رضا صادقي جزو معدود خوانندههاي مولف موسيقي ايران در 10 سال گذشته بوده است. خوانندهاي كه هميشه حنجره بيدار مردمش بوده و توانسته در طي اين سلها به چنان جايگاهي دست پيدا كند كه اكنون در آغاز سال 91 بتوانيم بگوييم در طي يك دهه اخير كمتر خوانندهاي در موسيقي ايران بوده كه از چنين محبوبيت و اعتباري برخوردار ميباشد. در اين گفتگو نیز مانند هميشه رضا صادقي با صداقت و شهامت از دغدغههاي امروزي سخن گفته است. از نگاهش به مسيري كه در طي 10 سال اخير طي كرده تا علاقهاش به ايجاد همدلي در بين اهالي موسيقي و شكلگيري يك صنف يا سنديكا كه بتواند حامي و پشتيبان موسيقي پاپ ايران باشد.
- وارد دومين دهه حضور رضا صادقي در عرصه رسمي موسيقي شدهايم. اكنون كه ابتداي اين دهه دوم ايستاده اي چه احساسي داري؟
تفكر اينكه يك دهه بتواني در كنار مردمي باشي كه هميشه تنوع انتخاب و نگاه در سليقه شنيداريشان هستند حس خاصي است و نميشود تعريفش كرد. اگر قابل باشم و لياقت داشته باشم كه باز هم روندي كه داشتم را ادامه بدهم شروع اين دومين دهه قطعاً پر از نگراني و قدرت خواهد بود. شايد همين قدرت است كه نگراني پيش ميآورد. چون وقتي آدم احساس ميكند كه يك دهه را گذرانده ديگر مسئوليتش سنگينتر است. انتخابهايش بايد خاصتر باشد و در كل يك حس خاصي است. مثل نگراني از به دنيا آمدن يك بچه سالم.
- آيا افق خاصي هست كه رضا صادقي هنوز به آن دست پيدا نكرده باشد و تصميم داشته باشي كه در طي مسيري كه پيش رو داري به آن دست پيدا كني؟
قطعاً هست. يعني هر كسي كه قرار باشد دورنمايي براي فعاليتهاي آينده خود داشته باشد نميتواند بگويد كه به سرانجام نهايي رسيده و اشباع شده. آن دورنماي شخصي كه خود من دارم اين است كه حس ميكنم هنوز در شعار هميشگيام كه ميگويم «من براي موندني شدن ميخوانم نه براي خوندني شدن» به يك نتيجه كامل شخصي نرسيده ام. اين كه تا چه حد توانستهام ماندني باشم و نه صرفاً خواندني. افقي كه در ذهنم حك شده اين است كه بعد از اين يك دههاي كه گذراندم و فراز و نشيبهاي وحشتناكي داشت الان به نزديكي و همدلي ما هنرمندان بسيار فكر ميكنم و اميدوارم بتوانم در ايجاد اين اتفاق نقش مثبتي داشته باشم. هميشه افق اجتماعي كاريام اين بوده كه يك دوستي قشنگي بين تمام هنرمندان ايجاد شود. دوستي نه فقط در حد كلام يا جلد يك مجله و روزنامه. نه فقط در حد يك آهنگ با هم خواندن بلكه دوستياي كه از صميم قلب باشد. شايد بزرگترين آرزوي اجتماعي كاري من اين است كه ما بالاخره بتوانيم يك «صنف» را با دوستيمان ايجاد كنيم و فقط به خاطر بيمه و وام و اتفاقات اينچنيني نباشد كه در اين صورت نه «اين» را خواهيم داشت و نه «آن» را.
- فكر ميكنيد مهمترين كمكي كه ايجاد «صنف» به اهالي موسيقي ميكند چيست؟
ببينيد از ماست كه بر ماست. يعني اگر يك صنف ميخواهد به سرانجام خوبي برسد بايد نه شعارگونه بلكه به واقع با هم دوست باشيم. نه اينكه مثلاً من به كنسرت دوست خوانندهاي بروم و بعد كه از كنسرتش خارج شدم رفتار ديگري داشته باشم. يا اينكه خواننده ديگري به كنسرت من بيايد يا به عنوان مثال آهنگي با هم بخوانيم اما بينمان دوستي و همدلي نباشد. اگر يك مقدار به ريشه موسيقي كشورمان و اساتيد متفكري كه در گذشته داشتيم نگاه كنيم ميبينيم كه دوستي فقط در اين مسايل خلاصه نميشود. ما الان در شرايطي هستيم كه نميتوانيم از خودمان دفاع كنيم. هر كه از راه ميرسد ميتواند هر چه دلش ميخواهد به ما بگويد و كاري هم از دست ما برنميآيد. هر مركز و نهادي و هر نوشتاري ميتواند هر مطلب توهينآميز يا غيرتوهينآميزي به ما بگويد و ما عملاً و جدي نميتوانيم هيچ حرفي بزنيم. اين مسأله جاي نگراني دارد. بچههاي زيادي هستند كه با شوق و اشتياق زياد در حال ورود به عرصه موسيقي هستند. بچهها كه ميگويم يعني كساني كه 14، 13 سال سن دارند. مطمئنم اين بچهها بعد از مدتي وقتي ببينند هر كسي كه حتي آگاهي مناسبي هم از موسيقي ندارد ميتواند بهشان ضربه بزند خيلي زود از موسيقي دلسرد خواهند شد. خيلي عجيب نيست اينكه ميبينيم گاهي اوقات موسيقي ما مسيرش را به سمت «شكلات» و كارهاي اينچنيني كج ميكند.
- مسألهاي كه وجود دارد اين است كه امكان دارد ايجاد همدلي بين اهالي جدي و اصلي موسيقي تا حدي سخت باشد. رضا صادقي جزو معدود چهرههاي شاخص موسيقي است كه هميشه دلسوز موسيقي و اهالياش بوده به همين خاطر به شخصه فكر ميكنيد چرا در بين اهالي موسيقي دشمني يا عدم دوستي زيادي به چشم ميخورد؟
اگر بخواهم بدون تعارف و رودربايستي حرف بزنم بايد بگويم جرايد تنها جايي هستند كه گاهي اوقات دوستان همكارم در كنار همديگر جمع ميشوند. نميتوانم بگويم خوشبختانه يا متاسفانه اما لااقل اهالي جرايد گاهي اوقات فرصتي را پيش ميآورند كه اين دوستان سلام و عليكي با هم بكنند. متاسفانه ما تفاوت نگاههاي كاري را با تفاوت اخلاقي درهم ميآميزيم كه نبايد اينگونه باشد. به عنوان مثال احسان خواجه اميري دوست من است، بابك جهانبخش دوست من است، اما كارهاي ما هيچ ربطي به همديگر ندارند. اشكالي هم ندارد. يعني ما فقط در يك خط سير موسيقي پاپ حركت ميكنيم ولي هر كدام از ما يك نوع موسيقي و يك نوع تفكر اجرايي مختص به خودش را دارد. اگر ميخواهيم به يك دوستي و همدلي مناسب برسيم بايد دور باشيم از اينكه مثلاً رضا صادقي چيست و كيست و چه كار ميكند. رضا هر چه هست، خوب يا بد، اجازه ندارم حضورش را نپذيرم. حالا امكان دارد كارش را دوست نداشته باشم. مهم پذيرش حضور همديگر در كنار هم است. متاسفانه اين مسأله هنوز فرهنگسازي نشده. اين را هم بگويم كه خود من هم هنوز براي رخ دادن اين اتفاق حركتي نكردهام.
منِ رضا صادقي منتظرم بابك صحرايي يك كاري كند. بابك صحرايي منتظر است ديگري يك كاري كند و همينطور ايجاد اين همدلي به تعويق ميافتد. به همين خاطر اين مسأله يكي از برنامههاي جدي امسال من است. حاضرم به تمام همكارانم از كوچك و بزرگ زنگ بزنم. منظورم از نظر سني است. چه آن كسي كه سالها قبل از من وارد موسيقي شده و چه آن كسي كه سالها بعد از من آمده. در سال جديد حتماً اين كار را انجام خواهم داد. از دوستان خواهش خواهم كرد كه در كنار هم باشيم. لااقل در اين حد كه به ديدار يك چهره پيشكوست برويم. بدون اينكه مجله يا سايتي خبردار شود. كنار هم باشيم تا اگر يك زماني مجلهاي، وزيري، اميري چيزي درباره ما گفت بتوانيم خيلي محترمانه پاسخش را بدهيم خلاصه اينكه بس است هر چه گفتيم: «چه شد كه اينطوري شد؟» زمان آن رسيده كه بگوييم: «چه كار كنيم كه ديگر اينطوري نشود». به اين «چه كار كنيم» حتماً فكر خواهم كرد.
- موفقيت و محبوبيت ويژهاي كه داري امكان دارد دشمنيها و خصومتهايي را هم در مورد شما از طرف برخي ايجاد كرده باشد. بزرگترين دشمنياي كه نسبت به شما وجود داشته و هميشه آزارتان داده چه بوده؟
نميخواهم بگويم دشمني، چون دشمني بار منفي بزرگي دارد. ميتوانم بگويم بيمهري. بزرگترين بيمهرياي كه احساس ميكنم به من شده اين بوده كه بعضي وقتها در مورد اتفاقاتي درباره من قضاوت شده كه من از كل آن اتفاق بيخبر بودهام. مثل انتساب دادن يك سري از جملات و تعاريف كه هيچوقت در تفكر من نبودهاند اينها تنها چيزهايي بودهاند كه هميشه آزارم دادهاند. بسيار پيش آمده كه برخي از دوستانم گفتهاند خسته نميشوي از اينكه وقتي بيرون ميروي مردم دورت جمع ميشوند يا به سراغت ميآيند كه خدا را گواه ميگيرم كه هميشه از اين مسأله لذت بردهام. حتي شده كسي آمده و مستقيم در صورت من نگاه كرده و محترمانه گفته: «من از صداي تو بدم ميآيد». در اين مورد هم ميگويم من چقدر بايد لايق باشم كه يك نفر بتواند فضا را براي خودش هموار ببيند و بتواند اين حرف را به من بزند كه احساس ميكنم بيمهرياي بوده كه نسبت به خودم ديدم اين بوده كه من هيچوقت براي نگاه رعنا نخواندهام، تنها چيزي كه وجود داشته این است که من هميشه براي فضاي معنا خواندهام اما متاسفانه وقتي اين اتفاق ديده نميشود ميرنجم. احساس ميكنم چقدر بد است كه سالهاي عمرت را بگذاري و بعد برداشت صحيحي از تو صورت نگيرد. يك سري افراد كوتهفكر هستند كه با صداي بلندي كه دارند گاهي اوقات با القاي يك سري از ادبيات و تعاريف يك موج و جوي را درست ميكنند. تنها در مورد خودم نميگويم. اين اتفاق را درباره خيلي از همكارانم ديدهام. اينها تنها چيزهايي هستند كه آدم را ميشكنند. هيچ سمي براي من كشندهتر از اين اتفاق نيست و من را از پا درنميآورد.
- در حاضر حال مشغول چه كاري هستيد؟
مشغول آمادهسازي اركسترم هستم. بعد از اينكه چندين سال افتخار اين را داشتم كه در خدمت بهنام ابطحي باشم تصميم گرفتم بعد از مدتها، خودم رهبري اركسترم را برعهده بگيرم. ديگر اينكه دو آلبوم در دست توليد دارم و سعي ميكنم در مناسبترين زمان ممكن آماده و منتشرشان كنم. اين دو آلبوم جديد را با تعداد قطعات كمتري نيز تهيه كردم كه بهتر شنيده شوند.
- آيا امسال كار جديدي از شما منتشر ميشود؟
به احتمال قريب به يقين يك كاري به اسم «عاشقتم» از من منتشر خواهد شد. بعد از چندين سال چند كليپ هم براي آلبوم جديدم خواهم ساخت.
- حرف آخر؟
از مردم ممنونم. وقتي فهميدم كه 10 سال از حضورم در موسيقي گذشت براي خودم هم احساس خيلي عجيبي داشت. هر روزش بدون تعارف براي من هزار سال بوده. اينكه8 مردم 10 سال من را تحمل كردند، 10 سال من را در خلوتشان پذيرفتند، 10 سال محترم جواب سلامم را داده اند و با من خداحافظي كرده اند.
همه اينها عزت است و از خود خدا ميخواهم كه هيچوقت اين عزت را از من نگيرد و قول ميدهم امسال به حكم تغيير همه شرايط روحی و نوع زندگيام و وارد شدن به يك فضاي جديد خانوادگي، سعي ميكنم اين فضاي احترام را نه تنها در كارم كه در كنار كارم هم بيشتر ارائه كنم و نماينده خوبي باشم براي ذهنيت آنهايي كه دوستم دارند و به آنهايي هم كه دوستم ندارند قول ميدهم در دوره جديد كاريام جوري باشم كه آنها هم دوستم داشته باشند.
دیدگاهتان را بنویسید