روز گذشته آلبوم «وریشه» با خوانندگی «بیژن کامکار» و آهنگسازی «کاوه سپندار» در فرهنگسرای نیاوران رونمایی شد. تکلیفِ «بیژن کامکار» در موسیقی ایران مشخص است. خوانندهای نامدار و نوازندهای برجسته که اگر تمام کارهایش در موسیقی ایران را هم نادیده بگیریم (کارهایی که هر کدامشان بخشی از شناسنامهی موسیقی ایران است) همین تاثیرش در وارد کردن دف را نمیتوان نادیده گرفت. او حالا درست ۵۰ سال است که میخواند و برادرِ بزرگتر، دیروز چه خوب گفت که: «به بیژن تبریک میگویم که ۵۰ سال است که دارد میخواند و همچنان صدایش شفاف است و درست میخواند.» بیژن اما، گلایههایش بسیار بود. خواننده و نوازندهی توانا که این روزها، وضع و حالِ جسمانیاش چندان خوب نیست و خودش میگفت همین دیشبش را به خاطر ناراحتی ریه تا صبح نخوابیده است؛ از وضعِ نامناسب موسیقی در این روزها گفت. نه آن گلایهها که آدمها میکنند تا سهمِ خودشان را بخواهند که تکلیفِ زندگی «بیژنِ کامکار» مشخص است. گلایههایش همه از نگرانیای میآمد برای موسیقی این سرزمین که حالش خوب نیست و در صورتِ استمرارِ این وضعیت، دیر یا زود، جز در موزه نمیتوان یافتش. صحبتهای او مثلِ همیشه اما گوشنواز بود، مثلِ خودش. برای همین هم هست که هر که او را میشناسد (و عجب بختِ بلندی دارد که او را میشناسد) میداند که او با تمام خوانندگان موسیقی ایران فرق میکند. این میزان شعور و تکنیکِ خواندن و این میزان افتادگی را کمتر خوانندهای است که نصیب برده باشد.
او پشتِ تریبون که رفت، اول از همهی کسانی که در مراسم رونمایی حضور پیدا کردند، تشکر کرد و با همان لهجهی دلنشین و شیوایی بیانش داستانِ خوانندگیاش را گفت: «اولین بار که خواندم، ۱۰ یا ۱۲ سال بیشتر نداشتم، بعد از آن اما به خاطر رسیدن به سنِ بلوغ، صدایم را از دست دادم و ۱۵ سال نخواندم. بعد از این مدت، اولین کاری که خواندم «بوی جوی مولیان» بود بر اساس تنظیم پدرم، آن را بازخوانی کردم و بعد هم قطعهای را با ارکستری به سرپرستی «هوشنگ کامکار» و بر اساس ساختهای از «ایرج عندلیبی» خواندم و دوباره خواندن را ادامه دادم. آن روزها خودم هم قطعاتی را آهنگسازی میکردم و نوازنده هم بودم. یکبار که به محلِ تمرین آمدم، دیدم یک خوانندهای که حالا شناخته شده است، دارد قطعهای که قرار بود من بخوانم را میخواند و با گروه مینوازند. با تعجب داخل شدم که پدرم به من گفت: «تو آهنگساز و نوازندهی خوبی هستی و بگذار تا این قطعه را این خواننده بخواند.» من پذیرفتم، اما فکر کردم که صدای خوبی ندارم و به همین خاطر تا سالها دوباره نخواندم. یکبار دیگر نیز این اتفاق برای من رخ داد، همراه با آقای بنان، کسایی، شهناز و دیگران در منزل استاد ابتهاج بودیم که همه از جمله «محمدرضا لطفی» و همچنین مهدی فتحی و شهاب موسویزاده، مقابل این اساتید خواندند و همهشان هم بسیار بد خواندند (خنده). من که همواره آرزوی اجرا مقابلِ این اساتید بود، میخواستم «نهانخانهی دل» از ساختههای لطفی را بخوانم که ایشان گفتند: «تو رو خدا تو هم اگر میخواهی به همین وضع بخوانی نخوان» و به این ترتیب آرزوی من برای اجرا با این اساتید بر باد رفت؛ اما بعد از آن، «شهیدان خدایی» و همچنین کاری از ارسلان را خواندم و فعالیتهایم به عنوان خواننده را با گروه کامکارها و بعد با «کیخسرو پورناظری» و فرزندانِ نازنیناش (تهمورس و سهراب) ادامه دادم.»
او اما بعد از این خاطراتش از گلایههایش گفت: چند وقتِ پیش نامهای برای من آمد تا در «جشن موسیقی» شرکت کنم؛ اما به یکی از دوستانم گفتم که من در «مجلس ختم موسیقی» هستم و به همین خاطر در هیچ جشنی شرکت نخواهم کرد. ما همان روزها با «کاوه» – آهنگسازِ این اثر- نشسته بودیم و فکر میکردیم باید چه کاری انجام دهیم تا این اثر تا عید منتشر شود؟ فکر میکردیم تمام راهها به روی ما بسته شده است. اصلا نمیدانستیم باید با سیدیمان چه کنیم و این در حالی است که تمام شکوه و عشق ما این است که آثاری که کار میکنیم به گوش مردم برسد.»
«بیژن» تاکید کرد اصرارش برای انتشار سیدی به هیچ وجه مادی نیست؛ اگر هم در این میان پولی درآید (که در بسیاری مواقع در نمیآید) به خاطر کار برای اثر بعدی است: «شما کشوهای میزِ هر کدام از دوستان و برادران من را که باز کنید، میبینید پر از پارتیتور و کارهایی است که آماده است؛ اما هزینهی اجرا و انتشارش را ندارند.»
خوانندهی نامدار موسیقی ایران توضیح داد که در طی دهههای گذشته و در بی توجهی مسوؤلان به موسیقی و نامهربانی رسانهی ملی با موسیقی ایران، اهالی موسیقی به تنهایی و با دستِ خالی با ۱۵۰ کانال ماهوارهای (رادیویی و تصویری) مبارزه کردند و این موسیقی را زنده نگاه داشتند تا حالا مشکلِ جدیدی رخ داده است: «حالا دیگر فکر میکنم زورمان به تکنولوژی نمیرسد. تکنولوژی با تمام خوبیهایش، ضربههای بدی به موسیقی وارد کرده است. این را به خاطر کمشدن درآمد خودمان و اهالی موسیقی نمیگویم که همیشه گفتهام، ما به اصطلاح «سوراخِ دعا» را پیدا کردهایم تا از گرسنگی نمیریم. گاهی کنسرت داخلی میدهیم و گاهی کنسرت خارجی یا روی موزیک فیلم و غیره کار میکنیم و به هر حال به شکلی ارتزاق میکنیم؛ اما دلم برای جوانانی که تازه پا به این عرصه گذاشتهاند میسوزد و خودِ این موسیقی که مثل آثار باستانی، مثلِ تخت جمشید و خانههای قدیمی باید حفظ و احیا شود که نمیشود. همانطور که هر روز شاهد خراب شدنِ خانههای قدیمی هستیم که دلمان را به درد میآورد و جایش پاساژهای بدقواره ساخته میشود، این موسیقی هم دارد از میان میرود.»
او به این موضوع اشاره کرد که تولید یک سیدی بدون دستمزد نوازندگان، خواننده و آهنگساز دستِ کم ۴۰ میلیون تومان هزینه دارد و تنها راه زنده ماندنِ آن حمایت مردن است: «امیدوارم شرکتهای موسیقی نیز دغدغهی حمایت از موسیقی جدی را داشته باشند و بخشی از درآمدهای خود از کنسرتها و آلبومهای پاپ را به موسیقی ایران اختصاص دهند تا این موسیقی منقرض نشود. از آن طرف مردم باید از این آثار حمایت کنند؛ امروز یک سیدی منتشر میشود و چند ساعت بعد با بهترین کیفیت در کانالهای تلگرامی و اینستاگرام است، بدون آنکه مردم به این فکر کنند که با هر بار دانلود غیرقانونی آن، یک سوزن به تن آهنگساز و عوامل اثر میزنند.»
مردِ آرام موسیقی ایران به این نکته اشاره کرد که از وضعیت پیش آمده بسیار عصبانی است.
«هوشنگ کامکار» – آهنگساز نامدار ایرانی- هم در این برنامه سخنرانی کرد و البته با همان صراحتِ همیشگیاش از موسیقی ایران در این روزها گفت: «دیگر هیچ امیدی به توجه به موسیقی باتکنیک و فاخر نیست؛ این روزها موسیقی مبتدل پاپ رایج شده است که نه شعر درستی دارد و نه خوانندهی خوبی و نه حتی ضبطی حرفهای. این وضعیت بسیار بسیار غمانگیز است و هیچ جایی هم نیست که به توصیخ و کمک اهالی موسیقی بیاید. نه تلویزیون و نه وزارت ارشاد و نه اسپانسرهای خصوصی، هیچکدام دغدغهی موسیقی جدی ندارند، این روزها همه به پول فکر میکنند و در این شرایط به دوستان هنرمندم که این کار را تهیه کردند، خسته نباشید میگویم. ما این روزها، بسیار روزهای عجیبی میگذرانیم، گاهی در خانه که کار میکنم به همسر و دخترم میگویم: «به نظر شما من دیوانه نیستم که بدون آنکه امیدی به اجرا داشته باشم، مدام نت مینویسم و مدام در کمد میگذارم؟» من مطمئن هستم اگر این طور پیش رود؛ موسیقی با هویت ایران فقط توسط افراد اندک دلسوزی برای آیندگان میماند. بخش ارشاد و خصوصی حتما، در این میان مقصر است؛ اما نمیتوان کتمان کرد که مقصر اصلی مردمی هستند که تا این اندازه از سطح شعور فرهنگی پایینی برخوردارند که از این آثاری که هماکنون شنیده میشود، استقبال میکنند و این کنسرتها تا این میزان فروش میکند. میخواهم بگویم مردم مقصر هستند و خیلی هم مقصر هستند.»
او سپس به نقد فنی اثر پرداخت: « قطعهی «پیر مغان» به عنوان اولین قطعهی این اثر، اجرای دقیقی دارد و تاثیر بسیاری از موسیقی کردی گرفته است و میکس و مسترینگ بسیار با دقتی هم دارد. باند دوم تکنوازی نی است که بسیار با احساس اجرا شده و دارای تکنیکی قوی است و هویت موسیقی کردی در آن مستتر هست. این قطعه دارای بیان تصاویری است. من وقتی نی را گوش میدادم، حالم دگرگون شد و به یاد کوهها و دشتهای کردستان افتادم.»
«کامکار» دربارهی قطعهی «یادگار» نیز گفت: «نقش گروه کر و تبادل آن با موسیقی بسیار چشمگیر است. این اثر ریتم پرتحرک و تنظیمی دقیق دارد. تکنوازی دیوان که «کاوه سپندار» زده است، نیز برگرفته از ملودیهای جذابی از موسیقی کردستان است. «کوهستان» نیز آوازی سولوست که «بیژن» با ساز و ارکستر خوانده است و دارای یک ویژگی خاصی است که همراه ارکستر اجرا شده است. قطعهی «امانگ» نیز دارای ملودیهای خیلی کوتاه و زیباست و رابطهای عمیق با موسیقی هورامان دارد که یکی از اصیلترین موسیقیهای دنیاست و «بیتخوانی» در موسیقی کردی که شاملِ داستانهای شجاعانه و غمانگیز و عاشقانه با شعر است، خود نوعی اپراست که «رسیتاتیو» دارد و توضیح صحنهای از وقایع به وسیلهی آواز بیان میشود؛ درست مثل آریا در اپراهای غربی. اگرچه ما متاسفانه در موسیقی کردی، محقق نداشتهایم و به همین خاطر این موسیقی نتوانسته است در دنیا معرفی شود.»
استاد برجستهی آهنگسازی ادامه داد: «باند هفتم این اثر تکنوازی عود است که به نظر من دارای تکنیک و ملودیهای زیباست؛ علاوه بر آن «نیشتمان» با گروه کر شروع میشود و تنظیم بسیار زیبایی دارد و از موسیقی چند صدایی هم در این استفاده شده است. این باند دارای فرم ادواری است و مشخص است که آهنگساز با تفکر این کار را نوشته است. باند نهم تکنوازی دیوان است که ملودیهای اصیلی در آن است و از مقام شور شروع میشود و در انتها با تکنیک زیبا از مقام شور به ماهور میرسد؛ در این اثر نقش سازهای کوبهای بسیار جالب است و ریتمهای متنوع و خاصی را به این قسمت داده است.»
او اما دربارهی خوانشِ برادر نیز گفت: «خواننده این اثر را خوب خوانده است و هیچگونه خارج بودن نیست و من به او تبریک میگویم که او بیش از ۵۰ سال است که خوانندگی میکند و هنوز صدای درخشان و بیعیبی دارد. در انتها خوشحالم که گروه «کامکارها» توانست این موسیقی را به صورت کنسرتی رواج دهد و نیز خوشحالم که ستونهای اصلی موسیقی ایران در دست موسیقیدانان کرد زبان است که باعث افتخار است.»
«کاوه سپندار» نیز در توضیح این اثر در سخنانی گفت: «این کار متشکل از آثاری است که به صورتِ ارکسترال وگروهنوازی و تکنوازی منتشر شده است. اشعار این شاعران از شاعران بنام کرد است. محوریتِ آلبوم را نیز بر اساس ساز دیوان که در مناطق هممرز ایران (ترکیه و عراق و سوریه) متداول است قرار دادیم؛ اما با لهجهی کردی.
او اما دربارهی حضور «بیژن کامکار» گفت: «برای من بسیار باعث افتخاراست که استاد بیژن کامکار این اثر را خواندند. کار کردن با ایشان دو وجه دارد، یک بخش حرفهای و فنی کار است که برای همگی ثابت شده است و آثار بسیار شاخص و بارزی دارند و جزو کسانی هستند که در زحمت به گردن موسیقی ایران حق دارد؛ اما ایشان در عین حال انسان شریف و دوستداشتنی هستند که همکاری با او میتواند یک موهبت باشد. ایشان تمام کار را در سه جلسه ضبط کردند و اشعار را بسیار با طرافت و پرحس خواندند و من بار دیگر از ایشان تشکر میکنم.»
دیدگاهتان را بنویسید