هوشنگ سامانی: چندی پیش در فرهنگسرای شفق (یوسفآباد) پای نقد آلبوم «پوئمسمفونیهای خرمشهر و حلبچه» ساخته هوشنگ کامکار نشستم که منتقدش کیاوش صاحبنسق بود. ابتدا بخشهایی از پوئمسمفونی خرمشهر شنیده شد و بعد به بحث و بررسی درآمد و در ادامه گزیدهای از پوئمسمفونی حلبچه را برایمان پخش کردند.
من ناخواسته دوباره به آن قله پرتاب شدم و اینکه در آرامش کامل و بدون هایوهوی بمبهای انفجاری، چه فاجعهای رخ داد و اینک موسیقدانی از جنس همان قربانیان با ملیتی ایرانی، نگاهی جهانی و رویکردی انسانی تلاش کرده است تاریکیهای زندگی بشری را با نغمه و نوا نشانهگیری کند و سند رسوایی صدام و صدامیان را به شکلی دیگر بر دیدگان جهانیان بنشاند. پوئمسمفونی حلبچه که به نظرم از پوئم سمفونی خرمشهر، خوش آبورنگتر درآمده و خیلی با فضای غمبار آن سرزمین جفت و جور مینماید، روایتی موسیقایی از یک توطئه برای نسلکشی کردها، عملیاتی کردن آن با استفاده از ۲۰۰ بمب شیمیایی (حمله ۵۰فروند بمبافکن میراژ هر یک با چهار بمب)، مرثیهسرایی برای قربانیان و در پایان امید و آرزوی جاودانگی بازماندگان حادثه است؛ آدمهایی که با شوقی روزافزون به کوتهنظران حالی کردند، نسلکشی را برنمیتابند و همانگونه که پروردگار اراده کرده، زمین را به حضور فرزندان خویش خواهند آراست.
این کار، دومین اثر موسیقایی برای تصویر کردن جنایت بشری شهر حلبچه است. پیش از این «شهر خاموش» از ساختههای کیهان کلهر را شنیدیم که برای یک ساز کمانچه و گروه سازهای غربی نوشته شده بود و البته فرم آن پوئمسمفونیک نبود. پوئمسمفونی حلبچه با مقدمهای رازآلود آغاز میشود که به گفته آهنگساز همان توطئه صدام برای بمباران است. در ادامه، خود بمباران تقریبا با خروش ارکستر صورت میگیرد.ای کاش هنرمند گرامی هوشنگ کامکار آن روز کنار من میبود و به چشم و گوش خویش میدید و میشنید که بزرگترین تراژدی بشری پس از حمله اتمی به شهرهای ژاپن در تابستان ۱۹۴۵ میلادی، هیچ سر و صدایی نداشت و هیچ بمب آنچنانی که غالبا تصور میکنیم، نترکید. فقط دود بود و دود و صدای بیصدای انسانهایی که فقط باید میمردند و حق هیچ نالهای را نداشتند. ۹ماه پیش از این کشتار خاموش، هموطنان کردزبان ما در شهر مرزی سردشت نیز قربانی جنایت مشابهی شده بودند. تقریبا در همه این پوئمسمفونی یک ملودی هورامی در شکلهای مختلفسازی و آوازی شنیده میشود. بخشهای کرال این پوئمسمفونی بسیار شبیه به «اورادخوانی» از ساختههای پیشین هوشنگ کامکار است. اما بخش سومش که به مرثیه میپردازد، در واقع به عنوان نقطه قوت کار شنیده میشود. صدای مویهگری ایرج رحمانپور با زمینههایی از صدای بم پشنگ کامکار، هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که جغرافیای این جنایت کجاست. چنین نقطه قوتی در پوئم سمفونی خرمشهر چندان برجسته نیست. هوشنگ کامکار مورهخوانی چند نقطه غرب ایران از جمله گونه لکی آن را به زیبایی در کنار هم نهاده است.
گرچه شاید مورهخوانی ایرج رحمانپور برای مردمان کردزبان کشور عراق چندان مأنوس نباشد ولی هرچه هست، ریشه در آهنگ یکتایی دارد. رحمانپور پیش از این در آلبوم «بهار باد» ساخته علیاکبر شکارچی مور یا موره خوانده ولی در اثر حاضر حنجره توانمند وی در کنار دانش موسیقایی کامکار به آفرینش گونهای دیگر از مور منجر شده است. هوشنگ کامکار در پوئمسمفونی خرمشهر نیز همانند پوئمسمفونی حلبچه از یک ملودی آشنای منطقه در سرتاسر آهنگ به شکلهایسازی و آوازی بهره برده است. اجرای این ملودی با فواصل اصلیاش بیشتر بر دوش ساز نی و آوازخوانی بیژن کامکار به همراه گروه کر است و اجرای همان ملودی با فواصل تغییریافته توسط سازهای غربی صورت میگیرد.
دستکم نسل دهه اول و دوم انقلاب نوحه معروف «ممد نبودی» را نیک میشناسند که بر اساس یک نوحه موسیقی مذهبی بوشهر و با تغییر اشعار آن متناسب با فقدان محمد جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر در آغاز جنگ، شکل گرفت و به سرعت همه ایران را درنوردید.
شاید برای نسل حاضر چندان باورپذیر نباشد که روزگاری در همین آب و خاک آهنگهایی همانند «نینوا» ساخته حسین علیزاده، نوحه «ای لشگر صاحب زمان» با صدای صادق آهنگران و همین نوحه «ممد نبودی» با صدای غلام کویتیپور، پردهلزران گوش میلیونها ایرانی بودند. آهنگ ممد نبودی گرچه در اصل به شهر خرمشهر تعلق نداشت ولی امروزه دیگر به نوعی میتوان گفت پرچم صوتی این شهر است. هرچند آهنگساز محترم میتوانست از دیگر عناصر موسیقایی این سرزمین چند فرهنگی نیز بهره ببرد که برای نمونه میتوان سازهایی همانند نیانبان، دمام با شیوه نواختن خود جنوبیها و دایره و کاسوره عربی اشاره کرد.
دیدگاهتان را بنویسید