×
×

کشمکش مادر با دختری که قصد خودکشی دارد

  • کد نوشته: 304890
  • 30 شهریور 1398
  • ۰
  • کشمکش مادر با دختری که قصد خودکشی دارد

  • کارگردان و دو بازیگر «شب بخیر مادر» اعتقاد دارند این نمایش فارغ از زمان و مکان، از اختلال در روابط انسان‌ها می‌گوید و این که یک شخص چگونه به بن بست می‌رسد و قصد خودکشی می‌کند.

    مهدی یاورمنش: این شب‌ها، تماشاخانه دیوار چهارم، شاهد اجرای «شب بخیر مادر»، معروف‌ترین نمایشنامه مارشا نورمن است. فرید سلیمانی این نمایش را با بازی مریم بوبانی و معصومه رحمانی روی صحنه آورده است.

    «شب بخیر مادر»، روایت‌گر کشمکش عاطفی و گفت‌وگوی  مادری با دخترش است که قصد خودکشی دارد. جسی، دختری است که در زندگی به بن‌بست رسیده و شبی به‌سادگی به مادرش می‌گوید می‌خواهد خودش را بکشد؛ این موقعیت دراماتیک، نمایشی روان‌شناسانه و اجتماعی را شکل می‌دهد که سرشاز از تنش و پیچیدگی است.

    چندی پیش، کارگردان و دو بازیگر «شب بخیر مادر»، مهمان کافه خبر بودند و با ما به بررسی و تحلیل این نمایش پرداختند که می‌خوانید.

    «شب بخیر مادر» نمایشنامه‌ای است که سال‌ها در ایران برای اجرا محبوب بوده و هست. شماها هم این متن را که ۳۶ سال پیش مارشا نورمن نوشته، روی صحنه آورده‌اید. آیا آن را نزدیک به دغدغه‌های امروز جامعه می‌دانید؟

    مریم بوبانی: چرا فکر می‌کنید این دغدغه جامعه امروز نیست؟ شما آمار خودکشی در ایران را می‌دانید؟ آمار خودسوزی در مناطقی مانند لرستان، ایلام و کردستان را دارید؟ آمار خودکشی بین عرب‌های خوزستان را دارید؟

    جسی (با بازی معصومه رحمانی)، یک شخصیت بسیار پیچیده با مشکلات روحی گسترده است. او احساس می‌کند با هرکسی رابطه داشته، در زندگی آن فرد، تاثیر منفی گذاشته است. حالا من نمی‌دانم ارتباط دادن مسائل این شخصیت با مسائلی که در ایران باعث خودسوزی افراد می‌شود، چه قدر منطقی است؟

    بوبانی: این که یک شخصی می‌خواهد خودکشی کند، حالا چه در داخل ایران چه در خارج، بسیار مهم است، حالا علت‌ها می‌تواند متفاوت باشد. از نظر من متن مارشا نورمن بسیار درست است چرا که یک آنالیز دقیق از زندگی جسی، در برابر مادر و آدم‌های غایب در نمایش به ما می‌دهد. این‌که آدم‌ها چگونه به آن نقطه می‌رسند، این چگونگی از نظر من بسیار مهم است. نمی‌توان گفت چون این نمایشنامه برای جامعه‌ آمریکا در سال ۸۵ میلادی است، در حال حاضر هیچ کاربردی در جامعه ما ندارد. در این متن بررسی می‌شود که چه کسانی، چه عواملی و چه رفتارهایی آدم‌ها را به این سمت هل می‌دهند.

    نمایش «شب بخیر مادر»، آخرین گفت‌وگوی مادری با دخترش است که قصد خودکشی دارد

    معصومه رحمانی: به نظر من موضوع این نمایش، یک موضوع زمان‌دار نیست. به بن‌بست رسیدن آدم‌ها و نوع مواجهه آن‌ها با این شکست‌ها یک موضوع انسانی است و همیشه وجود دارد. اما یک مسئله‌ای وجود دارد که شخصیت این متن زن است و شخصیت‌هایی هم که به واسطه آنها داستان را روایت می‌کند، زن هستند، نمی‌خواهم بگویم زنانه با قضیه برخورد شده است اما اینکه راوی یک زن است، موضوعی اجتناب ناپذیر است. جسی و مادرش زمانی که در حال صحبت کردن از غایبینی هستند که آنان را در همچین وضعیتی قرار داده‌اند، عموما از پدر، همسر و برادرشان می‌گویند. حالا شاید چون شما به عنوان یک مرد به این نمایش نگاه کرده‌اید، نتوانسته‌اید آن را به طور کامل درک کنید.

    فریدسلیمانی: من تعجب می‌کنم که شما می‌گویید ارتباط به موضوع حال جامعه ندارد. شما بیست تا جوان را به صورت اتفاقی در جامعه انتخاب کنید و ببینید کدام‌شان به اهداف‌شان رسیده‌اند؟ کدام‌شان در رشته‌ای که درس خوانده‌اند، کار انجام می‌دهند. من خودم فوق لیسانس برق و الکترونیک دارم اما یک کار دیگر انجام می‌دهم، هیچ کجا مرا استخدام نمی‌کنند، نمی‌توانم ازدواج کنم. شما در حال حاضر از هر جوان ایرانی بپرسید، امکان ندارد از دهنش بشنوید که از اوضاع زندگی‌اش رضایت دارد و به چیزی که می‌خواسته رسیده است.

    معصومه رحمانی: به نظر من موضوع نمایش «شب بخیر مادر»، زمان‌دار نیست. به بن‌بست رسیدن آدم‌ها و نوع مواجهه آن‌ها با این شکست‌ها، یک موضوع انسانی است و همیشه وجود دارد

    بوبانی: بپذیریم که ارتباطات خانوادگی در ایران بسیار پیچیده شده است؛ مثلا یک خانواده بعد از ۱۵ سال، تازه متوجه می‌شود که پسرشان اعتیاد دارد. این ارتباط، ۱۵ سال کجا بوده؟ در این نمایش فقط مسئله خودکشی نیست بلکه مسئله ارتباط بین آدم‌ها است. ما با یکدیگر ارتباط خوبی نداریم، ماها با این‌که خانواده هستیم، اما روابط جوری نیست که حال یکدیگر را بدانیم. بع نظر من جسی و مادر، دو روی یک سکه هستند و هر دو از این زندگی آسیب دیده‌اند. دیدگاه نویسنده در این نمایش این است که ما هیچگاه حال یکدیگر را نمی‌دانیم. به نظر من، بهترین زمان اجرای نمایش «شب بخیر مادر»، در این زمان است، در واقع هر زمانی که اجرا شود، بهترین زمانش است. معتقدم این نمایش تاریخ مصرف ندارد و دائما در زندگی همه ما جاری است؛ چه در ایران باشیم، چه آمریکا، چه اسپانیا، مهم نیست کجا هستیم، اما این‌که به عنوان یک انسان چه رفتاری داریم، مهم است.

    سلیمانی: در وهله اول برای انتخاب این متن انگیزه شخصی داشتم و در وهله دوم می‌خواستم وضعیت فعلی جوانان حال حاضر کشور را نشان دهم. شاید جسی نمایش وضعیت خود من باشد که به هیچ یک از چیزهایی که می‌خواستم نرسیدم. البته پیشرفت تکنولوژی هم می‌تواند یکی از دلایل بی خبر ماندن از حال یکدیگر باشد.

    مریم بوبانی و معصومه رحمانی؛ بازیگران نقش‌های مادر و جسی

    بوبانی: من هیچ وقت به روابط انسانی، موقعیت جغرافیایی نمی‌دهم. می‌گویم چون شرایط فعلی جامعه ما این‌گونه است که به عنوان مادر مجبورم صبح یک‌جا کار کنم و بعد از ظهر یک جای دیگر، موظفم آن زمانی که برای من باقی مانده است را در اختیار خانه و فرزندان قرار دهم و عادلانه بین تمام اطرافیانم تقسیم کنم. در این نمایش، جسی، حالش خوب نیست اما مادر علی‌رغم آن‌که یک روی دیگر جسی است، حالش نسبت به او بسیار بهتر است و هنوز کامل به بن بست نرسیده. من می‌گویم این نمایش باید یک تلنگری باشد، هم به تمام خانواده‌ها و هم به تمام کسانی که در این کشور مسوول هستند.

    رحمانی: من فکر می‌کنم اگر یک متن ایرانی وجود داشت که با همین کیفیت نوشته و جزییات را بررسی کرده بود، قطعا ما همان متن را کار می‌کردیم. به هرحال این نمایشنامه یک جزئیاتی دارد که شما به عنوان مخاطب ممکن است به صورت صد درصد احساس نزدیکی به این کار نکنید. به هر حال ما باید بپذیریم که در حال حاضر مشکل متن داریم و من درمورد امروز ایران می‌توانم صحبت کنم که ما مشکل نویسنده داریم. هستند یک تعداد نویسنده جوان اما به طور عمومی در این زمینه ضعف داریم.

    شخصیت جسی خیلی پیچیده است و چیزی که در این متن آدم را بسیار تحت تاثیر قرار می‌دهد، همین شخصیت جسی است، مادر اما یک شخصیت ساده‌ای دارد که این سادگی بسیار به او کمک کرده و باعث شده که تکلیفش با خودش مشخص شود. اما جسی نمی‌تواند موضوعات را بپذیرد.

    بوبانی: من خودم به شخصه معتقدم جسی یک گام از مادر جلوتر است، اگرچه تدبیر مادر برای ادامه زندگی بسیار بهتر از جسی است.

    اجرای شما به نسبت متن کوتاه شده است. روند دراماتوژی کار چگونه بود؟

    سلیمانی: یکی از دوستان خوبمان به نام سعید زارع‌منش این کار را انجام داده است. در این نمایش ما خط اصلی داستان را حفظ کردیم و فقط سعی کردیم یک‌سری اضافه گویی‌ها و اضافه نویسی‌ها را حذف کنیم تا مخاطب از کش آمدن داستان خسته نشود.

    خانم رحمانی، شما چگونه شخصیت جسی را تحلیل کردید؟

    رحمانی: من این متن را قبلا خوانده بودم و در دوران دانشجویی برای دانشگاه این متن را به من دادند تا اجرا کنم اما بنا به دلایلی پیش نیامد و این نمایش همیشه گوشه ذهن من بود تا اینکه مجدد به من پیشنهاد شد و من بدون هیچ درنگی آن را پذیرفتم. بررسی شخصیت جسی هم اینگونه بود که هر دفعه که برای تمرین می‌رفتیم، من یک چیز جدید از این شخصیت پیدا می‌کردم و مدل بازیگری من این‌گونه است که آنقدر با متن کلنجار می‌روم و آن را می‌خوانم تا به جزئیات دست پیدا کنم.

    جسی یک شخصیتی دارد که در سه سپهر و ساحت درگیر است؛ هم با خودش، هم با خانواده و هم با جامعه. من کم‌تر شخصیتی را دیده‌ام که در این سه سطح و مرحله درگیری داشته باشد. همین که تا به این سن رسیده و زنده هم مانده خودش یک شگفتی است.

    رحمانی : بله از آن شخصیت‌هایی است که بسیار پیچیدگی دارد. شخصیتی است که هم دغدغه‌های اجتماعی دارد هم دغدغه‌های فردی.

    فرید سلیمانی: در این اجرا، ما خط اصلی نمایشنامه را حفظ  و فقط سعی کردیم یک‌سری اضافه گویی‌ها و اضافه نویسی‌ها را حذف کنیم تا مخاطب از کش آمدن داستان خسته نشود

    بوبانی: این فرد برای خودش دغدغه درست نکرده، بلکه شخصیت بسیار آگاهی است، هم از مسائل اجتماعی و هم ارتباطات خانوادگی. جسی به این نقطه رسیده است که به عنوان یک فرد، هیچ کاری از دستش بر نمی‌آید و دائم با خودش کشمکش دارد و همیشه از نظر فکری در تناقض است و نمی‌داند چه چیز درست و چه چیز غلط است.

    مادر هم چون در جهان جسی زندگی نمی‌کند، نه تنها او را از خودکشی منصرف نمی‌کند، بلکه ناخواسته هیزم بیار معرکه می‌شود.

    بوبانی: یکی از دلایلی که باعث می‌شود جسی خودکشی کند، همین دروغ‌هایی است که از اطرافیان می‌شنود. چیزی که در جامعه امروز به شدت فوران می‌کند و به چشم می‌آید.

    رحمانی: من احساس می‌کنم وقتی جسی و مادر در کنار هم قرار می‌گیرند، مشخص می‌شود که مادر چه‌قدر شخصیت خودخواهی است. جسی چون به راحتی نمی‌تواند از همه چیز بگذرد. اما مادر دغدغه‌مند نیست، دنبال این است که با هر شرایطی، زندگی خودش را داشته باشد. هرچه هم به جسی می‌گوید، صرفا به این دلیل است که زمان را کش بدهد و چون هیچ شناختی از جسی ندارد، نمی‌تواند مانع خودکشی او شود.

    جسی یک زمان کوتاهی را به مادرش می‌دهد تا مادر بتواند او را از خودکشی منصرف کند اما مادر آن‌قدر او را نمی‌شناسد که حتی نمی‌تواند این کار را به درستی انجام دهد. اصل تراژدی ماجرا این است.

    بوبانی: دقیقا عمق فاجعه ماجرا همینجاست که مادر به جسی می‌گوید می‌دانم تو به من این زمان را دادی تا تو را از انجام این کار منصرف کنم، اما من نتوانستم.

    معصومه رحمانی و فرید سلیمانی (کارگردان)

    مادر درباره همه صحبت می‌کند به بعضی‌ها عشق می‌ورزد از بعضی‌ها نفرت دارد، اما جسی این‌گونه نیست و از هیچ‌کسی هیچ نفرتی ندارد.

    بوبانی: برای همین می‌گویم جسی آگاه است.

    جسی از عاطفه خالی نشده است؟

    سلیمانی: قبلا نفرت داشته است، اما حالا برایش هیچ اهمیتی ندارد.

    رحمانی: این بی‌توجهی‌ها به‌خاطر این است که حالا به یک جهان‌بینی رسیده و نسبت به قبل بسیار آگاه‌تر شده است. او به یک نتیجه بهتر و بزرگ‌تری رسیده است، اما به این معنی نیست که از عاطفه خالی شده باشد. به دلیل این‌که نویسنده یک کدهایی را در نمایش می‌دهد و آدم متوجه می‌شود که جسی از عاطفه خالی نشده است.

    بعضی اوقات برای بعضی از افراد، عشق تنها دلیل ادامه زندگی‌شان است و برای بعضی از افراد هم کینه و نفرت دلیل ادامه زندگی است، اما برای جسی هیچ یک از این‌ها وجود ندارد و به جایی رسیده است که هیچ حسی ندارد.

    بوبانی: دقیقا به این خاطر است که می‌گویم جسی به نهایت آگاهی رسیده است.

    یعنی اگر هرکسی به نهایت آگاهی برسد به این نقطه و خودکشی می‌رسد؟

    بوبانی: خیلی از آدم‌های بزرگ را داشته‌ایم که به نقطه‌ای رسیده‌اند که واقعا بن بست بوده است، نمونه‌های زیادی در تاریخ و تاریخ ادبیات داریم. من معتقدم دیالوگی که مادر درباره پدر به جسی می‌گوید، نقطه اوج است، آن‌جایی که می‌گوید او تو را دوست نداشت، او دلش به حال تو می‌سوخت؛ انتهای ماجراست. به این دلیل که جسی یک احساس تکیه‌گاه نسبت به پدر داشت اما دیالوگی که مادر می‌گوید واقعی است. این‌که جسی، اسلحه پدر را انتخاب می‌کند تا خودش را با آن بکشد، به این دلیل است که به تک تک اعضای خانواده بفهماند که همه شما در مردن من نقش داشتید، حتی پدر که در قید حیات نبود.

    اما مخاطب، بسیار به شخصیت مادر با بازی خانم بوبانی، احساس نزدیکی می‌کند. ارتباط برقرار کردن با جسی، کار بسیار پیچیده‌ای است، اما مادر یک شخصیت آرام‌تر و قابل لمس‌تری است.

    بوبانی: هر کدام از خصوصیاتی که مادر دارد، در همه مادرها وجود دارد؛ حالا ممکن است اندازه آن در افراد مختلف متغیر باشد. من سعی کردم این مادر را به درستی در بیاورم؛ مادری که بسیار خودخواه است، مادری که هیچ کاری نمی‌کند و حتی بلد نیست ماشین لباسشویی را روشن کند. او تنبل است، دائم شکلات می‌خورد و آن کارهایی را هم که انجام می‌دهد، بسیار از آنها متنفر بوده، مثلا آشپزی می‌کرده است که از آن بدش می‌آمده.

    با توجه به این خودخواهی، حتی بیشتر برای نگرانی از زندگی خودش هست که تلاش می‌کند جلوی خودکشی جسی را بگیرد.

    بوبانی: دقیقا به همین دلیل است، حتی به جسی می‌گوید صبر کن چند سال دیگر که من مردم، بعد هرکاری دوست‌داری انجام بده. چرا؟ به این دلیل که فقط نگران خودش است و یک بخشی از آن هم مربوط به این است که این دختر، بچه او است و به نظر من مادر بسیار غم انگیزتر از جسی است.

    مریم بوبانی: من سعی کردم  مادر این نمایش را به درستی در بیاورم؛ مادری که بسیار خودخواه است، هیچ کاری نمی‌کند و حتی بلد نیست ماشین لباسشویی را روشن کند. او تنبل است، دائم شکلات می‌خورد و آن کارهایی را هم که انجام می‌دهد، بسیار از آنها متنفر بوده، مثلا آشپزی می‌کرده است که از آن بدش می‌آمده

    از نظر اجرایی، فکر نمی‌کنید ریتم نمایش مناسب نیست؟

    سلیمانی: خدا رو شکر من تا حالا در نظر سنجی‌ها و صحبت‌ها با این قضیه مواجه نشدم که کسی از ریتم نمایش شکایت کند. همیشه قرار نیست یک کار کمدی باشد که مخاطب بیاید و بخندد.

    بوبانی: اتفاقا همه درباره ریتم و تمپو کار می‌گویند که بسیار خوب است، اگر تندتر از این بود دیالوگ گفتن و دادن اطلاعات بسیار سخت می‌شد.

    بهتر نبود در نمایش، چند جای نفس کشیدن برای تماشاگر می‌گذاشتید؟

    بوبانی: در اینجا تکلیف تماشاچی با خودش مشخص است و می‌داند که قرار است یک اتفاق بسیار هولناکی بیفتد، می‌داند یک نفر قرار است خودکشی کند و به همین خاطر با صد در صد حواسش نمایش را نگاه می‌کند.

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *