×
×

علیزاده: خداوند با بزرگ کردنت دارد امتحانت می کند

  • کد نوشته: 33709
  • 02 اردیبهشت 1392
  • ۳ دیدگاه
  • خانه اش در باشکوه ترین فصل خدا میزبان ما شد؛ دیگر خیلی ها او را می شناسند یا حداقل یک بار ترانه مشهورش «جز تو» به گوش شان خورده است. این روزها «محمد علیزاده» همه جا هست؛ از ضبط صوت ماشین ها تا تنهاترین روزهایی که ممکن است برای هر آدمی از راه برسد. انتشار «دلت با منه» بهانه ای شد برای خوردن یک چای گرم و نان خامه ای بزرگ سر میز پذیرایی خانه اش.

    علیزاده: خداوند با بزرگ کردنت دارد امتحانت می کند
  • محمد علیزاده

    محمد علیزاده

    حمید فراهانی راد: خانه اش در باشکوه ترین فصل خدا میزبان ما شد؛ دیگر خیلی ها او را می شناسند یا حداقل یک بار ترانه مشهورش «جز تو» به گوش شان خورده است. این روزها «محمد علیزاده» همه جا هست؛ از ضبط صوت ماشین ها تا تنهاترین روزهایی که ممکن است برای هر آدمی از راه برسد. انتشار «دلت با منه» بهانه ای شد برای خوردن یک چای گرم و نان خامه ای بزرگ سر میز پذیرایی خانه اش. البته گفت و گوی اولین شماره امسال مان مهمان ویژه ای هم داشت؛ آنجا یکی از رفقای قدیمی محمد علیزاده هم بود که دست بر قضا خودش جزو شناخته شده ترین هاست و با وجود فوتبالیست بودن مثل یک متخصص حرفه ای موسیقی را می شناخت. کلام شیرین و رفاقت گرم «محمد علیزاده» و «علی انصاریان» شد نیرویی پر زور برای یک شروع دوباره؛ شروعی پر از احساس، موفقیت و کلی آرزوهای قشنگ قشنگ…

     ما با محمد علیزاده قرار داشتیم، علی جان تو اینجا چه کار می کنی؟
    علی انصاریان: ما همیشه اینجاییم! (خنده) قضیه این است که من و محمد از سال ۸۲ همدیگرو می شناسیم. یادم است اولین کارش ترانه «خداحافظ» بود که سال ۸۵ در برنامه کوله پشتی فرزاد حسنی پخش مشد. سال ۸۷-۸۸ هم ترانه «جز تو» را اجرا کرد که متاسفانه مجوز نگرفت اما از جمله کارهایی بود که حسابی هم گل کرد. آهنگ «جز تو» دقیقا در برهه ای منتشر شد که مرم از صداهای تکراری و دستکاری شده با دستگاه و… خسته بودند. اولین بار که «جز تو» را گوش کردم با محمد در آرایشگاه بودیم و او آهنگ را از گوشی موبایلش برایم گذاشت و من با اطمینان گفتم محمد این کار شناسنامه کار تو می شود. «جز تو» در نوع خود بی نظیر بود و هر جا می رفتیم بازتابش را می دیدیم. برگترین حسن محمد این است که صدا تو خونش است. حتی به نظر من بعضی از اجراهای زنده اش از اجرای استودیویی اش هم بهتر است. او شعر، حسش و آهنگی که می سازد در وجود خودش است و مثل بعضی از دوستان که از کارهای یونانی، قبرسی و…کپی می کنند کار دزدی نمی کند!

    جالبی اش این است که تو فوتبالیستی ولی چرا اینقدر به موسیقی نگاه تخصصی داری!
    علی: (خنده.)
    محمد علیزاده: واقعا علی شعور موسیقی بالایی دارد. آن سال که «جز تو» منتشر شد از ۲۵ نفر درباره کیفیت کار پرسیدم اما فقط ۳-۴ نفر به موفقیت این آهنگ ایمان داشتند که یکی از آنها علی بود. حقیقتا او همیشه حمایتم کرده  و من هم همیشه سعی کردم از هوش بالایش استفاده کنم. شاید اطلاعات موسیقی اش فنی نباشد اما گوش موسیقایی خیلی قوی ای دارد به همین دلیل همیشه نظرهایی که در مورد آهنگ هایم می دهد برایم مهم است و خیلی اوقات نظراتش را روی کارم پیاده می کنم.

    با این حساب احتمالا تو هم نظرات فوتبالی به علی می دهی؟

     محمد: نه من که زیاد فوتبال بلد نیستم فقط تشویقش می کنم! در حال حاضر هم که کلاس های مربیگری می رود و پیگیر برنامه هایش هستم که در آینده چه تیمی می خواهد برود و… .

     

    فکر کنم نقطه مشترک شما دو نفر احساسی بودنتان باشد، درست است؟

    محمد: خب، علی آدم با احساسی است و من هم همینطور. البته یک وقت هایی که  پای صحبت هم می نشینیم و درد دل  می کنیم می بینیم که نقطه مشترکات زیادی داریم. علی هم مثل من در زندگی سختی های زیادی کشیده ولی خدا را شکر که به موفقیت های بزرگی هم رسیده است.

    خیلی از بازیگرها و فوتبالیست ها وارد عرصه موسیقی شدند علی جان احیانا شما که هوش موسیقایی بالایی داری نمی خواهی اقدامی کنی؟
    وارد شدن به این عرصه مهم نیست، مهم این است که بمانی. این طور نیست که مثلا دو تا آلبومت بفروشد و بعد دیگر فکر کنی کار تمام است و هر چه دم دستت بیایید بخوانی و انتظار داشته باشی مردم هم طرفداری ات را بکنند! هرکسی طرفدارهای خودش را دارد. رضا صادقی، محمد اصفهانی، محسن چاووشی و… محمد علیزاده هم طرفدارهای خودش را دارد. اینکه در میان این همه آلبومی که در بازار است و این همه صدا، آلبوم محمد در صدر قرار می گیرد بی دلیل نیست. چون صدا، صدای خودش است، احساسش خاص خودش است. شرایط محمد واقعا سخت بود؛ او با این همه استعداد ۴-۵ سال  دور ماند. یک روزهایی واقعا حالش خوب نبود؛ هرروز بهش وعده و وعید می دادند! آن روزها همیشه سعی می کردم کنارش باشم؛ با هم استخر می رفتیم یا سراغ کارهایی برویم که کمی از استرس دورش کند. به نظرم در تمام این سال ها اتفاقاتی افتاد که باعث شد محمد تراشیده شود. مطمئنم آلبوم سوم محمد خیلی بهتر از قبلی ها می شود و مهر تاییدی است روی کیفیت کارش. ذوق و شوقی که در محمد است خیلی خوب است و چون مردم الان کار خوب از محمد شنیدند بالطبع توقعشان بالاتر رفته. بعضی دوستان محمد که در کار موسیقی هستند بعد از شنیدن کارهایش می گویند زیاد خوب نیست چون به چشم رقیب نگاهش می کنند! محمد برای خیلی ها یک رقیب سرسخت است چون صدایش ترکیبی است از محمد اصفهانی، محسن یگانه، احسان خواجه امیری و رضا صادقی. خدا را شکر می کنم که محمد قدر این اتفاق را می داند و آلبوم «دلت با منه»اش نزدیک های عید بیرون آمد و شد بهترین عیدی برای من و سایر دوستانش.
    محمد جان بعد از انتشار «دلت با منه» الان خودت را پدیده می دانی یا ستاره؟

    (مکث…) چند وقت پیش اکبر عبدی هنگام گرفتن سیمرغش گفت «من هر روز دارم از مردم سیمرغ می گیرم. وقتی در خیابان هستم و احساس شان را می بینم برای کافیست. اگرنه سیمرغ یک نماد است.» من هم به این که الان ستاره ام یا پدیده و این حرف ها فکر نمی کنم. همین برایم کفایت می کند که در می بینم آدم ها در خیابان ترانه هایم را گوش می دهند، عاشقانه هایم را دوست دارند، در کنسرت هایم موسیقی من برایشان خاطره ساز می شود، با آهنک هایم می خندند و اشک می ریزند و…؛ همین الان قبل از اینکه تو بیایی در اتاقم نشسته بودم که دیدم از خیابان صدای ترانه ام می آید که از ماشین های در حال عبور شنیده می شد. این ها برای من پدیده و ستاره بودن است.

     

    محمد تو قاری قران و موذن بودی، چند قهرمانی و رتبه اولی در این رشته ها داری، حالا چطور شد یکهو سر از موسیقی پاپ درآوردی؟!
    من هنوز هم قاری قرآنم اما دوست داشتم یکسری تفکرات و ترانه هایم را در قالب موسیقی پاپ ارائه دهم و مردم گوش بدهند که خب همین اتفاق هم افتاد. ولی هنوز هم خودم را قاری قرآن می دانم.

     

    قبول داری سرنوشت «بنیامین» برای تو هم رقم خورد؟ منظورم این است که او نیز با ترانه «دنیا دیگه مثل تو نداره» یک شبه مشهور شد و تو هم با «جز تو» یک شبه دیده شدی.

    نه، «جز تو» یک شبه نبود! ۸ ماه طول کشید تا مردم بشنوند. هیچ وقت دوست نداشتم از پله اول مثلا یکهو بپرم روی پله پنجم! وقتی بی تجربگی پله دوم، سوم و چهارم را داری اگر روی پله پنجم بایستی به راحتی می آیی پایین. .من دوست داشتم تک تک پله ها را تجربه کنم، چون وقتی پله پله بالا بروی جوگیر نمی شوی. آدمی که یک شبه بزرگ شود و راحت به خواسته هایش برسد یک شبه هم پایین می آید و همه چیزش را از دست خواهد داد. ضمن اینکه فکر نمی کنم بنیامین هم یک شبه بزرگ شده باشد! بنیامین قبل از «دنیا دیگه مثل تو نداره» ۸-۷ سال موزیک تولید می کرد و تجربه های گذشته اش دنبالش بود که موفق شد. هیچ کس یک شبه در این دنیا معروف نمی شود. خداوند هیچ چیز را مفت به آدم نمی دهد. خداوند در قرآن می فرمایند «من شما را در کبد به وجود آوردم.» یعنی در سختی. همه آدم ها با سختی و ریاضت کشیدن به اتفاق های خوب می رسند و تا آد م سختی نکشد قدر داشته هایش را نمی داند.

     

    الان که محمد علیزاده دیده شده و به شهرتی نسبی رسیده شرایط و سبک زندگی اش چقدر دستخوش تغییر شده است؟

    شما وقتی دیده می شوی خیلی باید مواظب باشی. من دیگر آدم ۵ سال پیش نیستم؛ به نوع رفتارم، سلام و علیک کردنم، آدم هایی که باهاشان در ارتباطم، به رفت و آمدهایم و خیلی مسائل دیگر حواسم جمع تر شده است. چرا؟ چون سختی های راه را کشیده ام، آدم های راه را شناخته ام. فهمیدم چه کسانی واقعا دوست و چه کسانی دشمنم هستند. دشمنان را فراموش کرده، بخشیدم و به خدا سپردم و دوستانم را حفظ کردم. در این چند سال هیچ دوست جدیدی وارد زندگی ام نشده است. همه همان دوستان قدیمی ام هستند؛ یعنی هر کسی محمد علیزاده را ۵ سال پیش می شناخت هم همین دوستان را کنارش می دید. این رفقا آدم هایی هستند که سختی ها و راحتی های زندگی من را دیده اند. خدا را شکر الان هم که دارد اتفاقات خوبی می افتد باز همان دوستان کنارم هستند و روزهای خوب را با هم می بینیم. اینها همه لطف خداست.

    قدیم ترها در مصاحبه هایت می گفتی از کار کردن زیاد متنفرم! خب، اگر اینطوری است پس چه شکلی معاشت را تامین می کنی؟

    نگفتم از زیاد کار کردن متنفرم، اتفاقا عاشق کار کردنم اما دوست ندارم به تکرار برسم. قطعا آلبوم بعدی من نه مثل «دلت با منه» است و نه آلبوم «سورپرایز.» قطعا خط و ویژگی شخصیتی محمد علیزاده را خواهد داشت اما می خواهم فضاهای جدیدتری را تجربه کنم؛ البته نه اینکه تجربه فضای جدید به قیمت از آن ور بوم افتادنم تمام شود، نه ولی قطعا به گونه ای کار خواهم کرد که مردم دوست داشته باشند. قطعا زمانی که زیاد کار کنی به تکرار خواهی رسید و همان تکرار می شود دشمنت و به کارت ضربه خواهد زد. این دشمن باعث حذف تو خواهد شد.

    روزی که موسیقی را شروع کردم با خودم عهد بستم و گفتم «محمد، هر موقع به کارت اعتقاد داشتی کار تولید کن. کار تولید نکن که بشناسندت!» مگر شناختن چه ویژگی ای دارد؟ اتفاقا دردسرهایت را بیشتر هم می کند! من دوست دارم مردم تفکر من را ببینند؛ تفکری که می گویم «فقط عشق» و آدم ها با عاشقانه هایم حالشان خوب شود، وگرنه محمد علیزاده و محمد علیزاده ها اصلا مهم نیستند که دیده شوند. روز اول با خودم عهد بستم کاری را بخوانم که باعث ماندگاری اش شود. یک روز به یکی از دوستانم گفتم دوست دارم «بنان» شوم . آن روز به من خندید ولی یک روز بهش ثابت می کنم که می شود در دنیای ماشینی امروز که  موسیقی های غلط و عجیب و غریب سراسر وجودش را پر کرده مثل دوران استاد بنان ماندگار شد. این ماندگاری به نوع موسیقی، ترانه و اعتقاد تو بستگی دارد. هرگز دنبال این نبوده ام که امروز بیایم، کاری بخوانم و فردا به دست فراموشی سپرده شوم! اگر قرار باشد فراموش شوم، هیچ وقت خودم را به زحمت نمی اندازم!

     

    همیشه می گویی ترانه هایی که می گویم شخصیت و اتفاقات واقعی زندگی خودم است. حالا خاصه می خواهم درباره ترانه «جز تو… کی می تونه عزیز من باشه…» این سوال را بپرسم که آن «تو» در این ترانه کیست؟!
    محمد: (خنده) ببین هر کسی می تواند از این «تو» برداشتی داشته باشد. «تو» برای من، تو و برای هر کسی که این ترانه را گوش می دهد محفوظ است. هرکسی در قلب خودش کسی را دارد که می تواند این تو را به او نسبت دهد. اصلا «تو» می تواند خودت باشد، می تواند مردم باشد، مادرت باشد و… . این تو برای هر کسی بسته به شرایط زندگی اش متفاوت و محفوظ است. این تو حریم شخصی من است. این تو هر کسی می تواند باشد.
    علی: هر کسی تو قلبش یک نفر را دارد. شاید بعضی ها هم هیچ وقت دلشان نخواهد به کسی بگویند آن آدمی که با گوش کردن این آهنگ یادش می کنند کیست. این ها همه اش حس آدم هاست.

    محمد: ببین من دوست دارم خواننده خانوادگی شوم. یکی از افتخارات کنسرت اخیرم این بود که اغلب مخاطبانش را خانواده ها تشکیل می دادند؛ از خانم بالای ۵۰ سال تا تین ایجرهای ۲۰-۱۹ ساله. وقتی داشتم اجرا می کردم خانواده هایی می دیدم که پدر و مادر و فرزندانشان کنار هم نشسته اند و دارند ترانه های من را گوش می دهند؛ این افتخار زندگی من است که در اولین کنسرتم خانواده ها آمدند نه یک قشر سنی محدود. من یک پسر دی ماهی ام؛ دی ماهی ها هم که به خانه و خانواده دوستی به شدت اهمیت می دهند. یکی دیگر از وجه تشابهات من و علی خانگی بودنمان است؛ یعنی برای پدر و مادرهای مان جان می دهیم. بعضی وقت ها که با علی جایی می رویم و هر اتفاق خوبی برایمان می افتد می گوییم «ببین… این نتیجه همان دعاهای مامانِ است ها.» بعضی وقت ها لذت می برم شب جمعه ها می بینم علی به دوستانش پیامک می زند که «امشب، شب جمعه است و برای شادی روح پدرم فاتحه بفرستید.» این خیلی خوب است که من و دوستانم همه خانگی هستیم. پدرم همیشه می گوید با کسانی رفاقت کن که به پدر و مادرشان بسیار احترام می گذارند و پدر و مادر در زندگی شان آدم های باارزشی به حساب می آیند. کسی که به پدر و مادرش احترام می گذارد   می تواند دوست خوبی باشد، اگر غیر از این باشد آن آدم چه شکلی می تواند دوست خوبی برایت به حساب بیاید؟! خوشحال می شوم اگر موسیقی و سی دی ترانه هایم را خانواده ها گوش بدهند. من هیچ افتخاری در زندگی ام ندارم و این بزرگ ترین افتخارم به حساب می آید. یعنی یک پدر و یک مادر راحت موسیقی من را می گذارند چون هیچ حتک حرمتی در آن دیده نمی شود؛ مثل فیلمی که یک خانواده با خیال راحت می نشینند می بینند. خدا را شکر من به این چیزها فکر کردم. یک سری چیزها را هم خدا خواسته و در راه من انداخته چون می دانسته چقدر دوست داشتم خانواده ها گوش دهند و وقتی دیدم در کنسرتم خانواده آمده خیلی خوشحال شدم. افتخار دوم من این است که در کنسرتم از همه قشر و سنی آدم می آید؛ آدم های مذهبی، نیمه مذهبی، تین ایجر و…؛یک روز گفتند محمد علیزاده خواننده کوچه و بازار است! گفتم خب پس باید خواننده کجا باشم؟ اصلا من برای کوچه و بازار می خوانم؛ من دوست دارم کارم را پزشک گوش بدهد، کارگر گوش بدهد، معلم گوش بدهد، مهندس و خواننده و… .همه قشر گوش بدهند. اصلا دوست ندارم برای یک قشر خاص بخوانم.

     

    فکر می کنی مردم کدام یکی از ترانه های آلبوم جدیدت را برای یکدیگر پیامک بزنند؟

    باورت می شود وقتی دارم ترانه می نویسم می گویم «یعنی می شود وقتی پخش شد آدم ها متنش را برای هم پیامک کنند؟» این اتفاق بستگی به حال و هوای آدم ها دارد که کدامیک از ترانه ها را دوست داشته باشند و برای هم پیامک کنند.
    من خودم یکی از ترانه هایت را پیامک زدم. «من از عشق بارون به دریا زدم…»
    علی: من هم «دلت با منه» را؛ خیلی عاشقانه است ولی «قحطی گل» را هم خیلی دوست دارم. این شعر منفی عاشقانه است؛ یعنی عشق را رد نمی کند و در وجود آن عشق همچنان وجود دارد؛ «قحطی گل که نبود… از تو چرا خوشم آمد؟» ویژگی ترانه های محمد این است که قبل از نوشتن ترانه خودش را در قالب شخصیت ترانه اش می گذارد و با او همذات پنداری می کند؛ همین باعث می شود اینقدر احساس در کارهایش دیده شود.

     

    مگر عشق نان و آب می شود که می گویی خوانندگی و موسیقی شغل نیست؟ یعنی اگر الان بخواهی دلار یا سکه بخری به فروشنده بگویی من پول ندارم و عاشقم بهت می دهند؟!

    همیشه از بچگی چیزی در ذهنم بود و می گفتم «محمد… سعی کن هر کاری انجام می دهی بهترین باشد.» وقتی در هر جا و جایگاهی به بهترین نحو از استعدادت استفاده کردی و توانستی به تکامل فکری و قلبی و در شغل من هنری برسی قطعا بدان که درآمدزایی هم خواهی داشت. من موسیقی را شغل نمی بینم بلکه عشق می بینم ولی همین عشق هم وقتی به سبب لطف خدا به جایگاهی برسی خب درآمد هم دارد. بعضی وقت ها آدم هابه من می گویند چرا اینقدر می گویی «لطف خدا؟!» من هم می گویم «خب خدا و دیگر هیچ.» خب چی بگویم؟ بگویم لطف محمد علیزاده؟! مگر وقتی به این دنیا آمدم گفتم خدایا صدایی به من بده که حضورش باعث حرمت و احترام به من بشود؟ این این صدا هدیه خداست به من و همیشه بابت این لطف و خواست خدا بوده و همیشه و تا آخر عمر در هر حالتی بدانید قدردان خدا هستم. این را تیتر کن که «هر آنچه هست لطف خداست.» هر آنچه هست محبت خدا به من است و اصلا محمد علیزاده در دیده شدن و در تولید موسیقی اش و در هیچ چیز دیگری دخیل نیست؛ تنها سرمایه بزرگی که داشتم پشتکارم است که آن هم صدقه سر خداست. یعنی می شود «محمد علیزاده صفر و خدا صد.» ولی خب این عشق بالاخره درآمدزایی هم دارد و خدا روزی رسان است، اما روزی که موسیقی را شروع کردم واقعا به پول فکر نمی کردم چون عاشق این کار بودم.

    ۱۳-۱۴ ساله بودم که به کلاسهای آقای ابطحی می رفتم. آنجا از همه می پرسیدند «تو برای چه می خواهی خواننده شوی؟» پسری گفت «می خواهم پولدار شوم!» خب اگر هدف پول دار شدن یا معروفیت باشد که مثلا دو نفر در خیابان آدم را نشان دهند و این چیزها که موفقیتی در کار نخواهد بود! فکر نمی کنم آن طرف به آن هدف و رسالتی که در این دنیا دارد برسد.

     

    «دوستان موسیقایی باید به هم کمک کنند، به یکدیگر پُز ندهند، از هم بدگویی نکنند و… .» اینها بخشی از گفته های توست در گفت و گوهای گذشته ات. حالا خدا وکیلی خودت آخرین باری که به یکی از هم صنفی هایت کمک کردی کی بود؟ آن هم امروز که دیگر مُد شده همه علیه هم صحبت می کنند. اصلا اگر اینطوری فکر کنی که محو می شوی و می شوی کیسه بوکسی که هیچ وقت نمی تواند از خودش دفاع کند!
    اگر به این باور برسی که هر آنچه هست اراده خداست دیگر هیچ اتفاقی برایت نمی افتد. حالا هزار نفر بیایند و برای من بزنند! مگر تا حالا این کار را نکردند؟! خیلی برای من زدند ولی من همیشه آرام در خانه نشستم و با رفقایم حرف می زنم! همیشه آدم موفق آنی است که از این گوش بگیرد و از آن در کند. همین آلبوم من که منتشر شد خانم ترانه سرایی در یکی از سایت ها حرف هایی علیه من نوشته بودند که وقتی خواندم فقط می خندیدم! دوستانم گفتند ببین چه حرف های بدی زده است! یکی از دوستانم به من تلفن زد و آن متن را برایم خواند، من هم گفتم «خب طرف نظرش را گفته است.» دوستم گفت «یعنی ناراحت نشدی؟» گفتم «نه! اتفاقا خوشحالم از این بابت که ببین چقدر آدم مهمی هستم که این خانم می آید به من فکر می کند! همین که این خانم می گوید «من مایلم ترانه های آقای علیزاده را ویرایش کنم» یعنی این آدم مدت ها به من فکر کرده و می خواهد برایم وقت بگذارد؛ خیلی هم خوب است. مطمئنا یک سری آدم ها من را و موسیقی ام را دوست دارند و یک سری دیگر هم سلیقه شان با کارهای من جور در نمی آید و خوششان نمی آید؛ اگر کسی از سبک موسیقی من خوشش نمی آید دلیلی بر آن نمی شود که آدم بدیست! این سلیقه و نظر آن آدم است، من که راه و هدف خودم را می روم و دنبال می کنم. همیشه این حرف ها و حدیث ها بوده  است. یک روز ناراحت بودم آمدم خانه… خیلی دلم گرفته بود. پدرم گفت «چرا اینقدر ناراحتی؟» گفتم «بابا خیلی پشت سرم حرف می زنند.» گفت «خب این نشان می دهد داری بزرگ می شوی. تو اگر آلبوم و موسیقی تو برای آدمی که در این صنف فعالیت می کند مهم نباشد که اصلا اظهار نظر نمی کند.» برای همین است که از همین رسانه می خواهم از آن خانم تشکر کنم و بگویم خوشحالم اینقدر من و موسیقی ام برای شما مهم  و با ارزش بوده که برای یک سایت مطلب نوشتید؛ خب این خیلی برای من خوب است و دوباره می گویم دستشان هم درد نکند.

    شنیدم در مورد دادن ترانه هایت به خواننده های دیگر خیلی خساست به خرج می دهی! آن هم تو که مدعی هستی خواننده ها باید بهم کمک کنند!

    اصلا این شکلی نیست. هر وقت احساس کنم می توانم برای کسی کاری انجام بدهم و کمکی بکنم حتما این کار را خواهم کرد. البته در حد توان خودم. هر خواننده ای طرفداران و شیوه خاص خودش را دارد؛ منظورم این است که هر گلی یک بویی دارد خیلی به رفاقت بین بچه های موسیقی فکر می کنم و همیشه دوست دارم همه شان با هم خوب باشند. گلگی من از این است که چرا این طیف موسیقی ما این طور است که برای مثال در مجله ها به هم توهین می کنند؟ توهین برای انسان نیست! خدای بزرگ همه اتفاق های خوب و بد ما را می داند. وقتی خداوند «ستار العیوب» است یعنی کسی حق ندارد آبرویی از کسی در رسانه ها ببرد! فکر می کنی آبروی کسی را بردن کاری دارد؟ دوستان زیادی در رسانه ها. مجله ها، رادیو، تلویزیون و… دارم و برایم کاری ندارد هر حرفی بزنم! به عنوان مثال امروز مجله ای منتشر می شود که بهترین کنسرت های جشنواره موسیقی را انتخاب کرده. همه را نوشته جز من! آن هم در حالی که به لطف خدا و دوستان کنسرت من به عنوان بهترین کنسرت جشنواره فجر انتخاب شد! چرا این اتفاق افتاد؟ چون من به آن مجله گفته بودم که مجله شما مجله پسر خاله،  عمو و دایی .است! یعنی شما از روی لیاقت یک خواننده اظهارنظر نمی کنید! تازه آن موقع من اصلا آلبومم را بیرون نداده بودم که بخواهم از حق خودم دفاع کنم! این حرف را در دفاع از دوستانم زدم که بین شان خواننده ای بود که  گفتم چرا از آقای فلانی که اینقدر آلبومش پر فروش و موفق بوده نمی نویسید و چرا فقط از دوست های خودتان می نویسید و می گویید فلانی الان سوپر استار موسیقی پاپ است و مجله را خانوادگی کردید؟ این چیزها که اصلا مهم نیست؛ مهم مردمی اند که هر جا می روی دارند موسیقی ات را گوش می دهند یک جا می روی می بینی مجله ای آلبوم ها را گذاشته بعد آقای ایکس با پارتی بازی کار ی می کند که فلانی بشود نفر اول نظرسنجی مجله اش! بعد می بینیم آن آقا را اصلا نمی شنوم آن هم در حالی که می بینم آدم ها مدام در حال گوش دادن به ترانه های فلان رفیق مان هستند و کارش را در خیابان ها می شنوند! یا می بینم مردم در ماشین هایشان دارند کارهای من را گوش می دهند.. آدم متوهمی نیستم؛ اتفاقا مدام دارم حال خودم را می گیرم! چون اصلا دوست ندارم مغرور شوم. من سیمرغم را در همین ماشین ها و خانه های مردم می گیرم. خدا را شکر خدا اینقدر به من لطف دارند که موسیقی وارد تنهایی هایشان می شود. حالا مهم نیست آن مجله درباره من بنویسد یا نه! سیمرغ من حرمتی است که مردم برایم قائلند و در خلوت خودشان کارهایم را گوش می دهند.

    علی: از مجله ای که از خواننده ای پول بگیرد تا عکس و مصاحبه اش را روی جلدش چاپ کند که نباید انتظار داشته باشی عادلانه قضاوت کند! بالای هزار بار دیده ام که برخی مجلات برای تامین حقوق پرسنلش از یک خواننده یا فوتبالیست پول می گیرد تا تصویرش را بزرگ روی جلد مجله اش قاب کند! مطمئن باش انتخاب نفرات اولش بسته به مقرون به صرفه بودن برای خودش است!

    باید چه اتفاقی بیفتد که جرقه یک ترانه در ذهن محمد علیزاده زده شود؟ باید شرایط و امکانات خاصی داشته باشی تا ترانه بنویسی؟
    باید اتفاق قلبی باید رخ دهد؛ ممکن است این اتفاق در خانه یا پشت فرمان رخ بدهد. باورت نمی شود یک بار داشتم ترانه می گفتم و همین جور پشت فرمان نشسته بودم و این ترانه پشت سر هم داشت می آمد؛ سریع به مادرم که خانه بود زنگ زدم و گفتم «حاج خانم لطفا یک قلم و کاغذ بردار چون این ترانه دارد می آید و تو یادداشت کن.» خودم را ترانه سرا نمی دانم چون ترانه سراهای بسیار خوبی در مملکت مان داریم و قطعا در آلبوم های بعدی از ترانه های خوبشان استفاده می کنم. ترانه های من یک جورهایی درد دل خودم است. حالا یکسری ها تیتر زده بودند «محمد علیزاده دیگر ترانه ننویس!» اما من احساس می کنم درددل های من خیلی راحت تر در قلب مردم نفوذ می کند و این برای من مهم تر از ترانه های قانونمندی است که به هیچ وجه به دل مردم نمی نشینند؛ شاید بعضی وقت ها کلمه های بی قانون من نفوذ
    بیشتری در قلب آدم ها دارند که با استقبال روبه رو می شوند.

    الان خداوند در حال امتحان توست؟

    بله…

    خب نمره ات در این امتحان چند است؟

    برو از خودش بپرس.

    البته هماهنگی برای مصاحبه با خدا کمی سخت است!

    (خنده) ما در هر لحظه، هر ساعت، هر ثانیه و هر مکانی در معرض امتحان خداوندیم.

    به این دلیل این سوال را پرسیدم که دیدم گفته بودی خداوند بعد از دادن شهرت و ثروت به من دارد ظرفیتم را امتحانم می کند.

    خداوند با بزرگ کردنت دارد امتحانت می کند. یک روز در زندگی ام خدا همه چیز را از من گرفت! دوستانم می دانند که واقعا همه چیز را از من گرفت؛ آن روز هم خدا داشت من را امتحان می کرد. امروز هم که این اتفاق های خوب بعد از انتشار «دلت با منه» در حال افتادن است یعنی دارم امتحانم را پس می دهم. امتحان های خدا هیچ وقت معلوم نیست.
    علی: از نظر من که محمد تجدید نیست؛ محمد جزو شاگردهای خوب خداست و نمره خوبی می گیرد.

     

    دوست داشتی مغز چه کسی تو سرت بود؟ تا حالا بهش فکر کردی؟
    نه ولی خیلی دوست داشتم مثل پدرم بودم، چون شخصیت و تفکرش را خیلی دوست دارم؛ درس هایی ازش گرفتم که هیچ وقت نمی توانم شبیه او باشم.

    حالا اگر شبیه پدرت بودی می خواستی چه کار کنی؟

    اگر شبیه پدرم بودم وقتی تو از من سوال می کردی در امتحان های خدا نمره ات چند است حتما می گفتم بیست.

    فکر کنم سال ۹۱ طلایی ترین روزهای زندگی محمد علیزاده رقم خورده باشد، چون هم اولین کنسرتت را تجربه کردی و هم آلبوم «دلت با منه» با این حجم از استقبال روبه رو شد.

    علی: البته ماه آخرش که تولد خودت هم بود، نه؟ (خنده)

    محمد: همیشه  اسفند ماه در سال های زندگی من جزو بهترین ماه ها بوده است. پارسال هم در اسفند ماه یک اتفاق خوب در زندگی ام داشتم ولی از خدا خواستم دیگر این اتفاق های خوب ماه دوازدهم را کمی نزدیک تر کند و زودتر بدهد! انشالله به لطف خدا سال ۹۲ از همان فروردین ماه اتفاق های بهتری بیفتد. فکر می کنم خدا می خواهد یک سال به من استراحت بدهد.

    همیشه می گویی حتی روز تولد آدم ها هم روی حساب و کتاب خاص خدا برای آدم ها اتفاق می افتد. فکر می کنی چرا محمد علیزاده در روز تولد حضرت محمد(ص) به دنیا آمده است؟
    محمد: این هم به خاطر نظم خدا و انتخاب روز تولد من بوده و این هم باز از لطف خداست. این سوال را باید از پدر و مادرم بپرسی. من دارای یک پدر و مادر بسیار بسیار عزیز هستم، نه اینکه چون پدر و مادر من هستند اینگونه بگویم چون پدر و مادرها برای همه بچه ها عزیز هستند، اما پدر و مادر من برای تربیت من و برای اینکه در موسیقی به جایگاه خوبی برسم خیلی برایم زحمت کشیده اند و تلاش کرده اند و فکر می کنم خدا به خاطر وجود پدر و مادرم است که همیشه لطفش شامل حال من می شود. خب این اتفاق کار من را سخت تر می کند؛ وقتی خدا یک جا بهت حال می دهد توقع دارد برایش جبران کنی.
    علی: ببین خدا چقدر این پدر و مادر را دوست داشته که پسرشان را در روز تولد پیغمبر بهشان داده است. خوش به سعادت شان که اینقدر آن نطفه و نفس پاک بوده که این اتفاق می افتد. انشالله خدا همیشه حفظ شان کند. محمد مزد خوبی های این پدر و مادر است.

    محمد دوستان خوبی داری ها که اینقدر ازت تعریف می کنند.

    محمد: صددرصد. من دوستانم را دوست دارم. ممکن است یک وقت علی از دست من ناراحت بشود ولی من همیشه در قلبم دوستشان دارم. شاید این ناراحتی ها ناخودآگاه باشد، چون خدا می داند هیچ وقت از روی عمد از کسی دلخور نمی شوم. همه دوستانی که من وارد حریم خصوصی شان می شوم و برعکس. همیشه حرمت کسی که حتی یک چای تلخ هم کنارش خورده باشم را نگه می دارم چون او اجازه داده من وارد حریم شان شوم و من هم اجازه داده ام آنها این کار را بکنند. برای همین است که به خیلی از دوستانم می گویم ترخدا نروید در مجله ها همدیگر را خراب کنید؛ دعوای من و علی انصاریان با حرف زدن خودمان قابل حل شدن است، پس دلیلی ندارد دعوایمان را به رسانه ها بکشانیم و به هم توهین کنیم! اصلا توهین برای آدم نیست! اگر ما انسانیم و اشرف مخلوقات خداییم و اگر خدا ما را ویژه انتخاب کرده حتما برتری ای داشته ایم؛ پس خیلی زشت است اشرف مخلوقات خدا آبروی کسی را ببرد و  تهمت بزند! اینها در حرف قشنگ است ولی در عملش شکوه بیشتری دارد. اگر همه اینها را کنار هم بگذاریم آن موقع به حرف من می رسید که خوانندگی و معروفیت و این حرف ها هیچ جذابیتی ندارد و آن انسانیت است که جذاب است. چند شب پیش ها پیش یکی از دوستانم بودم که گفت از کنسرتت چه خبر؟ گفتم بعد از اینکه اجرایم تمام شد پسرعمویم پرید بغلم گفت ترکاندی! گفتم «ببین… این کف و دست ها تا سر پیچ بهشت زهرا هم باهات نمی آید!» گفت واقعا این را گفتی؟ گفتم آره. گفت خدا را شکر این را فهمیدی. گفتم بله همین است. باید ببینی آن ور چند چندی… اصلا این ور دنیا چند چندی.

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *