سیدابوالحسن مختاباد: در یک هفته اخیر دو کنسرت موسیقی در تبریز و مشهد به دلایلی لغو شد که شاید اگر اندکی درایت و دوراندیشی در مسئولان وجود داشت این دو کنسرت برگزار و تماشاگران و شهروندان از دو اجرای خوب موسیقی بهرمند میشدند.
اول: نخست کنسرت دو نوازی بهداد بابایی، نوازنده صاحب سبک سه تار و ردیف دان که قرار بود در سالن پتروشیمی شهر تبریز برگزار شود.
لغو کنسرت بهداد بابایی به دلیل نزدیکی به ماه محرم
آن گونه که آقای بابایی در چگونگی لغو این برنامه سخن گفت نشان می دهد یک ذهنیت نه چندان منطبق با قانون و عرف و حتی رویه سال های گذشته وزارت ارشاد تبریز، اسباب لغو این کنسرت را فراهم کرده است. بنا به گفته آقای بابایی یکی از دست اندرکاران ارشاد تبریز به آنها گفته است به دلیل نزدیکی به ماه محرم امکان برگزاری این کنسرت در این شهر وجود ندارد.
تا به این لحظه که یادداشت را می نویسم دست اندرکاران ارشاد تبریز پاسخی به این اظهارات ندادند و حتی در سایتشان هیچ اثر و خبری از واکنش به این اظهارات نیست. پس می توانیم سخنان اقای بابای را حمل بر صحت کنیم . ضمن آنکه بر خلاف کنسرت گروه آهنگ اشتیاق که از دید دست اندرکاران دفتر موسیقی ارشاد مجوز اجرا از مرکز را نداشتند، کنسرت اقای بابایی هم مجوز مرکز را داشت و هم درخواست کننده این مجوز ارشاد تبریز بوده است.یعنی تهیه کننده یا مدیر این کنسرت ابتدا تقاضای برگزاری کنسرت را به اداره کل ارشاد می دهد و بعد از جلب موافقت آنها، اقدام به ارسال نامه و اخذ مجوز از دفتر موسیقی ارشاد میکند.
نکته مهم و تامل برانگیز و تاسف زا ، بدعتی است که این دست اندرکار اداره کل ارشاد تبریز گذاشته است. ماجرای ایشان همان مصداق ضرب المثل معروف «برو کلاه بیار که طرف می رود سر می آورد» را به ذهن متبادر می کند. تمامی مسئولان کشور در تمامی این ۳۳ سال درست تا روز قبل از ایام محرم اجازه دادند کنسرت های موسیقی برگزار شود ، حتی در همین روزهایی که رگ غیرت این دست اندرکار محترم جنبید هم چندین کنسرت در تهران و شهرستان در حال برگزاری بود که اتفاقا آقای بابایی هم به آنها اشاره کرد. علاوه بر اینها آنهایی که ساز آقای بابایی را شنیده اند می دانند که سه تارنوازی او علاوه بر تکنیک و توانایی های فردی فوق العاده ،به قدری با روح موسیقی هویتمند ایرانی عجین شده است که در هر دوره و زمانه ای و روزی می توان شنید و لذت برد. موسیقی به دور از هر گونه ناخالصی و ترکیبات نامانوس. شاید اگر این مدیر محترم موسیقی را می شنید و حتی اقای بابایی آلبوم جوی نقره مهتاب را برایشان می فرستاد و گوش می کردند ، قطعا از چنین تصمیمی شرمسار و سرافکنده می شدند.
دوم: ماجرای لغو کنسرت گروه آهنگ اشتیاق اما جالب تر از کنسرت بهداد بابایی است. در اینجا و در دو واکنش دفتر موسیقی ارشاد و مدیرکل ارشاد خراسان رضوی چند نکته نهفته است که می تواند هم برخی سوء تفاهمات را دامن بزند و هم آنکه رویه های تازه ای را برای اجرای کنسرت ها باب کند که تقریبا همان اصل کم کردن تصدی گری دولتی است.
دفتر امور موسیقی که در چند ماه گذشته از تفویض اختیار به ادارات کل ارشاد استان می گفت : اکنون دوباره مدعی است که مسئول دادن مجوز در اجرای شهرستان ها هم اوست و این گونه دخالتها و سخنگفتنها، با رفتار چند ماه قبل این دفتر همخوانی ندارد. آقای میرزمانی به عنوان رئیس دفتر موسیقی ارشاد باید به این ابهام پاسخ دهد که آیا هر اجرایی که حتی در دارقوزآباد به صحنه می رود ، باید مجوزش را از دفتر موسیقی تهران اخذ کند؟
نکته دوم سخنان مدیر کل ارشاد استان خراسان رضوی است که در سخنانش تلویجا ماجرای برنامه های دانشگاه را جدای از ماجرای مجوز به سالن های عمومی ارزیابی کرده است. انتشار برگههایی از سوی آقای قمصری که نشان میدهد دانشگاه راسا با این کنسرت موافقت کرده است هم تاییدی است بر این نکته که کنسرتهای دانشگاه نیازی به مجوز وزارت ارشاد ندارد.
به گمان نگارنده سخن مدیر کل ارشاد خراسان رضوی معقول تر از گفته ها و اظهارات روابط عمومی دفتر موسیقی است. چرا که آقای مدیرکل بر یک عرف موجود در زمینه اجرای موسیقی در دانشگاه ها انگشت تایید نهاده و عمل کرده است. به این معنا که او به این درجه از درک و دریافت رسیده که جایی مانند دانشگاه را که تعریف شده و دارای مدیران و استادان مبرزی هم هست، به خودشان واگذار کند و درگیر ماجرای دریافت مجوز از ارشاد نکند. این کاری است که باید مدیران و برگزار کنندگان کنسرت در دانشگاه ها به آن عطف عنایت کنند و شعله آن را فروزان نگه دارند. این اصل و رعایت آن همان کم کردن تصدی گری و برداشتن بار از روی دوش دولت است که متاسفانه در چند سال اخیر به فراموشی سپرده و در مقابل مرکز گرایی بیشتر و بیشتر شده است. چه معنا دارد که دانشگاها ها با آن هم نیرو مدیر فرهنگی برای دریافت اجرای مجوز کنسرت یک گروه شناخته شده، سرگردان پله های دفتر موسیقی تهران و یا ادارات کل ارشاد شوند؟
سوم: نکته نهایی این نوشته اشاره به آسیبی است که هم از منظر اقتصاد موسیقی و هم از منظر مخاطب رخ می دهد. سرمایه گذاری در این وضعیت رکودآمیز اقتصاد موسیقی و البته بقیه اقتصاد، دست به نوعی کار افرینی می زند،اما در میانه راه و به دلیل برخی تصمیمات غلط و یا سلیقه ای مدیران، دستش در پوست گردو می ماند و نمی داند چه کند. برای نمونه در همان کنسرت بهداد بابایی مدیر کار پوستری منتشر کرد و بخشی از هزینه سالن را به صورت پیش پرداخت ارائه داد و یا گروه آهنگ اشتیاق دو روز از وقت نزدیک به ۱۵ عضو گروه را برای این کار اختصاص داد و نهایتا ماجرا در آخرین لحظات که بلیت گروه هم خریداری شده بود، لغو شد. به نظر شما در چنین وضعیتی هیچ سرمایه گذاری وارد این حوزه خواهد شد؟
دیدگاهتان را بنویسید