موسیقی ایرانیان – رضا منصور خانکی: ۱۲-۱۰ سال پیش بود که در ماه محرم سریال «شب دهم» از تلویزیون پخش شد. تیتراژ پایانی آن سریال را علیرضا قربانی در نهایت زیبایی با آهنگی از فردین خلعتبری به روی شعری از افشین یدالهی میخواند. از همان روزها تا امروز، خاطرات ما از ماه محرم همراه شد با طنین دلنشین علیرضا قربانی. «مستم از جام تهی حیرانی، باده نوشیده شده پنهانی» قربانی که آن روزها خواننده ارکستر ملی ایران بود، از آن زمان تا امروز با آهنگسازانی همچون مجید درخشانی، فرهاد فخرالدینی، علی قمصری، پژمان طاهری و فردین خلعتبری، آثار زیادی را منتشر کرده و بارها و بارها در جشنوارههای مختلف خارجی به روی صحنه رفته است. قربانی که یکی از معروفترین موزیسین های ایرانی در اروپاست، ۵، ۶ و ۷ مرداد ماه با ارکستر ملی کنسرت «شب دهم» را به روی صحنه برد. کنسرتی که مهمترین نکتهاش، عدم حضور بردیا کیارس، رهبر سابق این ارکستر بود.
در ادامه میخوانید مصاحبه با علیرضا قربانی خواننده مطرح موسیقی ایرانی را …
- اولین خاطرات ما با صدای شما برمیگردد به سریال «شب دهم»، تلویزیون را چقدر در شهرتتان تاثیرگذار میدانید؟
از بدو تاسیس تلویزیون در ایران تاکنون، این رسانه بیشترین تاثیر را در شناسایی هنرمندان عرصههای مختلف، مثل موسیقی، به عموم مردم داشته است و من هم از این قاعده مستثنی نبودهام. من سالها در رادیو به اجرای موسیقی (بیشتر ساز و آواز) میپرداختم، ولی از زمانی که تیتراژ سریالهای «کیف انگلیسی» و «شب دهم» را اجرا کردم، یکباره در میان مردم، شناخته شدم. نکته جالب این است که شاید زمان این دو قطعه روی هم، پنج دقیقه هم نباشد، ولی اثرگذاری همین پنج دقیقه، باورنکردنی بود. من تلویزیون را در شهرت خودم موثر میدانم، ولی نباید فراموش کرد که من در زمان اجرای این قطعات، سولیست ارکستر موسیقی ملی ایران، مهمترین ارکستر ایران، بودم!
- زمانی که «شب دهم» را اجرا کردید، حدودا ۳۰ ساله بودید، ولی صدای شما بسیار پختهتر بود…
این قطعه نخستین کار من نبود، بدون گزافه گویی، باید بگویم، من سالها و سالها تمرین کرده بودم، در رادیو خوانده بودم و کنسرتهای بسیار برگزار کرده بودم.
- اگر اشتباه نکنم، شما اولین نفری بودید که تیتراژ یک سریال را بعد از انقلاب خواندید…
بله همینطور است، قبل از من کسی این کار را نکرده بود. ولی خصوصا بعد از «شب دهم»، یکباره شاهد ورود خوانندهها برای اجرای تیتراژهای تلویزیونی بودیم.
- «کیف انگلیسی»، «شب دهم»، «ملاصدرا» و «مدار صفر درجه»، از کنار هم قرار گرفتن این آثار میتوان به این نتیجه رسید که شما فقط همکاری با آثار تاریخی را قبول میکنید؟
سریالهایی را که من به عنوان خواننده با آنها همکاری کردهام، مرور کنید: «کیف انگلیسی» یکی از خوشساختترین کارهای تلویزیونی تا کنون، با سناریویی زیبا، کارگردانی خوب و بازیهای بهیادماندنی، ساخته آقای ضیاءالدین دری و آهنگسازی استاد فخرالدینی. «شب دهم» یکی از ماندگارترین آثار تلویزیونی، ساخته حسن فتحی و آهنگسازی فردین خلعتبری که به قول آقای خلعتبری، «شب دهم» پرچم عاشوراست. بعد از آن «ملاصدرا» یا «روشنتر از خاموشی» را به آهنگسازی استاد فخرالدینی اجرا کردم که به نظر من یکی از زیباترین و خوشفرمترین تیتراژهاست، و سپس «مدار صفر درجه» یک کار تاریخی باکیفیت ساخته آقای فتحی و آهنگسازی فردین خلعتبری. همانطور که گفتید، زنجیره این تسبیح را میتوان تاریخی بودن آثار دانست.
- قبول کردن تیتراژ سریالها از سوی شما لازمه داشتن چه المانهایی است؟
من قبل از شروع به کار، سناریو را میخوانم، برایم مهم است که بدانم کارگردانی سریال را چه کسی عهدهدار است و نکته مهم دیگر هم برای من این است که آهنگساز آن قطعه چه کسی است.
- کار تلویزیونی انجام دادن چیپ و به نوعی بیکلاس و سطح پایین نیست؟
هر کاری فینفسه میتواند هم چیپ باشد و هم سطح بالا باشد. چیپ بودن یا نبودن یک اثر تنها به کیفیت و نحوه ساخته شدن آن بستگی دارد.
- اگر نگاهی اجمالی به آثار شما داشته باشیم، متوجه میشویم که هرگز یک ژانر را در موسیقی دنبال نکردهاید، در پرونده کاری شما، کارهای کلاسیک وجود دارد، کارهای ایرانی وجود دارد، ساز و آواز هست و کارهای ارکسترال هم وجود دارد. آیا در حال آزمون و خطا هستید؟
این ناشی از تفاوت دیدگاه آهنگسازان است، من با استاد فخرالدینی کار کردهام، با فردین خلعتبری، مجید درخشانی، علی قمصری و… هم کار کردهام. در پرونده من کارهایی با رنگوبوی «گلها» وجود دارد، کارهای امروزیتری همچون آثار مشترکم با آقای خلعتبری هم هست، کارهایی مثل آلبومهایی که با آقایان درخشانی، قمصری و… که ایرانی هستند هم وجود دارد. یک خواننده باید ببیند یک اثر با خط فکری او همگن است یا نه؟ این مهمترین نکته است. خواننده به عنوان یک مجری باید ببیند میتواند با کار ارتباط برقرار کند و آن اثر با روحیهاش سازگاری دارد یا نه.
- ولی شما به مخاطبتان تعهد دارید، فرض محال اگر روزی روحیه شما با خالتور سازگاری داشت، مخاطب شما باید خالتور بشنود؟
هنرمند قبل از هر چیز به خودش تعهد دارد. او نباید ببیند مخاطب چه میخواهد، در درجه اول باید بداند به انجام یک اثر علاقهمند است یا نه. ولی این مردم و مخاطبان هستند که هنرمندان را غربال میکنند. اگر یک هنرمند سالهای سال در میان مخاطبان ماندگار ماند، یعنی موفق بوده، ولی اگر مسیر را اشتباه انتخاب کند، مخاطب قطعا او را پس خواهد زد، این هنرمند نه به خود، و نه به مخاطبش متعهد نبوده است. متاسفانه امری که در هنر امروز، تاکید میکنم هنر و نهتنها موسیقی، شاهد آن هستیم، همین فقدان تعهد و روح هنری در آثار است، امروزه ما شاهد یک نگاه بیزنسی در هنر هستیم.
- به نوعی شما از یک اعتماد سخن میگویید؟
بله، مخاطب باید به من اعتماد کند و این اعتماد خیلی سریع خودش را نشان میدهد. مردم و مخاطبان جایگاه هنرمند واقعی را درک میکنند. قطعا مردم تفاوت میان عزتالله انتظامی و یک هنرمند گیشهای را درک میکنند، هرچند ممکن است تعداد کمی از عوام، آقای انتظامی را بشناسند.
ولی مردم از یک هنرمند باسابقه، مثل آقای شجریان، خاطرههای خوب دارند، قطعا اگر یک کار سطح پایین از ایشان منتشر شود، باز هم شنیده خواهد شد، ولی جایگاه ایشان متزلزل نخواهد شد، ولی اگر یک جوان کاری ضعیف منتشر کند، پس زده خواهد شد…
- من اسم نمیآورم، ولی اگر یک هنرمند در سطح بالا کار بد منتشر کند، مخاطبش را از دست نمیدهد؟
بسته به شهرت و سابقه هنری آن هنرمند، میزان ریزش کمتر خواهد بود.
این نظر شماست.
- پس شما با بینشی خاص این مسیر موسیقایی را پیمودهاید؟
پیشتر گفتم، من کاری را انجام میدهم که با روحیاتم سازگار باشد. شما پرونده کاری مرا آزمون و خطا میدانید، ولی من میگویم یک خواننده باید جامع باشد، باید بتواند در هر ژانری موفق باشد. به گذشته برگردیم، خیلی از استادان جامع نبودهاند و در هر ژانری کار نمیکردند. البته باید برخی از استادان را که به طور مثال اعتقادی به کارهای ضربی نداشتند و این تیپ کارها را اجرا نکردند، کنار بگذاریم. میبینیم که خیلیها نمیتوانند در هر سبکی اثرگذار باشند. من از نوجوانی به استاد بنان ارادت ویژهای داشتم. این ارادت به این خاطر است که ایشان یک خواننده جامع هستند، ایشان با آقای خالقی کار کردند، با آقای لطفی هم کار کردند، کارهای ارکسترالی هم داشتهاند که اعتقاد دارم هرگز تکرار نخواهند شد. استاد بنان نمونه موفق یک خواننده جامع هستند.
- شما سال پیش آثاری از آقای خالقی اجرا کردید، آثاری که مردم با آنها خاطرههای خوبی دارند. بهطور مثال اثر ماندگار «آمدی» با صدای مرحوم بنان و شعر استاد شهریار. ورود به این گونه آثار جرئت و جسارت زیادی را طلب میکند. با توجه به اعتقاد شما مبنی بر تکرارنشدن کارهای استاد بنان، چرا به این حوزه ورود کردید و چطور جرئت این کار را پیدا کردید؟
اول اینکه همانطور که گفتم، من به استاد بنان ارادت ویژهای دارم، به چند دلیل، ژوست بودن صدای ایشان، انتخاب فوقالعاده اشعار، طراحیهای بینظیر آواز، آثار ماندگار و در نهایت جامعیت ایشان، دوم اینکه، ارکستری که ما با آن به اجرای آثار استاد خالقی پرداختیم، ارکستر موسیقی ملی ایران بود. در اساسنامه این ارکستر قید شده است که باید آثار ملی را اجرا کند.
ما به اساسنامه ارکستر ملی کاری نداریم، مخاطب سوال من شما هستید، چه شد که شما اجرای این تیپ کارها را پذیرفتید؟
من به این تیپ کارها علاقه دارم، هم به استاد بنان و هم به استاد خودم آقای تجویدی که اگر خاطرتان باشد، کنسرت بعدی ما با ارکستر ملی، اجرای آثار ایشان بود.
- وقتی اثری به بهترین شکل منتشر میشود، و برای یک یا چند نسل خاطرهساز میشود، چه دلیلی برای بازخوانی آن اثر وجود دارد؟ اگر شما تصمیم به بازخوانی قطعه «آمدی» میگیرید، اجرای شما باید از اثر آقای بنان زیباتر باشد…
بایدی وجود ندارد…
- اگر وجود ندارد، چه دلیلی برای اجرای مجدد این اثر هست؟ اگر قرار نیست بهتر از صاحب اثر باشد، دلیلی برای بازخوانی وجود ندارد، چون همان اثر به مراتب زیباتر از بازخوانیاش وجود دارد.
قرار نیست اگر کاری اجرا شد، دیگر اجرا نشود، این رسمی است که فقط مختص ایران نیست و در تمام دنیا وجود دارد. در تمام ارکسترهای بزرگ دنیا مثل ارکستر لندن، ارکستر برلین و دیگر نقاط جهان از این رسم پیروی میکنند. آنها نه تنها آثار معاصرین خود را اجرا میکنند، بلکه کارهای پیشینیانشان را نیز دوباره اجرا میکند. از کارهای بتهوون گرفته تا باخ و دیگران. هر رهبر یک دیدگاه نسبت به رپرتوار دارد و هر اجرا ممکن است با اجرای دیگر همان اثر تفاوت داشته باشد. به عنوان مثال رپرتواری که آقای پاوارتی اجرا میکند ممکن است در یک نقطه دیگر دنیا با طعم و رنگی متفاوت نسبت به اثر اصلی دوباره اجرا شود. این طور نیست که بگویند چون این اثر را پاوارتی برای بار اول اجرا کرده است، برای اوست و دیگران حق اجرای آن را ندارند.
- اگر با طعم و رنگ دیگری باشد قابل قبولتر است، اما شما همان اجرا را دوباره بازخوانی کردید. حتی در آغاز نیز تغییر ایجاد نکردهاید.
این طور نیست. تغییراتی در آواز وجود داشت. ولی بازه این تغییرات محدود است. مگر خوانندهای که مثال زدم میتواند تغییرات بنیادینی در آواز ایجاد کند؟ اما او میتواند در حس اجرا تغییر ایجاد کند. به عنوان مثال مگر در اجرای مرغ سحر میتوانند تغییراتی اجرا کنند؟
- بله در مورد مرغ سحر از اجرای پیشینیان تا امروز شاهد تغییرات زیادی بودهایم، تغییراتی در سازبندی و حتی فرم اجرا، مرغی سحری که آقای شجریان اجرا کردهاند نسبت به پیشنیان تفاوت چندانی ندارد ولی فرهاد تغییرات اساسیای در اجرای این اثر ایجاد کرده است. حتی علی قمصری مرغ سحر را به فرم کرال به روی صحنه برد.
کرال بودن یا ارکسترال بودن ربطی به خواننده ندارد، نقش خواننده یکسان است اما در مورد مثال فرهاد با شما موافقم، در این اثر شاهد تغییرات بنیادینی هستیم. اما نکته مهمی که در بازخوانیها وجود دارد، این است که اگر شما یک اثر از گذشتگان را بازخوانی کنید، حتی اگر به کیفیت همان اثر قبلی نیز نباشد، یک حرکت مهمی انجام دادهاید، و آن این است که یک اثری که نسل جدید، که مخاطب شماست و شاید آن اثر را هرگز نشنیده باشد، به واسطه این اجرا با آن اثر ارتباط برقرار کند و شما دریچهای باشید برای پیوند نسل جدید و نسل گذشته خود. اگر مرغ سحر این همه بازخوانی نمیشد به شما قول میدهم هرگز اینقدر شناخته شده نمیبود.
- و در این کنسرت جای خالی بردیا کیارس به شدت احساس شد…
امیدوارم بردیا، خیلی زود دوباره به ارکستر ملی بازگردد.
دیدگاهتان را بنویسید