×
×

برزو ارجمند، خسرو شکیبایی و ماجرای یک بدشانسی

  • کد نوشته: 388968
  • 15 تیر 1399
  • ۰
  • برزو ارجمند، خسرو شکیبایی و ماجرای یک بدشانسی

  • برزو ارجمند درباره کرونا گفت: ماجرای کرونا خیلی جدی است. یکی از بهترین دوستانم، آرش نجفی ـ از هم‌کلاسی‌های قدیمی‌ام که عکاسی می‌خواند ـ الان چهار روزی است که در بیمارستان است. باید چند روز دیگر هم بماند. شرایط این قدر بد است که حتی نمی‌توانم بروم عیادت نزدیک‌ترین دوستم. کاش می‌شد صدایش را پخش کنم. می‌گوید خیلی سخت‌تر از آن چیزی است که همه فکر می‌کنند. من درک می‌کنم خیلی از مردم باید امرار معاش کنند، اما باید ماسک بزنیم و حداقل‌ها را رعایت کنیم.

    به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ارجمند که مهمان برنامه «پنجشنبه جمعه» رادیو ایران بود، در بخشی از صحبت‌هایش گفت: سال‌هاست که مثل قدیم ساز نمی‌زنم. زمانی که استاد امرالله احمدجو داشت سریال«تفنگ سرپر» را می‌ساخت یک شب مهمان پدرم در میمه بودم. آقای شکیبایی خدابیامرز هم بود. ساز زدیم و خواندیم و حال کردیم. آخر شب ساعت یک عمو خسرو رفت. ساعت هفت صبح دیدم موبایلم زنگ می‌خورد و خیلی هم ترسیدم. گوشی را برداشتم دیدم عمو خسرو است. گفت یک دقیقه بیا در خانه من در میمه. رفتم و یک ترانه به من داد. این ترانه‌ای که در برنامه اجرا می‌کنم متعلق به مرحوم خسرو شکیبایی است و همان ترانه است. خیلی عجیب است من و عمو خسرو در یک روز به دنیا آمده‌ایم. سه چهار سال جشن‌های تولدم با عموخسرو یکی بود. خدا را شاکرم. این یکی از افتخارات زندگی من است. عمو خسرو اگر اشتباه نکنم جمعه یا شنبه فوت شد. قرار بود دوشنبه با هم برویم در استودیو دکلمه این کار را ضبط کنند که از کم شانسی من این اتفاق نیفتاد.

    او افزود: برای خوانندگی کمی باید وقت گذاشت. برای اینکه بتوانی کار خوبی انجام بدهی باید سطح معلومات و علمت را بالا ببری. من متاسفانه از تایمی به بعد این وقت را برای خودم در موسیقی نگذاشتم. این را برای اولین بار در برنامه شما می‌گویم. سال گذشته چهار ماه در جزیره هرمز بودم و آنجا کار می‌کردم. خیلی خسته شده بودم. رفیق شفیقم رضا صادقی با من در تماس بود. مدام زنگ می‌زد و تلاش می‌کرد حوصله من سر نرود. یک شب به من گفت واتس‌اپت را چک کن. بعد دیدم ترانه‌ای برایم فرستاده است. ترانه‌ای که خود رضا صادقی آن را نوشته است. خدا را شکر ضبط این ترانه نزدیک به دو ماه پیش تمام شد و می‌خواهیم کلیپش را بسازیم. به احتمال قوی در ۱۴ مرداد که تولد پدرم است منتشرش می‌کنم. یکی از چیزهای دیگری که در ویکی پدیا نوشته شده است این است که تولد پدرم را ۲۵ مهر نوشته است. البته تاریخ تولد شناسنامه‌ای این است. اما پدر متولد ۱۴ مرداد است.  

    او در ادامه درباره تجربه حضور در جزیره هرمز گفت: بیشتر از جادوی هرمز دریا من را گرفت. دو هفته اول روی لنج کار می کردیم و من اصلا تجربه‌اش را نداشتم. باور کن تا یک ماه سرم را که روی بالش می گذاشتم تاب می‌خوردم. بعد فهمیدم وقتی روی لنج هستی نباید جلو را نگاه کنی. باید افق را نگاه کنی. هرمز واقعا جادویی است. من چهار ماه آنجا بودم و سه ماه اصلا ماشین سوار نشدم و یک دوچرخه داشتم که سوار می‌شدم. جزیره جای این را دارد که بیشتر به آن توجه شود. یکی از زیباترین جزایر دنیا است. یکسری رنگ‌ها را در این جزیره می‌بینی که تا به حال ندیده‌ای. یک قرمز و نارنجی در هرمز دیدم که تا به حال ندیده بودم. خاکش خوراکی است و روی نان می‌پاشند. مردمان درجه یکی دارد.

    برزو ارجمند گفت: من غذای دریایی نمی‌توانستم بخورم. آلرژی دارم. اگر در هفته چندبار بخورم فشارم می‌افتد. ماهی دودی نمی توانم بخورم. خانمی آنجا بود که به نان و نمکی که خوردیم تا آخر کار دنبالش گشتم و ندیدیمش. این بنده خدا هفته‌ای دوبار برای من غذا می‌فرستاد. از یک نفر از بچه های گروه شنیده بود فلانی ماهی نمی تواند بخورد. برایم خورشت بادمجان و قورمه سبزی می‌فرستاد. باورت می شود من تا آخرش او را ندیدم که حتی تشکر کنم.

    او در پایان افزود: مگس و زباله در این جزیره آزار دهنده است که البته حاصل رفت و آمد گردشگران به آنجا است. هر چهار روز یک‌بار زباله ها جمع می‌شود. مگر آنجا چند نفر جمعیت دارد.

    «پنجشنبه جمعه» با اجرای منصور ضابطیان و به تهیه‌کنندگی زهرا قائدی هر هفته پنجشنبه و جمعه ساعت ۲۲ همزمان با پخش صوتی از رادیو ایران به صورت تصویری نیز از سایت این شبکه رادیویی پخش می شود.

     

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *