فریدون جیرانی میگوید اگر افراد نباشند در سینما بسیاری از فیلمها به مشکل بر میخورند، به نظر من مدیریت فردی است که سینما را نجات میدهد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فریدون جیرانی را به دلیل قدرت تحلیل و حافظه سینماییاش مصداق تاریخ شفاهی سینمای ایران هم مینامند. در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر قرار است بزرگداشت این هنرمند به پاس چند دهه فعالیت سینماییاش برگزار شود و
به همین بهانه گفتگوی این هنرمند با اولین شماره «فجرنامه» جشنواره سی و هشتم را بخوانید.
آقای جیرانی اگر موافق باشید گفتوگویمان را با جشنواه فجر و اهمیت آن شروع کنیم، جشنوارهای که در دهههای گذشته جنسش متفاوت بود و فیلمهای سینمای پرمخاطب که خودتان هم در همان ژانر فیلم میساختید در آن جای داشت. جشنواره فجر در طول حیاتش چقدر آن جنس آثار را به رسمیت میشناخته و به آنها توجه میکرده است؟
از روز اولی که جشنواره در در ایران متولد شد، البته منظورم بعد از انقلاب است چون پیش از انقلاب داستانش متفاوت بود، فیلمهای متفاوتی در جشنواره حضور داشتند. سال ۱۳۶۱ بخش بینالمللی هم در جشنواره وجود داشت، اما از سال به بعد جشنواره فقط به فیلمهای داخلی میپرداخت. آن زمان چون تعداد فیلمهایی که ساخته میشدند زیاد نبودند همانها هم در جشنواره شرکت میکردند. اما رفته رفته که تولید فیلمها به لحاظ کمیت زیاد شد هیات انتخاب شکل گرفت و برخی فیلمها را برای حضور در جشنواره انتخاب میکردند و برخی فیلمها نیز در بخش مرور سینمای ایران حضور داشتند و تا سالیان سال این روند ادامه داشت. از زمانی که هیات انتخاب شکل گرفت فیلمهایی انتخاب میشدند که بُعد هنری یا سینماییشان بیشتر بود، اگر هم قرار بود فیلمی انتخاب شود که جریان اصلی یا سینمای پرفروش قرار بگیرد باید از ساختار مناسبی برخوردار میبود.
یعنی دیگر در جشنواره به فیلمهای تجاری توجه چندانی نمیشد؟
با همین تقسیمبندی فیلمهای تجاری نیز تفکیک شدند و در همان بخش مرور سینمای ایران قرار گرفتند. در سالهای بعد سینما رشد بیشتری کرد و تعداد فیلمهای اجتماعی و روشنفکرانه بیشتر شد و فیلمهای جریان اصلی یا تجاری از دور مسابقه جشنواره خارج شدند.
شما تجربه حضور در جمع داوران و هیات انتخاب جشنواره را هم داشتهاید. به نظرتان تاثیرگذاری یک فرد در این جایگاه چقدر است؟ در واقع یک فرد به عنوان عضوی از هیات انتخاب چقدر میتواند با نظر و سلیقهاش به جشنواره جهت دهد؟
من در دورهای در هیات انتخاب بودم که جشنواره دچار تحول شده بود چون این ساز و کار در دورههای ابتدایی جشنواره به شکل دیگری بود. اما در دورههایی که من به عنوان داور یا عضو هیات انتخاب حضور داشتم از آنجا که فضای جامعه عوض شده بود، دبیر و شکل و شمایل این جشنواره نیز تغییر کرده بود شرایط میطلبید که برخی فیلمها در جشنواره حضور داشته باشند و تعداد دیگری نباشند. به عقیده من اساساً ایران، کشوری است که در هر جای آن وجود شورا موثر نیست. به باور من در ایران «فرد» تاثیرگذار است، حتی در یک وزارتخانه هم جمع شورا تأثیرگذار نیست و فردی در شوراست که میتواند موثر واقع شود. اگر افراد نباشند در سینما بسیاری از فیلمها به مشکل بر میخورند، به نظر من مدیریت فردی است که سینما را نجات میدهد.
یعنی زمانی که شما عضو هیات انتخاب بودید اراده در تصمیم گیری از سمت فرد یا افراد به شما تحمیل میشد؟
نه، منظورم این است که در کشور ما شورا معنی ندارد، یعنی حتی وقتی شورا نیز تشکیل میشود تک تک افراد هستند که با نظر و سلیقهشان جریانی را ایجاد میکنند. در بین همان هفت عضو هیات انتخاب جشنواره هم فرد خیلی مهم و تاثیرگذار است. برای مثال در نظر بگیرید یک فیلم به مشکل بر میخورد و این دوراهی به وجود میآید که آیا در جشنواره باشد یا نباشد، در همین شرایط یک فرد میتواند فیلم را نجات دهد. من معتقدم در سالهای اخیر و حتی سالهای قبلتر «افرادی» بودهاند که باعث شدهاند مشکلات فیلمها حل شود نه جمعها.
چندین سال از برگزاری جشنواره فیلم فجر میگذرد و این رویداد مهم در سالهای اخیر نیز تقریبا با همان شکل و شمایل قدیم برگزار میشود. به نظر شما در شرایط فعلی این ساختار تا چه اندازه جواب میدهد و با موقعیت حال حاضر سینمای ایران تناسب دارد؟
جشنواره فیلم فجر به چند دلیل یک جشنواره خاص است: اول به این دلیل که این رویداد در سالگرد انقلاب اسلامی برگزار میشود، دیگر اینکه همه فیلمهای سینمای ایران را شامل میشود و نکته بعد هم اینکه برخلاف جشنوارههای دنیا در همه رشتهها جایزه میدهد. شما هیچ جشنوارهای را در جهان نمیتوانید پیدا کنید که جایزه صدابرداری و گریم و فیلمبرداری هم بدهد، مگر مراسم اسکار، اما جشنواره در همه جای دنیا جوایز محدودی دارد. در واقع جشنواره ما به مانند یک مراسم عمل میکند که به همه رشتهها جایزه میدهد پس از این حیث منحصر به فرد است. این شکل و شمایل را آقای عسگرپور در زمانی که دبیر جشنواره شد تغییر داد و جوایز را کم کرد، اما سال بعد صنوف اعتراض کردند و جوایز برگشت.
منظورتان این است که ناگزیر از این شکل از برگزاری جشنواره هستیم؟
تا حدودی بله، چراکه صنوف این را نمیپذیرند. با وجود اینکه خانه سینما هم جایزه صنوف را میدهد، اما آنها فقط آن را نمیپذیرند و جشنواره فجر از آنجایی که اهمیت زیادی دارند جایزهاش هم برای آنها معتبر و مهم است. به همین دلیل خیلیها قبول نمیکنند که برای مثال جایزه صدابرداری یا فیلمبرداری از جشنواره حذف شود و همین شکل جایزه دادن مهمترین نکته در برگزاری جشنواره است.
شما به عنوان یک مطبوعاتی عرصههای مختلفی را به شکلهای گوناگون تجربه کردید و در این حوزه بسیار تاثیرگذار بودهاید. به عقیده خودتان این تاثیرگذاری به عنوان یک کارگردان تا چه اندازه بوده است؟ در سالهای فعالیتتان در حوزه سینما آنطور که دل خودتان خواسته ظاهر شده و فعالیت کردهاید؟
نکته جالب اینجاست که من از اول فیلمساز بودم بعد تا حدی مطبوعاتی شدم، البته اول سناریست بودم و بعد فیلمساز شدم و بعد دوباره به سراغ مطبوعات رفتم. این دو حرفه همیشه برای من در کنار هم بودند و فاصلهای با هم نداشتهاند. بعد از انقلاب من سناریونویسی را شروع کردم و ۱۰ سالی فیلمسازی نکردم یعنی از سال ۶۶ تا ۷۶ فیلمی نساختم. ولی در این سالها فیلمنامه نوشتم، از ابتدای فعالیتم هم بیشتر به عنوان فیلمنامهنویس شناخته شدم تا مطبوعاتی. سالها بعد که هفتهنامه گزارش فیلم و هفته نامه سینما راه افتاد من فعالیت مطبوعاتیام را در این دو مجله آغاز کردم. بعد که دوباره فیلم «قرمز» را ساختم مطبوعات را تا حدی رها کردم تا مدت کوتاهی که روزنامه سینما به سردبیریام منتشر شد. فعالیتهای من در حوزه مطبوعات با وجود علاقهام به آن همیشه در نوسان بوده، اما فیلمسازی همیشه برایم مهمتر بود. البته درباره تاثیرگذار بودنم در این حوزه خودم نمیتوانم اظهارنظری کنم، این را باید منتقدان، صاحبنظران و مطبوعاتیها بگویند، اما به نظر خودم همیشه فیلمهایی ساختهام که حرفی برای گفتن داشتهاند و جنجالی بودهاند، فیلمهایم همیشه فیلمهای تاثیرگذاری بودهاند. البته که جشنواره هیچوقت به جز بازیگران فیلمهایم به نکات دیگر آثار من توجهی نکرد.
در حوزه فیلمنامهنویسی همیشه از شما به عنوان یک مشکلگشا نام برده میشود و خیلیها هر مشکلی که در فیلمنامهشان داشتند سراغ شما میآمدند. چطور به این تاثیرگذاری و در بین نسلهای مختلف در زمینه فیلمنامهنویسی رسیدید؟
شاید همیشه هم اینطور نبوده، من از سال ۵۹ تا سال ۷۶ فیلمنامه نوشتم، تا سال ۷۱ اسم خودم را میزدم اما از آن به بعد دیگر اسم نمیزدم. یعنی تمام فیلمنامهها را من و اصغر عبدالهی بازنویسی میکردیم، اما اسم نمیزدیم. من تا سال ۷۶ که فیلم دومم را ساختم فیلمنامه هم نوشتم. آن موقع چون یکی از فیلمنامهنویسهایی بودم که هرچه نوشته بودم فروخته بود همه با من برای فیلمنامه خودشان هم مشورت میکردند. بعد از سال ۷۶ که خودم فیلمساز شدم مشورتها به صورتی درآمد که دوستان و تهیهکنندههایی که رفیقهایم بودند با من درباره فیلمنامهها حرف میزدند و نظر دادن من درباره کارهایشان هم بیشتر به صورت رفاقتی درآمد. اما تا قبل از آن من مشاور فیلمنامه بودم و حتی اگر اسمم را هم به این عنوان نمیزدند اما درباره گرههایی که کار داشت مشورت میدادم.
دیدگاهتان را بنویسید