فرهنگخانه- مسعودرضا طاهری: ریشه اصلی تمام گوشههای موسیقی دستگاهی ایرانی، موسیقی بومی سراسر ایران است. این بخش از ملودیهایی که من اجرا کردم، عمدتا در موسیقی لری و بختیاری دیدهام. به همین خاطر اگر دقت کرده باشید، میبینید که موسیقی سنتی به صورت مرکبنوازی یا مرکبخوانی اجرا میشود.
علاقهمندان موسیقی محلی و سنتی بهویژه زاگرسنشینان چندی است که شاهد انتشار آلبوم تازهیی به نام «ایل بانگ» از «علیاکبر شکارچی» نوازنده کمانچه و ردیفدان موسیقی سنتی هستند. علیاکبر شکارچی در این آلبوم سعی در تطبیق ترانههای لری و بختیاری در قالب ردیف موسیقی ایرانی داشته و با گستردن بستری جدید علاقهمندان را به ارزیابی ظرفیتهای موسیقی محلی و بررسی تاثیرپذیری متقابل موسیقی رسمی و محلی فرا میخواند. عضو سابق گروههای عارف و شیدا انگیزههای تدوین این آلبوم را اینگونه تشریح میکند که «ایل بانگ» انطباق بانگ و آوازهای مردمان ایلات لر و بختیاری است با دستگاه راست پنجگاه، با این هدف که پرده از راز نهان ماندن اندیشههای نهفته در گوشهها برداشته شود چرا که شک ندارم مانند ترانههای محلی هر یک از گوشهها دارای کارکرد معین بوده و برای هدفی معین خلق شدهاند. ساخت و اجرای «ایل بانگ» دارای دو نگاه است؛ نگاه اول چیدمان و ردیف کردن ترانههای محلی در سیستم دستگاهی و نگاه دوم، جدا کردن گوشههای دستگاه راست پنجگاه از سیستم دستگاهی تا شاید بهتر اندیشههای پنهان خود را عیان سازند. نمیخواهم بگویم سیستم دستگاهی دست و بال پرواز اندیشههای نهفته در گوشهها را بسته است، بلکه این اجرا راهی است برای تجربه عملی؛ اول ردیف کردن ترانههای محلی در یک دستگاه و دوم درهمریزی گوشههای یک دستگاه، درست مانند ترانههای محلی که پراکنده اجرا میشوند، به بیان دیگر بازگشت به سیستم مقامی که قبل از سیستم دستگاهی موسیقی ایران اجرا میشده است. نتیجه حاصل از این تطابق این است که:
گردش ملودی تکتک گوشههای ردیف که از ترکیب یک یا چند دانگ شکل میگیرد.
ترانههای محلی لرستان و بختیاری هم به همان شکل از یک یا چند دانگ شکل میگیرد.
همانطور که در شرح ترانهها خواهد آمد، در ترانههای لری و بختیاری علاوه بر ترکیببندی دانگهای تشکیلدهنده ردیف، ترکیببندیهای بکر و جدید مشاهده میشود که نظیرشان را فقط در موسیقی اهل حق اطراف نورآباد کرمانشاه میتوان شنید.
بیان اندیشه در گوشههای ردیف نهفته و پنهان است ولی در موسیقی محلی اندیشه و کارکردشان در عین سادگی بسیار صریح و عیان است.»
علیاکبر شکارچی در ششمین دهه زندگی خود و پس از سالها تدریس در دانشکدههای موسیقی، تدریس ردیف موسیقی دستگاهی به روایت میرزا عبدالله فراهانی و انتشار چندین آلبوم همچون «موسیقی خلق لر»، «کوهسار»، «قطعاتی از موسیقی لری»، «بیست ترانه کهن لری»، «بهار باد»، «عاشقانه» و برگزاری کنسرتهای مختلف در کشورهای مختلف جهان، همچنان بیشترین تاثیر را از موسیقی محلی خود میپذیرد. و به قول خودش با وجود اینکه بر موسیقی سنتی ایران مانند زبان مادری مسلط است، ولی تنها موسیقی لری و بختیاری است که در شادی و دلتنگیها پناهگاه روح و روان اوست. او بر این باور است که شاید اگر موسیقی محلی نبود، تا به این حد شیفته موسیقی سنتی نمیشد و اگر موسیقی سنتی نبود نمیتوانست جان شیفتهاش را با زلال موسیقی محلی سیراب کند.
او به کسانی که با موسیقی شهری آمیختهاند، توصیه میکند از موسیقی محلی غافل نمانند، و آنان را که در موسیقی محلی قوم خود استادند، برای رشد و فهم عمیقتر آن به بهره بردن از موسیقی سنتی فرا میخواند. علیاکبر شکارچی در توضیح پیوستگی موسیقی لرستان و بختیاری به عنوان یک موسیقیدان و آگاه از اشعار محلی بر این باور است که این دو قوم دارای چنان ریشههای مشترک شعر و موسیقی هستند و چنان از نظر گردش ملودی، مایههای مختلف و ریتمهای گوناگون درهم آمیختهاند و یکدیگر را کامل میکنند که نظیرش را کمتر در موسیقی سایر اقوام میتوان یافت. با استخراج ریتم، پردهبندیهای متنوع موسیقی لری و بختیاری مشاهده میشود که موسیقی این اقوام علاوه بر دارا بودن کلیه دانگهای تشکیلدهنده موسیقی دستگاهی، دارای ترکیببندی دانگهای منحصر به فرد است که همه این تنوع و غنای ریتم و ملودی به قول گلینکا، موسیقیدان برجسته روسی، حاکی از دیرینگی و برجستگی تمدن این اقوام در دامنههای زاگرس است. او در بیان راز ماندگاری گوشهها در سیستم دستگاهی موسیقی ایرانی معتقد است: «من بر این باورم که ردیفهای دستگاهی با تنوع و پیچیدگی فراوانی که دارند محال است بدون دارا بودن کارکرد معین در طول تاریخ دوام آورند. بیشک راز ماندگاری آنان را اندیشه پنهان در دل گوشهها میدانم که شاید تنها کسانیکه سالها با ردیف آمیخته باشند، بتوانند به رمز و راز آنان دست پیدا کنند. همیشه در این اندیشه بودهام که چگونه است موسیقی محلی اقوام مختلف که بیتردید سرچشمه ردیفهای دستگاهی است، در عین سادگی و مختصر بودنشان جاذبه و اثربخشی بیشتری از گوشههای ردیف دارند.» علیاکبر شکارچی صراحت لهجه و شفافیت در بیان اندیشه را مشخصترین ویژگی موسیقی محلی میداند در صورتی که دست یافتن به اندیشه پنهان در گوشههای موسیقی دستگاهی نیازمند کشف است. به بهانه انتشار آلبوم «ایل بانگ» گفتوگویی با وی انجام شده که در پی میآید.
آنچنان که از بروشور تدوینشده برای آلبوم «ایل بانگ» برمیآید، این آلبوم درصدد انطباق موسیقی دستگاهی و موسیقی لرستان و بختیاری برآمده و در مقایسه با آلبوم «عاشقانه» این بار نیز شاهد یک کار پژوهشی در حوزه موسیقی ردیفی هستیم. با این تفاوت این بار موسیقی زاگرسنشینان مرکزی را شما دانگ به دانگ مورد واکاوی قرار دادهاید. در آلبوم «ایل بانگ» بعضا قطعاتی انتخاب شده که در آلبومهای قبلی شما همچون «قطعاتی از موسیقی لری» و «بهار باد» نیز مورد توجه بوده است. با این وجود چه ضرورتی برای تجزیه دانگ به دانگ این قطعات احساس شده است؟
همانگونه که در نوار عاشقانه شرح دادهام. گفتهام پردهبندی راست پنجگاهی که درجه سومش کمتر است، به وفور در موسیقی لری بختیاری وجود دارد. اما در آن آلبوم به اجرای ملودیها نپرداختهام. اگر خوب دقت شود، میبینید که در آن آلبوم این اجراها به این شکل نیست. در آلبوم عاشقانه فقط به گوشههای ردیف دستگاهی مانند گوشههای نیریز، شکسته، قطار، قراعی، رهاب مسیحی و شاه خطایی پرداخته شده و ذکر شده که این گوشهها پردهبندی در دستگاه شور دارند اما توقف آنها درآمد راستپنجگاهی را القا میکند که درجه سومش کمتر است. فقط به این اشاره کردهام. حالا در این آلبوم جدید به موسیقیهای محلی پرداخته شده که سرچشمه برخی از گوشههای ردیف هستند. به گمان من ریشه اصلی تمام گوشههای موسیقی دستگاهی ایرانی، موسیقی بومی سراسر ایران است. این بخش از ملودیهایی که من اجرا کردم، عمدتا در موسیقی لری و بختیاری دیدهام. به همین خاطر اگر دقت کرده باشید، میبینید که موسیقی سنتی به صورت مرکبنوازی یا مرکبخوانی اجرا میشود. این پردهبندیها هم معرفی میشود و چیدمان آنها نیز به همین شکل کلاسیکش اجرا میشود. اما اینکه نمونههای این گوشهها در کجای موسیقی بومی اجرا شده را نمیتوان دید. بعضی از اساتید بعضا یک ملودی را دارند میزنند و بعد موسیقی محلی را میگیرند و روی آن شروع میکنند به بداههنوازی یا آهنگسازی و روی آن کار میکنند. من ریشههایی را دیدم که خیلی ملموسترند و خیلی حقانیت دارند و خیلی هویت مشخصی دارند، گفتم بیایم و ببینم که اینها چه ویژگیای دارند که در واقع از موسیقی سنتی دور افتادهاند. به همین خاطر رفتم و رجوع کردم که ببینم اینها چه فواصلی را پشت سر هم چیدهاند که توانستهاند چنین مایهیی را به وجود بیاورند. اشاره کردهام که هر یک از گوشهها از یک فاصله چهارم یا دو تا فاصله چهارم که یک دانگ به آن میگویند، میبینید که یک ملودی آن مثلا در درآمد همین دستگاه راستپنجگاه، راست و دو تا از گامهایی که در راست پنجگاه هست شکل میگیرد و تمام میشود. یا در گوشه «نیریز» میبینید که با دو تا دانگ یا سه تا دانگ که پشت سر هم قرار میگیرند، جملهبندیاش تمام میشود. نمونههایی را از موسیقی محلی آوردهام که ببینم با چند دانگ و ترکیب چه دانگهایی تمام میشوند.
چه نمونههایی در موسیقی محلی پیدا کردید؟
در موسیقی محلی بهطور مثال در «شاهنامهخوانی» یا «سر صیادی» یک دانگ چهارگاه با یک دانگ ماهور که سومش کمتر است با یک دانگ شور پشت سر هم قرار گرفتهاند. همچنین ترکیب دانگهایی را در موسیقی سنتی خودمان نمیبینیم. من مشابه آنها را رفتم زدم. مثلا خود درآمد راست را زدم. زنگ شتر را زدم. نیریز را زدم. نغمه را زدم. توجه کردم ببینم آنها با چه دانگهایی تمام شدهاند. مثلا سنگین سماع را زدم ببینم با چه دانگهایی ترکیب شده، تمام شده و شکل میگیرند. اینها با همدیگر انطباق دارند. اینکه چه ضرورتی داشته من دست به چنین کاری زدهام، ضرورت عمدهاش هم دلبستگی من به این موسیقی محلی است و هم اهمیتی که این موسیقی محلی دارد.
شما به عنوان یکی از چهرههای شاخص موسیقی سنتی چرا تا این حد به سمت موسیقی محلی رفتید و سالهاست در این زمینه همپای فعالیتهایتان در موسیقی سنتی کندوکاو میکنید؟
«بلابارتوک» در یکی از سخنرانیهایش که درباره موسیقی محلی صحبت میکند، میگوید: با وجود کوتاه بودن و مختصر بودن این ملودیها، ارزشمندیشان هیچ گاه کمتر از فوگهای «باخ» نیست. در دنیا تا این اندازه برای این ملودیها ارزش قائل هستند و من خودم دیدهام بیان اندیشه که در این ملودیها هست، خیلی صریحتر، روشنتر و شفافتر از موسیقی سنتی است. در موسیقی سنتی این اندیشهها پنهان است، نهفته است. باید کشف کنی یا یک کسی به این برسد و بتواند حرفی را بزند. ولی در موسیقی محلی به صراحت اگر سوگ هست، سوگ را نشان میدهد. اگر موسیقی کار هست، ریتمش، شعرش و ملودیاش با آن منطبق است. اگر موسیقی شادیانه است همینطور. اگر موسیقی عاشقانه است، همین طور. تمام اینها عیان نشان داده میشود. در کنار هم قرار دادن دانگهای مشابه در موسیقی محلی و موسیقی سنتی، نشان میدهد موسیقی محلی با وجود مختصر بودنش هیچ کاستیای نسبت به موسیقی سنتی ندارد.
در طول تاریخ، موسیقی محلی به عنوان بخشی از فرهنگ عامه در حاشیه قرار داشته و در مقابل، موسیقی رسمی غالب بوده است. پس از انقلاب است که به مرور نام هنرمندان محلی و بهویژه موسیقیدانان محلی مطرح میشود. و در واقع در یک جاهایی میبینید که خودش را بیشتر از موسیقی سنتی نشان میدهد، حتی پروژههای فراوانی را برای ثبت و ضبط موسیقی محلی به کار میگیرند. بنا بر این اهمیتی که موسیقی محلی دارد، به گمان من بد نیست که مطرح شود و در دورهیی که مجال آن پیدا میشود در کنار موسیقی سنتی یا رسمی، موسیقی عامه مردم که عمدتا ریشههای محلی دارد، این موسیقی هم نشان و تطبیق داده شود. ضرورت عمده ارائه این آلبوم اینکه اینها مقایسه شوند. ضمن اینکه میخواستم این کار به عنوان یک کار پژوهشی، شنیدنی هم باشد. آنجایی که یک گوشه از درآمد راست پنجگاه را دارم معرفی میکنم، در موسیقی محلی هم نمونهاش را بگذارم. ضمن اینکه قصدی نداشتم که موسیقی آوازی را در ردیف سنتی ارائه بدهم بلکه ردیفهای سازی را اجرا کردهام و در کنارش موسیقی محلی که هم خانواده و هم دانگ هستند را ارائه دادم و اجرا کردم و خواندم تا قابل شنیدن باشد. هم از نظر شعر و هم از نظر بیان اندیشه، شنونده با چنین گنجینهیی که در موسیقی محلی است آشنا شود. وگرنه ضرورت آن، چیز دیگری نیست. مگر اینکه برخی بخواهند آن را نفی کنند یا اینکه برخی با شنیدن آن اهمیت آن را بیشتر از آن چیزی که من به آن دست پیدا کردهام، دریابند.
در آلبوم «بهار باد» شعر و موسیقی لرستان از کنشگری یک پدیده طبیعی مفاهیمی زایا و زندگیساز روایت میکند. بهویژه در توضیح باد بهاری که با خودش زندگی میآورد، رویکرد قبلی شما بیان یک روایت از فضای شعر و ادب و موسیقی لرستان بوده اما اکنون با اجرا، تجزیه و تحلیل این قطعات در آلبوم «ایل بانگ»، شما عرصه جدیدی را برای موسیقیدانهای سایر نقاط کشور فراهم ساختهاید تا در صورت تسلط بر ردیفهای سنتی نگاه تازهیی به موسیقی لرستان یا قوم خود داشته باشند. انتظار چه برخوردی از سوی آنان با این آلبوم دارید؟
در آلبوم «بهار باد» شعری بود که توصیف شده بود و آقای رحمانپور از قبل طرحی روی آن ریخته بودند و اجرا هم کرده بودند. ولی من دیدم که این شعر، یک شعر خیلی توصیفی است. به همین خاطر سعی کردم بهار باد که باد بهاری است که از نیمههای دوم اسفند تا نیمههای اول فروردین وزیده میشود و بند برف و یخ را از پای گل و گیاه باز میکند، را کاملا توصیف کنم. در این سیدی هم یکسری ملودیها اجرا شدهاند که عمدتا توصیفیاند. و یک شعری که در جایجای این آلبوم چه به صورت باکلام و چه به صورت بیکلام تکرار میشود، اینچنین است که:
ای خدا ار اخبار داری بدس باد بیارس
مدس و بارون بهاری جایی ببارس
(ترجمه: خدای را اگر پیغام یا خبری داری، بده باد بیاردش، زنهار به باران بهاری مده که جایی بباردش)
خیلی از ملودیهایی که در این سیدی ۷۲ دقیقهیی به صورت فشرده آمده، جای آن را دارد که به صورت توصیفی روی آنها کار شود. به گمانم اگر این آلبوم مورد پسند واقع شود و اگر انگیزهیی در آهنگسازان و موسیقیدانان مناطق مختلف ایران به وجود بیاورد، شاید با نگاه جدیدی به موسیقی محلی بتوانند به ظرفیت و توانایی بیشتری از موسیقی محلی خودشان دست یابند؛ اینکه این موسیقیها چه ظرفی دارند و چگونه میتوان اینها را بسط و گسترش داد و غنیتر کرد.
یعنی موجب یک فعالیت مشابه شود…
منجر به یک فعالیت مشابه شود یا هر کس متناسب با موسیقی محلی خودش این کار را انجام دهد، چون این موسیقی علاوه بر اینکه ما داریم طرحش میکنیم، تلاش میکنیم بر آنها چیزی بیفزاییم و در عین حال با دقت تمام مراقبت کنیم که مبادا به اصل آنها لطمه وارد کنیم. باید با وسواس دقیقی این کار صورت بگیرد و ملودیها باید به گونهیی ساخته، پرداخته و بسط داده شوند که هماهنگی حداکثری را ایجاد کند. درباره آلبوم «کوهسار» یکی از منتقدان نوشته بود این ملودیها آنقدر به هم نزدیک است که بهراحتی نمیتوان گفت کدام یک اصلی بوده و کدام یک اضافه شده است. از این منظر این آلبوم میتواند به غنیتر کردن، تطبیق و معرفی موسیقی محلی و سنتی نیز کمک بیشتری کند. به نظرم چنین کاری باید انجام شود. امیدوارم این آلبوم از نظر زیباییشناسی، ذوق و سلیقه در غنیتر کردن موسیقی محلی توفیقی داشته باشد.
تاکنون تصور بر این بوده است که فضای غالب در موسیقی لرستان بر محور پردههای دستگاه ماهور و بیشتر موسیقی بختیاری منطبق بر دستگاه شور و آواز دشتی است. با آمدن «ایل بانگ» و شرح و تفسیرهای ارائهشده آیا میتوان راستپنجگاه را به عنوان بستر اصلی موسیقی لرستان تصور کرد؟
در تجزیه و تحلیل آلبوم «بیست ترانه کهن لری» چهار نوع پردهبندی در موسیقی لرستان استخراج کردهام. که همه اینها با وجود اینکه ماهور و راستپنجگاه را القا میکنند، اما میبینیم که در مایه مثلا ماهور Re برخی نتها فاصله سومشان فا «دیز» است برخی فا «سری» است. بعضی فا «سری» منهاست. برخی فا «بکار» میشود و «می» آن «کرن» میشود. به گمانم هر چه به مناطق شهرنشینی نزدیکتر شویم، در جایی که ارتباط بیشتری با شهر و موسیقی شهری و دستگاهی دارند، عمدتا فاصله سومش کاملتر است و بر پردهبندی ماهور منطبقتر است و در مقابل هر چه از مناطق شهری دورتر شویم و به مناطق بکر عشایرنشین نزدیکتر شویم، میبینیم که فاصله سوم کمتر میشود و از ماهور فاصله میگیرد و به پردهبندی شور نزدیکتر میشود. منتها پردهبندی شوری است که روی درجه هفتم شور میایستد نه روی درجه اول شور. همانطور که گوشه «نیریز» پردهبندی شور مثلا «لا» را دارد اما روی «لا» نمیایستد بلکه روی نت «سل» میایستد. بنابر این، این یک ویژگی موسیقی محلی و سنتی ایرانی است. مشابه این شرایط گوشههای «قطار» و «قراعی» را میتوان نام برد. آواز افشاری که در قدیم اجرا میکردند، «نیریز» و «شکسته» نمونههای خیلی خوبی برای آن است که پردهبندی شور را دارند اما روی راست پنجگاه میایستند.
آیا شهری شدن موسیقی محلی و فاصله گرفتن از پردهبندیهای بکر، آنها را آسیبپذیر نمیکند؟
جلوی این جریان را نمیشود گرفت، چون موسیقی مرز ندارد. حدود ندارد. عبور میکند. مثل نسیم از هر ذوق و گوش شنیداری عبور میکند و بهطور طبیعی هر کس میشنود، تحت تاثیر قرار میگیرد یا تاثیر میگذارد. با این وجود من قطعا میدانم که موسیقیدانهای علاقهمندی با یک نیروی تعریف نشده سعی در حفظ اصالت موسیقی بکر محلی دارند. موسیقیدانها باید مراقبت بیشتری کنند. در عین حال موسیقی محلی از بین رفتنی نیست، چون نوع معیشت انسان خود به خود نوعی از پرده بندیهای زندگیساز در ملودیهای محلی با کارکردهای ماندنی را حفظ خواهند کرد.
همچنانکه در موسیقی سنتی نیز برخی گوشهها پس از قرنها به دلیل نوع کارکرد و هدف ویژه خود، در حافظه مردم ما ماندگار شدهاند. به گمان من این همه پردهبندی که در ردیف نیز وجود دارد، ریشه در نوع کارکردها و اهداف خاص آنها در جامعه ما دارد. ورود و جابهجایی اقوام و قومیتهای مختلف به سرزمین ما موجب پدید آمدن گوشههای خاصی شدهاند. مثلا ما گوشه «راک کشمیر» را داریم که امروز خطهیی مرزی میان پاکستان و هندوستان است. یا خیلی از گوشههایی که نام مناطق مختلف را بر خود دارند. یا گوشه «نصیرخوانی» یا مثلا گوشه «فیلی» در ردیف که نام یکی از طوایف بختیاری است. این است که نمیتوان جلوی تغییر و تحول را گرفت. منتها هر قدر که با آگاهی، هوشیاری و خلاقیت توام باشد، پرثمرتر خواهد بود.
دیدگاهتان را بنویسید