×
×

اختصاصی موسیقی ایرانیان

  • کد نوشته: 29449
  • موسیقی ایرانیان
  • جمعه, ۲۰ام بهمن ۱۳۹۱
  • ۳ دیدگاه
  • ششمین جشنواره موسیقی فارس (گروه نوازی) هفتم تا دهم بهمن ماه سال جاری با همکاری انجمن موسیقی اداره کل فرهنگ ارشاد اسلامی فارس و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در شهر شیراز برگزار شد . منوچهر صهبایی، مجید انتظامی و خانم گالینا املچنکو (اکراینی الاصل) داوری بخش کلاسیک را برعهده داشتند که با حرف و حدیث های بسیاری هم همراه بود.

    اختصاصی موسیقی ایرانیان
  • 1055720-1947549موسیقی ایرانیان – سودا مولائی: ششمین جشنواره موسیقی فارس (گروه نوازی) هفتم تا دهم بهمن ماه سال جاری با همکاری انجمن موسیقی اداره کل فرهنگ ارشاد اسلامی فارس و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در شهر شیراز برگزار شد .

    به گزارش خبرنگار موسیقی ایرانیان، منوچهر صهبایی، مجید انتظامی و  خانم گالینا املچنکو (اکراینی الاصل) داوری بخش کلاسیک را برعهدا داشتند که با حرف و حدیث های بسیاری هم همراه بود.

    کاوه کشاورز مدرس دانشگاه، آهنگساز و کارشناس موسیقی در گفتگو با خبرنگار موسیقی ایرانیان در شیراز درباره نحوه برگزاری جشنواره فارس و حواشی آن گفت: «جشنواره مثل همیشه برگزار شد. متاسفانه، امسال فرصت کافی نداشتم تا اجرای بخش های موسیقی ایرانی و پاپ را  دنبال کنم، بنابراین غیر از بخش ویژه سنتی، اطلاع چندانی درباره کمیت و کیفیت آن ها ندارم. ولی در بخش کلاسیک، در ظاهر، چیز متفاوتی با جشنواره های قبلی به چشم نمی خورد.معرفی گروه هایی برای شرکت در جشنواره توسط اینجانب، هم، جهت بهره بری از فرصت پیش آمده برای اجراهای کم هزینه هنرجویان مستعد و هم برای نشان دادن فعالیت های انجام گرفته بر اساس رپرتوار آموزشی آموزشگاه موسیقی چنگ بوده است.اساسی ترین مشکل این جشنواره، مانند سایر جشنواره ها، بخش داوری آن بود. سالیان درازی است که یک جریاندور از اخلاق حرفه ای و البته خارج از سیستم جشنواره، همیشه سعی داشته تا تفکر جاه طلبانه خود را در این بخش اعمال کند که البته توسط برگزارکنندگان هم، ناآگاهانه، به اجرا در می آید. شخصا آرزو می کنم که ناآگاهانه باشد، چون هنوز، نور امیدی را در دل، زنده نگاه می دارد. البته تلاش برگزارکنندگان برای جلوگیری از مشکلات، قابل تقدیر است؛ تا آن جا که سعی می کنند با استفاده از اساتید بنام،اتفاقات همیشگی تکرار نشوند، ولی هر از گاهی آن تفکر، به گونه ای خود را در سیستم تزریق می شود و کارش را انجام می دهد. در هر حال، این جریان دور از شان هنر، که بیشتر جنبه شخصی یا انتقام برای فرونشاندن حس حسادت و شکست  دارد، ضربه ایست بر ریشه هنر این مرز و بوم. جالب است که برگزارکنندگان، متوجه این حکایت نیستند؛ این که، ممکن است حسود به خواسته اش برسد ولیمخاطبین، این جریان را به پای برگزارکنندگان جشنواره خواهند نوشت و این هزینه زیادی است.»

    کشاور با ذکر این نکته که جشنواره فارس اثرات مخربی داشت، افزود: «جشنواره ششم، برخلاف آن چه نشان دادند، اثرات مخربی داشت که تا سالیان دیگر نیز از اذهان هنردوستان پاک نخواهد گردید. تا آن جا که وقتی با نفرات اول صحبت می کنید، چشمانشان را غمناک می یابید و تنها، کلامی پر از نا امیدی از آنها می شنوید، چرا؟ می پرسید در جشنواره چه گذشته است، خواهم گفت. ولی قبل از پرداختن به این موضوع لازم است تا تنها، یکی از گروه های شرکت کننده در بخش کلاسیک را معرفی کنم شاید، با شنیدن طنز تلخ جشنواره ششم، به آن بخندید یا با آن بگریید. کوارتت زهی باران (کوارتت شماره ۳ چنگ) که همگی اعضایش بین ۱۵ تا ۱۹ سال دارند از بهترین و با استعدادترین هنرجویان آموزشگاه شکل گرفته است. رپرتوار آموزشی آنها منطبق با رویال کالج  و تا سال ۲۰۱۵ به روز است. یعنی اگر کسی در سطح ۶ از هشت سطح آن، نمره قبولی بگیرد، در تمامی دانشگاه های معتبر دنیا می تواند پذیرفته شود. اعضا این کوارتت، همگی در مرحله قبولی سطح ۷ می باشند. همگی آنها، در دوره پیشرفته سلفژ یکی از بهترین متخصصین این فن، یعنی جناب آقای دکتر رادمان، به عنوان هنرجویانی نمونه شناخته می شوند و علی رغم سن کم و اشتغال به تحصیل، توانایی نوشتن دیکته دو صدایی و یا سلفژ آتونال را دارند. یکی از آنها از دانشجویان نمونه رشته موسیقی است. قطعات اجرایی آنها در جشنواره، خصوصا موومان اول کوارتت اپوس ۱۸ شماره ۳ بتهوون، بسیار دشواربود و به شهادت حاضران جشنواره، بهترین اجرای جشنواره. حالا تصور کنید، درست بعد از اجرای بخش کلاسیک و در جلسه تحلیل اجرا توسط داوران، یکی از داوران محترم و البته با واسطه مترجم، خطاب به کوارتت و با لحنی تحقیر آمیز می گوید: «شما چگونه بتهوون اجرا می کنید در حالی که هگل را نمی شناسید» و یا این که:  «من با جرات می گویم که، هیچکدام از شما نوازنده های زهی, تا کنون کلاس تئوری و سلفژ را نگذرانده اید.؟!»

    این آهنگساز در ادامه صحبتهایش افزود: «شناختن هگل به عنوان شرط اصلی برای نواختن بتهوون آن هم توسط یک نوجوان ۱۵ ساله، درست مثل این است، که به یک بچه کلاس پنجم ابتدایی که بیتی از حافظ را دکلمه کرده است به جای تشویق بگویند؛ تو که فلسفه اشراق را نمی دانی، با چه جراتی حافظ می خوانی. تشخیص درباره میزان آشنایی با سلفژ نیز، از شاهکارهای تشخیص این داور محترم، به حساب می آید. اگرچه آن روز بعد از جلسه، بچه هایی که فکر می کردند کار بزرگی انجام داده اند، آنقدر دل شکسته بودند که می گفتند دیگر دست به ساز نمی برند، ولی امروز، با واکنش عجیب آنها روبرو شدم. آنها بسیار خوشحال بودند از این که توانسته اند، میزان آگاهی داورشان را اندازه گیری کنند و حتما متعجب خواهید شد اگر بشنوید که، ایشان را به یک مسابقه سلفژ و دیکته نویسی دعوت کردند.»

    کاوه کشاورز با انتقاد از برخورد ناشایستی که صورت گرفته، توضیح داد و گفت: «حقیقت، واضح و روشن است، این برخورد ناشایست، یا نشانه ناآگاهی، کم دانشی و کم تجربگی است و یا برخوردی عمدی به منظور تحقیر و کوچک شمردن حرکتی بزرگ، که کاری دور از اخلاق است. در کنار این مطالب باید عرض کنم، علی رغم این که لحن گفتاری این داور محترم، کاملا تهاجمی بوده است، ولی چون به صورت غیر مستقیم و از طریق ترجمه به سمع رسیده، ایشان ممکن است منکر اداء این جملات باشند، که در این صورت، به طرز طنزآلودی احتمال دارد این سخنان توسط مترجم ایشان، که در حقیقت همسرشان هستند تحریف شده باشد، فقط خداست که می داند.»

    وی در ادامه و توضیح درباره اثر مخرب رفتارهای اشتباه مسولین در رابطه با بی توجهی به نیروهای متخصص بومی؛ گفت: «جالب است که هر سال، گروه های جدیدی و البته با تعداد کمتری در جشنواره شرکت می کنند و سال بعد دیگر اثری از آنها نیست. در این میان گروه های زهی چنگ با وجود این ناداوری ها، همیشه حضور داشته اند و اگرچه مسولین نمی بینند، ولی مردم دیده اند و البته به درستی قضاوت می کنند. موضوع مهم دیگری هم هست که از گفتنش خیلی خشنود نیستم. مشکلی که در اثر رفتارهای اشتباه مسولین در رابطه با بی توجهی به نیروهای متخصص بومی بوجود آمده است. اگرچه، من که خودم، شاگردی بهترین اساتید این مملکت را کرده ام هرگز چنین رفتاری از آنها ندیده ام ولی بعضی دیگر، عادت دارند، وقتی به یک شهرستانی می رسند، با نگاه تهرانی به شهرستانی (به عبارت دیگر، نگاه عاقل اندر سفیه) و با تضعیف آنها،  مثل این که می خواهند به چیزی دست یابند. این در حالی است که در شهر خود و با افرادی هم سطح و گاهی پایین تر از، به اصطلاح شهرستانی ها، کار می کنند و مشکلی ندارند. استادی که به نوازندگان جوان، با انگیزه و پر تلاش جشنواره می گوید، شما اصولا در سطحی نیستید که ممیزی شوید، در پایتختمان، افرادی را در ارکستر سمفونی ممیزی می کنند که از استانداردهای نوازندگی دنیا، یک دنیا فاصله دارند. نمونه معروف آن که شاهد بوده ایم، اجرای بسیار ضعیف رقص دایره شادروان حشمت سنجری با ارکستر سمفونی به رهبری آقای ایکس و با آن پایان عجیب و غریب است که فقط در کشور ما ممکن است اتفاق بیفتد. جالب اینجاست که این ارکستر، چند سال بعد در شیراز، همین قطعه را با رهبری فرد دیگری و باز با همین اشتباهات اجرا نمود. بدون این که قصد خراب کردن ارکستر سمفونی کشورم را داشته باشند می گویم که، شخصا حاضر نیستم اجرای سمفونیم را به دست چنین ارکستری بسپارم چون در حد توانایی آنها نیست. یا شما، کجای دنیا دیده اید که مثلا قطعه ای که توسط بهترین نوازنده مملکت ضبط شده را ۱۰ ساعت ادیت (ویرایش) کنند. ولی داور محترم اعتقاد دارند که آن نوازندگان را می شود ممیزی کرد ولی نوازندگان نوجوان و زحمت کش شیرازی را نه. اگر ملاک ارزشیابی داوران، آنسامبل ایموزیچی یا ارکستر سمفونیک بوستون است که خب، نوازندگان سمفونیک پایتخت نیز قابل ممیزی نیستند، پس چگونه با آنها کار می کنید. مگر می شود مثلا فلان تیم باشگاهی ایران را با بارسلونا مقایسه کرد، در حالی که این تیم در ایران یا آسیا ممکن است در صدر جدول باشد؛ و البته دردناک تر آن که، بعد از وساطت برگزارکنندگان؛ که این جا شیراز است و غیره، حاضر می شوند که علی رغم میلشان، از جیب مبارک، مقام هایی را با اکراه، بذل و بخشش نمایند که البته جای شرمساری و سرافکندگی است.»

    کشاور با اعلام این خبر که شیراز در مهر ماه مهمان نوازنده ایتالیایی بود و تفاوتی آشکاری با برخورد ایشان و داوران جشنواره وجود داشت؛ گفت: «همین مهر ماه امسال، من از یک نوازنده ویرتوئوز ایتالیایی دعوت کردم که برای برگزاری مستر کلاس به شیراز سفر کند (ویرتوئوز یعنی نوازندگی در بالاترین سطح). ایشان به شیراز آمدند و با روی خوش همه هنرجویان را در هر سطحی که بودند پذیرفتند. کلاسشان پر از تشویق بود. فقط، نقاط مثبت را تقویت کرده و به صورت محترمانه ای ضعف ها را تذکر می دادند. آقای بلازیو بعد از دیدار نوازندگان ارکستر زهی آموزشگاه که از همین جوانان مذکور تشکیل شده اند، ابراز علاقه نمودند که با آنها اجرایی داشته باشند که در آینده ای نزدیک شاهد آن خواهید بود. حتی، ایشان از من خواستند تا برای شوشتری صبا- دهلوی، یک کدانس بنویسم تا با ما اجرا کنند. تفاوت این شیوه برخورد با نمونه هایی که در بالا ذکر شد، آشکارا می گوید: «تواضع است دلیل رسیدن به کمال.» ایشان علی رغم تخصصشان، برای خودنمایی، از کلمات پیچیده تر از ذهن عوام استفاده نمی کردند. یعنی نیازی نبود که با به کارگیری واژه هایی مانند فلسفه هگل یا کانت یا مکتب دادائیسم و غیره و بی سواد نشان دادن تعدادی جوان، سواد و مرتبه خود را به رخ آنها بکشند. این سیاست، در دنیای امروز دیگر جایی ندارد و آنهایی که در گذشته، با استفاده از این شیوه، خود را حاکمان عرصه هنر جا می زدند، دیگر در این زمان جایگاهی ندارند لذا، با سوء استفاده از افرادی که شخصیت ضعیفی دارند و برای رسیدن به جایگاه های وعده داده شده، هر کاری می کنند، همین سیاست حقیر را دوباره به کار گرفته اند. عجیب است که مسئولین، هنوز فریفته و مسحور رفتارهای جاه طلبانه و تحقیرآمیز این سودجویانند.»

    کاوه کشاور در پایان مصاحبه گفت: «من که شخصا هیچ امیدی به بهبود شرایط و تغییر در سیاست برگزاری جشنواره ها یا هر ممیزی که از طرف متولیان امر فرهنگ و هنر این شهر صورت می پذیرد، ندارم؛ ولی همین جا می گویم که با همه این داستان ها،‌ ما، هستیم، چون عاشقیم. هدف و نتیجه کارمان، رضایت مخاطبین و ارتقا سطح موسیقی شهرمان است که حاصل شده و باز هم بیشتر خواهد شد. سال آینده هم خواهیم بود. از همین الان برای ارایه ۴ کوارتت، ۳ دوئت، ۱ تریو، ۱ کویینتت و ارکستر زهی نوجوانان برنامه ریزی می کنیم. هنرجویان من، مانند خود من عاشقند و به بی عدالتی لبخند می زنند. مردم، خود قضاوت می کنند.  یارب آن زاهد خودبین که به جز عیب ندید / دود آهیش در آیینه ادراک انداز»

    https://musiceiranian.ir/?p=29449
       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *