×
×

اگر استاد سمندریان امروز زنده بود، رنج می‌کشید

  • کد نوشته: 279937
  • 23 تیر 1398
  • ۰
  • اگر استاد سمندریان امروز زنده بود، رنج می‌کشید

    اگر استاد سمندریان امروز زنده بود، رنج می‌کشید
  • یکی از شاخصه‌های اصلی که استاد داشتند، این بود که همیشه به من می‌گفتند: «نه گفتن را یاد بگیر، این که راحت بتوانی بگویی نه.» این برای من خیلی معنی داشت؛ نه به هر آنچه که بد است، نه به کار ضعیف؛ نه به بی‌سوادی، نه به بی‌فرهنگی، نه به بی‌خلاقیتی، بنابراین سعی کردم همیشه این ویژگی را داشته باشم.

    در حوزه آموزش هم، روش تدریس استاد سمندریان یک روش خاص و تکمیلی بود، ایشان همیشه پراز هیجان، پر از خلاقیت، پر از شور و سرشار از تپش بی نظیری بود که کم‌تر پیش آمده در تمام سال‌های عمرم در کسوت دانشجو شاهد چنین موضوعی باشم.

    کار کردن با استاد هم یک بحث درخشان بی‌مانندی بود که برای من بسیار ارزشمند بود. من از حمید سمندریان یاد گرفتم که باید دانشجو را تکریم کنی و البته که او واقعا اینگونه بود؛ دانشجوها برای او یکی از جدی‌ترین و مهم‌ترین ارکان زندگی بودند. ما در تاریخ کشورمان اشخاص زیادی را داریم که در تئاتر کشورمان تاثیر گذار بودند و هستند اما کسانی مانند حمید سمندریان در تاریخ تئاتر ایران بسیار کم‌یاب هستند. کسی که همه از تجربه‌های او استفاده کردند، از کسانی مانند زنده یاد استاد عزت‌الله انتظامی که از محضر استاد سمندریان بهره بردند تا بنده و خیلی از بزرگان بازیگری این کشور.

    حمید سمندریان فرزند زمانه‌اش بود

     استاد از معدود کسانی بود که فرزند زمانه خودش بود و به شدت درک و تحلیل درستی از زمانه و شرایط فعلی خودش داشت و بازهم همین موضوع ایشان را نسبت به خیلی از افراد دیگر ممتاز می‌کرد. دغدغه نگاه نو و حمایت از نگاه نو یکی از دغدغه‌های همیشگی استاد بود. می‌گویند که تئاتر زبان اعتراض است و واقعا استاد در تمام فعالیت‌های‌شان طی این سال‌ها به نوعی این زبان اعتراض در آثارشان تجلی یافته بود، این روزها بیش‌تر از هرزمانی دل من برای استادم تنگ شده و بیش‌تر از هرزمانی با خودم فکر می‌کنم کاش امروز و در شرایط کنونی تئاتر ایران، حمید سمندریان بود، بدون شک حضور استادانه او می‌توانست در خیلی از بزنگاه‌ها و معضلات تئاتر ایران به کار بیاید و به ما کمک کند. ما در تئاتر آدمی با توانایی‌ها و اثر گذاری‌های وسیعی مانند حمید سمندریان کمتر پیدا می‌کنیم و همین ویژگی او را ممتاز می‌کند که باعث شده طیف‌های گسترده او را دوست داشته باشند و تکنیک‌ها و متدهای او را بپسندند.

    سمندریان همیشه دغدغه اندیشه داشت

    همواره استاد دغدغه اندیشه داشت و از کمبود یا فقدان اندیشه رنج می‌برد او دقیقا آثاری را دوست داشت و دنبال می‌کرد که یک دغدغه‌ای در آن اثر دنبال می‌شد، چه در تئاتر «ملاقات بانوی سالخورده»، که دست می‌گذارد روی بسیاری از نقاط ضعف جامعه؛ چه در نمایش «گالیله» که متاسفانه به سرانجام نرسید و استاد نتوانست آن کار را به سرانجام برساند. تقریبا در تمام آثاری که استاد کار کرده‌اند، همواره دغدغه اندیشه وجود داشته است و من فکر می‌کنم اگر استاد این روزها بودند، خیلی عذاب می‌کشیدند.

    ایشان از سطحی‌نگری وسطحی عمل کردن متنفر و بیزار بود و واقعیت این است که متاسفانه جامعه ما در حال حرکت رو به این سمت است و این خیلی نگران کننده است. من خاطرم هست در همان موقع هم بودند کسانی که برای پر کردن گیشه خود، آثار خاصی را ارائه می‌دادند، اما حمید سمندریان همچنان ایستاده بود و هیچ‌گاه به این سمت حرکت نکرد چون دوست داشت دغدغه‌اش، دغدغه تئاتری درستی باشد.

    بزرگ‌ترین آرزو

    من زمانی که در تهران نبودم و دوره تحصیل در راهنمایی را سپری می‌کردم، دو آرزوی دست نیافتنی داشتم، یکی دیدن حمید سمندریان بود و دیگری اینکه ساختمان اصلی تئاتر شهر را از نزدیک ببینم و همیشه می‌گفتم می‌شود که من فقط حمید سمندریان را از نزدیک ببینم؟ بعدها اما توفیق داشتم که کنار ایشان باشم و شاگردی کنم. تمام خاطراتی که از استاد داشتم زیبا بوده و من وقتی کنار استاد بودم یک وجد بی‌مانندی را داشتم. این وجد تا پایان روزهای زندگی ایشان ادامه داشت و هرگاه که می‌دیدمشان انگار همان بار اول بود، ایشان همیشه به من می‌گفتند باید از من جلو بزنی، کمتر پیش می‌آید که استادی پیدا شود که دغدغه‌اش این باشد که شاگردش از او جلو بزند.

    کمیت زیاد شده اما کمیت نه!

    امروز که هفت سال از درگذشت سمندریان می‌گذرد، از لحاظ کمیت تئاتر ما بسیار رشد کرده است و من مطمئنم اگر استادم بود از این بابت خوشحال می‌شد؛ اینکه هر شب ۱۲۰ تئاتر در سطح تهران فقط روی صحنه می‌رود، اگر استاد این موضوع را می‌شنید بسیار خوشحال می شد اما از نظر کیفیتی بخواهیم نگاه کنیم؛ از این موج سطحی‌نگری که در تئاتر ما به راه افتاده، مطمئنم رنج می‌کشید و حتما نسبت به این موضوع معترض می‌شد.

    حمید سمندریان زنده است

    من کماکان معتقدم حمید سمندریان نمرده، حمید سمندریان زنده است و بارها هم گفته‌ام حمید سمندریان یک موسسه یا یک آموزشگاه نیست، حمید سمندریان یک اندیشه است، یک نگاه جاری است در قلب تمام کسانی که شاگردش بودند، چه به‌طور مستقیم، چه غیر مستقیم. بنابراین من باورم این است که او آنقدر بزرگ بوده و آنقدر بزرگ عمل کرده که اکنون تبدیل به یکی از بزرگترین هنرمندان ما شده است و هر هنرمندی وجوهی از حمید سمندریان را در خودش دارد و یا تلاش می‌کند که داشته باشد همین باعث می شود که من  فکر کنم از این بزرگ‌تر و مبارک‌تر برای یک انسان وجود ندارد. بنابراین حمید سمندریان زنده است و مطمئنم جاویدان خواهد ماند تا زمانی که بشر هست، انسان هست، دردهایش هست و تئاتر هست، حمید سمندریان هم هست.

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *