اولین روز از پاییز، مردی زاده شد که به جرأت می توان گفت شناسنامه موسیقی ایران است؛ محمدرضا شجریان. خسروی آواز ایران هفتاد و هشت سال پیش در نخستین روز از مهر ماه به دنیا آمد و تأثیری شگرف بر موسیقی اصیل ایران زمین گذاشت. آثار ماندگاری که با آواز خوش او درذهن مردم ایران و حتی جهان ماندگار شده اند، کم نیستند. چند سالی است بیماری اجازه نداده به روی صحنه برود و بی واسطه با دوستدارانش دیدار کند اما علاقه مندانش از یاد نبرده اند لحظات خاطره انگیزی که بزرگمردِ موسیقی برای شان ساخته. مسعود بختیاری به استقبال شعری از محمدرضا شفیعی کدکنی رفته و به زیبایی، اثری با بهره گیری از نامِ ماندگارهای محمدرضا شجریان سروده است، پسرِ جوانش هم آهنگی رویش ساخته که با صدای زیبای سالار عقیلی همراه شده تا پیشکشی باشد به خسروی آواز ایران. با این پدر و پسر هنرمند همکلام شدیم تا از قطه «بخوان جانان» برای ما بگویند. ماحصل این گفت و گو را در ادامه می خوانید.
* چگونه جرقه تولید قطعه «بخوان جانان» در ذهن شاعر و آهنگساز اثر زده شد؟
روزبه بختیاری: با توجه به ارادتی که هم پدرم و هم بنده نسبت به استاد شجریان داریم، این کار را انجام دادیم. از وقتی به یاد دارم در منزل ما نوارهایی از استاد محمدرضا شجریان پخش می شد و همیشه موسیقی های وزین و اصیل گوش می دادیم. پدرم علاقه وافری به استاد شجریان دارد، روزی در سفر بودیم که پدرم به این باور رسید تا کاری برای استاد شجریان انجام دهیم چون فکر می کردیم در این بازه زمانی بسیار لازم است. استاد شجریان در این روزها کمی از فضای صحنه دور هستند و می توانست کار خوبی باشد. وسع و بضاعت خود را روی داریه ریختیم تا کاری برای اسطوره و استاد بزرگوار موسیقی ایران انجام دهیم. استاد محمدرضا شفیعی کدکنی هفت سال پیش شعری به مناسبت تولد استاد شجریان سرودند و پدر تصمیم گرفتند به استقبال این شعر بروند و شعری جامع و کامل تر بسرایند. من هم روی این شعر، ملودی گذاشتم و آقای غلامرضا صادقی هم تنظیم بسیار خوبی انجام دادند. آقای سالار عقیلی هم با صدای زیبای شان، کار را به کمال رساندند. خدا را شکر همه چیز خیلی خوب پیش رفت.
* در مورد شکل گیری تصنیف هم توضیح دهید. در شعر، اشاراتی به برخی از آثار ماندگار محمدرضا شجریان صورت گرفته و مخاطبان جدی موسیقی ایرانی به خوبی می توانند با این قطعه، خاطره بازی کنند…
مسعود بختیاری: بله، همین طور است. همان طور که «روزبه» گفت، ما در سال های اخیر احساس خلأ می کردیم و ناراحت بودیم صدای استاد به گوش جانِ مخاطبان و هواداران شان نمی رسد. شعری از استاد شفیعی کدکنی دیدم با این مطلع که «بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد»، به این فکر افتادم که به استقبال همین شعر بروم و سعی کنم نامی از کارهای استاد شجریان و تصانیف ماندگارشان هم در شعر بگنجانم. حدود ۱۰ یا ۱۲ بیت سرودم تا به محضر استاد پیشکش کنم و همان طور که گفتید نامی از آثار استاد هم آوردم. در حد اندک وسع و بضاعتی که داشتیم، تلاش کردیم کاری خوب، حرفه ای و آبرومند ارائه دهیم. امیدوارم که جامعه هنری، هواداران استاد شجریان، خانواده استاد بزرگوار، شخص خودشان و همه هموطنان راضی باشند و «بخوان جانان» بتواند نظر عزیزان را جلب کند.
* نکته ای که می تواند قطعه «بخوان جانان» را در مقایسه با دیگر آثار متمایز کند، این است که آهنگساز اثر برای جامعه موسیقی ایران، نامی قدیمی و آشنا نیست. پیش از این به چه کاری مشغول بودید و چه شد در سن ۲۰ سالگی به فکر آهنگسازی افتادید؟
روزبه بختیاری: تقریبا از هفت، هشت سالگی تحت تعلیم پدرم و استاد خلیل ملکی، نوازنده نی، تئوری و مقدمات موسیقی را فرا گرفتم. بعدتر به مدت ۶ سال در اصفهان، مقدمات ویولن را نزد استاد امیر معماریان آموختم. ایشان از شاگردان بسیار خوب استاد اسدالله ملک بودند، سپس نوازندگی ویولن ایرانی را به صورت حرفه ای در تهران پیش آقای بابک بختیاری فرا گرفتم. ایشان شاگرد و دوست استاد پرویز یاحقی بودند. بعد به منظور ارتقای تکنیک نوازندگی در زمینه کلاسیک به صورت خصوصی از محضر استاد ارسلان کامکار بهره بردم و همچنان هم در حال فراگیری هستم. در سن ۱۷ یا ۱۸ سالگی شروع به ملودی پردازی کردم، نمی خواهم اسمش را آهنگسازی بگذارم و در واقع مرتکب یک سری کارها روی اشعاری از حافظ و سعدی شدم، هم کارهای بی کلام ساختم که برای ارکستر تنظیم کردم و هم روی شعر، ملودی نوشتم.
* شما فرم و ارکستراسیون را به شکل تجربی انجام دادید یا آموختید؟
روزبه بختیاری: خدا را شکر برگ برنده ای نصیب من شد؛ این افتخار را پیدا کردم نزد آقای ارسلان کامکار، شاگردی کنم و از تجربیات ایشان بهره ببرم اما به صورت آکادمیک، این طور نبود که صرفا به کلاس تئوری بروم. در ۱۷ یا ۱۸ سالگی، ارکستری را به اسم «دیبا» در شهر اصفهان تشکیل دادم و این ارکستر را به مرور زمان توسعه دادیم که بعد از مدتی به بلوغ رسید. کارهایی را که شخصا تنظیم کردم نزد استاد ارسلان کامکار بردم و سعی کردم از تجربیات ایشان بهره ببرم. می توانم بگویم تجربی کار کردم ولی با مُهر تأیید و مشورت استاد کامکار به نتیجه رساندم. سه کنسرت هم با ارکستر بزرگ در شهر اصفهان داشتم که تجربه بسیار خوبی بود.
* پیش از همکاری با سالار عقیلی در قطه «بخوان جانان»، با چه خوانندگان دیگری در زمینه موسیقی با کلام کار کردید؟
روزبه بختیاری: در سال ۱۳۹۱ در منزل استاد ایرج خواجه امیری، ویولن نواختم و تقریبا یک سال بعد در سن ۱۴ سالگی افتخار داشتم با استاد ایرج خواجه امیری در یک محفل خودمانی همکاری داشته باشم که فیلمش نیز موجود است. در سال ۱۳۹۳ برای نخستین بار مصاحبه و صدای ویولن من از رادیو فرهنگ پخش شد. سال ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ هم ارکستری را با حضور نوازندگان جوان، مستعد و با انگیزه تشکیل دادم که با برگزاری جلسات تمرین، اعضای ارکستر افزایش پیدا کرد، به گونه ای که این ارکستر با گروه کُر و سرپرستی و رهبری من، بیش از صد نفر عضو داشت.
* پس همکاری با سالار عقیلی، جدی ترین همکاری شما با یک خواننده است؟
روزبه بختیاری: بله، البته در کنسرت هایی که داشتم، همکاری هایی با خوانندگان مختلف انجام دادم، مثل آقای مجید حسین خانی که یگانه یادگار زنده یاد استاد ایرج بسطامی هستند. من با امیرحسین زاولانه هم همکاری داشتم که البته کار کلاسیک بود و به صورت اپرایی اجرا شد.
* نکته دیگری که وجود دارد، این است که ارکسترها معمولا پر هزینه هستند و صحنه ای که بتواند تعداد زیادی از موزیسین ها را روی خود جای دهد، حتی در تهران هم اندک است. این هماهنگی را چگونه در اصفهان انجام دادید؟
روزبه بختیاری: این ارکستر کاملا خصوصی محسوب می شد و تهیه کننده کار، پدرم بود. البته در زمینه معنوی، سازمان شهرداری اصفهان حمایت هایی انجام داد، چون دیدند جوانانی با انگیزه می خواهند کاری فرهنگی انجام دهند. کار بسیار سختی بود و من شبانه روز در حال تمرین و هماهنگی بودم. برگزاری یک کنسرت با چنین ارکستری که تنها یک شخص بخواهد کارها را انجام دهد، بسیار دشوار است. البته سعی کردیم از دوستان کمک بگیریم ولی بار اصلی روی دوش من بود. در زمینه مالی هم عملا حمایتی از ما صورت نگرفت چون هزینه برگزاری کنسرت بسیار زیاد بود و کلیت کار هم سختی های زیادی داشت. جلسات تمرینی به تنهایی دغدغه بزرگی به شمار می رود و نیازمند زمان و هزینه بسیاری است. شهرداری، سالن را با دید حمایتی در اختیار ما قرار داد اما برگزاری کنسرت در سالنی با ظرفیت هزار و پانصد نفر سخت بود. بلیت فروشی داشتیم ولی واقعیت این است که بازگشت سرمایه نداشتیم. البته «sold out» شد و تمام بلیت ها به فروش رفت اما تنها بخشی از هزینه ها را پوشش داد!
* پسرتان اشاره کرد مقدمات موسیقی را نزد شما فرا گرفته است. خودتان چگونه روند یادگیری موسیقی را طی کردید؟
مسعود بختیاری: زمانه، زمانه خوبی به ویژه در عرصه های فرهنگی و هنری نیست اما با این وجود هر کدام از ما به نوبه خودمان باید در قبال این تمدن و فرهنگ کهن و غنی و در قبال آیندگان احساس وظیفه کنیم. فرهنگ، هنر و به ویژه موسیقی مورد بی مهری مسئولان فرهنگی ما واقع می شود و این یک واقعیت انکار ناپذیر است. با کمال تأسف مطلقا حمایتی که بایسته و شایسته است از فضای موسیقی ایران به عمل نمی آید اما همان طور که گفتم هر کدام از ما باید تلاش کنیم چراغ موسیقی را زنده نگه داریم و اجازه ندهیم خاموش شود. من هم در حد بضاعت و توانم تلاش کردم این اتفاق بیفتد. هر چند صادقانه می گویم یک مخاطب و شنونده موسیقی هستم اما در عهد شباب و دوران دانشگاه، فرصتی دست داد و مدتی را در تهران به آموختن و نواختن سه تار پرداختم اما بعد به امور دیگر مشغول شدم.
دیدگاهتان را بنویسید