گیوم موسو، امروزه یکی از مهمترین نویسندگان فرانسوی است که آثارش همواره با استقبال خوبی در جامعه فرانسوی و بینالمللی روبهرو بوده و چندین سال است هر رمانی که از او منتشر میشود در صدر آثار پرفروش فرانسه قرار میگیرد. هفته گذشته شانزدهمین رمان او با عنوان «زندگی رازآمیز نویسندگان» از سوی انتشارات کالمنلوی در پاریس منتشر شد و به همین مناسبت روزنامه فرانسوی لوپاریزین گفتوگویی مختصری را با او ترتیب داه که نویسنده فرانسوی در این مصاحبه درباره موضوعات مختلف صحبت کرده است.
شانزدهمین رمان شما هفته گذشته منتشر شد. نوشتنش آسان بود؟
اینطور نیست که یک نویسنده ۱۰ رمان نوشته باشد و یازدهمین رمانش را آسان و بیدردسر بنویسد. نوشتن رمان مانند دستور پخت تارت سیب نیست که هر بار در پخت آن ورزیدهتر شوی. داشتن تجربه حیاتی و مهم است اما تجربهای برای پیدا کردن ایدهها و جرقه نوشتن وجود ندارد. برای اینکه رمانی به موفقیت برسد باید در لحظه درست زندگی نوشته شود تا نویسنده بتواند آن را درست و به منصفانهترین شیوه ممکن روایت کند و درباره من تنها وسواس و دلمشغولیام نوشتن رمانی بوده که دوست داشتهام به عنوان خواننده آن را بخوانم.
در رمان جدیدتان قهرمان داستان جایی میگوید که رمان عاطفه و احساس است و نه اندیشه و نیروی عقلانی. آیا میتوان این سخن را پاسخی برای آنان که ادبیات عامیانه را به سخره میگیرند در نظر گرفت؟
جاروجنجالهایی که درباره ویژگیهای یک نویسنده واقعی وجود دارد چندان برای من جالب و خوشایند نیستند. من رمانهای عامهپسند مینویسم و به آن افتخار میکنم. در سن ۱۵ سالگی که لذت نوشتن را کشف کردم یاد هم گرفتم که خودم را از زحمت و بار نگاه دیگران آزاد و رها کنم. مادرم همیشه به من میگفت که فرهنگ سلاحی برای موفقیت بوده اما باید پیش از احساس لذت و سرور باقی بماند. همانطور که قهرمان این رمان میگوید که رمان عاطفه و احساس است و این همان ادبیاتی است که من دوست دارم و برای پاسخ به سوال شما رمان «زندگی رازآمیز نویسندگان» به هیچ روی نمیتواند مانیفستی برای نویسندگان عامیانهنویس باشد و قبل از همه چیز یک تریلر روانشناسانه و صمیمانه است.
آیا تابه حال تنهایی یک نویسنده را تجربه کردهاید؟
بله تنهایی چیزی است که مستقیما به آفرینش مرتبط و متکی است که گاهی خیلی دشوار میشود. اما باید مراقب بود که این تنهایی باعث نشود از دیگران و زندگی واقعی دور بمانیم.من خودم را ملزم میکنم که طبق برنامه مشخص بنویسم و هرگز هم در خانه نمینویسم. خانه جایی است که باید به امور زندگی خانوادگی پرداخت. در دفتر کارم مینویسم و همیشه جاهایی برای صرفا نوشتن در نظر میگیرم.
اولین خواننده آثار شما چه کسی است؟
همسر و ناشرم. آنها فصلهای کتاب را به تدریج میخوانند و نظراتشان اغلب همسو است.
دیدار با خوانندگان آثارتان برای شما مهم است؟
به نظرم مهم و ضروری است. زیرا آنجا روابط حقیقی شکل میگیرد. از من (نویسنده) حرف نمیزنیم؛ بلکه از شخصیتها، داستانها و ادبیات حرف میزنیم و این جذاب و هیجانانگیز است. برخی اظهار تاسف میکنند به عنوان مثال که من در رمانهای اخیرم کمتر به امور خارقالعاده پرداختهام.
تلویزیون فرانسه در حال اقتباس تلویزیونی از رمان «دختر جوان وشب» است که در سال ۲۰۱۸ منتشر کردید. الان پروژه در چه مرحلهای است؟
در مرحله نوشتن است و من مشارکتی در نوشتن سناریو ندارم اما حق نظر دادن دارم و باید به جایی برسیم که به عنوان بیننده از تماشای آن احساس لذت کنیم.
و در سینما؟
حقوق رمان «پارک مرکزی» توسط فیلم مارس خریداری شده؛ اما زمان میبرد و این طبیعی است زیرا فیلم قرار است به زبان انگلیسی و در امریکا ساخته شود.
بعد از فرانسه کدا م کشورها محبوب شما کدامها هستند؟
دو کشور خیلی متفاوت. آلمان و کره جنوبی
به کدام نویسندههای همعصرتان بیشتر از همه نزدیک هستید؟
به ماکسیم چتام خیلی نزدیک هستم و به همان اندازه ژان کریستوف گرانژه، ژوئل دیکر، میشل بوسی و فرانک تیلیه از دوستان خوب و صمیمی من هستند.
دیدگاهتان را بنویسید