هر حال اینجا جایی است که هنر‌ها به هم ارتباط پیدا می‌کنند؛ البته واقعیت این است که من به طور تخصصی کتاب‌خوان نیستم و شاید کتاب خواندن هم تکنیک‌هایِ خاصِ خود را داشته باشد که من چندان به آنان آگاهی ندارم؛ اما فکر میکنم به هر حال برای آواز خواندن شما باید با زبان موسیقی آشنا بشوید و به ریتم و هارمونی آگاه باشید و خب این مساله در کتاب خواندن وجود ندارند. (اگرچه می‌دانم که هم‌اکنون با گسترشِ صنعتِ کتاب‌های صوتی، کتاب‌خوانانِ حرفه‌ای در جهان وجود دارند که این رشته را به صورتِ تخصصی دنبال می‌کنند)

    همه‌ی ما این سال‌ها شما را با آواز و موسیقی می‌شنسایم. چقدر وجه موسیقایی و آواز در این کار به کمک‌تان آمد؟ و آیا اصلا استفاده‌ای شد؟

    بله من از تکنیک‌های نفس‌گیری و… که ناخودآگاه همه در حال استفاده هستیم استفاده کردم و  خب هرچی این تکنیک‌ها را بیشتر بلد باشیم، بیشتر می‌توانیم از آن استفاده کنیم و قطعا وجه موسیقایی  هم به کمکم آمد تا در  ریتمِ کتاب‌خوانی و ادای کلمات از آن استفاده کنم.

    در آینده باز هم برنامهای برای کتابخوانی دارید؟

    هم‌اکنون یک کتاب دیگر را هم دوباره با همین دوستان در حال کار هستم به نام «کیمیاگر». ناشر پیشنهاد داد تا چند کتاب از پائولو کوئلیو را بخوانیم و من هم استقبال کردم؛ چون اصولا دوست دارم تا با ایده‌های خالقِ یک اثر بیشتر آشنا بشوم؛ به همین خاطر است که وقتی فیلم هم نگاه می‌کنم از یک کارگردان چند فیلمِ‌متفاوت می‌بینم تا نحوه‌ی تفکرِ او را بیش‌تر بشناسم. این که چند کتاب از یک نویسنده بخوانم، کمک بیشتری می‌کند تا با دنیایش آشنا شوم.

    اگر بخواهید یک کتاب به انتخاب خودتان بخوانید آن چه کتابی است؟

    مدتی که داشتم کتاب‌های پائول کوئلیو را می‌خواندم به این فکر می‌کردم که نوشته‌های او مقداری به نوشته‌های هرمان هسه شباهت دارد و بنابراین دوست دارم کناب‌های هرمان هسه را هم بخوانم.

    شما در طول این سال‌ها فعالیت‌های زیادی را داشتید. با دنگ‌شو شروع کردید و حالا هم با پالت فعالیت دارید. از آن گذشته آلبوم انفرادی «حرمان» را منتشر کردید و بعد هم‌کاری با مهیار علیزاده و کتاب‌خوانی که آخرینش بود. برای‌مان بگویید که این روز‌ها کدام یک برای‌تان اولویت بیشتر دارد؟ پالت یا آلبوم‌های انفرادی یا تجربه‌ی جدیدی که شروع کردید یعنی کتاب‌خوانی؟

    برای من پالت همیشه در اولویت بوده. یعنی پالت همیشه یک جایی در قلبم هست که از همه‌ی پروژه‌هایم برایم مهم‌تر بوده. یک پروژه‌ای‌ست که همه‌ی ایده‌هایی که دارم و نگاه‌ام به موسیقی و به دنیا را در آن لحاظ می‌‌کنم؛ اما در کنارِ آن فرصت تجربه کردن با هنرمندان دیگر را هم از خودم نگرفتم. و خیلی لذت بردم از تجربه‌ای که با صادق تسبیحی در «حرمان» داشتم و همچنین از این تجربه‌‌ی تازه‌ای که با مهیار علیزاده در «ایستگاه» دارم. به نظرم این‌ تجربه‌ها هرکدام یک چیزی به من یاد دادند و معاشرتی که با آن هنرمند شکل گرفته برای من خیلی جذاب بوده.

    کتابخوانی هم برایتان جزو فعالیتهای اصلی محسوب میشود یا آن را در حاشیهی کار پیش میبرید؟
    من فکر می‌کنم همه‌ی این کار‌ها فعالیت اصلی یک نفر محسوب می‌شود. این جست‌وجوگری و تجربه کردن و رفتن راه‌های نرفته را من در خودم حس می‌کنم و مجبورم که بهشان رسیدگی کنم و برایم جالب است که کتاب هم بخوانم و هرجایی که بتوانم و بدانم که بلد هستم و می‌توانم از پس‌ِ چیزی بربیایم انجام‌ش می‌دهم و آن‌جایی هم که در تخصص‌ام نباشد اصلا می‌ترسم که وارد‌ش بشوم.  به تازگی هم یک فیلم با آقای کمال تبریزی کار کردم و در آن نقش خودم را ایفا کردم. در واقع نمی‌شود گفت که کاملا بازی‌گری بود. چون بدون شک، بازی‌گری یک تخصصِ حرفه‌ای است که من اطلاعِ چندانی از آن ندارم.

     کدام یک از پروژ‌ه‌های‌تان میان «پالت» و «حرمان» و «ایستگاه» بیشتر به خودتان نزدیک‌تر است؟

    بدون شک «پالت». چون در پالت کاملا خودم هستم به همراه بچه‌های دیگر و خودمان هستیم که یک ایده‌ای را مطرح می‌کنیم و به آن پر و بال می‌دهیم و بعد یک اتفاق‌هایی رخ می‌دهد. ولی در «حرمان» و «ایستگاه» با اینکه در هر جایی لازم بوده، نظرات و ایده‌های شخصی‌ام را مطرح کرده‌ام، ولی مثل یک بازی‌گر ایفای نقش کردم. چون یکی شعرش را گفته و دیگری آهنگش را ساخته و من تنها آن را اجرا کردم. ولی در پالت از لحظه‌ی ا‌ول ما به صورت تکی و یا گروهی کار می‌کنیم. مثلا ایده‌ای به ذهن من یا مهیار طهماسبی یا کاوه صالحی می‌رسد و می‌نشینیم راجع به موضوعی صحبت می‌کنیم و‌ رویش مطالعه انجام می‌دهیم و در نهایت تبدیلش می‌کنیم به یک موسیقی. و همیشه برای من این بخش خلق کردن جذاب‌تر است و به نظرم هنر این‌جا اتفاق می‌افتد. و خوانندگی یک ایفای نقش و یک فن است که در آلبوم ایستگاه من سعی کردم این فن را اجرا کنم.

    درباره آلبوم «ایستگاه» هم صحبت شد که ظاهرا این روزها مراحل نهاییاش را طی میکندبرایمان از این پروژه بگویید که چه زمانی منتشر میشود و در چه سبکی قرار دارد؟

    برای انتشارش تاریخ دقیقی نمی‌توانم بگویم. اما کاملا آماده شده و مسترِ کار را هم که شنیدم بسیار خوب شده بود و همینجا تشکر می‌کنم از مهیار علیزاده و کاوه عابدین برای زحمات‌شان در طول این مدت. این کار برای من تجربه‌ی خوبی بود و امیدوارم کسانی که آن را می‌شنوند، هم دوستش داشته باشند. در مورد سبک‌اش هم باید بگویم سبکی است که هم برای من و هم برای مهیار علیزاده جدید است، یعنی این شیوه‌ای که من خواندم را قبلا کم‌تر تجربه کردم و شیوه‌ای که مهیار آهنگ‌سازی کرده را هم قبلا انجام نداده است. این کار برای خودمان کاری متفاوت محسوب می‌شود.

    در انتشار آلبوم پالت هم تاخیر طولانیای به وجود آمدچه برنامهای برای انتشار آن دارید؟

    ما ۴ سال از آخرین آلبوم‌مان گذشته‌است و این آلبوم را خیلی با وسواس زیاد ضبط کردیم و دائما به آن قطعه‌ی جدید اضافه می‌شد. حتی در دوران کرونا هم یک ترک دیگر به آلبوم اضافه شد و برای همین هم زمان انتشارش به تعویق افتاد؛ به هر حال در تلاشیم با انتشار چند تک‌آهنگ فضای آلبوم را معرفی کنیم و بعد آلبوم را منتشر کنیم؛ چون مخاطبان این روزها کمتر آلبوم گوش می‌‌‌کنند و ما هم نگران بودیم تا این ۱۱ قطعه را یک جا منتشر کنیم، به هر حال   امیدوارم امسال این اثر به انتشار درآید.

    منبع: موسیقی ما
       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *