نمایشگاه «خودکشی شیرین» درباره جدال بین جبر و اختیار است. این مجموعه مرگ شیرین را به تصویر میکشد و هنرمند آن به این موضوع فکر کرده که چرا همسر یک پادشاه باید خودکشی کند؟ با این حال پس از دیدن آثار، این سوال مطرح میشود که چرا مرگ شیرین؟ شاید بتوان با خواندن این گزارش به یک پاسخ دست یافت.
روایت خبرنگار ایسنا از نمایشگاه «خودکشی شیرین» – ساخته مهدی رنگچی – را در ادامه میخوانید؛ ضمن اینکه کلیه بیانات و روایت این متن با تأیید هنرمند منتشر میشود.
در توضیحات این نمایشگاه آمده است: «منظومه «خسرو و شیرین» روایتی تغزلی (روایتی تراژیک) میان عشاق ناکام است. روایتی از کشمکشهای دراماتیک که هیچ یک از عناصر درام به مقصود نخواهد رسید. گویی در این میانه دستی در کار است. نیرویی شوم که حاصل جدالی ابدی میان «جبر» و «اختیار» است و سرانجام روایت تغزلی را بدل میکند. این مجموعه حاصل کنکاشی چندساله در شیوه روایتگری در «نگارگری ایرانی» است. پرداختی ساختارگرایانه و تجزیه روایت بر عناصر سازنده آن است.»
در این نمایشگاه حس غم و اندوه موجود در فضا را که از آثار به شما القا میشود، به سرعت حس میکنید. هنرمند سعی کرده در دو بخش مجسمه و نگارگری داستانی را درباره یک عشق نافرجام روایت کند. داستانی که از «شیرین» منظومه نظامی میگوید. ولی همانگونه که بیان شد در بین همه آثار یک فضای سنگین و اندوهگین دیده میشود. حتی سکوت موجود در گالری نیز به این عواطف و احساسات دامن میزند. به آثار که نگاه میکنیم شیرین را میبینیم که با رنگ سیاه به تصویر کشیده شده و از آهن ساخته شده است؛ البته نمیتوان گفت که شیرین در همه آثار حضور دارد ولی این امر درباره بیشتر کارها صدق میکند.
شیرین را گاهی هراسان و گاهی بسیار آرام میبینیم. یک بار میخواهد پرواز کند و بار دیگر خیال خودکشی در سر دارد. زمانی که در بین کارها قدم میزنید متوجه میشویم که دو بار مرگ شیرین به تصویر کشیده شده ولی در خط پایان باز هم شیرین را میبینیم که بر یک بلندی ایستاده و به دوردستها خیره شده است؛ گویی از ابتدا نیز قصد نداشته به طور جدی به زندگی خود پایان ببخشد و تنها خیال آن را در سر داشته است. ولی از طرفی حتی میتوان گفت که صحنه آخر خیال و ترجیح هنرمند بوده به گونهای که هنرمند ترجیح میداده شیرین در پایان زنده بماند؛ البته در نگاهی دیگر هراس و ناآرامی روحی شیرین که در بین آثار این هنرمند به چشم میخورد مربوط به پایان اصلی داستان خسرو و شیرین است؛ چراکه شیرین در انتها به زندگی خود پایان میدهد، گرچه که این همه هراس شیرین میتواند وابسته به دلایل شخصی خود هنرمند باشد.
مهدی رنگچی در این زمینه میگوید: «دلیل انتخاب این موضوع برای من مقداری جنبه شخصی دارد ولی از طرفی خودکشی و یا خودسوزی برخی از دختران در جامعه همیشه برایم معضل بوده است، به همین دلیل در این نمایشگاه لحظه خودکشی شیرین را به تصویر کشیدم.»
در بین کارها، اثری به نام «تردید» را میبینیم که شیرین بر صندلی نشسته و در حال فکر کردن است. در واقع با توجه به تأیید مهدی رنگچی (خالق آثار)، شیرین در این قسمت در حال فکر کردن به خودکشی است. درواقع شیرین در سراسر کارها به نوعی به مرگ فکر میکند. گویی در فضای این آثار دچار یک تزلزل روحی است. زیرا در بعضی کارها بسیار آرام به نظر میرسد به گونهای که گاهی اوقات تنها بر تخت خود تکیه زده، به روی اسب نشسته و یا اینکه در حال عبادت است.
یکی دیگر از المانهای مهمی که در این آثار دیده میشود حضور اسب شیرین در بیشتر بخشهاست. در بعضی قسمتها میبینیم که شیرین به اسب خود تکیه زده و یا در یکی از آثار اسب شیرین حتی در خیالش نیز همراه اوست.
در اثر «رؤیا»، شیرین سوار بر اسب خود شده و در حال پرواز است. انگار که میخواهد اینگونه از تمام فشارهای زندگی بگریزد و به دنیایی دیگر رود. در واقع حتی در این اثر نیز نشانههایی از خودکشی شیرین دیده میشود چراکه شاید از نگاه هنرمند، شیرین به خودکشی به دید یک رهایی و فرار نگاه میکرده است.
البته خود هنرمند میگوید که در کارها از دو اسب استفاده کرده مثلاً در قسمت آخر شیرین بر روی یک اسب بزرگتر و فربهتر به نام «شبدیز» که متعلق به خسرو پرویز است، قرار دارد.
با کمی دقت، متوجه خواهیم شد که هنرمند از یک بدنه برای خسرو و شیرین استفاده کرده است؛ منتهی سعی کرده تا خسرو را کمی زمخت به تصویر بکشد که البته این نکته تنها با دقت زیاد قابل رؤیت است. این امر به این دلیل است که نقش شیرین اصلیترین کاراکتر این مجموعه است به همین دلیل رنگچی ترجیح داده چیزی جز شخصیت شیرین در کارها نباشد.
همانگونه که میدانیم «فرهاد» یکی از شخصیتهای مهم این قصه است ولی در بین کارها تنها یک آرامگاه یا یادبود به نام او میبینیم و نه هیچ چیز بیشتر. خود هنرمند در این باره میگوید: «در آثار تنها یک مقبره به نام فرهاد میبینیم. درواقع این مقبره آرامگاه شیرین است که فرهاد برایش ساخته. من به نوعی به دلیل همدردی و همذاتپنداری که با فرهاد داشتهام خود را جای او گذاشته و درواقع خود من در آثار نقش فرهاد را ایفا کردهام و به خلق آثارم با آهن پرداختهام. ساخت کارها با آهن و سختی این کار، مثالی است از پتک زدنهای فرهاد در کوه.»
همچنین در بین کارها آثاری را میبینیم که قصر شیرین بدون حضور او به تصویر کشیده شده است. با نگاه کردن به این بخش از کارها یک نوع حس تنهایی و خلأ به مخاطب منتقل میشود انگار که هنرمند قصد داشته با این کار قصر خسرو و شیرین را پس از مرگ شیرین به تصویر بکشد.
یکی از نکات جالب و مشترک در کلیه کارها این است که یک میلهی فلزی شاید شبیه به شمعدانی و یا مشعل در آنها دیده میشود. این بخش از کارها گاهی در حکم یک شمعدانی است، گاهی بخشی از تخت شیرین و یک جا بخشی از آرامگاه فرهاد است. حتی در «مرگ شیرین یک» میتوان گفت که این فلز در خیال شیرین همانند یک آلت قتاله برای مرگ او عمل میکند. ولی در «مرگ شیرین دو» که گویی شیرین برای همیشه آرمیده است این میله تنها در پایین تخت شیرین قابل رؤیت است. هنرمند درباره این امر میگوید: «این ویژگی از دل ساخت آثار درآمده و هدف خاصی از این کار نداشتهام. درواقع الگوی خاصی برای این کار نداشتهام.»
رنگچی بیان میکند که هدف اصلی او از ساخت این مجموعه به تصویر کشیدن جدال بین جبر و اختیار بوده است.
در بخش دوم آثار که مربوط به نگارگری است میبینیم که هنرمند در بعضی جاها از فضاهای واقعی استفاده کرده و آنها را با توجه به درک و تصویرسازی خود از فضای داستان گسترش داده است. در این بخش نیز شیرین باری دیگر مهره اصلی بازی است و این بار نیز هنرمند سعی کرده داستان خود را با تصویرسازی به مخاطب نشان دهد. حتی در این بخش نیز باری دیگر شیرین را به همراه اسبش میبینیم که تنهاست و یا اینکه به تنهایی در قصر خود دیده میشود.
رنگچی در پایان بیان میکند که در زمان خلق آثار خیلی به این نکته که چه چیزی بکشد و یا خلق کند فکر نمیکند و این مجموعه ادراک اوست که کارها را جلو میبرد و به هر بخش شخصیت میبخشد.
این نمایشگاه تا تاریخ هفتم اسفند ماه در گالری اعتماد در تهران برپا خواهد بود.
انتهای پیام
دیدگاهتان را بنویسید