×
×

هلر که در تعطیلات به سر می‌برد، درگذشت

  • کد نوشته: 288341
  • 12 مرداد 1398
  • ۰
  • هلر که در تعطیلات به سر می‌برد، درگذشت

  • اگنس هلر، فیلسوف برجسته مجارستانی که بارها خود را در کشورش بیگانه یافت، ۱۹ جولای زمانی که برای تعطیلات در دریاچه بالاتون در غرب مجارستان به سر می‌برد درگذشت. او ۹۰ ساله بود.

    پسرش، گئورگ فِهِر گفت خانم هلر برای شنا، فعالیت موردعلاقه‌اش رفته بود که جسدش شناور روی دریاچه پیدا شد. او در استراحتگاه تابستانی آکادمی علوم مجارستان اقامت داشت. دلیل مرگ او هنوز مشخص نیست.

    اگنس هلر، نویسنده‌ای پرکار در عرصه‌های گوناگون و مسلط به چندین زبان، به بررسی مارکسیسم، اخلاق و مدرنیته و همچنین زندگی روزمره می‌پرداخت. زندگی پرماجرای او شامل از دست دادن پدر در هولوکاست، مورد بی‌مهری قرار گرفتن پس از قیام مجارستان در سال ۱۹۵۶ و از همه جدیدتر، انتقاد علنی از ویکتور اربان، نخست‌وزیر راست‌گرای مجارستان می‌شد.

    او در یکی از آخرین مقالات خود که بهار گذشته در مجله تحقیقات اجتماعی منتشر شد نوشت: «داستان همیشه داستان انتخاب است. در ستاره‌ها نوشته نشده بود که مجارستان در میان تمام کشورهای جماهیر شوروی سابق بدترین وضعیت را خواهد داشت یا اینکه در نابودی آزادی مطبوعات یا توازن قدرت در حکومت و سروکار داشتن با سیستمی که من آن را استبداد می‌نامم، رادیکال‌ترین خواهد شد. حکومت‌های استبدادی همیشه دچار فروپاشی می‌شوند. اما اینکه آیا مجارستانی‌ها با منطق خود و شفافیت کافی برای یک شروع جدید نجات پیدا خواهند کرد، چیزی است که باید منتظر ماند و دید.»

    جودیت فردلندر، رئیس سابق دانشگاه نیو اسکول علوم اجتماعی در نیویورک، که پروفسور هلر بیش از ۲۰ سال در آن تدریس می‌کرد، در ادای احترام به او خانم هلر را یکی از معتبرترین فلاسفه اروپا و مخالفین علنی هم در دوران کمونیست و هم در دوران اخیر می‌نامد.

    او نوشت: «دولت اربان اخیرا قانون جدیدی تصویب کرد که می‌خواست آکادمی را برچیند و اگنس همچنان در تلاش بود که با این تصمیم بجنگد. او پرانرژی و شدیدا درباره وضعیت بد مجارستان و دیگر کشورهای اروپایی نگران بود و قصد تسلیم شدن نداشت.»

    اگنس هلر ۱۲ ماه می سال ۱۹۲۹ در یک خانواده یهودی طبقه متوسط در بوداپست زاده شد. پدر او، پال هلر، وکیل و نویسنده بود که وقتی در سال ۱۹۴۴ به آشویتس فرستاده شد، به مردم کمک می‌کرد از آنجا فرار کنند. او همان‌جا از دنیا رفت. هلر به همراه مادرش در بوداپست در انتظار اعدام ماند. تجربه‌ای که به گفته خودش همیشه با او ماند.

    خانم هلر در یک سخنرانی در سال ۲۰۱۴ وقتی مدال والنبرگ را از دانشگاه میشیگان دریافت کرد؛ جایزه‌ای که برای زنده نگه داشتن یاد رائول والنبرگ، دیپلمات سوئدی که ده‌ها هزار مجارستانی را در طول جنگ جهانی دوم نجات داد راه‌اندازی شده، گفت: «شوک روحی قابل فراموشی نیست. حتا اگر بخواهی نمی‌توانی فراموشش کنی. هرچه بیشتر بخواهی فراموشش کنی، کمتر فراموش می‌کنی.»

    سایر اعضای خانواده او نیز در اردوگاه‌های کار اجباری درگذشتند و یکی از مباحث اخیر او در فلسفه شکل گرفت.

    او در «تاریخ کوتاهی از فلسفه من» که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد نوشت: «من به خودم قول دادم که راز کثیف قرن بیستم را حل کنم، راز بی‌جواب قتل‌های دست‌جمعی، چندین میلیون جسد باقیمانده از نسل‌کشی‌ها، هولوکاست و همه این‌ها در دوران انسان‌گرایی مدرن و روشن‌گری!»

    بخش عمده‌ای از نوشته‌های او به مباحث اخلاقی و تعمق درباره رابطه میان خود و نهادهای انسانی که انسان در آن زاده می‌شود می‌پردازد.

    اولین الهام‌بخش او گئورگ لوکاچ فیلسوف بود که هلر به‌طور تصادفی هنگام ثبت‌نام در دانشگاه بوداپست بعد از جنگ با او برخورد کرد. او در حال تحصیل برای دانشمندشدن بود اما یک دوست از او خواست او را در یک سخنرانی فلسفه همراهی کند.

    هلر در سال ۱۹۹۹ به مجله فلسفه رادیکال گفت: «آنجا نشسته بودم، به لوکاچ گوش می‌کردم و به سختی حتا یک جمله از حرف‌هایش را می‌فهمیدم. اما یک چیز را فهمیدم: که این مهم‌ترین چیزی بود که در زندگی‌ام شنیده بودم و باید آن را می‌فهمیدم.»

    او به حلقه فکری لوکاچ وارد شد و بعدها در دهه ۱۹۶۰ به عضو اصلی آنچه به عنوان مکتب بوداپست شناخته می‌شد تبدیل شد که پیوند مشترک آنها لوکاچ بود. آنها در ابتدا به کاربردهای مارکسیسم تمرکز داشتند، گرچه بعدها خود را از آن دور کردند.

    خانم هلر همچنین با پیوستن به حزب کمونیست در سال ۱۹۴۷ از لحاظ سیاسی فعال شد. این آغاز رابطه متلاطم او با مقامات بود. پس از قیام مجارستان در سال ۱۹۵۶ او جایگاه خود به عنوان استاد فلسفه در دانشگاه بوداپست را از دست داد. هلر خود را طردشده دید. افرادی که او دوست خود به حساب می‌آورد، در خیابان با دیدن او راهشان را کج می‌کردند.

    هلر در دهه ۱۹۶۰ چندین کتاب تاثیرگذار نوشت؛ ازجمله «مرد رنسانس» و «زندگی روزمره». ازجمله علاقه‌مندی‌های او بررسی تمایز میان آزادی، که او به عنوان درگیری سیستم‌های اجتماعی و سیاسی می‌دید و رهایی که او آن را تحولی شخصی‌تر تعریف می‌کرد بود.

    او در توضیح طرز فکر خود در دهه ۱۹۶۰ به مجله فلسفه رادیکال گفت: «ما به یک انقلاب سیاسی نیاز نداریم. آنچه ما نیاز داریم انقلاب زندگی روزمره است. زندگی باید فراتر رود. لازم نیست قدرت را به دست بگیریم یا انقلاب کارگری داشته باشیم. باید زندگی‌مان را تغییر دهیم.»

    روابط او با مقامات رسمی در مجارستان همچنان تیره و تار بود. در سال ۱۹۷۷ هلر به استرالیا مهاجرت کرد تا در دانشگاه لاتروب ملبورن تدریس کند. در سال ۱۹۸۶ او به نیو اسکول پیوست.

    جان گراملی در زندگی‌نامه «اگنس هلر: یک اخلاق‌گرا در گرداب تاریخ» درباره این دوره از زندگی او نوشت: «هلر سرانجام با بازسازی زندگی و حرفه خود در یک کشور دیگر و با زبانی دیگر مواجه شد. این مانعی است که بسیاری از روشنفکران را نابود کرده است. با این وجود، مهاجرت هلر به استرالیا در سال ۱۹۷۷ با انفجار عظیمی از بهره‌وری نظری همراه شد. نوشتن به یک زبان دیگر و تثبیت دوباره اعتبارش در محیطی جدید تنها چالشی بود که او به آن نیاز داشت.»

    هلر پس از ترک مجارستان حداقل ۲۰ کتاب منتشر کرد؛ ازجمله «تئوری تاریخ» در سال ۱۹۸۲ و «مدرنیته می‌تواند نجات یابد؟» در سال ۱۹۹۰. او در سال ۲۰۰۹ از نیو اسکول بازنشسته شد و در زمان مرگ عمدتا در بوداپست زندگی می‌کرد.

    در سال‌های اخیر هلر به سخنرانی و تدریس در سرتاسر جهان پرداخت و اغلب در مخالفت با وضعیت سیاسی مجارستان صحبت می‌کرد.

     

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *