×
×

گذری به آثار دستان در دو دهه ی اخیر

  • کد نوشته: 2355
  • 22 مرداد 1389
  • ۱۶ دیدگاه
  • موسیقی ایرانیان: از آنجا که احتمال دادیم امکان دانلود ششمین شماره ی مجله موسیقی ایرانیان توسط همه ی هنردوستان ممکن نباشد، تصمیم گرفتیم مصاحبه با حمید متبسم آهنگساز و نوازنده موسیقی ایرانی را در سایت قرار دهیم تا همه ی کاربران بتوانند از مطلب استفاده کنند. قسمت اول این مصاحبه به همراه مقدمه که در شماره ی ششم مجله منتشر شده است را می توانید در ادامه مطالعه نمایید

  • موسیقی ایرانیان: از آنجا که احتمال دادیم امکان دانلود ششمین شماره ی مجله موسیقی ایرانیان توسط همه ی هنردوستان ممکن نباشد، تصمیم گرفتیم مصاحبه با حمید متبسم آهنگساز و نوازنده موسیقی ایرانی را در سایت قرار دهیم تا همه ی کاربران بتوانند از مطلب استفاده کنند. قسمت اول این مصاحبه به همراه مقدمه که در شماره ی ششم مجله منتشر شده است را می توانید در ادامه مطالعه نمایید…

     

    امین موسوی: گروه دستان جزو معدود گروه هایی در موسیقی ایرانی است که توانسته با همدلی و همنوازی اعضای گروهش، حدود دو دهه در سطح بالای موسیقی کشور خودش را نگه دارد، این گروه با نوآوری در موسیقی ایرانی به جرئت می توان گفت تاثیر بزرگی را در موسیقی سازی ایرانی داشته است، همگان می دانیم که موسیقی بی کلام ایرانی بسیار ضعیف تر از موسیقی های بی کلام غربی است و در طول تاریخ همیشه وابسته به آواز بوده است، اما آثار گروه دستان جزو معدود آثاری در موسیقی ایران است که توانسته در طول این چند ساله شخصیت مستقلی را برای موسیقی بی کلام ایرانی بوجود آورد، از آنجایی که عمدتا اعضای گروه دستان در پی ایجاد رنگ های صوتی جدیدی در آثارشان هستند کمتر توانسته اند مخاطبان موسیقی سنتی با ذائقه های کلاسیک تر و محافظ کار تر را راضی کنند، از طرف دیگر هم نبود رسانه قدرتمند موسیقی در کشور ما باعث شده است که جوانان و مخاطبان نو جو و تازه کارتر موسیقی کمتر با این گروه آشنایی داشته باشند و بسیاری عوامل دست به دست هم داده است تا گروه دستان کمتر از ارزش واقعی خود در بین مردم شناخته شود، به همین دلیل در آستانه ۲۰ سالگی گروه دستان تصمیم گرفتیم مصاحبه ای با حمید متبسم موسس این گروه داشته باشیم تا آشنایی و دوره ی کوتاهی بر آثار دستان در ۲۰ ساله اخیر بکنیم.

    چه شد که گروه دستان در ابتدا تشکیل شد؟ یعنی فلسفه تشکیل گروه چه بود؟

    در آن دوران نیاز به ایجاد یک فضای کاری جدید و محیطی که بتوانیم در آن کارهای مورد علاقه مان را انجام بدهیم وجود داشت و در واقع گروه هایی که موجود بود در انحصار سرپرستان شان بود و برای دیگران جائی برای خود نمائی و عرض اندام وجود نداشت و شاید گروه دستان اولین و تنها گروهی باشد که در انحصار کسی نبوده و نیست.

    از دوستانی که در آلبوم «بوی نوروز» حضور داشتند شما و حسین بهروزی نیا در گروه باقی مانده اید؟ اصولا چه شد که بقیه اعضا، از گروه جدا شدند؟ مشکل اصلی در کجا بود؟ و چه شد که دوستان دیگر به گروه اضافه شدند.

    من به این مورد بارها در مصاحبه ها و مناسبت های گوناگون اشاره کرده ام، هیچ پدیده ای در جهان هستی ثابت و بی حرکت نیست و طبیعت همیشه در حال تغییر است، تغییر در یک گروه موسیقی هم به دلایل مختلف ممکن و لازم و ناگزیر است و مهم این است که اصالت گروه و تفکر و منش آن تغییر نکند.

    ما همکاران بسیاری را به همکاری با گروه دستان دعوت کردیم، لیکن عذر هیچ کس را نخواستیم و هر کس رفت با میل خودش رفت، بعضی ها باید می رفتند و اگر نمی رفتند گروه باقی نمی ماند، برای کار در یک گروه اخلاق گروهی لازم است. اعضای یک گروه به مثابه اعضای یک بدن اند و باید با هم هماهنگی داشته باشند و اگر با یکدیگر جور در نمی آیند دلیل بر بدی و یا خوبی هیچ کدام نیست، بلکه فقط تناسب و هماهنگی ست که مطرح است.

    چه ویژگی و چه مفهوم و اعتقاد و مشخصه ای است که دستان را دستان کرده ؟ آیا ممکن است روزی شما از گروه جدا شوید ولی باز هم دستان بماند؟

    دستان گروه همه نوازندگانی ست که در آن کار می کنند و مرشد ندارد، سطح نوازندگی نوازندگان در دستان بسیار به هم نزدیک است و همه همدیگر را قبول دارند و علاقمند به کار یکدیگر اند. مسئله ما فقط و فقط موسیقی ست و شهرت و موفقیت در زیباترین شکلش هم در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد.

    حضور من و هر کدام از همکاران در گروه دستان متکی بر توانائی های فیزیکی و روحی ماست. اگر هر کدام از دست برود جدائی محتوم است، ولی دستان خواهد ماند.

    دوست نداشتید مثل سابق دور هم جمع شوید و هنرمندان مطرحی چون کیهان کلهر، علی کیانی نژاد و کامکاران باز به گروه اضافه شوند؟ خیلی اتفاق جالبی می شد اگر این اتفاق می افتد.

    هموطنان ما علاقمند به خاطرات اند و حال را در آینده دوست می دارند، من مطمئنم که اگر من و فرج پوری امروز از هم جدا شویم و با هم همکاری نکنیم شما خواهید گفت که یاد آن دوران همکاری شما و فرج پوری بخیر و خیلی اتفاق جالبی خواهد بود که شما دوباره با هم کار کنید.

    نه دوست عزیز، هیچ اتفاق جالبی نخواهد افتاد، هر میوه ای به فصلش بار می آید و مزه دارد.

    خب فکر کنم بهتر است به مناسبت ۲۰ سالگی گروه دستان یک اشاره ای به آلبوم های گروه داشته باشیم، از «بامداد» و «بوی نوروز» شروع کنیم، اگر ممکن است کمی در مورد این دو آلبوم توضیح دهید.

    آلبوم «بامداد»  قبل از تشکیل گروه دستان و با گروه عارف اجرا شد، البته همین کار هم موجب آشنائی من و محمد علی کیانی نژاد و در نتیجه شکل گرفتن گروه دستان شد.

    «بوی نوروز» ولی، اولین و یکی از موفق ترین آثار دستان است، کاری که شنونده خودش را در سطح وسیعی پیدا کرد و در خاطره ها ماند و هنوز هم مطرح است، در این کار ما همکاران بسیاری را همراه دستان داشتیم که فقط در آن دوره با ما همکاری کردند، یکی دیگر از شاخص های این اثر صدای ایرج بسطامی ست که بخوبی از ارائه این کار سخت برآمد.

    فکر می کنید این دو آلبوم چه ویژگی هایی داشتند و دارند که هنوز خیلی ها از این دو آلبوم لذت می برند ولی با آلبوم های بعدی گروه ارتباط برقرار نمی کنند؟

    هر کاری شنونده خودش را دارد، شنونده ای که شما از آن نام می برید بیشتر از اهالی موسیقی ست و به دنبال تحولات تکنیکی در آثار است، تنظیم ها و ارکستر بزرگ و چند صدائی در این آثار مورد توجه این دسته از شنوندگان است.

    لیکن این به این معنی نیست که کار های دیگر شنونده کمتر دارد و دارای ارزش های هنری کمتری اند. شما این شنونده ها را نمی شناسید و با انها ارتباط ندارید. در واقع مقصود من دفاع از این و رد آن نیست بلکه می خواهم بگویم که روش تحلیل و بررسی این نیست.

