روزنامه خراسان نوشت: «راضیای از زندگی؟ فوقالعاده». فوقالعاده را بیدرنگ و قطع به یقین میگوید. این چند ثانیه ابتدایی از یک گفتوگوی ویدئویی با هوشنگ ابتهاج در سال ۹۲ است که به مناسبت تولد ۸۵ سالگیاش ضبط شد.
سالها گذشته و اکنون ۵۷ ثانیه از آن گفت وگوی طولانی، به ویدئوی روز فضای مجازی تبدیل شده است. چرا؟ چون پاسخ هوشنگ ابتهاج و دیدگاه او به زندگی شگفتانگیز است.
ابتهاج یک قله ادبی معاصرِ در قید حیات است. شاعری که هیبت اشعار و کلامش، آدم را یاد شاعران بزرگ کلاسیک میاندازد و اصلا همعصر بودن با او که حال ۹۱ سال دارد، غرورآفرین است.
سمفونی نهم بتهوون، آواز ابوعطا شجریان و شعر حافظ. اینها معیارهای رضایت هوشنگ ابتهاج از زندگی است. او میگوید:«من این شانس را پیدا کردم که سمفونی نهم بتهوون را شنیدم. این میز میتواند بگوید من آواز ابوعطای شجریان و در نظربازی ما بیخبران حیرانند را شنیدم؟ کجا میتوانستم اینها را بشنوم جز در زندگی؟»
شاید این نگاه به زندگی برای برخی شاعرانه و حتی سانتی مانتال به نظر بیاید اما نه برای شاعری که در زمان پاسخگویی به این سوال بیش از هشت دهه از زندگیاش گذشته، «ایران ای سرای امید..» را سروده است، اتفاقات مهم تاریخ را درک کرده و از قضا شاعر متمولی نبوده است.
شاعر بزرگ معاصرمان که شاید ثبت خانهای که در آن شعر «ارغوان» را سروده و اکنون در یک معامله زمخت، متعلق به دفتر یک شرکت سیمانی است ، یکی از آرزوهایش باشد. اما او اکنون از عمق جان میگوید راضیام. مانند سهراب سپهری که زندگی را این طور ترسیم میکند: «زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود/ …/ زندگی بعد درخت است به چشم حشره /زندگی شستن یک بشقاب است» یک نگاه متعالی که گمشده اغلب آدمهایِ مبتلا به اخبار لحظهای و غرغرویِ قرن بیستم است.
دیدگاهتان را بنویسید