محمود دولتآبادی یکشنبه ۸ اردیبهشتماه در تالار خوارزمی دانشگاه شیراز با مردم دیدار کرد، برایشان داستان خواند و از خود و کتابهایش، وطنش و مردم گفت.
نویسنده «کلیدر» در این نشست درباره کتاب «کلنل» که سالهاست پشت سد مجوز مانده و منتشر نشده گفت: میخواستند با پخش کردن نسخه جعلی، «کلنل» را ویران کنند و بعد مرا ویران کنند؛ اما من از «کلنل» چیزی را قیچی نکردم و یک بار هم در حضور وزیر ارشاد گفتم این کتاب قالیچهای ابریشمی است که پشت و رویش یکی است؛ حتی یک کلمه از آن را نمی توانم بزنم، شما اگر میتوانید بزنید؛ اما نمیشود.
او در ادامه گفت: آنچه از «کلنل» در نزد من است، نه زیاد است و نه کم؛ اما آنچه منتشر شده کاملاً قلابی است. کلنل را موقتاً خراب کردند؛ اما اصلش پیش من است.
نویسنده رمان «جای خالی سلوچ» در ادامه درباره سبک کار نویسندگیاش گفت: هر نویسنده یک جوری کار میکند، نویسندگانی در دنیا بودهاند که علاقه داشتم سرنوشت و روش کارشان را بخوانم، برخی هشت صبح مینویسند، برخی ظهر، برخی پیش از طلوع و برخی شب؛ اما من اینطور نیستم. گاه گاه چیزی در ذهنم اتفاق میافتد و آن را مینویسم، این اتفاق ممکن است چند ماه زمان ببرد و گاه ممکن است تا ده، دوازده سال به طول بینجامد.
او همچنین نویسندگی را به قماری تشبیه کرد که بردی در آن نیست و گفت: در این قمار وقتی ببری تازه باختهای و میبینی تمام زندگیات را گذاشتهای. من از این رو است که نسبت به فرزندانم احساس شرم دارم؛ چون هنر همه چیز آدم را میطلبد.
دولتآبادی در ادامه گفت: برخی موانع بیرونی در نوشتن هست که میخواهد شخص را منحرف کند، بهخصوص در دوران جوانی. جوان دوست دارد بنویسد تا عدهای از او تعریف کنند که البته همیشه دوستانی هستند که آدم را تشویق کنند؛ اما وقتی با جامعه مواجه میشود میشنود که مردم میگویند اگر این اثر چاپ نمیشد، چه میشد؟! به همین دلیل است که باید پایهای برای خودت پیدا کنی، برای زندگی و کار خودت و تا بتوانی به نوشتن ادامه دهی.
این نویسنده پیشکسوت سپس گفت: زمانی به من گفتند داری خلاف جریان شنا میکنی، گفتم راه من همین است. مرا دهاتی خطاب کردند؛ اما من نگذاشتم هیچ یک از این زخم ها به قانقاریا بدل شود همه را با کار و دقت و ورز دادن ذهن و زحمت کشیدن درمان کردم.
او در ادامه گفت: کسانی که باید آثار من را میدیدند، کم دیدند؛ اما مردم دیدند و درک کردند و حالا یک خویشاوندی بین ما وجود دارد.
دولتآبادی همچنین با اشاره به این نکته که من برای خودم از ابتدا پایهای قائل شدم و آن پایه مسأله من ومملکتم بوده است، گفت: برای مملکت، خودم را همیشه ذره ای دیدم در مقابل توفانی که در کشور حرکت میکرد و در زمانی بهخصوص تشخیص دادم ما باید با دنیا وارد یک رابطه معقول شویم، بعد از جنگ هر چه نوشتهام در این جهت بوده که بگویم ما نمیتوانیم مردم توی قوطی باشیم، امروز بشر با بشر در تماس است.
محمود دولتآبادی که آخرین کتابش «بیرونِ در» در نمایشگاه کتاب امسال عرضه شده است در پایان گفت: به یاد نمی آوردم از کودکی و نوجوانی تا امروز از امیری یا وزیری چیزی خواسته باشم. به گمانم اگر بخواهم فکر کنم دیگری درباره من چگونه فکر میکند، همیشه باید فکر کنم که دیگری درباره من چه فکر میکند، از چنین آدمی نویسنده به وجود نمیآید.
دیدگاهتان را بنویسید