بهاره رهنما با انتشار این عکس نوشت: همیشه تئاترهایی که بازی کردم برای من درسی داشته و یقین دارم نقش ها بی دلیل به سراغم نمی آیند و از کائنات حامل پیامی برای من هستند.این روزها که با خشونت جاری برعلیه چهره ها خصوصا در فضای مجازی و هم چنین در سطح شهر مواجه هستیم ، دلم برای روزهایی تنگ می شود که مردم آرتیست هایشان را دوست داشتند.روزهایی که مردم خوشحال می شدند از دیدن لبخند آدم هایی که لحظات شادی و غم را بر پرده ی نقره ای و یا در صحنه ی نمایش با آن ها شریک شده بودند.دلم برای روزهایی تنگ می شود که مردم با لبخند از همکارانم و نه فقط من، از بزرگان این حرفه استقبال می کردند.
خیلی هم این ماجرا مربوط به افراد شناخته شده نیست ، متاسفانه شرایط اقتصادی بد حاکم بر جامعه همه ی ما را نسبت به هم بدبین و مشکوک کرده است و همه ی ما آستانه ی صبرمان کم شده. لحظه ی لبریز شدنمان خیلی سریع اتفاق می افتد و صبر ، طاقت و تحمل مان نسبت به هم کوچک شده…
در نمایش “لیگ قهرمانان” از لحظات اولی که نمایشنامه را خواندم دلواپس لحظاتی بودم که باید سَر ِ بریده ی فرزندم را به دست میگرفتم و صحنه هایی که مربوط به تکه تکه کردن بدن فرزندی بودم که در نمایش داشتم. بعد از اینکه “ریحانه پارسا” به این نمایش دعوت شد و احساس مادرانه ای بین من و او شکل گرفت بیشتر هراس داشتم از لحظات بازی با سَرِ بریده ، در دست گرفتن و تکه تکه کردن بدن او در نمایش با اَره…
اما این شب ها در پشت صحنه میبینم که برای همه ی ما عادی شده است ، حتی برای من که دل نازکم ، گرفتن آن سر در دستانم کار ساده ای شده است. سر را در دست میگیرم و با آن شوخی میکنیم و نمایش به سادگی به پایان می رسد…
نگران شدم…
نگران اینکه خشونت مُسری است…
حواسمان باشد..
حواسمان به خودمان بیشتر از بقیه باشد ، ما خیلی زود به خشونت و دریدن عادت میکنیم.
این ماهیت دنیای امروز ماست…
مراقبت دل هایمان باشیم که صیقل بخورد و صاف بماند.
که خشونت جاری اطراف ، ما را تبدیل به همان خشونتگران نکند.
“دکتر شیری” عزیز در یکی از مباحث درسی ا ش صحبت بسیار زیبای دارد و آن این است که:(ما اغلب ظلم هایی که به خودمان شده است را روزگاری بر دیگری اعمال میکنیم و خودمان تبدیل به همان ظالمانی می شویم که از آن ها آسیب خوردیم.)
مراقب باشیم…
به خودم میگویم…
خودم مراقب باشم… همگی همه مراقب باشیم… تا در این خشونت جاری داستان نمایشنامه “کرگدن” برای ما اتفاق نیفتد و همگی تبدیل به کرگدن هایی صعب القلب نشویم…
دیدگاهتان را بنویسید