    من هیچ گاه نگفتم آثار بعدی گروه دستان ارزش هنری کمتری دارد، بنده خودم آثار اخیرتان را بیشتر می پسندم، من می خواستم علت علایق گروههای مختلف به آثار مختلف شما را بررسی کنم، صحبت اصلی بنده این بود که آثار اولیه شما چه ویژگی داشت و دارد که برخی ها با آن آثار ارتباط بیشتری برقرار می کنند. بنده قصد یک نوع ریشه یابی سلایق مختلف را داشتم.

    اگر بپذیریم که همه کارهای ما شنونده خودش را دارد و کارهای بعدی دستان هم علاقمندانی چون شما دارد بررسی علت این اختلاف سلیقه دیگر وظیفه من نیست و اساسا در این مقال نمی گنجد، من می توانم پاسخگوی پرسش های فنی شما باشم و یا در نهایت سلیقه خودم را هم بگویم ولی کار شنونده پسند را اگر با هوش و گوشم مغایر باشد انجام نخواهم داد.

    به سلیقه من موسیقی باید ما را متاثر کند نه متحیر و حجم نباید مبنای کیفیت باشد. شنونده آگاه موجب رشد هنر موسیقی ست و با حمایت خویش آهنگساز را به ادامه کارش تشویق می کند.

    اصولا چه شد که از «بوی نوروز» تا «ساز نو آواز نو» این همه تغییر در استایل و حال و هوای آهنگ هایتان ایجاد شد؟ علت اصلی و فلسفه اصلی این تغییر چه بود؟ چقدر شما و گروه و چقدر خود شهرام ناظری در شکل گیری «ساز نو آواز نو»چه از لحاظ فکری چه از لحاظ موسیقایی تاثیر گذار بودید؟

    در همه آثار آوازی ما خواننده اثر نقش داشته و هر کاری به مناسبت شیوه خواننده ساخته و پرداخته شده است.

    استایل آهنگسازی من تغییر نکرده و همان است که بوده، کار برای دو ساز و سه ساز نوشتن با کار برای ارکستر بزرگ متفاوت است، همانطور که کار سیاه قلم یک نقاش با طراحی رنگ روغن متفاوت است،

    همانطور که قطعه «برای الیزه» بتهون با «سیمفونی ۵» اش متفاوت است.

    من در این سال ها برای یک ترکیب کوچک تر قطعاتی ساختم که در هر کدام می توانید تفکر «بامداد» مرا هم به نوعی ببینید، ولی ابزاری که در اختیارم بود به «وسعت بامداد» و «بوی نوروز» نبود.

    اگر شما همین بخش کوتاه ضبط شده از «سیمرغ» اثر تازه مرا بشنوید متوجه این موضوع خواهید شد که استایل من نه تنها تغییری نکرده بلکه در همان مسیر متحول شده است.

     

    منظورم از استایل، استایل آهنگسازیتان نبود بلکه حال و هوای آهنگ هایتان بود، رنگ سازهای گروه شما از «بوی نوروز» تا آلبومی مثل «لولیان» تغییر کرد، تغییری که باعث شد جوانان و مخصوصا غربی ها بیشتر به سمت موسیقی ایرانی آن هم از جنس دستان روی آورند.

    تغییر حال و هوا همانطور که قبلا توضیح دادم جزئی از طبیعت انسان است.

     

    برسیم به «سفر به دیگر سو» آلبومی که به نظر بنده بسیار کمتر از آن که باید مطرح و شنیده شد، خود شهرام ناظری در چند مصاحبه، این آلبوم را بهترین آلبوم خودش معرفی کرده ولی جای تعجب و افسوس است که اگر همه فروشگاه های شهر را بگردیم به سختی می توانیم این آلبوم را پیدا کنیم، نظر خود شما در مورد «سفر به دیگر سو» چیست و چقدر خودتان به این آلبوم اعتقاد دارید؟ این آلبوم در چه شرایطی ایجاد شد؟

    این آلبوم در اوج همدلی و همفکری گروهی آن زمان دستان ساخته و پرداخته شد و به لحاظ همنوازی و بداهه نوازی کم نظیر است، ذره ذره ملودی های این اثر عصاره همفکری گروهی ست و عشق به موسیقی و لذت از موسیقی را شما در هر لحظه این کار می شنوید.

    چقدر اعضای دستان در این آلبوم اثر گذاشتند و چقدر خود شهرام ناظری؟ آیا ملودی های تصنیف ها همه از خود شهرام ناظری بوده و شما تنظیم کننده بوده اید؟ راستی چرا هیچ وقت کنسرت این قطعات در ایران اجرا نشد؟

    تا آنجا که بخاطر دارم ما این برنامه را یک دوره یا حداقل یک بار در ایران اجرا کردیم، اساس ملودی تصانیف از شهرام ناظری بود و ما مطالبی به آن اضافه کردیم.

    کنسرت «سفر به دیگر سو» قبل یا بعد از انتشار آلبوم در ایران اجرا شد؟ چرا در این چند ساله در خود ایران ابتدا قطعات را در کنسرت ها اجرا می کنید و بعد آن قطعات را در قالب آلبوم منتشر می کنید؟ فکر نمی کنید برای شنونده ی غیر حرفه ای تر سخت است با کاری که تا به حال نشنیده است همان بار اول ارتباط برقرار کند؟

    این را درست بخاطر ندارم که کنسرت قبل یا بعد از انتشار البوم اجرا شد، کنسرت یک اجراست که فقط خاطره اش باقی می ماند و همانطور که اشاره کردید حال و احوال کلی ای که ایجاد می کند اهمیت دارد و مردم نمی توانند با همه موسیقی ای که ارائه می شود رابطه برقرار کنند، به همین دلیل هم شنونده عام موسیقی در کنسرت ها از هنرمندان قطعاتی را تقاضا می کنند که با آن خاطره دارند.

    ولی ضبط، ثبت خاطره است. ما به دنبال پختگی هر چه بیشتر سعی بر این داریم که ضبط کار ها را بعد از کنسرت ها انجام بدهیم.

    راستی چرا کیهان کلهر در آن آلبوم به عنوان نوازنده ی سه تار ظاهر شد؟ خب خیلی ها مخصوصا ما جوان تر ها ایشان را فقط با کمانچه شان می شناسیم.

    ما در جستجوی راهی برای ارائه مناسب این اثر به این صدا رسیدیم، قبل از شکل گرفتن کامل این اثر در فستیوال فز “مراکش” در قسمت اول برنامه، کیهان کلهر و من سه تار می نواختیم که فضا و صدا با قسمت دوم که تار و کمانچه وارد می شود تفاوت کند. و از همین جا این کار آرام آرام شکل گرفت تا به فرمی رسید که شما در آن البوم که حدود یک سال و نیم بعد از آن فستیوال ضبط شد می شنوید.

    بد نیست بدانید که آن آلبوم اجرای زنده و ضبط اتفاقی کنسرت ما در شهر واشنگتن است.

    چه رمز و رازی در سفر به دیگر سو وجود دارد که بعد از گذشت این همه مدت هنوز روح انسان را قلقلک می دهد و هنوز روح آدم را به لرزه در می آرد، البته خب طرفدارهای اصیل تر و قدیمی تر موسیقی سنتی کمتر توانستند با این آلبوم ارتباط برقرار کنند، ولی برای بعضی ها که با موسیقی ایرانی یا سنتی قهر بودند این آلبوم آب زلال و افسانه ای بود در کویر موسیقی ایرانی. شما هم باور دارید قوی ترین و تاثیر گذارترین آلبوم گروه دستان این آلبوم بوده است؟ گرچه بعضی ها هنوز دل در گرو آلبوم های اول شما مثل «بامداد» و «بوی نوروز» دارند.

    شما از دل خودتان می گوئید، سلایق متنوع و متفاوت است. شنوندگان موسیقی چند صدائی اروپائی آنان که انواع موسیقی پلی فونیک را ورق زده اند و بار ها دور کرده اند از ما طلب موسیقی تک صدائی و دست نخورده ایرانی می کنند. جوانان مشتاق و مبهوت موسیقی چند صدائی از ما موسیقی چند صدائی می خواهند.

    بطور کلی هر کسی از ظن و سلیقه خودش حرکت می کند و درست هم هست! آهنگساز موفق و تاثیر گذار کسی ست که سفارش قبول نکند و اگر هم کرد به حرف سفارش دهنده گوش نکند، و تنها و تنها به حرف دلش گوش کند.

    من نظر شما را رد نمی کنم، تائید هم می کنم، ولی از نگاه شما.  بد نیست بدانید که من هم مانند شما «سفر به دیگر سو» را یک فراز کار دستان و شهرام ناظری می دانم ولی عناوین افسانه و غیره را احساسی و اغراق آمیز می دانم.

    خب گروه دستان با بانوان خواننده چون پریسا و سیما بینا همکاری کرده است، چون این آلبوم هیچ گاه در ایران منتشر نشد و چون ما ایرانی ها با این آلبوم کمتر آشنایی داریم اگر ممکن است کمی در مورد این سه آلبومی که توسط این بانوان اجرا شده است توضیحاتی بدهید.

    کار با سیما بینا به عنوان یک خواننده خراسانی که ارتباط ویژه ای نیز با چند نسل شنونده موسیقی ایرانی دارد جذابیت های خودش را داشت و برای ما یک تنوع و یک تغییر فضای خوبی در میان آثارمان بود، «حنائی» به زعم من در آثار سیما بینا نیز جای ویژه ای دارد، چرا که در آثار ایشان تکیه مطلق روی آواز است و ساز در حاشیه قرار می گیرد و اگر در جائی یک تکنوازی دوتار یا کمانچه ای جلوه دارد مربوط به کل کار و اندیشمندانه نیست بلکه اتفاقی ست. در «حنائی» ولی دستان حرف خودش را دارد و زیبائی های موسیقائی نتیجه معاشقه ساز و آوازند.

    کار با پریسا ولی نقطه عطف دیگری در کارنامه دستان است، شروع کار با پریسا مصادف با شروع کار مستمر سعید فرج پوری با دستان شد.

    چهار اثر دستان در دو آلبوم «شوریده» و «گل بهشت» از طرف شرکت نت ورک به بازار جهانی موسیقی ارائه شد و چهار سال کار مداوم با پریسا نتایج بسیار خوبی در باروری دستان و ایشان داشت.

    بر این اعتقادم که  تصانیف من در این دو آلبوم از بهترین تصانیفی هستند که در دوران آهنگسازیم ساخته ام. متاسفانه محدودیت پخش این آلبوم ها در ایران موجب عدم شناخت مردم از این دو آلبوم است، ولی ایمان دارم، روزی که این کار میسر شود و مردم ایران بتوانند این آثار را بشنوند قدر این آثار بهتر و بیشتر شناخته خواهد شد.

    آلبوم «شوریده» شما و پریسا برنده بهترین آلبوم از طرف وزارت فرهنگ فرانسه در سال ۲۰۰۳ شد، می شود کمی در این مورد که دقیقا این جایزه به چه صورت و به چه آثاری اعطا می شود توضیح دهید؟

    بله، این آلبوم که در دو سی دی از اثار سعید فرج پوری و من ارائه شده در ابتدا عنوان شوک موسیقی سال ۲۰۰۳ را از منتقدین مجله لوموند گرفت و پس از آن جایزه بهترین موسیقی سال ۲۰۰۳ را در زمینه موسیقی ملل Worldmusic از وزارت فرهنگ فرانسه گرفت.

    این جایزه لوح افتخاریست که به نماینده گروه داده شد.

    نه منظورم این بود که شرایط گرفتن این جوایز چست؟ مثلا بر حسب چه معیار و بوسیله چه داورانی بهترین موسیقی سال انتخاب می شود؟ البته اگر در این زمینه اطلاع دارید، چون که اطلاعات ما در این زمینه کم است.

    معمولا در این چنین مراکز هنری اتنوموزیکولوگ ها داوری می کنند و هیچ جایزه ای بی اساس داده نمی شود. به این معنی ست که آثار از یک یا چند مرحله پائین تر می گذرند و برگزیده های هر سال به بالاترین حیات داوری می رسد و در نهایت در آن اجلاس رای به انتخاب برگزیده سال می دهند.

     

    • هنردوستان گرامی قسمت اول مصاحبه را مطالعه کردید منتظر قسمت دوم گفتگو از همین سایت باشید.
    • این مصاحبه در شماره ششم مجله موسیقی ایرانیان منتشر شده، برای دیدن آرشیو مجله موسیقی ایرانیان اینجا کلیک کنید.
    • برای مشاهده صفحات مصاحبه بصورت ارجینال که در مجله موسیقی ایرانیان منتشر شده، بر روی تصاویر زیر کلیک کنید:

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *