«خرمشهر را خدا آزاد کرد». برق شادی را در چشمان مردم خوزستان با صداقت جنوبیشان، میدیدی. تصویر رزمندگان که سربندهای «یا زهرا» و «یا حسین» را بر پیشانی نفر جلویی میبستند هم در ادامه از تلویزیون پخش میشد و آواز «خجسته باد این پیروزی» در گوشمان میپیچید. نام محمد گلریز با دفاع مقدس گره خورده، تا جایی که صدایش به عنوان میراث شفاهی در سازمان میراث فرهنگی ثبت شده است. اسم او یادآور انقلاب است، تداعی کننده کورسوی امید در روزهای سخت جنگ تحمیلی، امیدی که ناامید نشد و در آخر یک وجب از خاک ایران هم به دست اجنبی نیفتاد. او حالا هفتمین دهه از زندگی خود را هم پشت سر گذاشته اما از برخی موسیقیهای نو ظهور دلگیر است و نگران برای موسیقی ایرانی. به سراغش رفتیم تا با او از حال و احوال این روزهایش سخن بگوییم و در عین حال صحبت به سرودهای ماندگاری رسید که در حوزه ملی خاطره آفرین شدهاند:
- * مردم شما را به عنوان خوانندهای میشناسند که سرودهای انقلابی و قطعاتش در وصف دفاع مقدس در اذهان حک شده است. با این وصف موسیقی ایران در حال حاضر را چظور ارزیابی میکنید و چه درخواستی از متولیان موسیقی دارید؟
به عنوان یک عضو کوچک از جامعه هنری، این خواهش را از دست اندارکاران و کسانی که در هسته موسیقی هستند، دارم که به موسیقی ملی و ارزشی ما بیشتر توجه کنند. شهدایی که جانشان را بر کف دستشان گذاشتند و رفتند تا از این مملکت دفاع کنند واقعا حق زیادی بر گردن ما دارند. به نظرم اتفاقات مهمی که در این مملکت افتاده کم کم به دست فراموشی سپرده میشود. مثلا خرمشهر پاره تن ایران محسوب میشود و قسمتی از مملکت ماست. من سالها پیش سرودی به نام «خجسته باد این پیروزی» را خواندم. خداوند مرحوم مجتبی میرزاده را رحمت کند و آقای احمدعلی راغب را سلامت نگه دارد. من هر کسی را با هر سلیقهای دیدهام، به من گفته است که از این سرود خوشش آمده است. مردم میگویند «وقتی این سرود پخش میشود بال درمی آوریم.» حتی وقتی کلام آن را برمی دارند و از رادیو و تلویزیون پخش میکنند، باز هم اثرگذاری خود را دارد. ببینید چه تنظیم زیبایی انجام شده و چه ملودی ماندگاری در بیات ترک ساخته شده که شنونده را به شوق میآورد. همان طور که اشاره کردم اتفاقاتی در مملکت ما افتاده که باید مقداری به این مسائل هم پرداخته شود.
- * نظرتان درباره موسیقیهای نوین چیست؟
برخی از این موسیقیهای پاپ، بیمحتوا هستند و نه شعر دارند و نه هیچ چیز دیگری. متأسفانه ذائقه جوانان ما در حال تغییر است. گاهی اوقات تعجب میکنم و البته حسرت میخورم که اینها چه موسیقیهایی است که پخش میشود. مگر موسیقی ایرانی چه ایرادی دارد؟ موسیقی به این وزینی و زیبایی، همه چیز در خود دارد. موسیقی ارزشی ما در حقیقت موسیقی ایرانی است. مثلا من قطعهای در مورد شهید مطهری خواندهام، شما اگر کلام را هم بردارید و فقط به موسیقی گوش دهید، باز هم لذت میبرید. این مسئله در مورد «خجسته باد این پیروزی» هم صدق میکند. به هر حال یک قشر از این مردم هستند که به این نوع از موسیقی علاقه دارند. ما باید کمی چشمهایمان را باز کنیم. این عده هم جزو مردم ایران هستند و به این مملکت عشق میورزند. ما که نمیتوانیم آنها را نادیده بگیریم. به طور مثال بیست و چهار میلیون نفر به آقای روحانی و شانزده میلیون نفر هم به آقای رئیسی رأی دادند. آقای روحانی میگوید «من که رئیس جمهور شدهام، آیا میتوانم آن شانزده میلیون نفر را در نظر نگیرم؟ آنها هم به هر حال مردم ایران هستند و حالا سلیقهشان چیز دیگری بوده است.» ما باید به همه مردم و همه سلیقهها احترام بگذاریم. نباید فقط خودمان را نگاه کنیم و بگوییم تنها چیزی که ما میگوییم درست است. عدهای هم هستند که به ایران تعلق دارند اما در یک روستای دور افتاده زندگی میکنند ولی بالاخره حق رأی و حق ابراز احساسات دارند. از سوی دیگر به طور قطع بخش عمدهای از همان بیست و چهار میلیون نفر به موسیقی ایرانی علاقه دارند، پس باید توجه بیشتری به این نوع از موسیقی داشت.
- * صحبت شما این است که چرا به موسیقی سنتی کمتر پرداخته میشود؟
من نمیگویم موسیقی پاپ بد است بلکه میگویم در کنار این نوع از موسیقی به موسیقی سنتی و ایرانی هم پرداخته شود اما در حال حاضر پرداختن به موسیقی ایرانی در حال نزدیک شدن به صفر است.
- * اوایل انقلاب تعداد خوانندهها کم بود و برخی معتقدند تکرار متوالی و طولانی موسیقی ایرانی در دهه هفتاد به نوعی مردم را دلزده کرده است. شما چه دیدگاهی در این باره دارید؟
من میگویم همه چیز در کنار باشد ولی الان شرایط به گونهای پیش رفته که موسیقی ایرانی در سایه قرار گرفته است. گاهی کارهایی از موسیقیهای جدید را میشنوم که شرمم میآید گوش بدهم. خوانندهها از کلمات و الفاظی در اشعار استفاده میکنند که اصلا نمیدانم رپ یا نوع دیگری از موسیقی است. واقعا اسم این موسیقی را نمیدانم. در مملکتی که مهد فرهنگ و موسیقیهای خوب است، نباید شاهد چنین اتفاقاتی باشیم. ما سه هزار سال قبل از اسلام، شعرایی مثل رودکی، سرکیس، باربد و نکیسا را داشتیم. زمانی که هیچ ملتی بویی از فرهنگ و شعر نبرده بود، ایران شاعران بزرگی داشت. ما چنین فرهنگی داریم، آیا حیف نیست که موسیقی ایران زمین چنین مسیری را طی میکند؟ ما که نمیگوییم این موسیقیها نباشند اما در کنارشان هم مقداری به موسیقی ایرانی پرداخته شود. انتقاد من در واقع به صدا و سیما و وزارت ارشاد است که متولیان اصلی ترویج این نوع از موسیقیها محسوب میشوند. از یک سو پرداختن به موسیقی ایرانی به صفر رسیده اما بیایید و ببینید که برای موسیقیهای دیگر چه بساطی وجود دارد.
- * به نظر میرسد از شرایط موجود غمگین و دل آزرده هستید. فکر میکنید باید چه کرد که موسیقی ایرانی دوباره احیا شود؟
ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با دل صاف و با عشق و علاقه آمدیم تا به موسیقی ایرانی خدمت کنیم. تلاش کردیم پیروزیها و تلخکامیها را برای مردم به تصویر بکشیم اما متأسفانه در حال حاضر منزوی شدهایم. امروز شرایطی پیش آمده که به عنوان یک هنرمند، دل آزرده هستم. همان طور که میدانید هنرمندان دل نازک هستند و انتظار میرود مسئولان توجه بیشتری به آنها داشته باشند. ما در آن سالها برای وطنمان کار کردیم و حالا از کم توجهی به موسیقی ایرانی و هنرمندان این عرصه ناراحت میشویم. خدا شاهد است که ما دلسوز موسیقی کشورمان هستیم. محمد گلریز «خجسته باد این پیروزی» را خوانده برای ایران و برای خاک وطنش خوانده است. همان طور که گفتم برای خرمشهر که پاره تن ایران بوده است. من این قطعه را برای جوانانی خواندم که شهید شدند. آنها با دل پاک و با صداقت بدون چشمداشت مادی، زن، بچه، مادر و خانواده را رها کرده و جان خود را برای این مملکت فدا کردند تا ایران پا بر جا بماند و سرافراز شود. آنها رفتند تا مردم ایران راحت زندگی کنند و در واقع امنیت را به کشور ما هدیه کردند.
- * پرخاطرهترین سرود در ذهن محمد گلریز که خودش سرودها و قطعات پرخاطرهای را اجرا کرده چه قطعهای است؟
سرود «ای ایران» که در یاد میلیونها انسان ایرانی مانده پرخاطرهترین سرودهاست. از نگاه من این موسیقی یک سرود ملی تمام عیار است. در هر دوره تاریخی یک حکومت بر سر کار قرار میگیرد و طبیعتا یک سرود هم برای آن ساخته میشود. مثلا در زمان حکومت پهلوی یک سرود ساخته شد، در دوران جمهوری اسلامی سرود دیگری ساخته شد و در گذشته دورتر هم سرودهای دیگری وجود داشت.
- * چرا در بسیاری از مجامع فرهنگی و گردهماییهای هنری همراه با سرود ملی کنونی کشورمان، ای ایران هم هواخواهان بسیاری دارد؟
در ابتدا باید تأکید داشته باشم که من سرودهایی که در دولتهای مختلف ساخته شده، مخصوصا سرود جمهوری اسلامی را به هیچ عنوان رد نمیکنم. واقعا به آقای حسن ریاحی تبریک عرض میکنم که چنین ملودی بسیار زیبایی را که تنها ۵۹ ثانیه است، ساختهاند. الحق و الانصاف سرود قشنگی است و من به عنوان عضو کوچکی از جامعه هنری موسیقی ایران، وقتی به این کار گوش میدهم واقعا لذت میبرم. این قطعه از نظر موسیقایی در نوع خود یک کار منسجم است که شعر خیلی خوبی دارد و تمام مسائل مهم از جمله ملیت، شهدا و… در شعرش رعایت شده است. خودم این کار را به عنوان یک سرود ملی از جمهوری اسلامی ایران میپسندم ولی بحث من چیز دیگری است. ممکن است عدهای از موسیقی این اثر آن چنان که باید و شاید لذت نبرند ولی من میبینم هر کسی چه روحانیت و چه غیر روحانیت وقتی سرود «ای ایران» را میشنود ناخودآگاه با آن همصدا میشود. یعنی این قطعه مورد تأیید همه اقشار جامعه قرار دارد. ماندگاری «ای ایران» را باید ناشی از تکنیکی بودن آن بدانیم. این قطعه از نظر فنی سرود بسیار زیبایی است که در آواز دشتی ساخته شده و مرحوم بنان هم به زیبایی این اثر را اجرا کرده است. «ای ایران» هم حالت موسیقی ایرانی و هم حالت کلاسیک دارد که نکته خیلی مهمی است. معمولا در سرودهایی که در قالب سرود ملی قرار میگیرند، بیشتر حالت کلاسیک رعایت میشود. سرودهای ملی به نوعی شبیه به مارش نظامی هستند. ولی سرود «ای ایران» متفاوت است. وقتی به این قطعه گوش فرا میدهید، هم حالت موسیقی کلاسیک در ذهن شما تداعی میشود و هم حال و هوای موسیقی سنتی را کاملا در آن حس میکنید. «ای ایران» میتواند یک اثر جاودانه باشد. خودم وقتی به این سرود گوش میدهم، هم حال و هوای سنتی موسیقی ایرانی در من زنده میشود و هم حالت کلاسیک را احساس میکنم. ترکیب این دو حالت واقعا هنر است و باعث میشود آدم درود بفرستد به روان پاک مرحوم روح الله خالقی که چنین اثری را ساخته است. جالب اینکه ایشان «ای ایران» را با ارکستری ساخته که هم سازهای کلاسیک و هم سازهای ایرانی در آن بوده است. این کار یک هنر ویژه محسوب میشود که استاد خالقی به خوبی از پس انجام این کار برآمده است. ایشان فکر کرده برای اینکه جمیع این حالات در مخاطب به وجود بیاید، از سازبندیها و تنظیم ارکستراسیون با سازهای کلاسیک و ایرانی استفاده کند. «ای ایران» در عین سادگی، چند وجه موسیقی را در خود دارد. اجرای بسیار زیبای کار هم که واقعا فراموش نشدنی است.
- * گفته میشود ماجرای تاریخی شکل گیری این سرود هم خیلی جالب است. شما از پیشینه این اثر اطلاعاتی دارید؟
«ای ایران» در واقع پس از سیلی محکمی که سرباز انگلیسی در زمان جنگ جهانی دوم، در یکی از خیابانهای تهران به گوش سرباز ایرانی میزند، متولد میشود. حسین گل گلاب، شاعر اثر این صحنه را میبیند و با چشمانی گریان نزد روح الله خالقی و غلاحسین بنان میرود و مینویسد «ای ایران،ای مرز پر گهر،ای خاکت سرچشمه هنر…» در هر صورت باید انگیزهای باشد تا چنین سرودی اجرا شود. برای کسانی که در ساخت این سرود دخالت داشتند، انگیزه میتواند نکته خیلی مهمی باشد و احساس غرور ملی و ایرانی بودن را در آدم بیشتر کند تا موزیسین بتواند با همه وجودش چنین سرودی را بسازد. فکر میکنم این مسئله هم در زیبایی و جاودانه ماندن اثر بسیار تأثیر داشته است.
- * به نظر شما وجوهی که یک قطعه یا سرود برای ماندگاری باید داشته باشد چیست؟
به هر حال هر اثری باید با فرهنگ و ادبیات مردم همخوانی داشته و موسیقی آن برای مخاطب، مردم پسند و گوش نواز باشد. وقتی سرودی ساخته میشود باید هر دو وجه بین المللی و بومی را در خود داشته باشد. اولویت اول، خاک وطن در مفهوم مرزهای ایران، وسعت خاک و هویت ایرانی در رابطه با خاک سرزمین ماست که باید یکی از وجوه سرود باشد. همچنین سرود باید نام کسانی را در خود داشته باشد که برای وطن، فداکاری کردند و جان و خونشان را برای وطن دادند، شعر معروف «از خون جوانان وطن لاله دمیده» که آقای شجریان بنا بر تصنیف عارف قزوینی خواندهاند کاملا گویای این مدعاست. مسائلی مانند مهر وطن، خاک وطن و عزیزانی که در راه وطن جانشان را دادند و برای حفظ مرز و هویت ایران عزیزمان، جان فشانی کردند باید به عنوان اولویت در شعر سرود گنجانده شوند. از سوی دیگر بیان مسائل تاریخی در شعر میتواند برای کسانی که در خارج از کشور هستند مغتنم باشد. فتوحاتی که یک کشور در سیر تاریخ طولانی خود داشته و فداکاریهایی که انجام شده، میتواند بخشی از شعر سرود ملی را تشکیل دهد. همچنین فرهنگ مملکت و اساتیدی که به عنوان اسوه فرهنگی در یک کشور معرفی میشوند. میتوانند با جای گرفتن در شعر سرود ملی، شهرت جهانی پیدا کنند، مثل فردوسی، حافظ، سعدی، رودکی و… به طور مثال شعر معروف سعدی در حال حاضر بر سردر سازمان ملل قرار دارد که توانسته کارکردی چون سرود ملی داشته باشد. نام بردن از کسانی که به عنوان اسوه دانش و فرهنگ در کشور مطرح هستند و شهرت جهانی دارند، در شعر سرود ملی میتواند یادآور این مسائل باشد و کسانی که در خارج از کشور هستند، چه ایرانی و چه غیر ایرانی را متوجه پیشینه عظیم مملکت ما کند. اینها وجوهاتی هستند که به نظر من میتواند یک سرود ملی را برجسته کرده و به اوج برساند.
- * وقتی سرود ملی کشوری در خارج از آن کشور اجرا میشود، احتمالا بخش زیادی از مردم با زبان آن فرهنگ آشنایی ندارند. سرود ملی به لحاظ زبان موسیقایی در بُعد بین الملل باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
معمولا این سرودها در خارج از کشور به صورت بیکلام مورد توجه قرار میگیرند. دیدهایم که وقتی یک مسئول دولتی به خارج سفر میکند یا به مناسبتی میخواهند سرود کشوری را پخش کنند، آن را بدون کلام پخش میکنند چون سرود ملی بدون کلام هم میتواند روی مخاطب اثر بگذارد. گاهی اوقات یک موسیقی بدون کلام میتواند کلامهای زیادی را در خود داشته باشد. فکر میکنم به دلیل اصالت هویتی که در سرود یک مملکت باید موجود باشد، کمتر اتفاق افتاده که سرودی را ترجمه کنند چون به نظر میرسد که اعتقاد دارند جان کلام تنها با زبان اصلی منتقل میشود. سرود ملی خودمان هم که آقای ریاحی ساخته چنین پتانسیلی را دارد. گاهی اوقات موسیقی بدون کلام این اثر را گوش میدهم و واقعا لذت میبرم. فکر میکنم میتوان در اینجا هنری به خرج داد، یعنی بیاییم به صورت vocal بدون کلام با سرود همراهی کنیم که البته گاهی اوقات این اتفاق افتاده است. این vocal میتواند اضافه شود و سرودی که میخواهد پخش شود را تکمیل کند.
- * با توجه به نارضایتی شما از شرایط موجود موسیقی که در بخش از صحبتهایتان گفتید، در حال حاضر فعالیت جدی در عرصه موسیقی دارید؟
حقیقت این است که کارم خیلی کم شده است. بسیاری از دوستان هنرمند میگویند که «ما هنگام ساخت یک اثر اول از همه به شما فکر میکنیم.» به هر حال من به عنوان عضو کوچکی از جامعه هنری ایران سال هاست در موسیقی فعالیت میکنم اما در حال حاضر برنامههای کاریام خیلی کم شده است. در مقابل میبینم برخی به شدت پر کار هستند. از قدیم گفتهاند «اگر چیزی نیست، برای هیچ کس نیست» اما میشنوم که یک خواننده میگوید «من صد و شصت کنسرت را در مدت دو ماه برگزار کردهام.» من نمیدانم چگونه چنین چیزی ممکن است. بالاخره این دوستان حمایت میشوند و اسپانسری پشتشان هست اما چرا باید این گونه باشد؟ ما که جد و آبادمان هنرمند بوده فعلا در انزوا به سر میبریم. همه مردم خانواده ما را میشناسند. پدرم خواننده بوده و برادرانم هم خواننده بودهاند، ما از خانوادهای بودیم که همه خوانندگی را به ارث بردهاند. از زمانی که بچه بودیم، موسیقی در گوشمان بوده است و اساتید مختلف را دیدهایم. ما عصاره این موسیقی هستیم اما توجه لازم از سوی مسئولان صورت نمیگیرد.
- * در پایان، اگر صحبت یا درخواستی از مسئولان دارید، بفرمایید…
باور کنید تعداد برنامههای ما در حال حاضر صفر شده است. ما توقعی نداریم و احتیاجی هم وجود ندارد. الحمدالله خدا بزرگ است و ما هم روزگار میگذرانیم. من اصلا در این باره صحبتی ندارم ولی بالاخره ما که برای خدا و مردم کار کردیم، شایسته برخورد بهتری هستیم. ما این گلایه را از دست اندرکاران موسیقی، کسانی که خط مشی موسیقی ما را تعیین میکنند و بانیان اصلی این مسئله هستند، داریم. من سخت دلگیر هستم که چرا شرایط باید این گونه باشد. جالب است که همین افراد در ابتدا تمام صحبتهایشان میگویند «ما هر چه داریم از انقلاب و دفاع مقدس داریم.» اما در عمل هیچ کاری صورت نمیگیرد. شاید چیزهای دیگری بوده که ما نمیدانیم اما هر چه هست ما نگران وضعیت موسیقی ایران هستیم.
دیدگاهتان را بنویسید