حسن فتحی در این مستند گفت: من در چهار راه گلچین نظام آباد به دنیا آمدم و دوران کودکی را آنجا گذراندم و دوره نوجوانی به سمت خیابان پیروزی و نبرد کشیده شد. کار نمایش را از ۲۰ سالگی و زمانی که دانشجوی دانشگاه ملی بودم، آغاز کردم و آن زمان استاد فردوس کاویانی سمت استادی بر من و تعدادی دیگر داشتند و نتیجه آن کلاسها برای من خیلی پر برکت بود.
وی ادامه داد: فعالیت در حوزه تئاتر ادامه پیدا کرد و «مضحکه پهلوان پری» را نوشتم. یکسال بعد یک نمایش هندی روی صحنه بردم و چندسال بعد «در خیابانهای سرد شهر» را ساختم. آن زمان در تئاتر وضعیت سختی داشتم چون هم مقاله و مطلب درباره اوضاع تئاتر آن زمان مینوشتم و از طرفی میخواستم در فضای موجود فعالیت تئاتری داشته باشم. این اوضاع گرگ و میشی که داشتم مصادف شد با دعوت دکتر حسین سلیمی که آن موقع مدیر گروه ادب شبکه دو بود به تلویزیون رفتم.
فتحی اظهار کرد: ایشان علاقهمند به احیاء تله تئاتر در شبکه دو بود و در نتیجه این امکان فراهم شد که من هم تله تئاترهایی را بسازم. این سیر و سفر من در حوزه تله تئاترها همچنان ادامه پیدا کرد و کار جدیدی که اتفاق افتاد این بود که من رفته رفته از استودیو خارج شدم و به فضای باز آمدم و تله تئاترهایی در این شرایط ساختم. این سیر ادامه داشت تا رمضان سال ۷۲ که آقای عفیفه با فیلمنامه ۳۰ قسمتی به نام همسایهها به سراغم آمد و سریال ماه رمضان پخش شد که با استقبال بی نظیری روبرو شد و تا اندازهای بود که ساخت آثار ویژه ماه رمضان به صورت یک امر همیشگی ادامه پیدا کرد.
وی درباره تولید سریال «پهلوانان نمی میرند» نیز توضیح داد: سریال پهلوانان نمیمیرند کار آسانی نبود و سکانسهایی را در تهران و سکانسهایی را در نائین داشتیم؛ ضمن اینکه یک مجموعه گرانقدر سینما و تلویزیون در آن ایفای نقش میکردند.
فتحی در ادامه مستند «عاشق پیشه» به بیان خاطراتی از زمان ساخت سریال «پهلوانان نمی میرند» پرداخت و گفت: بسیاری از پهلوانان وسط سرشان را میزدند چون روایاتی هست که حضرت علی(ع) جلوی سرشان ریخته بوده است و پهلوانان و علاقهمندان به شیوه ایشان نیز وسط سرشان را میزدند. به همین شیوه همه بازیگران وسط سرشان را تراشیده بودند اما آقای عنایت بخشی که نقش خاکستری جذابی هم داشت، این موضوع را نپذیرفت که در نهایت استاد عبدالله اسکندری کم کم و یواش و یواش کار خودش را کرد و با ترفند ایشان گریم انجام شد.
در زمان پخش همه با هم قول حرفهای دادیم که به کسی نگوییم قاتل پهلوان خلیل کیست و پایان سریال را لو ندهیم. همان زمان مادرم با من تماس گرفت که بداند قاتل کیست ولی هرچه اصرار کرد، نگفتم و آخر هم به حالت قهر تلفن را قطع کرد.
در بخشی از مستند «عاشق پیشه» فتحی درباره سریال رمضانی «میوه ممنوعه» نیز تصریح کرد: در سال ۸۶ به سراغ میوه ممنوعه رفتم و همکاری خیلی خوبی با یک تیم خبره داشتم که علاقهمند به کار بودند. کار بسیار فشرده بود و زمانی که پخش میشد ما سکانسهای روزهای بعدی را میگرفتیم و شاید روزی ۱۶ ساعت کار میکردیم. آقای نصریان قبل از میوه ممنوعه چند سریال کار کرده بودند که خیلی موفق نبودند و من در بحث مقابل ایشان میگفتم که باید حساب یک بازیگر موفق را از کار ناموفق جدا کرد. زمان انتخاب بازیگران من روی آقای نصیریان و امیر جعفری خیلی پافشاری داشتم که همه شاهد بودند آنها در این کار چه کردند. مخصوصا که امیر جعفری پیش از این مدام در کارهای طنز کار کرده بود و این دلهره وجود داشت که آیا او میتواند از پس یک ملودرام بربیاید یا نه.
فتحی در این مستند به فیلم سینمایی «پستچی ۳ بار در نمی زند» نیز اشاره کرد و در این باره گفت: در میان آثار سینمایی که ساختهام علاقه بیشتری به این فیلم دارم و چند جایزه گرفت حتی این امکان را داشت که به جشنواره برلین برود اما به دلیل تعلل در کارهای فنی، امکان حضور در جشنواره را از دست داد. چهارمین فیلم را با نام «یک روز دیگر در پاریس» ساختم که هنوز توفیق اکران را نیافته و امیدوارم زودتر امکان اکرانش فراهم شود. این فیلم فقط چند بازیگر ایرانی داشت. خانم هدیه تهرانی یک کودک و کسی که نقش دایی این کودک را ایفا میکرد و بقیه از ملیتهای مختلف بودند. جز آقای کلاری هم بقیه عوامل از هنرمندان پاریس بودند.
او درباره حضور فرزندانش در عرصه هنر نیز عنوان داشت: سابقه گرایش پیدا کردن دو پسر من به بازیگری به هفت الی هشت سال پیش برمیگردد. به هر حال این دو از کودکی با من همراه بودهاند. بچگیهایشان خیلی شیطنت میکردند و کار را به هم میریختند. وقتی جوان شدند سوای اینکه من گفتوگویی داشته باشم خودشان به این زمینه علاقهمند شدند.
دیدگاهتان را بنویسید