فریدون پوررضا خواننده خوش آوا ، استاد و کارشناس موسیقی فولکلور، مدرس و پژوهشگر موسیقی بومی گیلان سوم مهرماه ۱۳۱۱ خورشیدی در لشت نشاء از توابع شهرستان رشت دیده به هستی گشود و پس از نیم قرن فعالیت هنری خود در عرصه موسیقی فولکلور و خلق ۴۶۹ ترانه فولکلور و شبه فولکلور گیلکی با لهجه های شرق و غرب گیلان در قالب اجرا، بازسازی و بازخوانی در غروب بیست و سوم فروردین ماه سال ۱۳۹۱ خلیج ژرف نگاهش را از جهان فروبست.
وی دقایق آواز ایرانی را در محضر استادانی چون “غلامحسین بنان” ، ” سعادتمند قمی ” و “یونس دردشتی” آموخته بود؛ تعزیه و نمایش را می شناخت، تسلطش بر زبان و ادبیات فارسی ستودنی بود و همراه بزرگانی چون سیمین دانشور، منوچهر آتشی، محمود عنایت، ایرج افشار و … سفیر فرهنگی فولکلور ایران در فرنگ نیز شده بود؛از میان ترانه هایی که خلق کرده بود، ۲۸۰ ترانه فولکلور را بازسازی ، دوباره خوانی و ملودی یکصد ترانه را خود تنظیم کرده بود؛ این ترانه ها مایه های مختلف زندگی گیل مردان و گیل زنان از شادی و اندوه، کار و تلاش، تاریخ و حماسه، عشق و وفا و … را منعکس کرد.
می گیلان، رعنا، سیا ابران، تی تی، بارش، بوشو بوشو، جان گیلان، ای وارون ای وارون، شالیزار، بزن چوپان، عروس گوله و چه بسیار دیگر برای همیشه نسل ها ماندگار شد؛صدای استاد با صدایی به غم نشسته در سریال پس از باران به خانه های تمام ایرانیان راه یافت و جامعه ای را با خویش همراه ساخت.
استاد پوررضا در سال ۱۳۶۷ همکاری اش را با اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان کارشناس موسیقی آغاز و در همان سال کنسرتی را در رشت برگزار کرد؛ از آن تاریخ به بعد به ترتیب در شیراز، همدان، آلمان، رشت و تهران به اجرای برنامه و کنسرت پرداخت.
دو آلبوم میگیلان و گیله لو آثار بعد از انقلاب اوست که در سال ۱۳۷۹ تیتراژ و متن سریال پس از باران را اجرا و یک سال بعد مقام اول موسیقی در فیلم و سریالهای کشور از آن خود کرد.
اسطوره آواز گیلان تنها به خواندن بسنده نکرد و رگه های موسیقی فولکلور را در ارتفاعاتی مه آلود و جنگل گون و یا در دل شالیزارهایی به وسعت گیلان یک به یک در کلبه ها می جست و ثمر تحقیقش کتابی شد با عنوان ‘ موسیقی فولکلوریک گیلان ‘ که اتفاق بزرگی در عرصه پژوهش های موسیقی فولکلوریک ایران است.
همیشه خندان بود و لحن گفتارش حال و هوایی مملو از همان موسیقی برآمده از دل شالیکاران، صیادان خشنود از تور پر ماهی ، هیاهوی چایکاران هنگام چینش برگ سبز بوته های چای و صدای شکستن کنده زیر ضربه های تبر جنگل نشینان را داشت.
خاطر ایرنا هیاهوییست از حرفهایش ؛ پیر آواز گیلان هراسناک بود مبادا موسیقی بیگانه که حتی در خانه خودشان هم به اختناق مبتلا شده، به خورد مردم داده شود و بی هیچ سلام و علیکی با گذشته سر آخر هیچ شویم.
پیکرش بی جان شده اما صدایش در گوشمان جاودان است ؛ “فضای رسانه ها را بایستی با موسیقی مردمی و ملی دمساز نمود و به پرواز درآورد”
می گفت: “در تعزیه خوانی در رشت نوایی به گوشم خورد که با آن آشنا نبودم ، به نزد استاد بنان رفتم و موضوع را برایش بازگفتم و استاد بنان گفت از این پس هر موسیقی با هر نامی که ایرانی باشد را در هر کجا که شنیدید ثبت کنید، موسیقی ایرانی بسیار دامنه وسیعی دارد که هیچکس به تنهایی از آن با خبر نیست”
**توضیح: مصاحبه با زنده یاد استاد فریدون پوررضا با حضور گروه ایرنا در منزلش انجام و گزارش آن با عنوان ‘ موسیقی گیلان، تلار خوش هوا بی آب و دانه’ در تاریخ هفتم مردادماه سال ۱۳۸۷ منتشر شد.
به گفته کارشناسان موسیقی؛ فریدون پور رضا پیش و بیش از هر چیز، یک کاوشگر و محقق موسیقی فولکلور گیلان بود اما آنچه اهمیت پژوهشگری اش را دو چندان می کرد، بهره مندی او از نعمت صدا و توانایی خواندن بود.
ترانه هایش سرشار از سادگی و صمیمیت و دربردارنده بسیاری از آداب و سنن گیلکی و روایتگر افسانه ها و بازی ها ، شرح حال شادی ها و غم های مردمان روستاها و آبادی های بزرگ و کوچکیست که در جنگل ها و کوهپایه ها زیسته اند و به خاطره ها پیوسته اند.
همه دغدغه پوررضا، امانت داری و ارائه نسخه اصل و بی کم و کاست از آن چیزی بود که بی واسطه در هوایش نفس کشیده بود و لاجرعه از جامش نوشیده بود. شاید او تنها کسی بود که می توانست یک گوشه یا یک مقام گیلکی را به چندین لهجه و لحن شرق و غرب و میانه گیلان و درست با رعایت جزئیات همان منطقه بخواند.
فریدون پوررضا، ترانه ساز نبود، ترانه یاب بود؛ آهنگساز نبود، کاشف آهنگ های گمشده بود؛ آوازخوان نبود، انعکاس بی واسطه و بِکر صدای گیله مردان و گیله زنان به وقت کار و فراغت و خواندن لالایی بود .
فریدون پوررضا، جز به زبان سرزمین مادری اش نخواند و آنچه خواند هم، اغلب چنان ساده و به دور از آرایه های آوازی تزئینی و جلوه های معمول و مرسوم آهنگسازیست که گویی به راستی چوپانی نگران از هجوم سیا ابران و باد و بوران برای گوسفندانش گوسن دوخان سر می دهد یا مادری پای گهواره، گاره سری زمزمه می کند یا پیرمرد بِجارکاری در آرزوی باران دست به دعا برداشته است.
فریدون پوررضا، بی شک پژوهنده و نگهبان امین میراث اجدادی آواها و نواهای مادری مان بود و اگرچه توانست بهره ای از دانش موسیقایی اش را در قالب مجموعه های صوتی و مکتوب برای ما به یادگار بگذارد، اما متاسفانه، بخش بزرگی از این گنجینه دیر یافته با ارزش را دست نخورده، با خود در نقاب خاک کشید.
استاد فریدون پوررضا خواننده خوش آوا ، استاد و کارشناس موسیقی فولکلور، مدرس و پژوهشگر موسیقی بومی گیلان سوم مهرماه ۱۳۱۱خورشیدی در لشت نشاء از توابع شهرستان رشت دیده به هستی گشود و پس از بیش از نیم قرن فعالیت هنری خود در عرصه موسیقی فولکلور ، در غروب بیست و سوم فروردین سال ۱۳۹۱ خلیج ژرف نگاهش را از جهان فروبست.
گزارش از مرضیه ضامن
۱۸۸۱/۲۰۰۷
دیدگاهتان را بنویسید