×
×

زن قربانی اسیدپاشی بازیگر شد

  • کد نوشته: 227555
  • 15 بهمن 1397
  • ۰
  • زن قربانی اسیدپاشی بازیگر شد

  • ایلنا نوشت: «شاباش‌خوان» نمایشی به کارگردانی غلامرضا عربی و براساس متنی از محمد چرمشیر است که با ۱۲ بازیگر زن نابینا روی صحنه رفته که یکی از آنها از قربانیان اسیدپاشی است. او هدف از اجرای این اثر را تغییر نگاه مردم به نابینایان و بهبود کیفیت زندگی جامعه درگیر این معلولیت می‌داند.

    «شاباش‌خوان» نمایشی به کارگردانی غلامرضا عربی و براساس متنی از محمد چرمشیر است که با ۱۲ بازیگر زن نابینا روی صحنه رفته که یکی از آنها از یعنی معصومه عطایی از قربانیان اسیدپاشی است. عربی؛ هدف از اجرای این اثر را تغییر نگاه مردم به نابینایان و بهبود کیفیت زندگی جامعه درگیر این معلولیت می‌داند و معتقد است «تئاتر اگر خصوصیت‌های یک تئاتر اصیل را داشته باشد باید کمک کند و جامعه اطرافش را به حرکتی رو به جلو هدایت کند.» به بهانه اجرای این اثر در خانه هنرمندان یاران با غلامرضا عربی گفتگویی داشته‌ایم که بخش‌هایی از آن را در ادامه می‌خوانید.

    اساسا ضرورتی احساس می‌شود که سراغ متن خاصی رفتید که برای بازیگران با نیازهای ویژه مناسب باشد؟

    من در مقابل این سوال را مطرح می‌کنم که آیا اساسا نیاز به نمایشنامه‌ای داریم که مختص بچه‌های نابینا نوشته شده باشد؟ از نظر من الزامی به نوشتن نمایشنامه‌ای با ویژگی‌های خاص برای اعضای جامعه‌ای که می‌خواهند تئاتری اجرا کنند اما دچار عارضه‌های جسمانی هستند وجود ندارد؛ این‌طور نیست که وقتی می‌خواهیم با بچه‌های نابینا، کم‌شنوا یا معلولان جسمی حرکتی تئاتری کار کنیم نیاز به نمایشنامه‌ای عجیب یا خاص داشته باشیم.

    درام، درام است. حالا باید دید چه ابزاری وجود دارد برای اینکه بتوان آن درام را روی صحنه آورد. البته اگر هم قرار به نوشتن نمایشنامه خاصی باشد باید تعریف شود که دارای چه مختصاتی باشد تا کارگردان بتواند روی آن کار کند. با این حساب، اگر قرار است نمایشنامه‌ای برای بچه‌های کم‌شنوا نوشته شود حتما باید با متنی که برای بازیگران نابینا نوشته می‌شود، متفاوت باشد. بنابراین حس من این است که این اجبار و اصرار وجود ندارد. من فکر می‌کنم هر نمایشنامه‌ای را می‌توان برداشت اما آن را با خصوصیت‌های بازیگر تطبیق داد و تبدیل به یک نمایش کرد. با این وجود، نمایشنامه‌هایی که در فضایی غیر رئال وجود دارند سازگاری بیشتری با شیوه کاری که ما انجام دادیم، دارد.

    چقدر با بازیگران تمرین کردید تا به شیوه مدنظر برسید و با صحنه اخت شوند؟

    برای نمایش «شاباش‌خوان» بین ۱۰ تا ۱۱ ماه تمرین کردیم. اما این تمرین با تجربه دو ساله پیش از آن انجام گرفت. پیش از این هم با نمایشنامه «فصل بهار نارنج» که نوشته محمود ناظری بود به چالش‌هایی رسیدیم که بسیاری از معماهای خودمان را در آن حل کردیم اگرنه تمرین‌ها به ۱۰ ماه ختم نمی‌شد. ما برای فصل بهارنارنج ۱۴ ماه تمرین کرده بودیم.

    یکی از بازیگران این نمایش یعنی خانم معصومه عطایی از قربانیان اسیدپاشی است. با توجه به تاثیری که اسیدپاشی روی کیفیت زندگی افراد می‌گذارد حضور زنانی که قربانی این اتفاق شده‌اند در جامعه، همچون مرضیه ابراهیمی و معصومه عطایی بسیار امیدبخش و امیدوارکننده هم می‌تواند باشد ایشان هم به واسطه همین فراخوان به کار پیوستند؟

    افرادی که قبلا بینایی داشتند خصوصیات حرکتی متفاوتی دارند و نسبت به افرادی که از ابتدای زندگی نابینا بوده‌اند سخت‌تر روی صحنه حرکت می‌کنند و با ترس و دلهره بیشتری روی صحنه راه می‌روند و خانم عطایی جزو آن دسته از افرادی بود که با این سختی روی صحنه راه می‌رفت. هنوز هم همین شکل است، اما تئاتر باعث شد ایشان چند قدم به سمت جلو بردارد.

    ما روی صحنه تقریبا یک‌دستیم؛ البته بچه‌هایی هستند که از نظر فیزیکی خصوصیاتی دارند که تلاش کردیم آن خصوصیات را به نقش اضافه کنیم. یعنی اگر کسی یک تیک دارد سعی به حذفش نداشتیم بلکه آن را به کاراکتر بازیگر اضافه کردیم. تلاش نکردیم در تمرین‌ها بچه‌ها را به نقش تبدیل کنیم بلکه سعی داشتیم نقش‌ها را به بازیگران تبدیل کنیم. چراکه اینطور فشار کمتری روی آنها وارد می‌شد. در نهایت به نقطه‌ای رسیدیم که از نظر رضایت‌مندی، هم گروه کارگردانی و هم بازیگران را راضی می‌کرد چون آنها چیزی را می‌پذیرفتند که فاصله‌ای از خودشان نداشت و نیاز نبود خیلی به خودشان فشار بیاورند.

    نمی‌خواستیم بچه‌ها را از نظر روحی تحت فشار قرار دهیم چون رفتارهای روانی در این نوع آثار مهم است و در این راستا از دکتر محمد محمدپور (روانشناس) درخواست کردیم در طول تمرین کنار ما حضور داشته باشد. ایشان در شناخت روحیه بچه‌ها به ما کمک کرد و از این منظر کار علمی پربارتری هم توانستیم انجام دهیم.

    خانم معصومه عطایی بعد از اینکه در معرض اسیدپاشی قرار گرفت تلاش کرده بود از طریق کارهای هنری باز هم به جامعه بازگردد؛ ایشان برای نابینایان کلاس‌های آموزش سفالگری برگزار می‌کند و از نظر شخصیتی انسانی بسیار قابل اعتماد است، چون برای زندگی تلاش می‌کند. معتقدم اینطور آدم‌ها می‌توانند برای جامعه الگو باشند. برای خانم عطایی راه رفتن کمی سخت بود اما بعد از این نمایش دست کم در حرکت کردن اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرد. این پیشرفت را در مورد بقیه بچه‌های بازیگر هم داشتیم.

     

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *