موسیقی ایرانیان – مهدی قدیمی: تاکنون شاهد اجراها و تجربههای مختلفی از تلفیق شعر نو با موسیقی ایرانی بودهایم. چه بخواهیم چه نخواهیم شعر نو پا به عرصهٔ ادبیات این سرزمین نهاده و بخشی از فرهنگ ما را تشکیل داده است. اما در این میان، موسیقی ایرانی پا به پای شعر نو پیش نیامدست و هنوز در مرحلهٔ آزمون و خطا به سر میبرد.
بسیاری با آن سر سازگاری دارند و بسیاری نیز آن را بر نمیتابند، شاید تاکنون کمتر کسی از آرا و اندیشههای نیما، پدر شعر نو در باب موسیقی ایرانی آگاه باشد. همین موضوع بهانه ای شد تا گفتوگوی کوتاهی با شراگیم یوشیج، فرزندِ پدرِ شعر نو درباره نیما و موسیقی داشته باشیم. برای خودم جالب بود وقتی شنیدم او دوست نداشت اشعارش را با موسیقی (تصنیف) و آواز همراه کنند.
- تا آنجا که اطلاع دارم استاد نیما یوشیج در ابتدا نوشتههایشان را برای چاپ در اختیار مجله موسیقی قرار میدادند. آیا این نوشتهها در باب موسیقی بوده است یا خیر؟
بله، درست است اما مقالات و مطالبی که در مجله موسیقی چاپ میشده ارتباطی به موسیقی نداشت.
- میانه ایشان با موسیقی چطور بود و آیا با موسیقی دانان هم عصر خود در ارتباط بودند؟
از بعضی موسیقیها لذت میبرد ولی با کسی در ارتباط نبود. در کتاب یادداشتهای روزانه که من چاپ و منتشر کردهام نکاتی درباره موسیقی نوشته است. به یاد دارم یک کار از مرتضی حنانه را دوست میداشت و یا کوه سنگی موسوروفسکی را گوش میکرد اما علاقهای که هر روز با ضبط صوت و غیره موسیقی گوش کند خیر. فقط یک کار از حنانه را دوست داشت که اکنون نامش را بخاطر ندارم، شاید در یادداشتهای روزانه باشد.
- آیا در زمان حیات ایشان روی شعر نو آهنگسازی شده بود؟ نظر ایشان در این زمینه چه بود؟
من بخاطر ندارم ولی نیمای بزرگ میگفت اشعار مرا نمیتوان با موسیقی بصورت تصنیف خواند و باید به صورت دکلاماسیون خوانده شود. البته اخیرا کسانی کارهائی کردهاند که از میان همه من کار آقای نوری و و گروه کامکارها را میپسندم.
- اشاره کردید که پدر بزرگوارتان عقیده داشتند که نمیتوان از شعر نو در آواز ایرانی استفاده کرد و باید به صورت دکلاماسیون پیش رفت. گویی بزرگان آواز هم به این نتیجه رسیدهاند. به نظر شما دلیل آن چیست؟ آیا اساساً بیهیچ تردیدی آواز ایرانی و شعر نو با هم بیگانهاند؟
اگر شما بخواهید به کسی بگوئید دوستت دارم آیا با آواز میگوئید؟! هر هنری جایگاه والای خودش را در عرصهٔ هنر دارد و هر هنری منوط بر ارائه آن برای نمایان ساختن احساسات درونی ملزم ست.
- برای تلفیق شعر با موسیقی همواره دو دیدگاه مطرح بوده است. یکی اینکه موسیقی باید در پی یافتن معنا و ریتم نهفته در شعر باشد یعنی به اصطلاح موسیقی در خدمت شعر باشد و دیگری دیدگاه متأخری که میگوید شعر صرفاً یک ابزار آوایی و شنیداری است که باید با موسیقی همراه گردد. نظر شما چیست؟
شاید موسیقی همراه با دکلاماسیون بتواند حال و هوای بهتری را در هضم مطلب ایجاد کند نه اینکه شعر تابع موسیقی باشد و اصالت خود شعر نادیده گرفته شود، آنچه مسلم ست موسیقی میتواند آرام بخش روح و احساسات باشد نه بندهٔ آن. هر شاعری میتواند بنا بر سلیقه خودش موسیقی را هم دوست بدارد.
- شعر نیما به جهت وزن و ریتم خوشایندی که با خود به همراه دارد در همراه شدن با موسیقی به نسبت اشعار دیگران از جمله سپهری و شاملو نمود بیشتری دارد. نظر شما در این باره چیست؟
کلام نیمای بزرگ را با ضرب و رقص و قر کمر نمیشود خواند چون همه حکایت از درد دارد! مثل اینکه شما بخواهید با رقص و آواز به کسی دلداری بدهید. هیچ یک از معاصرین و پیروان نیما زبان نیمای بزرگ را نمیشناسند و به وزن شعر نیمائی دست نیافتند.
- در گذشته شاهد اجراهای مختلفی روی شعر نو بودهایم و این روزها نیز بسیاری از موسیقی دانان در سبکهای مختلف روی آن میکنند. نظر شما راجع به این اجراها چیست؟ از داروگ آقای محمدرضا لطفی گرفته تا آی آدمهای سهیل نفیسی و دیگران.
دوست عزیز به نظر من اگر هنرمندی در شأن هنری خودش کاری را ساخته یا خوانده این فقط ابراز ارادت نسبت به نیمای بزرگ بوده است. به عنوان مثال من کارهای گروه کامکار را در برداشت شعر نیمای بزرگ میپسندم ولی جائی که شجریان بخواهد آواز خودش را نمایان بدارد نه نمیپسندم! این البته نظر من ست نه تلفیق بین شعر و موسیقی. به گویشهای من توجه کنید میبینید که موسیقی که من انتخاب کردم احساس شما را در درک آسمان آسانتر میکند.
- از آنجا که شما از دوستان نزدیک زنده یاد احمد شاملو بودهاید، نظر شما راجع به آرا و عقاید او در باب موسیقی چیست و آیا شباهتی بین دیدگاه او و دیدگاه نیما میبینید؟
هرکس دیدگاه خودش را دارد. مگر همه شاعران با هم یکسانند؟ شاملو خیلی از اشعار نیما را در اشعار خودش جا داده و اخوان هم. اما هیچکدام نیمای بزرگ نشدند چون نیمای بزرگ یکتا بود.
دیدگاهتان را بنویسید