×
×

مروستی در گفتگو با موسیقی ایرانیان: مدت‌هاست درگیر تفکر در مورد ارائه ژانر خاصی در موسیقی پاپ هستم

  • کد نوشته: 19573
  • 19 خرداد 1391
  • ۶ دیدگاه
  • میثم مروستی نامی آشنا در بین اهالی موسیقی و همه آن‌هایی‌ست که این هنر با لحظه‌هایشان عجین شده است؛ او می‌نوازند، می‌سازد، می‌خواند و احساس پای واژه‌ها می‌ریزد

  • موسیقی ایرانیان – لیا شیرازی: میثم مروستی نامی آشنا در بین اهالی موسیقی و همه آن‌هایی‌ست که این هنر با لحظه‌هایشان عجین شده است؛ او می‌نوازند، می‌سازد، می‌خواند و احساس پای واژه‌ها می‌ریزد…

    این مصاحبه بی‌هیچ حرف دیگری بهانه‌ای‌ بود تا با او از موسیقی و آلبومی با صدا و موسیقی‌اش حرف بزنیم که می‌گوید آن‌را «لحظه‌های بی‌هوا» نامیده است. شاید همین «لحظه‌های بی‌هوا» کمی هوای لحظه‌هایمان را خوب کند!

    • به عنوان اولین سوال بفرمایید، قصه موسیقی برای شما از کجا آغاز شد؟

    فکر می‌کنم از تفکر و علاقه‌ای که خانواده‌ام نسبت به این هنر داشتند، زیرا به خاطر دارم با این‌که تنها ۵ سال داشتم، با تشویق آن‌ها نواختن تنبک را آغاز کردم. از آنجایی‌که ریتم رکن اصلی موسیقی محسوب می‌شود، این ساز توانست به خوبی من‌را در این زمینه یاری دهد. بعد از دو سال در کنار آن، به نواختن پیانو روی آوردم. ۱۰ ساله که بودم در جشنواره فجر سال ۷۰ جایزه بر‌ترین نوازنده تنبک در سطح ایران را کسب کردم و این نقطه عطفی برای من در ادامه این مسیر بود. پس از آن، به آموزش سازهای ایرانی مانند سه‌تار، تار، سنتور و در ‌‌نهایت ویلن روی آوردم و این ساز اصلی من شد همزمان با ورود به ارکستر جوانان پارس به عنوان کنسرت مایستر به پیشنهاد آقای ناصر نظر، به ادامه تعلیم ویولون نزد استاد تارخانیان که از بهترین مدرسان ویلن و ویولا در ایران هستند، مشغول شدم و هر آن‌چه در آن دوران آموختم از لطف و محبت ایشان بوده است. تقریبا ۱۵ ساله بود که در کنار علیرضا مشایخی آهنگسازی تمرین می‌کردم و در‌‌ همان دوران نیز آواز موسیقی سنتی را زیر نظر نصرالله ناصح‌پور کار کردم و این‌گونه موسیقی هنوز در قصه زندگی من جریان دارد.

    • پس می‌توان گفت خانواده در سمت و سوق دادن شما به سوی این هنر بیشترین سهم را داشته‌اند.

    مطمئنا همین‌طور است چون خانواده در گرایش و هدفمندی زندگی فرزندان سهیم هستند و انرژی اولیه در جهت پرورش استعداد‌ها از سوی آن‌ها متصاعد می‌شود. در خانواده من هیچ‌وقت اجباری وجود نداشت و همیشه شرایط به نحوی فراهم می‌شد که ابراز تمایل از سوی من صورت بگیرد. حتی وقتی تصمیم گرفتم در رشته ریاضی تحصیل کنم و زمانی‌که برای تحصیل رشته معماری را انتخاب کردم، با مخالفت مواجه نشدم. معماری و عکاسی همیشه جزء علایق من بوده‌اند هر چند موسیقی را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم و تحصیلاتم را در این هنر تا مقطع فوق‌لیسانس ادامه دادم واز افتخاراتم نزدیک به دو سال تدریس در رشته نوازندگی و آهنگسازی در دانشگاه تهران می‌باشد.

    • معتقدم خانواده با تمام اهمیتی که دارد، به تنهایی نمی‌تواند باعث موفقیت فرد شود. نظر شما در این‌باره چیست؟

    ممارست و پیگیری در هر کاری اصل مهمی‌ست که بدون آن ولو با وجود تمام پشتوانه‌های عاطفی و مالی نمی‌توان به موفقیت دست یافت. هنر نیز از این امر مستثنی نیست. به نظر من تمام هنرمندان در این عرصه هر روز باید زمانی را به تمرین و آموزش اختصاص بدهند. اگر موسیقی را به عنوان یک رشته انتخاب می‌کنیم باید آن‌را جزئی از زندگیمان بدانیم و حتی یک‌روز را هم بدون ساز و نوا سپری نکنیم با این‌که شاید پرداختن به آن در حد مطالعه یک مقاله جدید در این زمینه یا شنیدن یک موسیقی خوب باشد.

    • … و همین موضوع باعث می‌شود بین صدایی که از ساز یک نوازنده می‌شنویم با دیگری فرق کند به طوری‌که بعضی‌ها امضاء خاص به خود را دارند. درست است؟

     نوازندگی مقدماتی دارد که همه نوازندگان حرفه‌ای‌ طبیعتا دوره‌های مرتبط با آن‌ را گذرانده‌اند. پس از آن و در ادامه مسیر پر فراز و نشیب هنر یک نوازنده به جایگاهی می‌رسد که می‌تواند درک و دریافت درونی خود از اتمسفر محیطش را به ساز منتقل کند که این مساله در تاثیرگذاری صدایی که از سازش شنیده می‌شود تاثیر بسزایی دارد و از آن‌جایی‌که شرایط زندگی فردی اجتماعی و هنری برای همه نوازنده‌ها یکسان نیست، ناخودآگاه اجرا‌هایشان با یکدیگر متفاوت می‌شود و این یعنی‌‌ همان نشانه و امضاء

    • شخصا تمایل دارید بیشتر در ارکس‌تر بنوازید یا به صورت سلو (تک‌نوازی)؟

    این ذات هر نوازنده است که تمایل بیشتری به تک‌نوازی دارد. البته این دو با یکدیگر متفاوت هستند و در دنیا هر کدام دوره‌های آموزشی مختص به خود را دارند اما از آن‌جایی که در کشور ما بیش از تحصیلات آکادمیک، این تجربه است که کارایی دارد، نوازنده‌ها معمولا در هر دو زمینه از اجرا به کسب تجربه می‌پردازند. من در سال ۸۲ گروه زهی پارسیان را به همراهی ۳ نوازنده دیگر پایه‌گذاری کردم که سپس این گروه در سال ۸۶ حدودا ۲۴ نفره و به یک ارکستر زهی تبدیل شد و خوشبختانه مجموعه‌ای از بهترین نوازندگان ویلن، کنار هم همنوازی می‌کردیم و چند سال پیاپی توانستیم جایزه بهترین گروه زهی را کسب کنیم. با همه این‌ها و لذتی که هم‌نوازی دارد، اجرای سلو حس دیگری دارد.

    • در کشور ما وقتی یک کودک توانایی نواختن ساز دارد، بسیار مورد توجه و تشویق قرار می‌گیرد. با این حال، خانواده‌ها اهمیت چندانی برای این هنر که مطالعات نشان داده است در بالا بردن ضریب هوش تاثیر بسزایی دارد، قائل نیستند.

    متاسفانه ضریب سنی آموزش موسیقی در کشور ما نسبت به تناسب سنی و معیارهای جهانی که زیر ده سال برای موسیقی است، بسیار بالاست. اگر به مسابقات بزرگ دنیا در این رشته توجه کنید، خواهید دریافت که سال‌هاست نوجوانان در دنیا توانسته‌اند، به بزرگ‌ترین جوایز دست پیدا کنند و در بین آن‌ها جای بچه‌های ایرانی هنوز خالی‌ست. دلیلش این است که موسیقی جزء رشته‌های آموزشی آن‌هاست در حالی‌که در ایران صرفا بعضی از خانواده‌ها به این هنر علاقمندند. حتی وقتی پای صحبت بسیاری از کسانی که در موسیقی امروز نام و رسمی دارند، می‌نشینید درمی‌یابید که اکثرا با مخالفت خانواده‌ها مواجه بوده‌اند. ما استعدادهای بسیار خوب و قابل سرمایه‌گذاری داریم که با تاسف به هدر می‌روند یا آن‌طور که می‌بایست پرورش نیافته و شناخته نمی‌شوند.

    • شما که در نوازندگی سازهای سنتی متبحر هستید، چه شد که به سمت موسیقی پاپ کشیده شدید؟

    زمانی‌که ما آموزش موسیقی را آغاز کردیم به جزء موسیقی ایرانی و کلاسیک رشته‌ دیگری برای انتخاب وجود نداشت و متاسفانه هنوز هم این شرایط در هنرستان‌ها و دانشگاه‌های ما حاکم است و در آن برهه اکثر کسانی که به موسیقی پاپ که فضای بهتری برای عرض اندام هنرمندان فراهم کرده بود، وارد شدند، تحصیل کرده یکی از این دو رشته بودند. حدود سال ۷۶ در حالی که ۱۶ ساله بودم و در کلاس سوم دبیرستان تحصیل می‌کردم، تنظیم چندین قطعه از قطعات آلبوم استاد ایرج را انجام دادم که در‌‌ همان سال منتشر شدند و این شروع کار من در دنیای حرفه‌ای موسیقی پاپ به عنوان تنظیم‌کننده و البته بدو آشنایی‌ام با احسان خواجه‌امیری بود. سپس در آلبوم «آدم و حوا» همکاری با شادروان ناصر عبداللهی را تجربه کردم و به این ترتیب در کنار نوازندگی، به صورت حرفه‌ای به آهنگسازی و تنظیم‌کنندگی پرداختم.

    • تصورم این است آلبومی که به خوانندگی خود آماده انتشار دارید، می‌تواند حضور شما را در موسیقی پاپ پررنگ‌تر جلوه دهد. چه شد که اقدام به تولید این اثر کردید؟

    همان‌طور که اشاره کردم، آواز و خوانندگی از نوجوانی با من همراه بوده است و هیچ‌وقت با این حرفه بیگانه نبوده‌ام. فکر می‌کنم یک بخش مهم در هنر «جسارت» است که یک هنرمند بتواند افکار خود را نسبت به توانایی که دارد، به معرض نقد و بررسی عموم بگذارد. مدت‌هاست درگیر تفکر در مورد ارائه ژانر خاصی در موسیقی پاپ هستم که بتواند تمام اجزاء ساخت یک قطعه با کلام را در کنار شاخصه‌های موسیقی حرفه‌ای به نحوی ارزشمند بروز دهد. نمی‌دانم این آلبوم که نام «لحظه‌های بی‌هوا» را برای آن انتخاب کرده‌ام می‌تواند آن‌طور که شایسته است، من‌را به هدفم برساند یا خیر اما مطمئنم برای اولین قدم، محکم و با تدبیر گام برداشته‌ام هرچند که در ‌‌نهایت همه‌چیز به سلیقه و علاقه مخاطب ختم می‌شود. این آلبوم شامل ۱۰ قطعه است که نزدیک به ۸۰ درصد ساخت موسیقی آن‌را به شخصه انجام داده‌ام و امیر شاملو نیز برای تنوع در رنگ‌آمیزی قطعات آلبوم در ساخت دو ملودی من را یاری داده است. در ضمن دو قطعه بی‌کلام که یکی سلوی ویلون در تلفیق موسیقی جاز و ارکسترال است و دیگری سلوی سه‌تار با توجه به معیار‌های موسیقی سنتی در تلفیق با موسیقی اکترونیک است در این آلبوم قرار دارد که امیدوارم مورد توجه قرار بگیرند.

    • من هم امیدوارم این آلبوم بتواند جایگاه خود را بین علاقمندان پیدا کند و اما حرف آخر…

    چند بیت از ترانه «نباید باورم می‌شد» تقدیم به مخاطبان موسیقی ایرانیان:

    واسه حسی که در من هست/ واسه آرامش این درد
    چقدر افسوس باید خورد / چقدر باید تحمل کرد
    نباید باورم می‌شد/ عبور از این نگاه تو
    چقدر باید تحمل کرد / عذاب این‌همه آه‌و

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *