عبدالجبار کاکایی میگوید بعد از وارد شدن به دنیای ترانه، به شعرهایش توجه بیشتری شد و حق شعرهایش با ورود به عرصه ترانه ادا شد.
این شاعر و ترانهسرا در گفتوگو با ایسنا به مناسبت پنجاهوچهارهمین سالگرد تولد خود، گفت: من متولد ۱۵ شهریور ۱۳۴۲ در شهر مرزی ایلام هستم. تحصیلات ابتدایی و دبیرستانم را آنجا گذراندم. در دوران دبیرستان زمزمههای شعر من شروع شد که مصادف با سالهای آغاز جنگ بود. شاید جنگ که اتفاق بزرگ و تجربهنشده من بود سبب شد به سمت نوشتن و آوردن احساساتم بر روی کاغذ بروم. با فعالیتهایی که در کانونها و مساجد و روزنامه دیواری مدرسه داشتم به سرودن رو آوردم. اولین شعرهایم در آن شرایط بود. بعد از آن از ایلام به تهران آمدم. دوران دانشسرا (سالهای ۶۱-۶۳) را در شهرری گذراندم. سال ۱۳۶۴ وارد دانشگاه ملی شدم و در سال ۱۳۶۸ فارغالتحصیل شدم، فوق لیسانس را نیز در رشته ادبیات فارسی تحصیل کردم.
او درباره فعالیتهای خود در عرصه ادبیات اظهار کرد: من از دوران دانشجویی با حوزه هنری ارتباط پیدا کردم و وارد حوزه شدم. مسئولیتهای مختلفی داشتم مثلا کارشناسی صفحات ادبی «مجله جوانان» و روزنامه «جمهوری اسلامی» را مدت کوتاهی بر عهده داشتم. کارشناس رادیو بودم و برنامه «شعر جوان» تلویزیون را کارشناسی میکردم. حدود ۳۰ جلد کتاب منتشر کردهام که تعدادی از آنها شعر، تعدادی پژوهش ادبی و تعدادی گزارشنویسی و خاطره و تعدادی هم ترانه است.
کاکایی درباره ویژگیهای شعری خود گفت: من سبک خودم را در شاعری دارم و سبکم نوعی وفاداری به سلامت زبان با رویکرد نوگرایی و تلقی نو از مفاهیم، واژگان و کلمات است. قالبی که انتخاب کردهام عموما قالب غزل بوده است. تا سال ۱۳۸۳ مخاطبان ترانه را نمیشناختم. بیشتر شعر میگفتم و مخاطب خود را داشتم. به مرور وارد زبان محاوره شدم. البته قبل از آنکه شعر را به صورت رسمی شروع کنم تجربه کوتاهمدتی در سال ۱۳۶۲ در زبان محاوره داشتم که به خاطر رایج نبودن زبان محاوره در آن زمان، زبان محاوره را کنار گذاشتم و به زبان اصلی و معیار رو آوردم.
او ادامه داد: سال ۱۳۸۲ دوباره تجربههایی را به زبان محاوره شروع کردم که اولین تجربه من شعر «کبوتر» بود که در روزنامه منتشر شد. بعد از آن «بوی سیب» را سرودم. هدف من این بود که شعر را به زبان شکسته تجربه کنم، اما این تجربه من به حوزه موسیقی و آهنگ منتهی شد و تعدادی خواننده پیدا شدند که شعرهای مرا خواندند و خوب هم اجرا کردند.
این شاعر خاطرنشان کرد: در مسیری قرار گرفتم که از قبل قصد نداشتم در این مسیر قرار بگیرم و فکرش را هم نمیکردم بتوانم به این حوزه راه پیدا کنم. بعد از وارد شدن به این حوزه دیدم مسیر خوبی است. مخاطبان جدی برای شعرهایم پیدا شد و حتی شعر جدی من بازخوانی شد.
او در ادامه متذکر شد: توجه به آثار ادبی و شعرهای من بعد از ورودم به دنیای ترانه بیشتر شد. میتوانم بگویم حق شعرهایم با ورود به این عرصه ادا شد. بسیاری بعد از اینکه ترانههایم توجهشان را جلب کرد، شعرهایم را شناختند.
کاکایی با بیان اینکه ترانه بر روی زبان شعری او تأثیر گذاشته است، گفت: ترانه زبانم را راحتتر کرد اما به مفهومگرایی وفادار ماندم. در شعر نیز خودم را مقید به غزل نکردم، گاهی اوقات شعر بیوزن و نیمایی میگویم که نمونهاش در کتابهای اخیرم چاپ شده است. در این مدت یاد گرفتهام روی ملودیها هم کار کنم یعنی جملات موسیقایی را به جملات عاشقانه تبدیل کنم. تعدادی از کارهایم روی موسیقی قرار گرفت و فکر میکنم الان برایم کار راحتی است که بر روی موسیقی کلام بگذارم.
او درباره مشکلاتی که در عرصه شعر و ترانه داشته است، اظهار کرد: مشکلات ما متعدد است. ممیزی یکی از مشکلات ماست، تعدادی از ترانههایم شامل ممیزی بعضا غیرمنصفانه شد زیرا سیستم مکانیکی ممیزی بر روی کلمات تأکید دارد و بر نقش کلمات در جمله تأکید ندارد. بخشی از مشکل ما در ترانه این است که ظاهرا در حوزه موسیقی مدیریت نخبگی نمیشود. موسیقی فاخر که قصدش دادن اطلاعات، آگاهی، شعور هنری و زیبایی به مردم است مورد حمایت قرار نمیگیرد.
این ترانهسرا اضافه کرد: در این بلبشو، موسیقی عوامانه و موسیقی بازاری رایج شده است. زمانی که آنها رایج شوند و مخاطب پیدا کنند، کلام از حیز انتفاع خارج میشود و به کلام توجه نمیکنند. در ابتدای دهه ۸۰ ترانه که میگفتیم ترانهها مورد استقبال قرار میگرفت اما رفتهرفته ترانهها به حاشیه رفت و ملودی حرف اول را میزند و آهنگسازان با هر کلامی حتی اگر مفهوم نداشته باشد کنار میآیند. این موضوع برای من و کسانی که مثل من فکر میکنند و برای متن ترانه ارزش قائلاند مشکل است و شاید این مشکل جدیتر از مشکل ممیزی شده است.
او همچنین گفت: همه اینها به نحوه مواجهه نظام فرهنگی ما با موسیقی برمیگردد. تکلیف نظام فرهنگی ما روشن نیست و موسیقی را نامشروع میداند و نسبت به آن احساس خوشایندی ندارد. سمفونی تشکیل میدهند و اجرای دولتی نیز دارند و تا اندازهای نسبت به موسیقی سنتی تظاهر به دوستی میکنند اما با آن نیز برخورد میشود. به موسیقی پاپ اجازه ورود به مسائل اجتماعی را نمیدهند. نمیدانم این برخورد با موسیقی از چه سیاستی ناشی میشود. بخشی از نپذیرفتن موسیقی به خاطر نوعی نگاه متشرعانه است، بخشی به خاطر وحشتی است که از موسیقی به عنوان ژانری قدرتمند که میتواند به مواجهه فکری جامعه دامن بزند دارند. همه اینها دست به دست هم داده و حوزه موسیقی در کشور ما به معضل اجتماعی تبدیل شده است.
کاکایی همچنین درباره حضور خود در فضای مجازی اظهار کرد: از سال ۱۳۸۸ تاکنون بدون هیچ دلیل روشن و آشکاری و به خاطر شعرهایی که در مطبوعات گفتهام که شاید جنبه انتقادی داشته است بدون آنکه از چارچوب و خطوط قرمز خارج شوم، رسانه ملی با من و با تعدادی دیگر از دوستان شبیه من برخورد کرده و محدودیتهایی برای ما گذاشته که رسما اعلام نکرده است. این محدودیتها باعث شد که برای ارتباط با مخاطبانم به فضای مجازی بیایم.
او افزود: فضای مجازی واقعا فضای مفیدی است. ارتباط با مخاطبان دوطرفه و خیلی دموکراتیک است، فرد نقد و نظرها را میشنود و پاسخ میدهد. تقریبا دوستان دیگر من نیز فضای مجازی را به عنوان فضای واقعیتر انتخاب کردهاند.
این شاعر با اشاره محدودیتهای تصویری که صداوسیما برای او قائل شده و دلیل آن را نگفته است، خاطرنشان کرد: آنها نه نامهای نوشته و نه سند حقوقی ارائه کردهاند اما به طور مداوم از آن زمان تا کنون تصویرم ممنوع بوده و پخش نشده است. البته من هم شکایت نکردهام جز اینکه در اینستاگرامم این موضوع را نوشتم و یا در مصاحبههایم گفتهام. این موضوع باعث شده فضای مجازی را تجربه کنم. به نظرم خیلی خوب بوده و توانسته این محدودیتها را برایم جبران کند.
دیدگاهتان را بنویسید