موسیقی ایرانیان – مصطفی امامی: وقتی بنیامین بهادری را از نزدیک نمی شناختم فکر می کردم هیچ وقت امکان دوستی ما وجود ندارد، حسم این بود که بنیامین دچار نوعی غرورشده است اما حالا که برای اولین بار روبروی هم نشستیم تا برای دقایقی با هم گپ بزنیم این احساس کاملاً از بین رفت و به جای آن احساس محبت و انرژی مثبت از سمت بنیامین به سمتم سرازیر شد. بنیامین در این گفت و گو به مسائلی اشاره کرده که تا به حال در مورد آن ها صحبتی به میان نیاورده است و این شاید نکته قابل توجه این مصاحبه است. او می گوید ریشه ایمانی دارد، ریشه ای که اساساً به خانواده او بر می گردد. قرار ما با علی ضیا و بنیامین بهادری در حیات با صفای امام زاده صالح (ع) تجریش بود. وقتی داشتیم از زیارت بازمی گشتیم، بنیامین دقایقی پشت پیشخوان کفش داری رفت و کار کفش دارها را انجام داد، نمی دانم نیتش چه بود، هرچه بود نشان می داد که او هیچ نسبتی با غرور و کبر ندارد و هنوز هم همان پسر خوب و باصفایی است که روزگاری برای مداحان معروف کشورمان تصیف می ساخت.
- چرا اینقدر کم کاری؟
این موضوع بیشتر به این دلیل است که هر کاری که از انسان منتشر می شود باید حاوی طعمی جدید باشد و این طعم جدید هم فقط با انجام و پایان کار به وجود نمی آید. گاهی برای کار باید پروسه های تحقیقاتی را طی کرد تا به یک نتیجه خوب و ایده آل رسید. شما وقتی به مردم قول می دهید که برای مردم طلا پیدا می کنید و با تجهیزات زیاد و نقشه به سمت معدن طلا می روید تا طلاها را پیدا کنید، به یک مرحله پیش بینی نشده می رسید، مثلاً سطح سختی که برای مدتی برنامه ریزی های زمانی تان را جابه جا می کند و انرژی بیشتری می طلبد اما در نهایت با توجه به نقشه راه، امکانات و تکنیک به روزبه نتیجه دلخواه خود می رسیم به امید خدا.
- پس ماجرا این نیست که می خواهی مخاطب را تشنه موسیقی ات نگه داری؟ درست مثل آن چند سال اول که کنسرت نمی گذاشتی…
خب آن چند سالی که من کنسرت نداشتم تقریباً شرایط برای حضورم روی استیج فراهم نبود. به هرحال آن روزها آنقدر حساسیت وجود داشت و فضای ایجاد شده برای ما شکننده بود که ترجیح می دادیم یک مقدار چراغ خاموش کار کنیم.
- شکننده یعنی چی؟
فکر می کنم محسن رجب پور بهتر می تواند در این مورد اظهار نظر کند اما همین اندازه می دانم که «بنیامین ۸۵» تا کمیسیون فرهنگی مجلس هم رفت و در موردش بحث شد که این آهنگ ها به چه دلیلی منتشر شده و اصلاً بنیامین به چه دلیلی می خواند؟ به قول محسن رجب پور سال ۸۵ صفتی به نام کارهای بنیامینی راه افتاده بود که اصولاً روی آن دید مثبتی هم وجود نداشت و به همین دلیل هم تصمیم گرفتیم چراغ خاموش کار کنیم و در اجرای کنسرت کمی صبر به خرج دادیم.
- پس ماجرای ایجاد عطش بین مخاطب را قبول نداری؟
نه هیچ وقت دوست ندارم دوستانم (مخاطبانم) را در هیچ زمینه ای تشنه نگه دارم و هر چیزی که فکر می کنم به دردشان می خورد را در اختیارشان قرار می دهم.
- با این همه تاخیر نمی ترسی که از بازار روز موسیقی عقب بمانی؟
من فکر می کنم بازار را مردم تعیین می کنند و خوشبختانه ما مردم باهوشی داریم و بین کار باعجله و کم دقت با یک کار اصولی و با کیفیت تفاوت قائل می شوند.
- نام آلبوم جدیدت را انتخاب کرده ای؟
ما معمولاً دو هفته مانده به انتشار آلبوم اسم آن را انتخاب می کنیم چون معتقدیم نام آلبوم خیلی به شرایط روز وابسته است و هیچ وقت دوست نداشته و نداریم اسمی را پیشاپیش اعلام کنیم که نسبتی با شرایط روز نداشته باشد.
- پس احتمال دارد اسمی شبیه به نام دو آلبوم قبلی انتخاب نشود…
نمی دانم…
- فکر می کنم موفق ترین خواننده ای هستی که در خارج از ایران کنسرت برگزار می کنی، شنیده ام کسانی که در کنسرت هایت حضور داشتند، آهنگ هایت را حفظ بودند و با تو همخوانی می کردند. در مورد این کنسرت ها برایمان بگو.
به هرحال این آهنگ هیت شده بود و بین مردم جا افتاده بود. شاید جالب باشد بدانی که من کنسرت هایم را از کنسرت های خارجی آغاز کردم و اولین باری که روی سن قرار گرفتم، در جشنواره موسیقی که در شهر استکهلم برگزار می شد، شرکت کردم و آنجا متوجه شدم که مردمی که فرسنگ ها دورتر از من زندگی می کنند هم آهنگ هایم را شنیده اند و حفظ هستند.
- تو کارت را با آهنگ های مذهبی مثل « آقام آقام…» شروع کردی، در مورد آن کارها برایمان بگو.
من آن کارها را در مقام آهنگساز برای ارائه به بازار ساخته بودم و از ابتدا قرار نبود که آن ها را خودم بخوانم اما به هرحال اتد این آهنگ ها بعد از انتشار ناگهانی «دنیا دیگه مث تو نداره..» بین مردم پخش شد و خوشبختانه مورد استقبال هم واقع شد.
- کارها سفارشی بود یا دلی؟
هم سفارشی بود و هم دلی! من هیچ وقت کار سفارشی را بدون رضایت قلبی انجام نداده و نخواهم داد. یک وقتی هست قلبت یک کار را در ذهنت طرح می کند و تو می روی دنبالش و انجامش می دهی، یک موقعی هم هست که خواسته قلبی ات در قالب یک سفارش به تو می رسد و به سراغش می روی.
- بنیامین بهادری ریشه مذهبی دارد؟
شاید بهتر است بگوییم بنیامین ریشه ایمانی دارد. این موضوع اساساً به خانواده ام برمی گردد، پدر و مخصوصاً مادرم انسان های بسیار مومن و معتقدی هستند که طبیعتاً روی من هم اثر گذاشته است.
- مومن بودن خانواده روی حضورت در عرصه موسیقی تاثیر منفی نگذاشت؟
نه چون جنس هنری که از من در خانواده دیده می شد شکل پرمحتوا و اصیلی داشت، هنری از جنس درجه یک ایمانی که هیچ تناقضی با روحیات آن ها نداشت. البته بیشتر از اینکه به هنر سفارش شویم، به تحصیل تشویقمان کردند اما در مورد پرداختن به هنر هم مانعی برایمان وجود نداشت.
- خانواده ات هم کارهایت را دنبال می کنند؟
مثل همه آدم های دیگر! برای آن ها هنوز هم تحصیل خیلی جذاب تر است.
- یعنی این که بنیامین امروز تبدیل به یک ستاره شده برایشان جذاب نیست؟
بنیامینی که هنوز کتاب می خواند و درگیر مسائل علمی است هنوز خیلی برایشان جذاب تر است البته این بدان معنا نیست که موضوع موسیقی برایشان مهم نیست و کارهایم را مثل همه مردم پیگیری می کنند.
- شنیده ام که دوستانی از مداحان معروف داری، این موضوع صحت دارد؟
من بیشتر با این دوستان در ساخت تصنیف هایشان همکاری می کردم و همینطور در آلبوم «ماه مهربان» هم از آن ها مشاوره گرفتم تا بتوانم در مسیر درست گام بردارم. به هرحال مفاهیم مذهبی توسط این دوستان بین مردم جا میفتد و وقتی تو می خواهی کاری از این جنس انجام بدهی، آن ها بهترین مشاوران تو می توانند باشند. فکر می کنم آدم های دوست داشتنی زیادی در این گروه از دوستان وجود دارد.
- هنوز هم ارتباطت را با آن ها حفظ کرده ای یا نه؟
دوستانی که قبلاً با هم کار می کردیم امروز با شاعرها و ملودی سازهای قوی تری در حال همکاری هستند و من هم به صورت پراکنده کارهایی در این زمینه انجام می دهم.
- تو که شعرهای مذهبی می سرودی چرا در قالب خوانندگی از ترانه های خودت استفاده نمی کنی؟
خب فرید احمدی در ترانه سرایی و شعر یک سر و گردن بالاتر است. به شخصه معتقدم در هر زمینه ای باید از بهترین ها استفاده کرد، وقتی فرید احمدی هست و می تواند با حسی نزدیک به من ترانه بگوید، دیگر چه نیازی است که از ترانه های خودم استفاده کنم؟
- پس ترجیح می دهی فعلاً از ترانه های خودت استفاده نکنی؟
اینطور نیست که بگویم ترانه های فرید ترانه های من نیست، فرید چیزی جز تفکر بنیامین نمی گوید و من هم تا به حال چیزی خارج از فکر فرید نساخته ام. فرید احمدی از تکنیک و حس بالایی برخوردار است و بعضی اوقات ترانه هایش به الهام نزدیک می شود.
- اینکه به طور خاص با یک ترانه سرا کار می کنی باعث محدود شدنت در یک چهارچوب خاص نمی شود؟
روش های دیگر هم معایب خاص خودش را دارد، مثل عدم انسجام و چندگانگی گفتمان. وقتی تو می توانی در یک گروه به طور منسجم و منظم کار کنی و به نتایج خوبی هم دست پیدا کنی، چه نیازی هست که به صورت پراکنده کار کنی؟ این عدم انسجام فکر می کنم مشکل ایجاد می کند، باید ببینیم در کار دنبال چه چیزی هستیم، من فکر می کنم ما برای ارائه حرف هایمان، که حرف های مهمی هم هست شیوه مدرنی را انتخاب کرده ایم.
- زمانی به عنوان یکی از خواننده های یاغی مطرح بودی و درگیری های رسانه ای زیادی با آدم های مختلف داشتی، از حامد بهداد بگیر تا محسن یگانه و سیروان! اما امروز هیچ حاشیه ای نداری و خیلی آرام تر از گذشته شده ای…
آن وقت ها شاید برخی علاقه داشتند که تمرکز مخاطب را از آثار من به سمت حواشی سوق دهند و البته من به محض مشاهده نشانه هایی از این دست به سرعت فاصله می گرفتم و تن به حاشیه نمی دادم. وقتی به اکثر این مسائل توجه کنی و به اسناد آن مراجعه کنی، متوجه می شوی اگر هم حرفی بوده، در قالب پاسخ به یک سوال مطرح شده و معمولاً هم خیلی نرم و لطیف بیان شده است اما نمی دانم چرا دوستانم را ناراحت می کرد و دوستان واکنش های عجیبی نشان می دادند. ببین ریشه جنجال، جذاب و مهربان نیست و اساسا ً در جنجال روشنفکری و حرکت رو به رشد کم دیده می شود.
- مثلاً چه حرفی زدی که حامد بیانیه داد و سیروان واکنش تندی نشان داد؟
من معمولاً بیشتر از دو یا سه خط راجع به اشخاص صحبت نکرده ام و فقط وقتی در مصاحبه ها با این دست سوال ها مواجه می شدم، نظرم را بیان می کردم. صادقانه می گویم که در این اظهار نظر ها نه توهینی وجود داشت و نه نقد غیر منصفانه! سند صحبت هایم وجود دارد و وقتی آن ها را مرور می کنی می بینی که واقعاً موضوع خاصی نبوده اما خب دوستان لطف می کردند و جوابیه می نوشتند.
- بعد از این جنجال ها بود که خودت برای آشتی پیش قدم شدی و در گام اول به کنسرت یگانه آمدی…
من، محسن یگانه و رضا صادقی بدون هماهنگی با هم برای حضور در یک امر خیر دعوت شدیم. این خیلی جذاب بود که اتفاقی از این جنس قرار بود بیفتد، شب اول محسن یگانه کنسرت داشت و من وظیفه خودم دیدم در کنسرت او شرکت کنم. شاید شب اول کنسرت بنیامین بهادری برگزار می شد، محسن در کنسرتم شرکت می کرد و او برای این ماجرا پیش قدم می شد.
- شب بعدی که تو کنسرت داشتی، محسن را روی استیج بردی و با هم همخوانی کردید، این موضوع را در ذهنت پیش بینی کرده بودی؟
محسن شب بعد از کنسرت خودش، در کنسرت من شرکت کرد و به اصطلاح لطف کرد و بازدید من را پس داد. در بخشی از اجرا که به آهنگ «الهه ناز» رسیدیم از آنجایی که این آهنگ را یک تصنیف ملی می دانم، احساس کردم فضا برای دعوت محسن روی استیج مناسب است. من این کار را انجام دادم و محسن هم از این موضوع استقبال کرد و در نهایت «الهه ناز» را باهم اجرا کردیم. بعد از این آهنگ هم از محسن خواهش کردم آهنگ «سکوت» را اجرا کند که با استقبال خوبی هم مواجه شد.
- شب سوم، رضا صادقی در بین اجرا گفت دوست دارم بعد از مرگم، بنیامین « وایسا دنیا» را بخواند، در این مورد چه نظری داری؟
بله، آن شب هم در سالن بود که رضا صادقی عزیز این موضوع را عنوان کرد. فکر می کنم این از لطف و مهربانی رضا ناشی می شود. به شخصه بین آهنگ های رضا صادقی، وایسا دنیا را خیلی دوست دارم و فکر می کنم یک سرو گردن از بقیه آهنگ هایش بالاتر است و این صحبت رضا برایم خوشحال کننده بود. البته خدا نکند که برای رضا هیچ وقت اتفاقی بیفتد، حتی فکرش را هم نمی شود تصور کرد.
- خیلی ها معتقد بودند عواید آن سه شب کنسرت به طور کامل در اختیار مجید بهرامی قرار نگرفته…
امروز که داریم با هم صحبت می کنیم مجید بهرامی بهبود یافته و دوباره روی صحنه تاتر هنرنمایی می کند. فکر می کنم این حرف ها، شایعه است.
- چرا تا به حال تو را در مقام خواننده تیتراژ های تلویزیونی ندیده ایم؟
من دوبار در قالب برنامه های سال تحویل به تلویزیون آمده ام و این موضوع هم بیشتر به این خاطر بوده که دوست دارم با عامه مردم صحبت کنم و اینطور نیست که علاقه داشته باشم مخاطب هایم را دسته بندی کنم. همه مخاطبمانم را یک پارچه می بینم و هرجا که این یکپارچگی برایم عینیت پیدا کند از آن استقبال می کنم. مثلاً حضور در برنامه های سال تحویل همیشه برایم جذاب است چون مردم همه دارای روحیه یکپارچه ای هستند و این برایم جذاب است. در مورد تیتراژ هم باید بگویم که هنوز پیشنهادی نداشته ام که ذهنم را تحریک کند تا آن را انجام دهم.
- بنیامین نام هنری توست، این اسم هنری از کجا آمد؟
این اسم هنری نامی است که خانواده برایم انتخاب کرده است. در واقع قرار بر این بوده که این نام به عنوان اسم شناسنامه ای ام ثبت شود اما به هر دلیلی این اسم توسط ثبت احوال به ثبت نرسیده است و پدرم اسم وحید را برایم انتخاب کرده اما از همان دوران کودکی بنیامین صدایم می کردند اما در مدرسه و دانشگاه، من را با نام وحید می شناختند.
- آروزی این روزهایت چیست؟
وقتی آدم ها از نظر قلبی به هم متصل می شوند و یکدیگر را دعا می کنند، اگر دعای یک نفر بگیرد، بقیه هم سیراب می شوند. امیدوارم همه آدم ها به آرزوهایشان برسند. یکی از این آدما یه شب دعاش می گیره…
- چند اسم می خواهم بگویم که نظرت را در مورد آنها بشنوم…
امیدوارم این بار اظهار نظر هایم منجر به نامه نگاری نشود!
محسن یگانه: صدای بسیار خوب و جذابی دارد، تا زمانی که در کنسرتش شرکت نکرده بودم فکر نمی کردم اینقدر در اجرای زنده توانایی داشته باشد اما به نظرم اجرای بسیار خوبی داشت و یکی از خواننده های هیت ماست و امیدوارم موفقیتش تداوم داشته باشد.
سیروان خسروی:سیروان سبکی را در موسیقی پیگیری می کند که به شخصه مخاطب آن نیستم اما می دانم کسانی که این سبک را می پسندند سیروان را دوست دارند، ضمن اینکه فکر می کنم ایشان تنظیم کننده خوبی هم هستند.
محسن چاوشی: به نظرم تلفیق شعر و موسیقی را خیلی خوب درک می کند و از آن مهم تر این است که این توانایی را دارد که مردم را با آهنگ هایش خیلی خوب درگیر کند.
حامد بهداد: روند رو به پیشرفتی دارد و فکر می کنم روز به روز در حال بهتر شدن است.
محسن رجب پور: بهترین مدیر موسیقی حال حاضر ایران که هم در سطح داخلی و هم در سطح بین المللی در موسیقی فارسی مثالی برایش نداریم و واقعاً مدیوم هایش، جهانی است.
- تو با محسن رجب پور قرارداد مادام العمر داری؟
جالب است بدانی که من و آقای رجب پور هیچ قرار دادی با هم نداریم و رابطه ما وابسته به یک تفاهم حرفه ای است که هر لحظه و هر روز در حال تمدید شدن است. فکر می کنم این خیلی زیبا تر و با دوام تر از قراردادهایی است که آدم ها بین خودشان می بندند. ما با هم صحبت می کنیم و همیشه تفاهم هایمان به روز پیش می رود.
- وقتی خواننده های دیگر با رجب پور وارد همکاری می شوند نگران نمی شوی تمرکز او روی تو کاهش یابد؟ مثل اتفاقی که برای آریا افتاد و امروز خیلی ها معتقدند تمرکز محسن رجب پور بیشتر روی بنیامین است تا گروه آریان…
فکر می کنم تو به عنوان هنرمند فقط باید کار خودت را انجام دهی، باید کارت آنقدر جذاب باشد که انتخاب اول هر تهیه کننده باشی
- با گرانی چه می کنی؟
حتماً یک چیزی هست که اینقدر در موردش صحبت می شود. ببین این روزها می آید و می رود، دوره خوشی و ناخوشی و گرونی و ارزونی یک روز می آیند و روز دیگر تمام می شوند. فکر می کنم در جامعه چیز های دیگری مهم هستند که فکر می کنم اگر پایه و اساس اندیشه و روابط خودمان را روی این موضوعات معطوف کنیم می تواند دیگر مسائل و مشکلات را حل کند. مثلاً موضوع عشق و مهربانی که همیشه روی آن تاکید می کنم خیلی از مشکلات را روان تر حل می کند چون وقتی روابط بین آدم ها نرم می شود، لجبازی ها کم می شود و تخصص وارد می شود و کار بهبود می یابد. تنها توصیه ای که می توانم به دوستان خوبم داشته باشم، مهربانی است.
دیدگاهتان را بنویسید