سما بابایی: علیرضا قربانی امروز ۴۵ ساله میشود؛ این یعنی آنکه خوانندهی حرفهای و خوشاخلاق، سالهای سال فرصت دارد برای اضافه کردن آثار درخشان به گنجینهی موسیقی ایران؛ هر چند تا همین حالا هم آنقدر اثر خوانده و آنقدر قطعات ناب و پرمخاطب عرضه کرده که خیالش راحت باشد نامش در تاریخ موسیقی معاصر ایران ماندگار است. اگرچه هنرمندی چون او لابد این را خیلی خوب میداند که هر چه مربوط به گذشته است -هر چهقدر هم زیبا و بااهمیت- باید کناری بگذارد و به آثار جدیدی فکر کند پربارتر از آنها.
علیرضا قربانی سال ۱۳۵۱ متولد شد. مثل خیلی از اساتید آوازخوانی، از کودکی آموزش قرائت قرآن را شروع کرد. خواندن کلام الهی، فنونی مشابه آواز دارد. از همین روی وقتی تنها دوازده سالش بود، آموختن موسیقی ایرانی و ردیفهای آوازی را نیز شروع کرد. قربانی تا سالهای بسیار «آموختن» را رها نکرد و در این سالها از حضور بزرگان بسیار بهره برد. کسانی مثل خسرو سلطانی، بهروز عابدینی، مهدی فلاح، حسین عمومی، احمد ابراهیمی و البته علی تجویدی. او اما تنها به بهرهبردن از حضور اینان قناعت نکرد و شیوههای آوازی طاهرزاده، ظلی و ادیبخوانساری را نیز به شکل غیرمستقیم فرا گرفت و به قول خودش، بهرههای بسیار از «غلامحسینبنان» گرفت. «بنان» انگار آوازخوانی بود از جایی دیگر، از جهانی دیگر؛ خوانندهای جامعالاکناف، تصنیفخوان و آوازخوان -با ارکسترهای بزرگ و آنسامبلهای کوچک- و برای همین هم هست که علیرضا قربانی از تأثیر او بر خودش میگوید؛ همچنانکه از تأثیر «محمدرضا شجریان» بر آوازش.
این خواننده حالا درست ۲۰ سال از عمر ۴۵ سالهی خود را به شکل حرفهای به فعالیتهای موسیقایی پرداخته است. با آهنگسازان بزرگی چون فرهاد فخرالدینی، همایون خرم، علی تجویدی، کیخسرو پورناظری، داریوش طلایی و دیگران کار کرده و با آوازخوانی روی اولین آثار بسیاری از جوآنها آهنگساز، آنها را به دنیای موسیقی معرفی. با همهی اینها، نه خودش و نه علاقهمندانش نمیتوانند ادعا کنند تمام آثاری که اجرا کرده، آثاری بیعیبونقص بودهاند؛ اما میتوان با خیال راحت گفت تمام آنها، تلاشهای صادقانهی هنرمندی بوده که همواره به اعتلای موسیقی ایران اندیشیده است. صرفنظر از فعالیتهای حرفهای این خواننده اما نمیتوان از علیرضا قربانی گفت و از رفتار و اخلاقش در مواجهه با جریانات، هنرمندان، مردم و رسانهها نگفت. اصلاً شاید برای همین هم هست که قطعاتش اینچنین در تنهاییها، در عاشقیها، در رنجها و در غمها تسکیندهنده است.
- اشتیاق
«اشتیاق» نخستین حضور حرفهای علیرضا قربانی در بازار موسیقی ایران است؛ اثری با آهنگسازی «فرهاد فخرالدینی» -که عمرش دراز باد- و اولین اثر منتشر شده با همراهی ارکستر موسیقی ملی بعد از انقلاب. حضور در ارکستر موسیقی ملی -که مؤسسانش حسین دهلوی، علی تجویدی و فرهاد فخرالدینی بودند- اتفاق مهمی برای قربانی جوان و آن زمان کمتر شناخته شده بود. او در این ارکستر جایگزین «محمدرضا شجریان» شده بود که دو ماه با این ارکستر همکاری کرد و بعد از آن، همکاریاش را پایان داد.
اما داستان خلق این اثر و اصلاً همراهی قربانی جوان با ارکستر ملی، داستان غریبی است. او چند کنسرت در تهران -تالار وحدت- میگذارد که ماحصلش یک اثر صوتی میشود و «منوچهر صادقی» (شاگرد صبا و استاد دانشگاه UCLA) آن را میشنود. چند باری با قربانی تلفنی صحبت و او را به «علی تجویدی» معرفی میکند و به این ترتیب، قربانی شاگرد تجویدی میشود. بعد از سه سال که از آمد و شد قربانی به خانهی تجویدی میگذرد، یک غروب، استاد آهنگساز بیمقدمه به او میگوید: «دوست داری به ارکستر ملی معرفیات کنم؟» معلوم است که دوست دارد. همین میشود آغاز راه قربانی با ارکستری بزرگ با رهبری یکی از ستونهای موسیقی معاصر ایران.
خوانندهی جوان با این ارکستر کنسرتهای متعدد (در تهران و شهرستانها) میگزارد و بعد از آن، «اشتیاق» در سال ۷۹ منتشر میشود و قربانی این بخت را پیدا میکند که هنوز سیساله نشده، آلبومی منتشر کند که علاوه بر یدک کشیدن نام آهنگساز پرافتخاری چون فخرالدینی، نوازندگان بزرگی چون ارسلان کامکار، شهریار فریوسفی، علیرضا خورشیدفر، پریچهر خواجه، محمود فرهمند و بسیاری دیگر در آن حضور داشته باشند. قربانی از این آزمون سربلندتر از آن چیزی بیرون میآید که تصور میشد. او در این اثر اشعار فریدون مشیری و فخرالدین عراقی را با صدایی تازه و سرحال خواند و چنان تحریرهایی به آن داد که از همان زمان خیلیها با شنیدنش دلشان گرم شد که یک چهرهی جوان در آواز ایران ظهور کرده است.
«فخرالدینی» آن زمان علاقهی بسیاری به خوانندهی جوانش داشت و از او با القاب ستایشآمیزی یاد میکرد. مثلاً گفتهاند که او را «شجریان دوم» خطاب کرده است. قربانی هم همواره تأکید داشت که «فخرالدینی» پدر معنویاش به حساب میآید. همین بده و بستان معنوی هم اتفاقات عجیب هنری را رقم زد.
به هر ترتیب «ارکستر ملی ایران» از زمان تأسیس در سال ۷۷ با حضور فخرالدینی به عنوان رهبر و مدیر اجرایی ارکستر و اساتیدی چون علی تجویدی، حسین دهلوی، هوشنگ کامکار و بسیاری دیگر -به عنوان شورای فنی ارکستر- سالهای درخشانی را پشت سر گذاشتند؛ اما از آنجا که در این سرزمین، فعالیتهای فرهنگی و هنری همواره با چالشهای بزرگی همراهاند، در سالهای بعد این ارکستر دچار مشکلات فراوانی میشود و فخرالدینی ارکستر را با «چنگ و دندان» نگه داشت.
خوانندهی جوان از همان زمان تاکنون، بسیار با ارکسترهای بزرگ فعالیت داشته و تجربیات متفاوتی در این زمینه رقم زده است. هرچند که به قول خودش، مشغلههایش در برگزاری کنسرت و همچنین حضور در فستیوالهای مختلف، امکان ادامهی فعالیتهایش با ارکستر ملی به رهبری «فرهاد فخرالدینی» در سالهای آخر را فراهم نکرد؛ اما بعد از سال ۸۸ دو رپرتوار متفاوت از «فردین خلعتبری» را به صورت ارکسترال روی صحنه برد. ارکستر جدید با رهبری «بردیا کیارس» هم میتوانست قدمهای بزرگی بردارد و در همان چند اجرای محدود هم این مسأله را ثابت کرد. اما به قول «حسین علیزاده» آن ارکستر با یک کودتا از بین رفت! با همهی اینها قربانی همواره تأکید داشت: «یکی از علاقهمندیهای من این بود کارهایی را اجرا کنم که رنگوبوی ایرانی داشته، اما برای ارکسترهای بزرگ نوشته شده باشد.»
- فصل باران
«فصل باران» را علیرضا قربانی به عنوان دومین اثرش با آهنگسازی مجید درخشانی منتشر کرد. چهار سال از انتشار «اشتیاق» میگذشت. آن زمانها اینطور نبود که خوانندگان برای انتشار آلبوم با خودشان و دیگران مسابقه بگذارند! گیریم که نوستالژی تاریخیای که گریبان ما را رها نمیکند، چنین تصوری را رقم بزند؛ اما درک اینکه خوانندهای که مدام در ارکستر ملی میخواند، کنسرتهای متعددی در ایران میگذارد و در فستیوالهای متعدد جهانی نیز به اجرای برنامه میپردازد، برای چهار سال آلبومی منتشر نکند، اتفاق بدیعی است! قربانی آلبوم جدید خود را به آهنگسازی منتشر کرد که بعد از بیست و اندی سال به ایران آمده بود. درخشانی که در «چاووش» با بزرگانی مثل لطفی و علیزاده همراه بود و اثر درخشان «در خیال» را هم با محمدرضا شجریان منتشر کرده بود، به ایران آمده بود؛ بیتصور از اینکه در عالم موسیقی این سرزمین چه میگذرد!
او خیلی زود گروه خورشید را راه انداخت تا به قول خودش حالوهوای آن روزها را زنده کند و «فصل باران» را هم منتشر کرد. قربانی در این اثر قطعات را به شکلی کاملاً سنتی اجرا کرد و آوازهایی در اوج خواند و تحریرهایی زد که تقلید از کس دیگری در آن کمتر شنیده میشد. او با دومین آلبوم خود، تا حدودی توانست صدایش را به عنوان صدایی تازه معرفی کند و علاوه بر آن نشان دهد که برای «شعر» نیز اهمیت بسیاری قائل است و هرگز نمیخواهد آن را به نفع موسیقی سانسور کند و تمام تلاشش را میکند تا حس کلمات و اشعار را به مخاطب منتقل کند.
- از خشت و از خاک
قربانی در این اثر از «فردوسی» خواند. شاعر حماسهسرایی که اگرچه هویت ایرانزمین است، اما هنرمندان موسیقی کمتر توجهی به او داشتهاند. با این حال، آثار محدودی که با الهام از شاهنامه ساخته شدهاند، اغلب تجربههای موفقی بودهاند و قربانی نیز توانست از این آزمون سربلند بیرون آید. او «خشت و خاک» را با آهنگسازی صادق چراغی در فضای موسیقی و سازبندی کاملاً سنتی روی اشعار فردوسی ارائه داد. فضای موسیقی آلبوم «خشت و خاک» حماسی و بعضاً رمانتیک است. قربانی در ارائه این آلبوم تمام تلاشش را کرد تا حق مطلب اشعار فردوسی را ادا کند. نکته جالب البته ارائه همزمان لحن حماسی کنار وجوه دراماتیک و درس آموز اشعار فردوسی است که قربانی آن را با صبر و درک و دریافت خوب ارائه داده است.
- روی در آفتاب
«روی در آفتاب» آلبوم دیگری از قربانی با همراهی «صادق چراغی» است که در آن «پرویز بهرام» از مولانا روایت میکند. قربانی این اثر را به مناسبت هشتصدمین سال تولد مولانا منتشر کرد و در کنار روایتهای عرفانی از زبان شمس، فصلهای زندگی مولانا را بازگویی کرد. این اثر در دو جلد منتشر شد. جلد اول با عنوان «بهار و تابستان» شرح کودکی و جوانی مولانا است. این جلد نُه قطعه دارد و در دستگاه های نوا و شور ساخته شده است. جلد دوم با عنوان «پاییز و زمستان» شرح شیدایی و خلوت شعر مولانا است. این جلد ۱۲ قطعه دارد و در دستگاه های ماهور و شور بر اساس گامهای مقامی تنبور ساخته شده است.
- سوگواران خَموش
قربانی «سوگواران خاموش» را با آهنگسازی پژمان طاهری (آهنگساز و نوازندهی سنتور و سرپرست گروه موسیقی «ایرانی») منتشر کرد. این آلبوم حاصل یکی از کنسرتهای این دو در سال ۱۳۸۵ است. قربانی در این اثر اشعاری با لحن معترضانه خوانده است؛ برای مثال آنجا که میخواند: «دریاب بال خستهی جویندگان که ما/ در اوج آرزو به هوای تو میپریم» یا «سوگواران تو امروز خموشند همه/ که دهانهای وقاحت به خروشند همه/ گر خموشانه به سوگ تو نشستند رواست/ زان که وحشتزدهی حشر وحوشند همه». «سوگواران خموش» را میتوان از جمله آثاری دانست که رد پای قربانی را به عنوان یک آوازخوان تثبیت کرد. او آوازهای اوج را با مهارت خواند و بار دیگر بر بیان صحیح و درست کلام تأکید کرد. این اثر را «آوای باربد» به انتشار درآورد.
- سرو روان
«سرو روان» تاکنون تنها تجربهی همکاری علیرضا قربانی با علی قمصری است. قربانی این آلبوم را زمانی با این آهنگساز جوان منتشر کرد که او پیش از این، اثر موفق «نقش خیال» را با صدای همایون شجریان به انتشار درآورده و سر و صدای زیادی هم به پا کرده بود. قربانی در این اثر شیوهی نوینی در تصنیفخوانی ارائه داد که تا پیش از این، از او نشنیده بودیم. برای مثال در همین تصنیف «سرو روان» از زیر تا بم صدای خود را به کار گرفت و در کنارش تحریرهایی نیز به عنوان زینت به کار برد. خودش دربارهی این اثر میگوید: «علی قمصری اساساً فرم موسیقیاش، اونیسون نیست و چندصدایی مینویسد و حرف نویی دارد. البته اعتراف میکنم بهشدت تشنه اثری با آنسامبل ایرانی با سازبندی ایرانی هستم، اما اثری نو که کمتر شنیده شده باشد. وگرنه بهترین آثار اینچنینی را پیش از این امثال زندهیاد پرویز مشکاتیان خلق کردهاند.»
- سمفونی مولانا
«منظومه سمفونیک مولوی» با آهنگسازی هوشنگ کامکار به مناسبت هشتصدمین سال تولد این شاعر منتشر شد. «کامکار» البته سالها قبل از آن «کجایید ای شهیدان خدایی» را با اشعار او ساخته بود که اتفاق بدیعی در موسیقی ایران به حساب میآمد؛ اما «سمفونی مولانا» با ارکستر بزرگ در آلمان به رهبری «ارنست فونمارشال» و در ایران با رهبری «ارسلان کامکار» اجرا شد و قربانی در آن شاهبیتهایی از غزلهای مولانا -که مفهومی واحد از حالات عرفان و عشق مولانا را تداعی میکنند- اجرا کرد. کنسرت این اثر در تاریخ ۸ نوامبر ۲۰۰۹ در شهر دوسلدورف آلمان و در تالار باشکوه «تُن هاله» با حدود ۷۰ نوازندهی جوان ارکستر سمفونی دوسلدورف و بیش از ۵۰ خوانندهی کُر آلمانی اجرا شد. قطعات در این اثر، فرمی چرخشی و ادواری دارد که با استفاده از بازگشت ملودیها در تمها و تونالیتههای مختلف میچرخد و این حالت چرخشی و سماع در طول کار حفظ شده است. سمفونی «مولانا» را ابتدا قرار بود «شهرام ناظری» بخواند؛ اما آهنگساز پیشکسوت ترجیح داد تا خوانندهی جوان آن را اجرا کند و تمرینات سختی نیز برای آن در نظر گرفت. او از اجرای قربانی رضایت بسیاری داشت و عنوان کرد که قربانی این منظومه را در کمترین زمان ممکن و با بیشترین احساس خوانده است.
- رسوای زمانه
«یادم هست بعد از اینکه با آقای تجویدی صمیمی شده بودم، یکبار خیلی مؤدبانه و با احتیاط از ایشان پرسیدم چرا حتی خودتان کارهایی شبیه به «گلها» نمیسازید؟ جوابم را نداد. سهتارش را روی میز گذاشت و مدام قدم زد و گفت نمیدانم. از استاد خرم هم سؤال کردم. برای مثال کار «قسم به دلهای خسته خستهدلان» سه موتیف ملودی شاهکار دارد که اگر آهنگسازان الان بودند، آن را تبدیل به سه قطعه میکردند! جواب هر دو استاد این بود که بهطورکلی شرایط و فضای آن روزگار چنان بود که تراوشات خلاقانه هنرمند را برمیانگیخت. امروز دائم اخبار دزدی، قتل و جنایت میشنویم و ریاکاری و دروغگویی نهادینه شده است. شما در مردم کوچه و بازار صفا میبینید؟ پس چهطور میخواهید موزیک باصفا تولید شود؟»
اینها گفتههای علیرضا قربانی است و همین جملات کوتاه میتواند نشاندهندهی علاقهی بسیار او به بازخوانی آثار گذشتگان باشد؛ بهخصوص آنکه «علی تجویدی»، «فرهاد فخرالدینی» و «همایون خرم» نقش مهمی در زندگی هنری او داشتهاند. قربانی از معدود خوانندگان نسل جدید است که هم با «تجویدی» همکاری داشته و هم با «خرم». علاقهی تجویدی به این خوانندهی جوان چنان بود که همواره در زمان حیاتش تأکید داشت تا آثارش در ارکستر ملی را او بخواند. این مسأله را با همسرش نیز در میان گذاشته بود. در عین حال، قربانی علاقهی بسیاری به همایون خرم داشت و او را از معدود هنرمندانی میدانست که نسلهای مختلفی از ایرانیان با آثارش خاطره دارند و از او با عنوان «حلقه واسط موسیقی امروز ایران با نسل گذشته» یاد میکرد.
آشنایی او با «خرم» در سال ۱۳۷۷ شکل گرفت و یک دههی بعد «رسوای زمانه» منتشر شد. در آن سال برای استاد «خرم» مراسم نکوداشتی برگزار شد و قربانی در اولین حضورهای جدیاش در آن آواز خواند. بعد از آن نیز به ارکستر ملی رفت و تعدادی از قطعات او را با این ارکستر اجرا کرد. خودش در این باره میگوید: «در طول مدتی که در ارکستر ملی حضور داشتم، تعدادی از آثار استاد را اجرا کردم تا اینکه این نزدیکی و همراهی با استاد خرم به جایی رسید که همراه با استاد تصمیم گرفتیم مجموعهای از آثار قدیمی و خاطرهانگیز ایشان را در قالب آلبومی با عنوان «رسوای زمانه» اجرا و منتشر کنیم. یادم هست که انتشار این آلبوم بازتاب خوبی در میان مردم داشت و خاطره شد. لحظات مختلفی را برای ضبط آلبوم «رسوای زمانه» با استاد خرم زندگی کردهام. خوب یادم هست که سر ضبط این آلبوم او از مراحل مختلف عرفان صحبت میکرد و آگاهی بالایی نسبت به مسائل مختلف داشت. در واقع ابعاد شخصیتی و دانش این هنرمند وسیع بود.»
«خرم» همواره به قربانی تأکید میکرد که اخلاق نیک هنرمند از هنر او واجبتر است. شاید به همین خاطر است که خوانندهی ۴۵ ساله همواره این مسأله را لحاظ کرده است. همانطور که انتظار میرفت «رسوای زمانه» ملودیهای بینظیری داشت و قربانی به خوبی اجرای آنها را به انجام رساند و توانست خاطرهی اجرای آنها را زنده کند.
- قاف عشق
«قاف عشق» از جمله آلبومهایی است که میتوان در آن آثاری برگرفته از آهنگسازی این خواننده در کنار قطعاتی از حمیدرضا خبازی را شنید. در این اثر قربانی برخلاف یکی دو تجربه پیشین خود، موسیقیای در فرم کاملاً ایرانی ارائه داد و اگرچه اقبال عمومی وسیعی نداشت، اما از نظر اهل فن، آلبوم درخور و شایستهای به حساب میآید. در این اثر «سامان صمیمی» که بعدها آهنگساز تعدادی از کارهای او شد، به عنوان نوازنده حضور داشت.
- بر سماع تنبور و قطرههای باران
قربانی در سالهای فعالیت خود دو اثر با خانوادهی «پورناظری» کار کرده است. اولینش «بر سماع تنبور» است در دو بخش تنبورنوازی و موسیقی ردیف دستگاهی. کنسرت بزرگی از این قطعات نیز برگزار شد و قربانی برای اولین بار در آن قطعهی «آی وی یو» را به زبان کردی خواند. این آلبوم که در سال ۱۳۹۰ منتشر شد، شامل قطعات پیشواز، آن سو مرو، بر سماع، در کوی عشق، تکنوازی تنبور، آوازی برای تو، پیشدرآمد برای تو، برای تو، تکنوازی تنبور، آواز عاشقی، با عاشقی، تکنوازی تنبور، آواز این کیست و نیمهشبان بود.
او در این آلبوم، موسیقی تنبور را به خوبی اجرا کرد و این موسیقی را بسیار درست خواند. او با خواندن این اثر نشان داد که علاوه بر اجرای موسیقی ردیف-دستگاهی و موسیقی ارکسترال، در اجرای موسیقی مقامی نیز توانایی دارد و البته آهنگسازی سرزندهی خانوادهی پورناظریها نیز تأثیر فراوانی در این موفقیت داشت.
«قطرههای باران» دومین همکاری او و این خانواده بود. این اثر دیگر در حال و هوای موسیقی تنبور نبود؛ بلکه باید آن را تلفیقی از فضای غربی و موسیقی سنتی ایران دانست. هر چند که حال و هوای کلی آن، موسیقی سنتی ایران بود. «قطرههای باران» هم از نظر گردش ملودیها و هم در تنوع آنها، تصنیفهای بینظیر و پیچیده، اتفاق جدیدی محسوب میشود. در واقع میتوان گفت رجوع به موسیقی اصیل ایرانی توسط استاد کیخسرو پورناظری به همراه خلاقیت و نوآوریهای تهمورس و سهراب پورناظری اثری دلنشین را ارائه داد. در این آلبوم «پرتو کرمانشاهی» ابتدای برخی قطعات دکلمه کرده است. محوریت اثر بر تصانیف استوار است و میتوان حضور پرقدرت گروه شمس را نیز در آن دید. «سهراب پورناظری» در رونمایی این اثر گفت: «به نظر من، علیرضا قربانی در این اثر یکی از پر قدرتترین اجراهای خود را انجام داده و نقش بسیار تعیینکنندهای داشته و دارد.»
قربانی خودش نیز این اثر را بسیار دوست دارد و دربارهاش میگوید: «نکتهای که در این کار برای من بسیار مهم بود، قالب ارکستراسیون ایرانی است که طعم و بوی موسیقی ایرانی میدهد و این وظیفه ما است که ترویجدهنده موسیقی اصیل ایرانی باشیم؛ موسیقیای که برخاسته از ردیف دستگاهی ایرانی است و متأسفانه در سالهای اخیر -با تمام احترام و دستبوسی که نسبت به هنرمندان عرصه موسیقی دارم- به آن توجهی نشده و ما شاهد آثاری هستیم که دارای کیفیت خوبی نیست.» او در سالهای بعد تیتراژ «وضعیت سفید» را نیز با سهراب به انجام رساند.
- جلوه گل
«جلوهی گل» حاصل همکاری قربانی با یکی از بزرگترین ردیفدانهای موسیقی سنتی ایران (داریوش طلایی) است و همانطور که انتظار میرود، رجعتی به سنتهای موسیقی ایران. اتفاقی که قربانی دربارهاش میگوید: «موزیسین ایرانی به این مسأله اشراف دارد که موسیقی ایرانی چه گنجینهای ارجمندی است و چه منبع، مأخذ و پتانسیلی دارد که میتوان به وسیلهی آن بسیاری از کارهای درخشان ساخت؛ اما این آثار در جامعه آنطور که باید و شاید شناخته نمیشود و نگاه فستفودی نمیخواهد به عمق نگاه کند. نگاهی که ترجیح میدهد کتاب نخواند، حتی طاقت دیدن یک فیلم جدی هم ندارد و میخواهد یک فیلم فانتزی کاملاً بیمحتوا ببیند. بنابراین حرکت و فعالیت در این جامعه همیشه سرخوردگی و احساس ناامیدی را برای موزیسین به همراه خواهد داشت. پس باید افرادی در این عرصه باشند که احساس رسالت برای حفظ هویت فرهنگی و هنری سرزمین مادری را داشته باشند و نگاه فرهنگی هم بر آثارشان وجود داشته باشد. من سعی میکنم هیچ موسیقیای که از هویت من جدا باشد، نسازم.»
طلایی و قربانی به همراه جمشید شمیرانی (نوازنده تمبک) در این اثر بداههنوازیها و بداههخوانیهای درخشانی دارند. «جلوه گل» که در کنسرتی در فرانسه اجرا و توسط یک کمپانی فرانسوی منتشر شده بود، پس از چند سال توسط «آوای باربد» در ایران نیز به انتشار در آمد. بخش اول این اثر در دستگاه آواز ابوعطا است که در آن دو تصنیف از علیاکبرخان شهنازی و عارف در کنار قطعاتی بداهه اجرا شده است. بخش دوم نیز در دستگاه همایون اجرا شده که مانند بخش اول به صورت کلاسیک دستگاهی است و تصنیف دیگری از عبدالحسین شهنازی دارد. همچنین در آن تصنیف معروف «بهار دلکش» (اثر درویشخان) نیز به اجرا در آمده است. ضبط و مسترینگ این اثر در فرانسه انجام شد و به همین خاطر، از کیفیت صوتی قابل ملاحظهای برخوردار است.
- حریق خزان
«حریق خزان» را نهتنها میتوان یکی از مهمترین آثار قربانی در این سالها که یکی از مهمترین آثار موسیقی ایران در سالهای اخیر دانست. با انتشار این اثر، مهیار علیزاده به جامعهی موسیقی معرفی شد؛ آهنگسازی که توانست در اولین حضور جدی خود، آلبومی منتشر کند که هم توجه طیف علاقهمندان به موسیقی سنتی و هم علاقهمندان به موسیقی پاپ را به خود جلب کند. قربانی از آهنگسازی این اثر رضایتی کامل داشته و دربارهی این آهنگساز گفت: «علیزاده یک آهنگساز جوان است که تحصیلکرده رشته آهنگسازی است و ذوق و درک خوبی از شعر دارد. علاوه بر آن ارکستری که ایشان مینویسد، حرکتی آرام و باطمأنینه دارد و این در یک ارکستر بسیار مهم است. یعنی معمولاً از حرکتهای بسیار تند و تیز پرهیز میکند. اگر تکتک کارها را گوش کنید، این موضوع را لمس خواهید کرد. همینطور در تلفیق شعر و موسیقی آرامشی وجود دارد که باعث میشود شنونده شعر را بهتر و راحتتر بشنود و مفهومش را راحتتر درک کند. نوع ارکستراسیون او هم صدای خاص خودش را میدهد؛ صدایی که قبل از این شاید کمتر شنیده شده است.»
اما آنچه مخاطب عام را جذب این اثر کرد، موارد تکنیکی و خارقالعادهی اثر نبود. علاوه بر ملودیهای شیرین و آواز زیبای قربانی، میتوان گفت یکی از مهمترین نقاط قوت این اثر، اشعار آن است. در این آلبوم، آواز «بیقرار» و تصنیف «ارغوان» (با شعری از سایه) هیت شدند و «حریق خزان» با گذشت پنج سال از زمان انتشارش، همچنان به فروش میرود.
- همآواز پرستوهای آه
قربانی در «همآواز…» باز هم با آهنگسازی جوان کار کرد؛ این بار با «سیاوش ولیپور» سنتورنوازی که در محضر «اردوان کامکار» پرورش یافته است. این اثر اولین تجربهی ولیپور در زمینهی آهنگسازی بود و شامل دوازده قطعه از اشعار «مهدی اخوان ثالث» بود که با یکدیگر انسجامی روایی داشتند و داستانی اجتماعی بیان میکردند. استفاده از اشعار «اخوان» اگرچه خود نقطهی قوت این اثر بود، اما کار را برای خواننده و آهنگساز سهل و ممتنع میکرد. در این اثر نوازندگان برجستهای، قربانی را در ارائهی آوازی ساختارشکنانه همراهی کردند. او از تحریرهای رایج در موسیقی ایران بهره نبرد و کاملاً شیوهای نوین را در اجرای قطعاتی -که همهشان در دستگاه همایون و متعلقات آن بود- به کار برد.
- رفتم و بار سفر بستم
«رفتم و بار سفر بستم» ادای دین خوانندهی جوان به موزیسینی بود که باید او را تأثیرگذارترین چهره در زندگی هنریاش دانست. قربانی این اثر را بر اساس ساختههای «علی تجویدی» با تنظیم «کامبیز روشنروان» خواند. بسیاری از آثار انتخابی زندهیاد تجویدی، مربوط به ساختههای او بعد از انقلاب بود که با تنظیمهای کامبیز روشنروان، رنگ و لعابی خاص به خود گرفته بودند. این اثر در مکتب «گلها» بود و علیرضا قربانی انتشار آن، نشان داد که به خاطر همنشینی با بزرگانی چون تجویدی، خرم، فخرالدینی و… فرهنگ موسیقایی بزرگانی چون عارف، شیدا، روحالله خالقی و… را میشناسد.
اما قربانی بار دیگر در این اثر بازخوانی کرد؛ اتفاقی که دربارهاش میگوید: «در تمام دنیا بازخوانی شبیه به آنچه ما در موسیقیمان داریم، وجود دارد. مگر ما امروز تصنیف «مرغ سحر» را نمیخوانیم؟ چند ده نفر خواننده تراز اول از زمان مرحوم قمرالملوک وزیری تا امروز تصنیف «مرغ سحر» را خواندهاند. وقتی یک کار خوب است و مردم به آن علاقه دارند، چه بهتر که بازخوانده شود. البته من با تقلید عین به عین مخالفم و معتقدم هر زمان هنرمند میتواند یک اثر هنری خوب را بازسازی کند و روایت و امضای شخصی خود از آن اثر را برجای بگذارد. جالب است که بگویم یک بار من در اسپانیا یک سیدی دیدم که ملودی خاصی را ۱۵ نفر با برداشتها و روایتهای خود خوانده بودند! این کار به عقیده من ارزش هنری دارد. از طرفی شکی نیست که امروزه بسیاری از ملودیهای ۵۰-۴۰ سال پیش را -که به قول استاد خرم آسمانی بودند- جوانهای ما به سبب پایین بودن کیفیت نشنیدهاند. چه چیزی بهتر از اینکه بتوان آنها را با ارکستراسیون امروزی بازسازی کرد و خوانندهای که تبحر دارد آن را بخواند و کسانی که آن را نشنیدهاند، بشنوند. هرچند این نکته مهم است که زمانی یک هنرمند میتواند بازخوانی و بازسازی انجام دهد که سطح هنری آن اثر را از سطح هنری کار اصلی پایینتر نیاورد. خواننده کار باید توانایی اجرای آن را داشته باشد و کسی که میخواهد آن را تنظیم کند، موسیقی ایرانی را بشناسد. در اصل کسی میتواند یک اثر هنری را بازسازی و بازخوانی کند که خاستگاه فرهنگیاش از جنس همان موسیقی باشد و آن را به فرم جدید تنظیم کند.» او بر این اعتقاد است که بسیاری از آثار «گلها» و حتی هنرمندانی چون عارف و شیدا اصلاً به گوش نسل جدید هم نرسیدهاند و به همین خاطر، باید آنها را بازخوانی کرد.
- سودایی
«سودایی» اولین همکاری علیرضا قربانی با سامان صمیمی است که در فرانسه و در دستگاه همایون با آنسامبل ایرانی منتشر شد. این اثر در جشنواره بینالمللی «وومِکس» (بزرگترین گردهمایی ناشران و فعالان حوزه موسیقی) هم اجرا شد. آلبوم با مقدمهای به نام «آفرینش» شروع میشود و در ادامه قطعات بعدی متناسب با یکدیگر چیده شدهاند. در این آلبوم دو تصنیف و سه آواز وجود دارد. به قول صمیمی، آوازها با فرم ساز و آوازی که در موسیقی سنتی رایج است، تفاوت دارد: «در واقع من برای این آوازها قطعاتی را نوشتهام که خواننده آوازهایی را مرتبط با قطعات روی آن میخواند. بهتر است بگوییم تفکری مدرن پشت این قطعات پنهان است. بافت قطعات خیلی سنتی نیست و کاملاً بر اساس سیستم دستگاهی ما است. حتی روند قطعات بر اساس سیستم دستگاهی و ردیفی است ولی تنظیم کاملاً مدرنی دارد.» این اثر حال و هوایی عاشقانه و عارفانه دارد و هم از حضور شاعران کلاسیک و هم شاعران معاصر در آن استفاده شده است. این اثر در فرانسه توسط شرکت Accords Croises منتشر شده است.
- دخت پریوار
«دخت پریوار» دومین همکاری علیرضا قربانی با «مهیار علیزاده» بعد از انتشار آلبوم «حریق خزان» بود. اثری که خواننده از اولین گامهای آهنگسازی آن حضور داشت و به همین خاطر، میتوان وحدتی میان کلام و ملودی در آن مشاهده کرد. قربانی دربارهاش نوشت: «دخت پریوار محصول افکار و تراوشهای ذهنی و روحی من و دوست عزیزم مهیار علیزاده است که در سالهای اخیر بیشتر و مهربانانهتر کنار یکدیگر زیستهایم. انتخاب نام آلبوم، برداشت از شعر زیبا و اثرگذار استاد محمدعلی اسلامی ندوشن است که در وصف ایران عزیز و آمیخته با جانمان سروده شده که هرچه برای این سرزمین از دل و جان به انجام رسانیم، کم است و همواره بدهکار آن و مردمانش خواهیم بود.»
در ارکستراسیون آلبوم «دخت پریوار» سازهای زهی، بادی، کوبهای و الکترونیک به کار رفته و نتیجه آن چیزی شده که به قول «شهاب حسینی» یک موسیقی تصویری است و میتواند تصورات مخاطب را به پرواز درآورد. اشعار این اثر عاشقانه و گاه تلخ هستند و یک آهنگسازی و نوازندگی نرم و روان را میتوان در آن مشاهده کرد. این مجموعه شامل یازده است و علیزاده دربارهی آن گفته: «نگاه مینیمال شاخصهی اصلی «دخت پریوار» است. برخلاف آلبوم «حریقخزان»، کمتر از صداهای انسانی به شکل گروه کُر استفاده شده است. همینطور شنوندهی حرکات ارکستری بیشتری نسبت به قبل هستیم. بازیهای ارکستری که به دقت روی آنها کار شده و اعتمادی که به صدای خواننده در این مجموعه صورت گرفته است. هارمونی کار طبیعتاً هارمونی کلاسیک نیست و بنابراین شنوندگان بین این قطعات نباید به دنبال شنیدن دائمی درجات تُنال باشند. بلکه تا جای ممکن باید نگاه مُدال و ملودیمحور و هارمونیهای افقی را دنبال کنند. این فضای مُدال در بعضی قطعات با توجه به شعر و فضا، گاهی کمرنگتر و نزدیک به موسیقی تُنال و در بعضی قطعات به موسیقی آزاد گرایش دارد.»
- من عاشق چشمت شدم و تیتراژهای تلویزیونی
با تمام فعالیتهای علیرضا قربانی، بخش مهمی از شهرت او را باید در خواندن تیتراژهای تلویزیونی دانست. برخی از این آثار مانند «کیف انگلیسی» و «روشنتر از خاموشی» کار استاد فخرالدینی بودند و بیشترشان چون «شب دهم» اثر «فردین خلعتبری». «کیف انگلیسی» را قربانی در سال ۷۸ و زمان فعالیتهایش با ارکستر ملی خواند که بازتاب بسیار خوبی داشت و پس از آن «شب دهم» به کارگردانی «حسن فتحی» به او پیشنهاد میشود. سریال آن زمان برای اولین بار در ایام تقارن عید نوروز و ایام محرم پخش میشد و همین ماجرا به همراه داشتن مؤلفههایی چون عشق زمینی، کلاهمخملیها و تعزیهی امام حسین (ع)، موفقیتی بینظیر را ایجاد کرد؛ چیزی که خالقان اثر نیز نمیتوانستند آن را باور کنند!
او آثار دیگری چون «مدار صفردرجه» را هم به کارگردانی حسن فتحی و آهنگسازی «فردین خلعتبری» خواند و با همراهی «افشین یداللهی» مثلثی را شکل دادند که یکی از موفقترین مثلثهای موسیقایی بعد از انقلاب بود. حالا البته دکتر یداللهی روی در نقاب خاک کشیده اما قطعهای که این مثلث برای «مدار صفر درجه» و صحنه اعدام سرهنگ «فتاحی» ساختهاند، یکی از تأثیرگذارترین تیتراژهای تلویزیونی است. قربانی خاطرهی اجرای این قطعه را چنین تعریف میکند: «یادم میآید من در استودیو بودم که فردین شبانه زنگ زد و گفت چیزی برای این سکانس میخواهم. آن موقع داشتم روی «قاف عشق» کار میکردم. فردین ساعت ۱۲ شب آمد و لحظات بسیار خوب، درخشان و پراحساسی شکل گرفت. شعر این قطعه متعلق به فردین است و او خیلی خوب آن صحنه را درک کرده بود. من شروع به خواندن کردم و از فردین پرسیدم که چهطور میخوانم؟ اما او هیچ نمیگفت! تنها اشاره میکرد که برو، یعنی ادامه بده. دستش را به دیوار تکیه داده بود و به پهنای صورتش اشک میریخت. گفت: «هر جور میخوانی، خوب است. من هیچ نمیگویم. تو فقط بخوان!» و من خواندم و سریع هم کار جمع شد. شاید تنها کسی که از عهده نوشتن آن کار بر میآمد فردین خلعتبری بود که از آهنگسازان استاندارد ایران است. او به جهت فرم آهنگسازی، دانش و استاندارد واقعاً یکی از برترینها است.»
این تجربه در «شهرزاد» نیز تکرار شد که البته بعد از قسمت پنجم، آهنگساز و خواننده دیگری کار را ادامه دادند. قربانی دربارهی فعالیتهایش در این باره میگوید: «من هیچوقت در تصورم نبود که تیتراژ بخوانم. در واقع علاقهای هم به این کار نداشتم؛ چون تخصص و علاقهمندی خودم را در چیز دیگری میدیدم. اما پس از سریال «کیف انگلیسی» در سایه حضور دلگرمکننده استاد فرهاد فخرالدینی و اقبالی که پدید آمد، کمکم مجاب شدم که با انتخابهای درست میتوانم این روند را ادامه دهم. البته ناگفته نماند که پس از «شب دهم» بهطور تقریبی تعداد سریالهایی که به من پیشنهاد میشد، افزایش پیدا کرد.»
«فردین خلعتبری» هم دربارهی همکاریهای طولانیمدتش با قربانی گفته است: «خوانندهها سه دستهاند: یک عده که وقتی میخوانند، اثر را تضعیف میکنند! عده دیگر خوانندگانی هستند که فقط اجرا میکنند و دسته سوم خوانندگانی که خواندن آنها اثر را بالا میکشد. علیرضا قربانی حتی از دسته سوم هم فراتر است. امروز قربانی چند برگ خرید مهم دارد که هر اثری را بخواند آن را به بالندگی میرساند و چند سطح آن را ارتقا میدهد. دلیل اول جنس صدا و توانایی خوانندگی او است. دلیل دوم فرهنگ شخصی و فرهنگ موسیقایی او است که در این سالها فرهنگ متفاوتی از خوانندگی را ارائه کرده؛ چراکه هر اثری را برای خواندن قبول نکرده و در هر جایی نخوانده است. خواندن او در بخش آوازی آلبوم «فروغ» کاملاً مؤلف بودن قربانی را میرساند و بسیار آواز استخوانداری را خوانده است.»
همکاری علیرضا قربانی، فردین خلعتبری و افشین یداللهی به عنوان سه ضلع مثلث موفقی که توانست در دهه ۸۰ و ۹۰ مجموعهای از ماندگارترین تیتراژهای تلویزیونی بعد از انقلاب را به نام خود ثبت کند، بعد از سالهای نسبتاً طولانی که از پخش تیتراژ سریال «شب دهم» (اولین همکاری این سه نفر) میگذشت، در قالب آلبومی به نام «من عاشق چشمت شدم» به بازار موسیقی آمد. اولین قطعهی آن آلبوم «من عاشق چشمت شدم» تیتراژ سریال «مدار صفر درجه» بود.
- فروغ
علیرضا قربانی «فروغ» را بر اساس اشعاری از «فروغ فرخزاد» منتشر کرد. او قطعهای از این آلبوم را سال گذشته به مناسبت پنجاهمین سالگرد درگذشت «فروغ فرخزاد» منتشر کرد که مقدمهای بر انتشار این اثر بود. «فروغ» شاعر جذابی برای اهالی موسیقی است و در این سالها، برخی از آهنگسازان و خوانندگان آثار خود را براساس اشعار او تدوین کردهاند و خواننده نامدار موسیقی سنتی نیز با وجود آنکه تمامی اشعار اثر جدیدش بر اساس سرودههای این شاعر نیست، با این وجود تصمیم گرفته تا نام اثرش را «فروغ» بگذارد و در یادداشتی پیرامون این اثر بنویسد: «آنچه فروغ فرخزاد را همانند نامش درخشان میسازد، پیوند مناسبی است که بین ادبیات کهن و شعر معاصر برقرار کرده. بیان احساساتش به ما نزدیکتر است اما اصالت و هویت خود را حفظ کرده. چیزی که شاید این روزها ما نیز در موسیقی در حال تجربه آن هستیم، رسیدن به زبانی تازه با حفظ مفاهیم غنی موسیقی ایرانی برای روایت داستانی است که هر زمان، دغدغه مشترک بشر بوده است.»
«سامان صمیمی» دربارهی این اثر گفته است: «دو سه سال پیش در یکی از سفرها، کتاب مجموعه اشعاری در دستم بود که آقای قربانی آن را تورق کرد و شعری از فروغ فرخزاد نشانم داد و گفت شعر زیبایی است و من آن را خیلی دوست دارم که اگر بتوانی روی آن کار کنی، خیلی خوب است. دقیقاً همان شعر فروغ «بعدها» بود که اکنون در آلبوم فروغ خوانده. چند سالی گذشت و سال گذشته کمی آن را زمزمه کرده و روی آن کارکردم. قربانی هم از ملودی خوشش آمد و در نتیجه، آن را نوشتم و ضبط کردیم. یکسری کار دیگر هم با هم داشتیم که توافق کردیم به صورت آلبوم جمع کنیم و چون یک قطعه دیگر هم از اشعار فروغ در مجموعه داشتیم، نام آلبوم را «فروغ» گذاشتیم. ایده اولیه از آقای قربانی شکل گرفت و من ماجرا را ادامه دادم. من کار کردم و ایشان خواند. برای ایشان فرقی نمیکند آهنگساز چه کسی باشد و رفاقت را در نظر نمیگیرد. مهمترین مسأله ماهیت خود قطعه است.»
- همکاری با همایون شجریان
حالا این احتمال وجود دارد که سرانجام پس از سالها، اثر مشترک او با «همایون شجریان» با آهنگسازی مهیار علیزاده منتشر شود؛ اتفاقی که قربانی دربارهاش گفته است: «یک دلیل بیشتر نداشت که این کار رخ داد. مودت، انس، دوستی و رفاقت بین موزیسینها را بهعنوان الگو به جامعه نشان دهیم و شاید این نقطهعطفی باشد که خیلی از کسانی که با هم احساس رقابت دارند، کنارش رفاقت کامل و صحیحی هم داشته باشند، به دور از توهمی که خیلی از آرتیستها دنبالش هستند و این نخوت و توهم اجازه نمیدهد کنار هم قرار بگیرند.»
- جوایز و افتخارات
«علیرضا قربانی» علاوه بر تمام توفیقانش جوایز و افتخارات زیادی نیز تاکنون کسب کرده است. اگر اجراهای او در فستیوالهای معتبر دنیا را کنار بگذاریم، او سال جاری توانست جایزهی «باربد» را برای خواندن آلبوم «فروغ» در بخش موسیقی معاصر دریافت کند. همچنین در سومین جشن سالانه موسیقی ما آلبوم «قطرههای باران» (علیرضا قربانی، کیخسرو، تهمورس و سهراب پورناظری) به عنوان آلبوم برگزیده بخش اصیل ایرانی انتخاب شد. «حریق خزان» نیز در اولین جشن سالانه موسیقی ما به عنوان آلبوم برگزیده در شاخه موسیقی سنتی تندیس موسیقی ما را از آن خود کرد.
دیدگاهتان را بنویسید