آرتین ولی الهی: بیش از ده سال از اولین حضور رسمیاش در عرصه موسیقی میگذرد. با «خانه فیروزهای»، «یکی همیشه هست»، «عشق»، «تگرگ» و «خستهام» میان مردم شناخته شد و حالا دیگر مخاطبان زیادی پیدا کرده است. «میثم ابراهیمی» چندی پیش سومین آلبومش را در حالی روانه بازار کرد که انتشار آن در قالب فِلشمموری، بازتابهای مختلفی به همراه داشت. از سوی دیگر، برگزاری کنسرت در برج میلاد و استفاده از بیلبوردهای شهری در زمانی که خوانندگان پاپ از هر دوی این موارد محروم بودند، از دیگر حواشی پیرامون او بوده است. با میثم ابراهیمی به بهانه انتشار آلبوم «تیک» و در آستانه کنسرت تابستانیاش از همه اینها حرف زدیم.
- این اولین مصاحبه مفصل تو است. بنابراین از اینجا شروع کنیم که اصلاً چه شد که میثم ابراهیمی خواننده شد؟
من از کودکی علاقه زیادی به خوانندگی داشتم. یادم هست بچه که بودم همیشه جلوی پنکه میایستادم و میخواندم! در آن دوران موسیقی و بهویژه خوانندگی مثل امروز رواج نداشت. اما پدرم همیشه من را به مسجد میبُرد و آنجا مکبّری میکردم و در واقع اولین جایی که بهصورت جدی از صدایم استفاده کردم، مسجد بود. بعدها به شکل جدیتری موسیقی و خوانندگی را دنبال کردم.
- ورودت به عرصه موسیقی حرفهای چطور رقم خورد؟
سال ۸۵ یا ۸۶ بود که قطعهای با آهنگسازی آرش ملک (آمین) برای روز مادر خواندم و قصد داشتم آن را در اختیار دفتر موسیقی صداوسیما قرار دهم. قبل از اینکه به آنجا بروم، به دفتر یکی از دوستانم که تهیهکننده بود رفتم. به صورت اتفاقی مدیر تولید یکی از برنامههای صداوسیما آنجا حضور داشت. ایشان کار را شنید، از آن استقبال کرد و گفت که برنامهای به نام «خانه فیروزهای» در دست تولید داریم که اولین قسمت آن هفته آینده همزمان با روز مادر پخش خواهد شد. به این صورت، خیلی اتفاقی این قطعه به عنوان تیتراژ «خانه فیروزهای» انتخاب شد و از سال ۸۶ تا ۸۹ هر روز صبح روی آنتن میرفت. آن روزها برنامههای صداوسیما مخاطبین بیشتری داشت و این قطعه با استقبال خوبی از سوی مردم مواجه شد. این استقبال باعث شد کار را بیشتر جدی بگیرم. سال ۹۱ تیتراژ برنامه «امروز هنوز تموم نشده» را خواندم که بر اساس نظرسنجی، به عنوان بهترین تیتراژ آن برنامه انتخاب شد. اینها انگیزهای شد که تصمیم به انتشار آلبوم بگیرم.
- در مورد برخی کارهایی که آن اوایل منتشر کردی، بحث شباهت به خوانندههای دیگر مطرح بود. موافقی؟
نکته مهم این است که شباهت و تقلید، دو مقولهی متفاوت هستند. در مورد آثار من شاید شباهت وجود داشت، همانطور که برای خیلی از خوانندههای دیگر که سرشناس هم بودهاند وجود داشته است. اما اگر منظورت از مطرح کردن این مسئله بحث تقلید کردن بود باید بگویم که نه، هیچ تقلیدی در کار نبود و این واضح است. آن شباهت هم شاید دلیلش این است که صدای من یا چند نفر دیگر، صداهایی شرقی است و این ممکن است شباهتهایی را به وجود بیاورد. البته این را هم بگویم که من به طور کلی با تقلید کردن مخالف نیستم. خیلی از خوانندههای ما یا حتی جاهای دیگر دنیا، از خوانندگان قبل از خود تقلید کرده یا حتی ناخودآگاه الهام گرفته یا تأثیر پذیرفتهاند. این اتفاق عجیبی نیست. مهم این است که خواننده سعی کند کار بهتری ارائه کند. اگر خروجی کار واقعاً خوب باشد، چه با تقلید و چه بدون تقلید، مردم دوست خواهند داشت و مهم همین است.
- برسیم به آلبوم «نبض» که اولین آلبوم تو بود. بازخوردش چطور بود؟
راستش خودم از این آلبوم زیاد راضی نیستم. بیشتر آن را یک کار دلی میدانم تا حرفهای. آن زمان تجربهی چندانی نداشتم و نتوانستم افکاری که در ذهن داشتم را پیاده کنم. هرچند برخی قطعات این آلبوم خوب شنیده شد، اما الان که به آن نگاه میکنم میبینم میتوانست خیلی بهتر باشد.
- دو آلبوم بعدیات چطور بود؟
کارهای بعدیام از جمله آلبومهای «تگرگ» و«تیک» یا تیتراژ سریال «دردسرهای عظیم ۱»، کاملاً مطابق تفکر من هستند. دقیقاً فضایی داشتند که دوست داشتم مردم از من بشنوند. بعد از موفقیت «به تو مدیونم» که به عنوان بهترین تیتراژ «امروز هنوز تموم نشده» انتخاب شد، حس کردم که اتفاقی در روند کاریام در حال رخ دادن است. بعد با تیتراژ «دردسرهای عظیم» حس کردم مردم من را شناختهاند.
- در آلبوم دومت (تگرگ) فضای نسبتاً متفاوتی را تجربه کردی که حسیتر بود. درست است؟
بله، من از اول هم همین فضای احساسی و عاشقانه را دوست داشتم. البته آلبوم «نبض» هم عاشقانه بود، اما به نظرم «تگرگ» پختهتر بود و در آن از تجربیاتی که کسب کرده بودم استفاده کردم. به نظرم این آلبوم تأثیر زیادی در شناساندن من به مردم داشت و خیلی به من کمک کرد. قطعاتش لااقل برای خودم هنوز کهنه نشده است.
- تو به عنوان یک خوانندهی تیتراژخوان شناخته شدهای. تأثیر تیتراژ را در روند کاریات چقدر میدانی؟
اینکه از من به عنوان خوانندهی تیتراژخوان یاد میکنی، به این دلیل است که خدا را شکر تیتراژهای من مورد توجه قرار گرفتهاند و این را از استقبالی که در کنسرتهایم از آنها صورت گرفته میتوان فهمید. به عقیدهی من، تیتراژ یک ویترین برای خواننده است و همانطور که یک فروشگاه بهترینهایش را در ویترین قرار میدهد، من هم تلاش کردم تا بهترین کارهایم را در ویترینِ تیتراژ قرار دهم.
قطعه «چشمامو بستم» برای سریال «دردسرهای عظیم»، قطعه «عشق» برای سریال «سر به راه» و قطعه «حس تو» برای برنامه «عقیق» که در ماه مبارک رمضان پخش شد، همچنین تیتراژهای «خانه فیروزهای» و «امروز هنوز تموم نشده»، خدا را شکر با لطف و توجه مردم مواجه شده و شاید به همین دلیل است که میگویند میثم ابراهیمی تیتراژخوان است! وگرنه من در این سالها پنج تیتراژ خواندهام. خوانندههای زیادی هستند که به مراتب تعداد بیشتری تیتراژ خواندهاند اما هیچوقت کارشان مورد توجه قرار نگرفت. پس صرفاً تیتراژ خواندن نمیتواند باعث موفقیت کسی شود.
- اما اینکه فرصتِ خواندن تیتراژ به دفعات در اختیار خوانندهای قرار داده شود هم یک امتیاز است.
به هر حال وقتی خوانندهای تیتراژی میخواند و با استقبال مواجه میشود، طبیعی است که تهیهکنندگان برای کارهای بعدی رغبت بیشتری نسبت به همکاری با او نشان دهند. این مسئله کاملاً بدیهی است.
- در مورد میثم ابراهیمی، حرف و حدیثهایی وجود داشته مبنی بر اینکه امتیازهای خاصی در اختیارش قرار گرفته است. مثل اجرا در برج میلاد یا نصب بیلبورد در سطح شهر در دورهای که خوانندههای پاپ چنین اجازههایی نداشتند. در این مورد توضیح بده.
من کار عجیب و غریبی انجام ندادم. در همان دورانی که در برج میلاد کنسرت برگزار کردم، به خوانندگانی که کلیپهایشان در شبکههای ماهوارهای پخش میشد یا با آنها مصاحبه کرده بودند، مجوز اجرا داده شد. مگر من چه کرده بودم که این اجازه داده نشود که کار سادهای مثل برگزاری کنسرت در یک سالن را انجام دهم؟! من نه کلیپی در شبکههای ماهوارهای داشتم، نه مصاحبهای با آن شبکهها کردم و نه هیچ کار خارج از چارچوب دیگری انجام داده بودم. از روز اول فعالیتم، در مسیر قانونی حرکت کردم و هیچوقت به بیراهه نرفتم. به نظرم مقولهی چندان پیچیدهای نیست و طبیعی است که با توجه به آن روند کاری، راحتتر بتوانم کارهایم را دنبال کنم.
- این مسئله مطرح است که تو به واسطهی برخی روابط توانستی این کارها را بکنی.
من هم شاید مثل خیلیهای دیگر روابطی داشته باشم. خیلی از ما از این روابط در جاهای مختلف داریم. مهم این است که از آنها سوء استفاده نکنیم. من همیشه خط قرمزها را حفظ کردم. همیشه سعی کردم اگر روابطی دارم، از آنها در جهت مثبت استفاده کنم. من فقط و فقط به عنوان خوانندهای که در مسیر قانون حرکت کرده، دنبال حق طبیعیام بودم و برای آن دوندگی کردم. عقیدهی من این بود که وقتی خوانندهای در مملکت خودش و برای مردم خودش دارد فعالیت میکند و قانونشکنی هم نکرده، چرا باید از برخی امتیازات ساده محروم شود؛ مثلاً در حالی که در تهران تنها چند سالن امکان برگزاری کنسرت را دارند، یکی از مهمترین آنها حذف شود. یا در حالی که خوانندههای ما اجازه تبلیغ در صداوسیما ندارند و همکاری با شبکههای ماهوارهای هم ممنوع است، چرا باید حق استفاده از بیلبوردها هم از آنها گرفته شود، و مواردی از این دست که واقعاً خواستههای آنچنانی نیستند. من از این حقوق دفاع کردم و میبینیم که پس از من هم این مسئله ادامه پیدا کرد و حالا خدا را شکر، هم دوباره در برج میلاد کنسرت پاپ برگزار میشود و هم خوانندگان پاپ حق استفاده از بیلبورد را دارند.
من از حق خودم دفاع کردم و توانستم حقم را بگیرم. حالا اینکه طبیعتاً باعث شده دیگران هم بتوانند این حق را احیا کنند، باعث خوشحالی من است و خدا را شکر میکنم.
- دو همخوانیای که با مازیار فلاحی و محمد علیزاده داشتی چطور شکل گرفت؟
هر دو خیلی دوستانه شکل گرفت. از خیلی وقت پیش با محمد قرار داشتیم که یک آهنگ دوصدایی بخوانیم. «خستهام» قطعهای با ملودی «محمد علیزاده»، ترانه «مهرزاد امیرخانی» و تنظیم «میلاد ترابی» بود که قرار بود در آلبوم سوم من قرار بگیرد. موقعی که آهنگ تولید شد، به پیشنهاد میلاد ترابی قرار شد همان قطعهای شود که میخواستیم با هم بخوانیم. اینگونه این قطعه دوصدایی شکل گرفت و همزمان با نوروز سال نود و پنج منتشر شد و خدا را شکر استقبال بسیار خوبی هم به دنبال داشت.
قطعه «تگرگ» هم به دلیل ارتباط دوستانهای که با مازیار فلاحی داشتم شکل گرفت. مازیار آلبوم من را شنید و از آن تعریف کرد و من هم گفتم که اگر مایل هستی یک قطعه با هم بخوانیم. او هم استقبال کرد و «تگرگ» را با هم خواندیم که در زمان خودش بازخورد بسیار خوبی داشت.
- این دوهم خوانی چه تاثیری بر کاریات داشت؟
قطعاً تاثیر مثبتی داشت. به هر حال مازیار فلاحی و محمد علیزاده هر دو از پرطرفدارترین خوانندههای پاپ هستند و این همکاریها باعث شد قشر وسیعی از هواداران آنها با من بیشتر آشنا شوند. به طور کلی خاصیت این همخوانیها همین است که میتواند خواننده را با قشر جدیدی از مخاطبین مواجه کند؛ حال اگر سایر آثار آن خواننده هم قابل قبول باشد، آن مخاطبین او را هم دنبال خواهند کرد.
- در مورد تو این اتفاق افتاد؟
آمار و ارقامی در این زمینه وجود ندارد که بتوانم نظر دقیقی بدهم. اما همینکه بیشتر نظراتی که دریافت کردهام مثبت بود، خوشحالکننده است.
- از آلبوم «تیک» هم بگو. تولیدش را از کِی آغاز کردی؟
تقریباً ۹ ماه پیش از انتشار، تولید این آلبوم به صورت جدی شروع شد. برای آن حدود سی قطعه تولید کردیم که در نهایت پانزده قطعه برای آلبوم انتخاب شد.
- بخش عمدهای از آلبوم «تیک» توسط افرادی ساخته شده که اسم و رسم آنچنانی ندارند. در حالی که در آلبوم قبلی با چهرههای شناختهشدهتری کار کرده بودی.
من همیشه به دنبال همکاری با چهرههای جدید و مستعد بوده و هستم که البته در این آلبوم این اتفاق پررنگتر از قبل بود. زمانی که روی آلبوم «تگرگ» کار میکردیم هم گروه «پازل» که بیشتر قطعات آلبوم را ساخت، چندان شناختهشده نبود.
- به نظرت ۱۵ قطعه برای آلبوم زیاد نبود؟
شاید زیاد بود. اما سه قطعه قبل از انتشار آلبوم پخش شده بود و ۱۲ قطعهی دیگر جدید بود. ضمن اینکه من دوست داشتم آلبومم پر و پیمان باشد و بتواند سلایق مختلف را راضی نگه کند. در آلبومهای قبلی هم تعداد قطعات در همین حدود بود.
- در این مدت که آلبوم منتشر شده بازخوردها چطور بوده است؟
خدا را شکر خیلی خوب بود و فکر میکنم به مرور زمان بیشتر و بهتر شنیده خواهد شد. به گفته شرکت پخش، همان هفتههای اول پس از انتشار، حدود ۱۵ شهر از جمله تهران، قم، مشهد، رشت، قائمشهر، ساری، اصفهان، شیراز و… سفارش دوباره دادند.
- نکته قابل توجه آلبوم «تیک» انتشار آن در قالب فلشمموری بود. چه شد که چنین تصمیمی گرفتی؟
دوست داشتم در این آلبوم کار جدیدی انجام دهم. مسائل مختلف را بررسی کردیم و در یک جلسه با دوستان، به این نتیجه رسیدیم که برای اولین بار علاوه بر CD، آلبوم را در قالب فلش هم منتشر کنیم؛ چون یک تیر و چند نشان است. اول اینکه حرکت جدیدی بود. از طرفی در شرایطی که اهالی موسیقی از به فروش نرسیدن نسخه اصلی آثار گلهمند هستند، انگیزه را برای خرید نسخه اصلی از سوی خریدار بالا میبرد. همچنین فلشی که در نظر گرفته شده بود ۸ گیگا بایت ظرفیت داشت که حدود نیم گیگا بایتش به آلبوم تیک و تیزرهایش اختصاص داشت و باقی فضا قابل استفاده بود. این باعث میشد برای کسانی که آلبوم را خریدند، این یادگار از من نزدشان بماند. استقبال جالبی هم از آن به عمل آمد و همان روزهای اول، تقریباً تمامی نسخههای فِلَش آلبوم به فروش رسید.
- در مورد کنسرتهای تو، فکر میکنم توقع این بود که اجراهای بیشتری برگزار کنی. اما در این حوزه کمکار بودی. درست است؟
من دو سانس در برج میلاد، پنج سانس در نمایشگاه بینالمللی و چندین اجرا در شهرستانها داشتم و آنقدرها هم کمکار نبودم. البته اگر در زمینه برنامهریزی بهتر و جدیتر عمل میکردیم، طبیعتاً این تعداد بیشتر میشد. اما امسال شرایط فرق خواهد داشت.
- در مورد کنسرت تهران بگو.
قرار بود این کنسرت خیلی زودتر از اینها برگزار شود، اما به دلیل برخی ناهماهنگیها این اتفاق نیفتاد. این کنسرت از یک جهت برای من متفاوت است؛ اینکه قرار است شروعی برای دور جدید فعالیتهای من باشد و پس از آن پرکارتر از قبل شوم. کنسرت بیست و پنجم تیر توسط موسسه «ماهو» به مدیریت «کامبیز طاهری» برگزار خواهد شد و امیدوارم بتوانیم همکاری خوبی با یکدیگر داشته باشیم.
دیدگاهتان را بنویسید