×
×

محمد معتمدی در «فرمول یک» از ناشنیده‌های زندگی خود گفت

  • کد نوشته: 292469
  • 22 مرداد 1398
  • ۰
  • محمد معتمدی خواننده موسیقی ایرانی با حضور در برنامه تلویزیونی «فرمول یک» شبکه یک سیما در گفتگو با علی ضیا از حاشیه‌ها و دغدغه‌های این روزهای خود در موسیقی سخن گفت.

    محمد معتمدی در «فرمول یک» از ناشنیده‌های زندگی خود گفت
  • محمد معتمدی خواننده موسیقی ایرانی با حضور در برنامه تلویزیونی «فرمول یک» شبکه یک سیما در گفتگو با علی ضیا از حاشیه‌ها و دغدغه‌های این روزهای خود در موسیقی سخن گفت.

    به گزارش سایت خبری و تحلیلی «موسیقی ایرانیان»،  سیدعلی ضیا دوشنبه بیست و یکم مرداد همزمان با فرا رسیدن روز عید قربان در برنامه «فرمول یک» میزبان محمد معتمدی خواننده موسیقی سنتی بود.

    معتمدی در ابتدای این برنامه به یک سالگی تولد فرزندش فربد اشاره کرد و گفت: دو هفته ای است که یک سالی فربد پسرم تمام شده و من و مادرش خدا را شکر می‌کنیم که این نعمت شیرین را به ما داده است.

    وی در این باره که چطور از یک پدر روحانی پسری خواننده تربیت شده و آیا مخالفتی با او در خانواده وجود داشته، اظهار کرد: نه مخالفتی نکردند. خوشبختانه دموکراسی در خانواده برقرار بود. فقط به واسطه شرایط شهر و محیط آن موقع کاشان که هنوز پذیرای این شرایط نبود و ذهنیت‌ها آماده نبود، من ملاحظه شهر را داشتم و بیشتر با تهران برای پیگیری کار موسیقی ام در ارتباط بودم. البته  بیشتر تصور این بود که خوانندگی که کار و کاسبی نمی‌شود و باید کاری داشته باشیم که نان حلال از آن دربیاید. خیلی ذهنیت درستی درباره مقوله موسیقی و حتی سینما و کارگردانی  وجود نداشت و به همه این مقوله‌ها به عنوان مطربی نگاه می‌کردند.

    حضور در دانشکده صدا و سیما و روایتی از ماجرای تعزیه خوانی

    معتمدی یادآور شد: من سال ۷۶ برای ادامه تحصیل در دانشکده صداوسیما به تهران آمدم. امروز هم که به ساختمان برنامه شما آمدم یاد دوران دانشجویی ام افتادم که برای واحد کارآموزی خیلی از تابستان‌ها اینجا می‌آمدم. از دوران دانشجویی نیمی از تمرکزم علاوه بر درس خودم که کارگردانی بود، معطوف به موسیقی بود. از آنجا سفرهای خارجی و کنسرت‌های من شروع شد و خداراشکر به واسطه موهبت الهی و صدا و استعدادی که داشتم خیلی از اساتید به بنده لطف داشتند مرا به خلوت خودشان و کارها و کنسرتهای خودشان دعوت کردند و کار موسیقی من قوی  تر از کارگردانی شد.

    وی با اشاره به کوچ کوتاه مدت به کاشان حوالی سال ۸۸ و ۸۹  درباره ماجرای تعزیه خوانی اش توضیح داد: بچه که بودم اعتقاد داشتند کسی که می‌خواهد نقش فرزندان اهل بیت را بخواند باید سید باشد و چون من سید بودم نقش فرزندان امام حسین (ع) را به ما می‌دادند و من اگر اشتباه نکنم نقش حضرت سکینه را بازی می‌کردم. چون کوچک بودم آن موقع نقش دختر و پسر فرق نمی‌کرد. خاطرم هست  خرین سالی که در هیات محل ما در کاشان تعزیه اجرا شد، آن را خیلی مفصل برگزار کردند و در حالی هر سال در حسینیه اجرا می‌شد این بار روی تخت بزرگی تعزیه ما روی صحنه رفت. این تعزیه مربوط به صحنه ورود سر شهدا به بارگاه یزید و دیالوگ‌های شمر و خولی و یزید و بچه‌های امام حسین (ع) بود. جمعیت بسیار زیادی در کاشان بودیم و قافله اسرا با شتر و اسب به نمایش درآمده بود. ما هم در نقش بچه‌های امام حسین (ع) دنبال اسبها می‌دویدم و دشمنان با ترکه هایشان به ما کتک می‌زدند و ما با دیالوگ‌ها به شمر جواب می‌دادیم.  روی داربستی یزید و شمر و بچه‌های امام حسین (ع) بودند و دیالوگ‌ها گفته می‌شد تا نوبت به این رسید که سرهای بریده توسط نظامی‌ها آورده شود. لشکر زیادی آمد از جمله خولی که سر بریده امام حسین را در تشت می‌آورد. کاشانی‌ها هم ماشالله تنومند هستند، هر کسی که به روی داربست اضافه می‌شد تخت تکان می‌خورد. شمر مدام اشاره می‌کرد که دیگر کسی نیاید اما وقتی خولی روی سن آمد و گفت:«من برای سیم و زر خون خدا آورده ام» نگهان تخت ترق صدا داد و پایین آمد! میکروفن جلوی دهان یزید بود که این اتفاق افتاد او هم گفت یا ابوالفضل و این از کرامات تعزیه بود. خوشبختانه خسارت جانی وارد نشد اما این آخرین تعزیه ای بود که ما خواندیم و نکته بارز آن همین یا ابوالفضل گفتن یزید بود که بازیگر آن هم فوت شد بازیگر شمر هم فوت شد اما در آن تعزیه نوبت به دیالوگ ما نرسید. به هر حال  تعزیه هنر آیینی و اصیل ما و هنری زیبا است که به نوعی نمونه ایرانی اپرا است و از زمان باستان وجود دارد. در حالی که برخی فکر می‌کنند این هنر از زمان اسلام آمده اما از قبل اسلام هم با تعزیه سیاوش وجود داشته و وقتی ایرانی‌ها به دین اسلام مشرف شدند آن را با این مضامین اجرا کردند.

    یک خاطره از حضور در اپرای عاشورا و درس‌های یک استاد فقید

    خواننده آلبوم «باده تویی» درباره ایفای نقش حر در اپرای عاشورا گفت: بنده توفیق داشتم در اپراهای عاشورا، حافظ، مولوی، خیام و سعدی نقش ایفا کردم. اولین همکاری ام با جناب آقای بهروز غریب پور که از بهترین کارگردان‌های هنرهای نمایشی است اپرای عاشورا است و آقای قریب پور گفتند:«نقش امام حسین (ع) را می‌خواهیم تو بخوانی». دیالوگ‌های این اپرا با آوازهای ایرانی بر اساس نسخ تعزیه ساخته شده بود. من از آقای غریب پور متن را خواستم و وقتی کار را خواندم دیدم به لحاظ بار نمایشی و کشمکش‌های نمایشی نقش حر بسیار غنی است و خیلی جای کار دارد.

    با اولین درآمدم یک ضبط صوت دو کاسته خریدم. قبل از آن برای نوارهایی که باید با آواز اساتید گوش می‌دادم روند این گونه بود که دو ضبط را در یک زیرزمین روبروی هم می‌گذاشتم و پلی می‌کردم و می‌رفتم کارم را می‌کردم تا این صدا ضبط شود تا اینکه سرانجام ضبط دو کاسته خریدم؛ آن ضبط صوت اولین استاد من شدمعتمدی اضافه کرد: ما در همین ساختمان با خدابیامرز رضا کرم رضایی درس تله تئاتر داشتیم و یک بار باید یک نمایشنامه حتی دو صفحه اش را هم که شده آنطور که شایسته است اجرا کنیم. مثلا با ترس، با ناراحتی، با هیجان . آن موقع استاد که من به او گفته بودم کارم آواز است، گفت: «اگر زمانی بخواهی آوازی را در کار نمایشی اجرا کنی این درس صد در صد به دردت می‌خورد». ایشان مرا راهنمایی کرد آن نمایشنامه را با ترس و ناراحتی و هیجان بخوانم. حُر هم نقش بسیار پرکنتراستی بود؛ او اول راه را بر کاروان امام (ع) می‌بندد و رجز می‌خواند اما شب عاشورا پشیمان می‌شود و خیلی قابلیت نمایشی دارد.

    این خواننده افزود : من در آن زمان به آقای غریب پور گفتم ما که مرید و شیعه و مخلص امام حسین (ع) هستیم اما من احساس می‌کنم خیلی در نقش حر جای کار دارم و می‌توانم موفق باشم. گفت فلانی قرار است این نقش را بخواند و سرانجام پذیرفت که حر برای من باشد. من اپراهای مختلفی اجرا کرده ام، مثلا گفتگوی شمس و مولانا که من و همایون شجریان با هم داریم خیلی موفق بود اما اپرای عاشورا به لحاظ کار هنری که در آن انجام دادم عیار ویژه ای دارد و اگر متن را کنار بگذارید، به بازی که در این اپرا کردم خیلی افتخار کردم.

    وی  در بخش دیگری از برنامه «فرمول یک» شبکه اول سیما که به مناسبت عید سعید قربان پخش می‌شد، در پاسخ به علی ضیا قدری درباره لهجه کاشانی که به اعتقاد او بی قاعده است سخن گفت و درباره شباهت آن با زبان فرانسوی اظهار کرد: همه به پاریس می‌گویند پاریس ولی خود فرانسوی‌ها می‌گویند پغی ما هم به کاشان می‌گوییم کاشو!

    این خواننده در پاسخ به اینکه آیا درست است دوره ای به خاطر ماجرای کنسرت خیابانی ممنوع الکار بودی، تصریح کرد: ما برای اینکه مجوز کنسرت را بگیریم باید به دو نهاد یعنی وزارت ارشاد و اماکن رجوع کنیم، در برخی مکان‌ها به لحاظ امنیت مردم کنسرت گذاشتن سخت تر است. مثلا خطر اینکه بمب گذاری شود وجود دارد. در این بین اولین کسی که باید جلوی ۸۰ میلیون نفر پاسخگو باشد اداره اماکن است. ما از ارشاد مجوز گرفتیم اما اماکن داشت این موضوع را بالا پایین می‌کرد که مجوز به چه نحوی است و با ارشاد بحث‌هایی داشتند. ما قدری بین دعوای ارشاد و اماکن بی دفاع شدیم و اماکن از ما دلخور شدند. به هر حال این ماجرا گذشت و مشکلی نبود و ما هم از اماکن ممنونیم چون در تمام کنسرت‌هایی که برگزار می‌کنیم مسئولیت جانی و حفظ امنیت با اماکن است.

    خواننده تیتراژ سریال «شرایط خاص» درباره اینکه اولین درآمد خود را صرف چه کاری کرده، توضیح داد: با اولین درآمدم یک ضبط صوت دو کاسته خریدم. قبل از آن برای نوارهایی که باید با آواز اساتید گوش می‌دادم روند این گونه بود که دو ضبط را در یک زیرزمین روبروی هم می‌گذاشتم و پلی می‌کردم و می‌رفتم کارم را می‌کردم تا این ضبط شود تا اینکه سرانجام ضبط دو کاسته خریدم. بنابراین آن ضبط صوت اولین استاد من شد.

    وی در پاسخ به اینکه برای عاشق شدن چه ویژگی برایت مهم است، گفت: عاشق که دیگر نمی‌شویم ، شدیم؛ تمام شد. اما عشق در نمی‌زند بلکه خودش تو می‌آید.

    تاثیر یک شعر و ورود به دنیای موسیقی با ضبط دو کاسته

    وی در این باره که دوست داشته با چه کسانی کار کند اما نشده، تصریح کرد: استاد لطفی، استاد علیزاه و استاد فرهاد فخرالدینی از جمله هنرمندانی هستند که با آنها همکاری کردم و در این زمینه بین هم نسلان خود ممتاز هستم. اما با اساتید نسل گلها مثل پرویز یاحقی، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، حبیب الله بدیعی که زمان مرا از آنها جدا کرد نتوانستم کار کنم ولی دوست داشتم محضرشان را درک کنم. البته دایی من کلکسیونی از کاست برنامه گلها داشت که در آن آوازهای عبدالوهاب شهیدی، ایرج، گلپایگانی، سیدجواد زبیحی بود. شعر «نیست در سودای زلفت کار من جز بی قراری» خیلی مرا تحت تاثیر قرار داد و در بچگی حین گوش دادن به این کاست‌ها گوش هایم تیز و چشم هایم درشت می‌شد. صدای مورد علاقه ام هم گلپایگانی، ایرج، بنان و شجریان هستند.

    آواز ایرانی واقعا جذاب است اگر با کیفیت خوب ارائه شود. ما تکنیکی داریم که برای همه دنیا جذاب است. آذربایجان هم این تکنیک را دارد ولی به این جذابی نیستمعتمدی در پاسخ به این پرسش که :«اگر بخواهی از گذشته ات چیزی را به حال بیاوری چه می‌کنی؟» از امید تکرارنشدنی دوران کودکی نام برد و درباره اینکه «اگر حافظه تلفنت پر شود عکس چه کسی را پاک می‌کنی؟»، گفت: «عکس خودم را» اتفاقا چند وقت است درگیر این موضوع هستم و حافظه گوشی ام را خالی نکرده ام و اگر مجبور شوم عکسهای خودم را پاک می‌کنم.

    این خواننده موسیقی ایرانی  دریافت جایزه فرانس موزیک ۲۰۱۳ نیز گفت: آواز ایرانی واقعا جذاب است اگر با کیفیت خوب ارائه شود. ما تکنیکی داریم که برای همه دنیا جذاب است. آذربایجان هم این تکنیک را دارد ولی به این جذابی نیست. البته آواز ما خوب پروموت نشده چون پشتوانه دولتی خوب نبوده که رایزنی کند تا هنرمندان ما را در نقاط مختلف دنیا معرفی شوند و در فستیوال‌ها برنامه بگیرند. البته از بین هنرمندان ما استاد کلهر جایزه معتبر وومکس را گرفته اند. به هر حال  برای کشورهای دیگر موسیقی ما خیلی جالب است، چون خودشان موسیقی غربی و ارکسترال را به حد زیبایی و کمال رسانده اند. موسیقی ما برای آنها جالب است مخصوصا کسانی که خودشان می‌خوانند دوست دارند تکنیک‌های ما مثل تحریرها را یاد بگیرند.

    معتمدی در پایان درپاسخ به سوال ضیا مبنی بر گرایش هنرمندان موسیقی سنتی به پاپ و خطر از بین رفتن موسیقی سنتی تاکید کرد: تا جایی که من به نقاط مختلف دنیا سفر کرده ام، موزیسین‌ها و خواننده‌های سنتی کل دنیا می‌کوشند برای امروز جامعه کارهای بروز و جدید ارائه دهند اما یک ذهنیت در ایران شکل گرفته که کسی که آواز سنتی می‌خواند فقط باید بر مبنای ردیف دستگاهی بخواند اما بنا بر آنالیز و تحلیل خود من هنرمند باید آزاد و رها باشد. من خودم را سنت مند نمی‌دانم بلکه هنرمند می‌دانم. آن چه که در قدیم اجرا شده و میراث تاریخی ما هست، پابرجا خواهد بود ولی کار ما باید مطابق با معیارهای روز و آرت باشد.

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *