موسیقی ایرانیان – برزو امیری: اگر به این باور باشیم که هر آنچه سعی در انتقال دامنهای از رمزگان و دادهها را دارد میتوان آن را نظامی زبانی نامید و خواند؛ باید به همین لحاظ عناصر و بافت آن دامنه را نیز همچون سیستمی رسانا و انتقال دهنده مدنظر قرار داد.
اینجا منظور ما از زبان به صرف واژه یا هر آنچه صرفا خاصیت کلامی دارد نیست؛ منظور هر سیستمی است که در خود کرانهای از نشانهها را چه آوایی، چه تصویری و چه موسیقایی به لحاظ زمانی ـ مکانی، شامل می شود. حال به ضرورت موجود، موسیقی خود سیستمی است در این معنا به شدت بسیط از سیگنال های شنیداری که دلالت نواهای آن به معنای کلامی محض نیست. بلکه تمرکز معنایی آن در نوعی از ادراک شنیداری واعظ است که بنابر بافت جغرافیایی خود رنگ و خاصیت یک فرهنگ و تاریخ را نمودار می کند.
بدین منوال می توان اینگونه پنداشت که هر سرزمینی برای حفظ اولویت های ارزشی و سنتی تاریخ خود، ملزم است که این طیف های شاخص و نشانه گذاری شده از طریق پیشینیان و گذشتگانش را حفظ کند تا از این جهت انسجام و وحدت هویتی زمان خود را از گزند گسستها و چندپارگی مصون بدارد. این شاید اساسی ترین دلیل و برهان باشد برای اینکه ما لزوم و سبب حفظ و بررسی موشکافانه موسیقی سنتی، مقامی، نواحی و محلی خود را بفهمیم. بنابراین تخصیص زمان و هر هزینه دیگری برای این موضوع عملی ضروری است جهت حفظ ساختارهای اجتماعی و فردی جامعه مان که البته این بحث صرفا به حوزه موسیقی محدود نمی شود.
ملوث کردن این بحث به موسیقی و الصاق آن به موسیقی مقامی و نواحی می تواند مثالی باشد برای میزان توجه و حساسیت ما به فحواهایی که تاریخ ما را حمل کرده (حال به هر میزان کیفیتی) و پیش می برد. توجه به موسیقی محلی و نواحی نیز خود شاهدی است بر این ادعا که ما به لحاظ تاریخی از پتاسیلهای فرهنگی و هنری بالقوه و بالایی برخوردار هستیم که با یک برنامه ریزی جهتمند می تواند به پیشنهادهای بدیع و ارزندهای در دوران و عصر ما منجر شود تا از این طریق هم حرکت تاریخی فرهنگ و هنر ایرانی ترمیم شود (می گویم ترمیم چرا که آنچه امروز در حوزه فعالیت های هنری ما دیده می شود شدیدا آسیبدیده و در نقاهت است) و هم راه برای آیندگان هموار شود. اما متاسفانه این امر تا به امروز امکانپذیر نشده است؛ به این علت که ضعف مدیریتی و نگاه ایستایی بر برنامههای فرهنگی و هنری ما غالب است که این آسیب علی القاعده از نبود نگاه و رویکرد پروژه ای بار آمده است. البته این ضعف و مسئولیت سازماندهی و آسیبشناسی آن صرفا بر دوش نهادها و ارگان های دولتی و اجرایی نیست، بخشی از این آسیب بر دوش هنرمندان این حوزه است؛ چرا که تا به امروز آنها نیز هیچ طرح و پیشنهادی برای پیگیری این موضوع ارائه ندادهاند و به صرف اجرای چند کنسرت نمی توان توقع استقبال و توجه چشمگیر به این نوع سبکهای موسیقی داشت، بخصوص که موسیقی از این دست همچون مقامی و نواحی یک پیش نیاز تاریخی می خواهد تا علت و سبب پیدایش و لحن یک مقام که نواخته می شود، فهمیده شود. پس ما باید در یک پروسه بلند مدت و متمرکز چندین پیشنهاد یا طرح برای این موضوع داشته باشیم و به صورت روشمند آن را دنبال کنیم تا شاید در مرحله آزمون و خطا به یک نتیجه مطلوب برسیم. در انتها برای مثال به موسیقی محلی اشاره می کنم که به علت تکثری که در نواحی مختلف ایران دارد، مستعد آن است که متدهای و تکنیکهای زیادی از آن، جهت نوازندگی استخراج کرد.
دیدگاهتان را بنویسید