این روزها شاهد افت کیفیت ترانه و آهنگ تیتراژهای تلویزیونی هستیم که دیگر نه توجه مخاطبان را به خود جلب میکنند و نه نقشی در زمینه شهرت و محبوبیت یک خواننده ایفا میکنند.
مهدی درستی: برنامهها و سریالهای تلویزیونی این روزها انگار در بیکیفیتی و دلزدگی تماشاگران تلویزیونی رقابتی سخت و تنگاتنگ را در پیش گرفتهاند و همگی برای بدترین شدن حاضر به کوتاه آمدن نیستند.
اما آنچه علامت سوال بزرگی را بالای سر مخاطبان درست میکند، تسری پیدا کردن این بیکیفیتی و سطح نازل محتوا به بخشهایی است که روزی برگ برنده تلویزیون به شمار میآمدند و بر آینده و شهرت یک هنرمند حسابی تاثیرگذار بودند، تیتراژ سریالهای تلویزیونی نمونهای از همین دست است که گویی تنش به تن سریالها خورده و دیگر با آن کیفیت و پختگی خداحافظی کرده است.
گواهی این ادعا مقایسه ترانهها و موسیقی تیتراژهای چند سال اخیر تلویزیون با یک دهه گذشته است؛ با یک حساب و کتاب خیلی ساده حتی مخاطبی که تخصصی در حوزه موسیقی هم نداشته باشد نزول کیفیت آثار این روزها را تشخیص میدهد. این در حالی است که روزی آهنگ و ترانه تیتراژهای تلویزیونی در حوزه موسیقی ایران جریانساز بودند، شاید یادآوری تاثیرات مثبتشان خالی از لطف نباشد و جرقهای در ذهن خوانندگان و آهنگسازان ایجاد کند تا عقبگردی به دوران اوج خود داشته باشند. (این گزارش پیش درآمدی است برای بررسی آشفتهبازار این روزهای ترانه و آهنگ تیتراژ سریالهای تلویزیونی که در گفتوگو با کارشناسان و ترانهسرایان پیگیری خواهد شد.)
ارتباط ترانه با محتوای سریال
یکی از مهمترین ویژگیهای تک آهنگ تیتراژ سریالهای تلویزیونی تا همین چند وقت پیش، ارتباط مضمونی و موضوعی با محتوای سریال بود. در واقع آهنگساز و ترانه سرا به نوعی پیش از ساخت قطعه درباره موضوع، هدف یا پیامی که مدنظر تیم تولید است توجیه و سپس با استفاده از هنر موسیقایی خود اثری متناسب با حال و هوای سریال میساختند.
موضوعی که این روزها به باد فراموشی سپرده شده است و همگی از یاد بردهاند که آهنگ تیتراژ ابتدایی و انتهایی سریال به نوعی مکمل اثر است، تیتراژ ابتدایی باید مخاطب را وارد حال و هوای سریال کرده و آماده تماشای اتفاقات کند و در مقابل تیتراژ پایانی هم باید به نوعی بهترین نقطه سر خط برای مخاطب پای تلویزیون باشد تا شب دیگر برای تماشای قسمت جدید لحظه شماری کند.
اما امروزه خبری از این مسایل نیست که هیچ، ترانه و آهنگ تیتراژها هم ارتباطی با موضوع سریال ندارند و تیم تولید بیتوجه به اصول اولیه کار، هیچ دغدغهای برای ساخت یک اثر مطلوب برای تیتراژ ندارند و در آخرین لحظه اگر خیلی همت کنند به تولید یک قطعه میپردازند و گرنه از آثار پیشتر منتشر شده خوانندگان هر کدام که با سلیقهشان جور در بیاید را برای تیتراژ انتخاب میکنند. شاید هم استفاده از محبوبیت یک خواننده برای جلب مخاطب آنقدر مدنظر قرار گرفته که سازندگان تنها به دنبال جذب یک خواننده مطرح برای تیتراژ سریالهایشان هستند تا هواداران او را هم به پای تماشای سریال خود بنشانند.
البته این اتفاق برای مدتی بسیار فراگیر شد و سازندگان یک سریال پس از توافق با یک خواننده مطرح و پرطرفدار تبلیغات گسترده ای درباره حضور او در مقام خواننده تیتراژ سریال به راه میانداختند که اکثرا نتیجه مثبتی هم میگرفتند.
ترانههای بیمحتوا و فاقد کیفیت
مقوله دیگری که این روزها جای خالیاش در آهنگ تیتراژهای تلویزیونی حسابی احساس میشود و به نوعی فقط منوط به این حوزه نیست و بلایی است که دامن بازار موسیقی ایران را گرفته، کیفیت و محتوای نازل ترانههاست.
وقتی برای نخستین بار یک قطعه را بشنویم ممکن است متوجه ترانه آن نشده و بیشتر حواسمان درگیر آهنگ و موسیقی آن باشد اما اگر یکی دو مرتبه دیگر به آن قطعه گوش کنیم جز تاسف و ندامت از وقتی که گذاشتهایم هیچ عکسالعمل دیگری نخواهیم داشت.
حلقه گمشده این روزهای موسیقی ایران نبود ترانه ارزشمند و باکیفیت است که به حوزه تیتراژهای تلویزیونی هم تسری پیدا کرده است و فارغ از نبود ارتباط بین ترانه و موضوع سریال که پیشتر اشاره شد، از ارزش ادبی درخوری هم برخوردار نیستند.
مخاطبان پر و پا قرص تلویزیون حتما ترانههای سریالهایی قدیمی که سروده چهرههای شاخصی چون افشین یداللهی بود را از خاطر نبردهاند. ترانههایی که دارای ارزش ادبی بسیار بالایی بودند و ارتباط بسیار مثبتی با موضوع سریال داشت، مانند «مسافری از هند»، «مدار صفر درجه» و «میوه ممنوعه». اما در چند سال اخیر هیچ ترانهای را ندیدهایم که در کوچه و خیابان و محافل خصوصی و عمومی شاهد تکرار و بازخوانی اش توسط دوستان و نزدیکان خود باشیم.
وقتی تیتراژها خوانندهها و آهنگها را به صدر بردند
این روزها دیگر کمتر شاهد سروصدا به پا کردن و پرمخاطب شدن آهنگ تیتراژ یک سریال هستیم، اتفاقی که در گذشته نه چندان دور به دفعات شاهد وقوع آن بودیم. در واقع تیتراژ سریالهای تلویزیونی در یک دهه پیش به محض پخش به دلیل قرابت با ذائقه مخاطب و کیفیت قابل قبولی که داشتند خیلی زود دست به دست شده و مورد توجه و استقبال قرار میگرفتند.
از طرف دیگر تیتراژهای تلویزیونی نقش بسیار مهمی را در به شهرت رسیدن خوانندگان ایفا میکردند و فرصتی مناسب برای جذب هواداران و ورود جدی به بازار موسیقی به شمار میآمدند.
نمونههایی از این دست بسیار داریم، از مجید اخشابی که به واقع شهرت خود را مدیون خواندن تیتراژ سریالهای مناسبتی تلویزیون مانند «گمگشته»، «متهم گریخت»، «خانه به دوش» و … است تا محمد اصفهانی که توانست با خواندن تیتراژهای تلویزیونی چون «آوای فاخته»، «ولایت عشق»، «زیر هشت»، «رستگاران» و … مخاطب گستردهتری پیدا کند و به محبوبیت و شهرت خود وسعت ببخشد.
در واقع آنقدر تیتراژها نقش خود را در به شهرت رسیدن خوانندگان به خوبی ایفا می کردند که مدتی خبری درباره پرداخت پول توسط خوانندگان گمنام برای خواندن تیتراژهای تلویزیونی حسابی چرخید و سروصدا به پا کرد و البته گویا عملی هم شد چرا که مدتی شاهد حضور چهره های گمنام در مقام خواننده تیتراژ برخی از سریالهای تلویزیونی بودیم که از کیفیت صدا و همچنین خوانندگی بسیار پایینی برخوردار بودند، اما این روزها اگر تیتراژ یک سریال نقش منفی در شهرت یک خواننده نداشته باشد باید خدا را شکر کرد.
اما همین شبها سریالهایی روی آنتن تلویزیون رفته است که با وجود حضور چهرههای مطرح در مقام خوانندهشان اما هیچ بازخورد مثبتی از طرف مخاطبان دریافت نکردهاند و اصلا به این حد با اقبال عمومی همراه نشدهاند که دست به دست شوند و به قطعه ی خاطرهانگیز و محبوب در بین مخاطبان موسیقی بدل شوند.
دیدگاهتان را بنویسید