×
×

حرف‌های شنیدنی ابتهاج درباره شجریان | فیلم

  • کد نوشته: 404697
  • 18 مهر 1399
  • ۰
  • هوشنگ ابتهاج جنس صدای محمدرضا شجریان را فوق‌العاده شیرین و پاکیزه توصیف می‌کند و می‌گوید: شجریان آدم پاکیزه‌ای بود. یک استثنا بود در هنرمندان ما. و بعد هم کنجکاو بود.

    حرف‌های شنیدنی ابتهاج درباره شجریان | فیلم
  • به گزارش ایسنا، در شب شعری که چندی پیش به صورت مجازی با حضور هوشنگ ابتهاج (ه‍.ا.سایه) برگزار شد، این شاعر درباره محمدرضا شجریان گفت: شجریان برای من مثل پسرم است، مثل برادرم است، مثل پدرم است. اصلا مخلوط همه این مناسبات است. خیلی دوستش دارم. و تا حد زیادی هم این دوست داشتن متقابل است خیال می‌کنم. آخرین باری که باهاش صحبت کردم پیارسال بود. یلدا به من گفت خانم شجریان گفته اگر این دوتا با هم تلفنی بیشتر صحبت کنند در روحیه و احوال شجریان تاثیر دارد. یلدا هم ترتیبی داد که یک دیدار تصویری داشته باشیم. سلام آقای شجریان، سلام، فلان و این‌ها. من دیدم که نمی‌توانم ادامه دهم؛ یعنی بغض کردم. او شروع کرد به حرف زدن؛ “شما همیشه برای من پدری کردین، فلان کردین و فلان کردین و…”، زد به گریه. من هم تلفن را دادم به یلدا و گفتم بگیر، دیگر هم از این کارها نکن. این آخرین باری بود که من با ایشان صحبت کردم. بعد هم که متاسفانه رفت در کما و هنوز هم … .

    حافظ یک بیتی دارد که می‌گوید «هرکس که دید روی تو بوسید چشم من/ کاری که کرد دیده من بی‌نظر نکرد». امکانات صوتی شجریان، جنس صدایش فوق‌العاده شیرین است، پاکیزه است. خودش هم آدم پاکیزه‌ای بود؛ نه اهل الکل بود نه اهل افیون بود. یک استثنا بود در هنرمندان ما. و بعد هم کنجکاو بود. رفتیم شیراز. یکی بهش گفته بود سر فلان قهوه‌خانه یک کسی هست آواز می‌خواند. یقه لطفی را گرفته بود بریم ممدرضا (دوتایی به هم می‌گفتند ممدرضا) بریم ببینیم چه می‌خواند. یعنی هرجا سراغی داشت می‌رفت یاد بگیرد.

    همچنین در ویدئو دیگری منتشرشده در صفحه هوشنگ ابتهاج که زیرنظر دخترش، یلدا ابتهاج گردانده می‌شود، این شاعر با تمجید از شجریان، می‌گوید: … اگر حافظ زنده بود، پا می‌شد غرق بوسه بوسه می‌کرد شجریان را، آن‌جا که می‌گوید «مفلسانیم و هوای.. »، خیلی قشنگ است.

    سر این ابوعطا هم متلکی به لطفی گفتم. یک روز نوار کاستی به من داد و گفت آقا دیشب این کنسرت را اجرا کردیم. اصلا به من نگفته بودند این کنسرت را. من هیچی نگفتم. بعد یک روز دیگر به لطفی گفتم اگر من می‌دانستم همچین کنسرتی هست می‌آمدم جلو سالن گردنم را کج می‌کردم و شاید کسی دلش می‌سوخت و من را هم راه می‌داد به کنسرت شما. لطفی سرخ شد.

    منبع: خبرگزاری ایسنا
       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *