ارکستر سمفونیک تهران به رهبری لوریس چکناواریان دو قطعه از آثار این آهنگساز برجسته را که شامل بخشهای مختلف میشود، طی سه شب اجرا کرد.
ارکستر سمفونیک تهران در جدیدترین اجرای خود، با چکناواریان بهعنوان رهبر مهمان و همراهی گروه کر بنیاد رودکی به رهبری رازمیک اوحانیان، در دو بخش اجرای برنامه داشت. شعرهای این اجرا از فردوسی، سعدی و حافظ بود و انتخاب و تنظیم شعرها را یارتا یاران انجام داده بود.
لوریس چکناواریان رهبر این ارکستر از این اجراها و وضعیت ارکستر سمفونیک تهران در مقایسه با ارکسترهای دیگر کشورهای جهان میگوید.
شما تجربه رهبری بسیاری از ارکسترهای مهم جهان از جمله ارکستر فیلارمونیک ارمنستان، فیلارمونیک سلطنتی انگلستان، فیلارمونیک سلطنتی لیورپول، ارکستر مجلسی انگلیس و ارکستر سمفونیک لندن را در پرونده کاری خود دارید. فکر میکنید تفاوت این ارکسترها با ارکستر ملی ما چیست؟
در سطح جهانی ارکسترها درجههای مختلفی ازاستاندارد دارند و میتوان آنها را به سه بخش درجه یک، درجه دو و درجه سه تقسیمبندی کرد. در واقع تفاوتها به زبان خودمانی از ژیان است تا بنز. در کشورهایی که از استانداردهای ویژه و درجه یکی برخوردار هستند تمرینات گروه بهصورت روزانه است و برنامهها کاملاً مدون و مشخص است و ضبط قطعات موسیقیشان هم بههمین شکل با نظم خاصی پیش میرود. از طرف دیگر این ارکسترهای درجه یک از سازهای درجهیک و گرانقیمت و کاملاً استانداردی استفاده میکنند و مثلاً فلوتی که در ارکستر انگلیس استفاده میشود فلوت طلایی است یا ویلونسل کمتر از صدهزار دلاری در این ارکسترها پیدا نمیکنید.
اما متأسفانه در ارکسترهای ما نه تمرینهای منظمی وجود دارد و نه ساز استانداردی. در واقع سازهایی که ما از آنها استفاده میکنیم حتی سازهای درجه سه هم نیستند و مخصوصاً در سازهای بادی این مشکل بهصورت ویژهتری وجود دارد. نکته دیگر آن است که ارکستر ملی جای جوانگرایی نیست و باید از نیروها و نوازندههای بسیار زبده و باتجربه استفاده شود و ما به دلایل مختلف این چهرههای باتجربه را کنار گذاشتهایم و بیچاره جوانهایی که باید در آبهای کوچکتر شنا کنند امروز یکدفعه سر از ارکستر سمفونیک درآوردهاند و بیشک این اشتباه و گناه آنها نیست.
مشکل کجاست؟ شما چند سال است به این وضعیت انتقاد دارید. آیا هیچ حرکت مثبتی در این زمینه اتفاق افتاده است؟
مشکل نگاه ما به مقوله ارکستر ملی است. متأسفانه ما هنوز فکر میکنیم سیاست در جهان حرف اول را میزند اما این اشتباه بسیار فاحشی است. این فرهنگ است که حرف اول را در دنیا برای معرفی هر کشوری میزند و نه سیاست. فرهنگ هم چیزی نیست که ما بخواهیم از آن انتظار درآمدزایی داشته باشیم بلکه باید روی آن سرمایهگذاری کنیم. مدیران فرهنگی ما باید به این نکته برسند که همه جای دنیا هر کشوری را با ارکستر ملیاش میشناسند و ما هم میتوانیم با سرمایهگذاری درست روی ارکستر ملی و اجراهای موفق به آنها بگوییم اگر آنها موزارت و بتهوون دارند ما نیز چنین ارکستری داریم.
از برنامههای بعدی این ارکستر هم اطلاع دارید؟
نه این را باید از بنیاد رودکی و دوستان دیگر بپرسید چون من دیشب آخرین اجرا را با این ارکستر داشتم و از آن خداحافظی کردم. امیدوارم با فراهم کردن شرایط و بسترهای مناسب مدیران حوزه فرهنگی در وزارت ارشاد و بنیاد رودکی زمینه را برای رشد و استانداردسازی این ارکستر فراهم کنند و بتوانیم در آینده شاهد درخشش این ارکستر باشیم و باز هم بتوانیم از نوازندگان باتجربه در این ارکستر استفاده کنیم.
دیدگاهتان را بنویسید