نمیتوان اندکی با هنر آشنا بود و «آیدین آغداشلو» را نشناخت؛ نه فقط نشناخت که او را ستایش نکرد و دوست نداشت. نقاشِ کار کشته، گرافیست، منتقد و نویسنده، سالِ گذشته آلبوم «سعدیخوانی» را با آهنگسازی «پیمان سلطانی» منتشر کرد؛ اثری که در آن اشعار سعدی را دکلمه کرده بود؛ حالا «نقاش» میگوید که بارِ دیگر میخواهد آن تجربه را تکرار کند؛ البته با شمایلی متفاوت. او این روزها بیشتر با «شهریار» سرگرم است و به همینخاطر تجربهی جدیدِ او برگرفته از شاعرِ تبریزی است.
«آیدین» دربارهی «سعدیخوانی» میگوید: «من در موسیقی آن اثر دخالتی نداشتم؛ آقای «پیمان سلطانی» به عنوانِ آهنگسازِ آن اثر فعالیت داشت. یعنی قطعات آن اثر را نوشت و اجرا کرد.» او اما در پاسخ به این سوال که چه اتفاقی رخ داد تا به فکرِ دکلمهی آن اثر افتاد، میگوید:«خیلی پیشتر آقای «مانی جعفرزاده» – از دوستانِ من- که خودش آهنگساز است و اهلِ موسیقی، این پیشنهاد را به من دادند و من هم مقداری شعر خواندم و برایش ضبط کردم؛ البته ایشان هنوز برای اثر، موسیقیای ننوشته بود و تنها قطعاتی را انتخاب کرده بود؛ بعد اما کار دچار مشکلِ ناشر شد و قضیه منتفی؛ بعد از مدتی این داستان را آقای «پیمان سلطانی» شنید و اظهار تمایل کرد و گفت میتواند این اشعار را تحویل بگیرد و کار را انجام دهد؛ من هم پذیرفتم و سرانجام ایشان موسیقیاش را نوشت و اجرا کرد و اثر به آن شکلی که شنیدید، منتشر شد.»
در این اثر «آیدین آغداشلو» ۳۰ غزلِ عاشقانه از سعدی را دکلمه کرده است؛ برای همین است که نامِ آن را «وشتن» گذاشتهاند. «وَشتَن» رقصی است که در آن، عاشق به پیشواز معشوق میرود. عاشق از خراسان آغاز میکند به فارس و به آذربایجان میرود و دوباره باز میگردد و سالک، طریق را به مطلوب نهایی میرساند و صورت معشوق را طواف میکند. در این اثر، هنرمندانی چون علی اصغر شاهزیدی، محسن کرامتی، علی جهاندار، مظفر شفیعی و حمیدرضا نوربخش هر یک غزلی از این شاعر را به همراه ارکستر خوانده اند. «وَشتَن» اثری سمفونیک با فرم سوئیت است که در ترکیبی از مُدهای ایرانی خلق شده و برای ارکستر سمفونیک، سازهای ملی و آواز نوشته شده است؛ اما حضور سازِ «حاج قربان سلیمانی» – دوتار نوازِ افسانهای- در این اثر یکی دیگر از اتفاقاتِ مهمی است که این اثر را از دیگر آثار متمایز میکند.
«آیدین» در طولِ سالهای عمرِ هنری خویش، تجربیاتِ متفاوتی انجام داده است و حالا در اولین تجربهی شعرخوانیاش در آلبومی حضور یافته که تصوری اکسپرسیونیستی و ناتورالیستی دارد؛ او میگوید: «یک زمانی قرار بود در فیلم «بوی کافورعطر یاس» بازی کنم؛ یکی از دوستانم و پسرم به من گفتند در چیزی که خیلی خوب نیستی؛ مداخله نکن؛ نمیدانم انجام ندادنِ آن تجربه اتفاقِ خوبی بود یا نه؛ اینجا اما فکر کردم من که این همه سعدی را دوست دارم به او یک بدهی دارم و باید شعرهایش را بخوانم. میدانید من مدام سعدی میخوانم. کنار تمام کتابهایم، ژندهترین و پارهپورهتریناش دیوان سعدی است، از بس که مدام آن را دستم میگیرم. بعد که صحبت از این تجربه شد، با خودم فکر کردم این اتفاق میتواند ادای دین به این عشق و این شاعر باشد و به همین خاطر آن را اجرا کردم.»
با همهی اینها «آیدین» میگوید، نتیجهی کاری که قرار بود در انتهایش هم او راضی باشد و هم آهنگساز رخ نداد: «چون آقای سلطانی، مصنفِ موسیقی فوقالعاده با استعدادی است، در این اثر وجه موسیقایی و آواز را بسیار جدی گرفت و در نتیجه من شدم یکی از مجموعهای که در تولید این اثر نقش داشتند. نمیدانم که این اتفاق، خوب بود یا بد؛ اما با فکر اصلی من که ادای دین به سعدی است، هماهنگ نشد. در این اثر عدهی زیادی با مهارتِ بسیار زیاد آواز خواندند و عدهی زیادی با مهارتِ خیلی زیاد ساز زدند، برای همین فکر کردم اگر اسم من را هم در اثر نمیگذاشتند، چندان مهم نبود.»
او میگوید خوانشِ اشعار را بسیار دوست دارد؛ همانطور که بسیاری از دوستانش پیش از این، تجربهای اینچنین داشتهاند: «من صدای «احمدرضا» -احمدی- را خیلی دوست دارم. شاملو هم صدای زیبایی داشت اینها همه ادای دین هستند. من هم امیدوارم میانِ این همه کارهایی که دارم، دوباره این تجربه را تکرار کنم و این بار شعرهای شهریار را میخوانم.»
این آلبوم با آهنگسازی «مازیار شاهی» و آواز «علیرضا گلبانگ» منتشر خواهد شد و نوازندگانِ بزرگی چون ارسلان کامکار، حسن ناهید، محمد فیروزی، مسعود حبیبی، سینا جهانآبادی در آن نواختهاند.
آیدین دوست و رفیقِ بسیاری از شاعران و نویسندگان بزرگ ایران بوده و هست، و از نزدیک شاهد شکلگیری آثارشان بوده. او دربارهی موسیقی سنتی ایران پیش از این در گفتوگو با سایتِ موسیقی ما گفته است: « موسیقی سنتی ما، به تنهایی ادبیات، موسیقی، صدا و شعور انتخاب را کنار هم جمع کرده و خود، یک هنر چندبُعدی است. موسیقی سنتی ایرانی، موسیقی کلاسیک ما است و سرنوشت آن هم بستگی به هنرمندان این حوزه دارد. در جهان معاصر، با گنجینههایی از این دست، دو گونه برخورد صورت میگیرد؛ گاهی از یک قالب به شکل کامل و بدون تغییر محافظت میشود؛ نظیر اتفاقی که برای موسیقی کلاسیک افتاده است و گاهی تغییراتی در آن پدیده رخ میدهد که بعضاً حتی ممکن است تا گسست مطلق آن پیش برود. این شکست و درهمآمیختن سبکها اتفاقی است که در جهان مشاهده میکنیم و مختص ما نیست. هنرمندی مثل «پیتر گبریل» این توانایی را دارد که چنین تلفیقی را انجام داده و حتی گونهگونی موسیقی اقوام را در کنار هم نشان دهد. حال، ما به عنوان دریافتکننده اثر برای تعیین کیفیت آن، باید به چه مرجعی رجوع کنیم؟ آیا مرجع ما در این زمینه بایدها و نبایدها و ترسها و قاعدهها است؟ نه، این ذوق و سلیقه و طبع ما است که نشان میدهد میتوانیم با اثر رابطه برقرار کنیم یا نه و برای من، قاعده دیگری وجود ندارد.»
دیدگاهتان را بنویسید