سامان جلیلی سالهاست که در حوزه موسیقی پاپ فعالیت دارد و طرفداران خاص خودش را هم دارد. از آندست خوانندههایی است که تیفوسیهای زیادی را در فضای مجازی دارد و معمولا هر اتفاق از سوی او، واکنشهای مختلفی را در پی دارد. نخستین آلبومش «پرتگاه» را چند سال پیش و پس از همه گیرشدن آثارش در اینترنت روانه بازار موسیقی کرد و تعداد اجراهای زنده اش به قدریست که میگوید قطعا میتواند بین رکوردداران اجرای زنده در ایران باشد.
هرچند برخی مشکلات با یکی از تهیه کنندههای تهران باعث شد چند سالی را نتواند در تهران به اجرای برنامه بپردازد و همین موضوع یکی از بزرگترین حواشی دوران کاری این خواننده است.
سامان جلیلی که این روزها در آستانه انتشار دومین آلبوم رسمی خود «چه حال خوبیه» است. بارها و بارها درباره زمان انتشار آن اظهار نظر کرده و بارها بدقول شده ولی این بار با قدرت اعلام کرده که این آلبوم اواخر خرداد ماه روانه بازار موسیقی کشور خواهد شد.
همه این اتفاقات، اصلیترین دلیل این گفتگوی تفصیلی با سامان جلیلی است که برای نخستین بار به آنها پاسخ داده است. این خواننده به همراه «محمد قیامتی» (مدیربرنامههایش) در این مصاحبه حاضر شدند و متن زیر چکیدهای از گفت وگوی دو ساعته با این خواننده است که در ادامه میخوانید:
- * کم حرفترین خواننده ایرانی هستی که خیلی به ندرت حاضر میشوی در جاهای شلوغ حاضر شوی. این رفتارها نوعی از استراتژی کاری توست یا ذاتا اینگونه هستی؟
این شخصیت را خودم خیلی دوست دارم. از زمانهای قبل که با آقای قیامتی آشنا شدیم به من گفتند که باید بیشتر توی چشم باشی. نمیدانم چرا ولی زیاد دوست نداشتم توی چشم باشم و بیشتر میخواستم از بقیه جدا باشم و خودم کار کنم. بیشتر دوست دارم شنونده باشم و میدانم اگر حرفی بزنم برداشت دیگری از آن میشود. بیشتر دوست دارم شنونده باشم و با کارهایم حرف بزنم.
- * این شخصیت از زمانی که شروع به کار نکرده بودی هم وجود داشت یا وقتی وارد فضای موسیقی شدی این اتفاق برایت افتاد؟
همیشه همین شکلی بودم و حتی بدتر هم. کلا خجالتی و گوشه گیری بودم.
- * با این حال وقتی اولین بار برای کنسرت روی یک استیج دوهزار نفره رفتی احساس وحشت بزرگی نداشتی؟
دقیقا. اولین اجرای ما در تهران در سالن میلاد نمایشگاه بود و من جلوی دوهزار نفر فقط راه میرفتم و نمیتوانستم نگاه کنم. نمایشگاه تهران به نظر من غول مرحله آخر بود و واقعا ترسیده بودم. سن من خیلی کم بود و فقط ۲۳ ساله بودم و واقعا برای من ترسناک بود.
- * کمی به عقب برگردیم و اینکه چه زمانی متوجه شدی آثارت مورد توجه قرار گرفته است؟
شروع کردن من داستان جالبی داشت. من فوتبالیست بودم. با دوستانم نشسته بودیم و تلویزیون آهنگی پخش کرد و من فی البداهه یک مصرع آن را خواندم. دوستِ دوستم که گیتار میزد آنجا به من گفت سامان صدایت بد نیست و بیا ما گیتار بزنیم و تو با ما بخوان. ما هر هفته پنجشنبه جمعهها گیتار میزدیم و میخواندیم. تا اینکه من گیتار زدن یاد گرفتم و یک روز که گیتار میزدم و میخواندم خانمی که سنش هم زیاد بود و حدود ۴۵-۵۰ سال سن داشت به من گفت چرا فقط آهنگ بقیه را میخوانی و خودت نمیروی آهنگ بسازی؟ من واقعا ساکت شدم و به حرفش فکر میکردم. فردای آن روز از کیش که در آنجا زندگی میکردم به شمال و بعد تهران آمدم و کار ساختم. فکر میکنم اولین کار من که ساخته شد آهنگ «عشق من» و بعد «بهونه» بود. آن زمان که من این آثار را خواندم، اطرافیانم گفتند که خوب است و ادامه بدهم و همین رویه باعث شد من ناخودآگاه به سمت موسیقی و خواندن بیایم.
- * درمورد الگوها و کسانی که از ابتدا کارهایشان را رصد میکردی و دوستشان داشتی صحبت کنیم.
من با کارهای شادمهر خیلی به خواندن علاقمند شدم. ضبطهای کوچکی در قدیم بود که دو دکمه داشت و وقتی آن را میزدیم شروع به ضبط کردن میکرد و من وقتی با آن میخواندم و ضبط میکردم از بچگی دوست داشتم صدایم شبیه به شادمهر شود و ناخودآگاه این اتفاق افتاد.
- * درمورد فوتبالی بودنت هیچوقت حرف نزده بودی. داستان از چه قرار است؟
داستان ورزش کردن من هم جالب است. من همیشه دوست داشتم کلاس فوتبال بروم ولی پدرم میگفت سر کوچه کلاس کاراته است و به کاراته برو. باز میگفتم فوتبال و میگفتند دوتا کوچه پایینتر کلاس کشتی است و بیا کشتی را هم تست کن. به گونهای شده بود که همیشه پدرم میگفت من در آن سالها فقط برای تو اسب نخریدم و اگر اسبدوانی هم میرفتی دیگر همه چیز تمام بود! خلاصه بگویم ما به کیش رفتیم و در یکی از تیمهای دسته دو یا سه کیش بازی می کردم. این موضوع برای ۷-۸ سال پیش است. من واقعا فوتبال را دوست داشتم.
- * یعنی خیلی جدی و حرفهای هم بازی کردی؟
بله. من آقای گل هم شده بودم. در تیم خدمات کیش فوروارد چپ بازی میکردم.
- * آبی یا قرمز؟
من شدیدا استقلالی هستم.
- * شخصیت جالبی از تو ظاهرا در حال کشف شدن است. کدام نسل را در استقلال دنبال کردی و قهرمانان استقلالیات چه کسانی بودند؟
قهرمان من فرهاد مجیدی بود و قبل آن را زیاد به خاطر ندارم. فرهاد و جباری و امیرحسین صداقی و وحید طالبلو و پیروز قربانی و … بازیکنان استقلال در نسلی من بودند. من خیلی هم به استادیوم میرفتم.
- * چرا عمده خوانندههای پاپ ایرانی پرسپولیسی هستند؟ رضا صادقی، علی عبدالمالکی، فرزاد فرزین و…
اتفاقا خیلی خوب است. همیشه میگفتند وقتی کم باشی خاص هستی. ولی مطمئن باش من استقلالی ترین خواننده ایران هستم.
- * البته تو، احسان خواجه امیری، حمید عسگری و رضا یزدانی هم استقلالی هستید.
مرتضی پاشایی هم استقلالی بود…. یادش به خیر.
- * هیچوقت به سمت این رفتی که برای باشگاه خودت کاری بخوانی؟
نه هیچوقت پیش نیامد. من برای مصاحبه هم خجالتی بودم چه برسد به اینکه به باشگاه استقلال بروم و بخواهم برایشان بخوانم.
- * فضای کاریات هم به گونهای است که به این فضای اکتیو و پر انرژی نزدیک هستی. شاید اگر هرکس به جای تو باشد بخواهد یک کار قوی بخواند. حتی به آن فکر هم نکردهای؟
تاکنون به این فکر نکردم که بخواهم برای استقلال بخوانم.
- * به موسیقی برگردیم. همه اتفاقها گذشت و اولین آلبوم تو منتشر شد. نکته اینجاست که بعد ازآلبوم رسمی تو اتفاقات زیادی دست به دست هم داد که تو در تهران اجرای کمتری داشته باشی. هیچوقت در این مورد صحبت نکردی.
ما وقتی آلبوم را منتشر کردیم محمد قیامتی مدیر برنامههای من تصمیم گرفت با تهیه کنندههای کنسرت در تهران قرارداد ببندیم. محمد در این باره کلی تحقیق کرد و من هم دورادور شرکتی را که با آنها قرارداد تهران را بستیم را میشناختم. با ایشان قرارداد بستیم. من خوانندهای با سن کم بودم و آن روزها ۲۳ ساله بودم و تجربهای نداشتم و فقط ۳۴ آهنگ خوانده بودم و نمیشد انتظار زیادی از من داشت. آن زمان به من قولهای زیادی درمورد آلبوم و کلیپ و تبلیغات دادند و کلی وعده و وعید … . اجرای اول را که گذاشتیم و من نمیدانستم که میزان سود مالی برای تهیه کننده چطور بوده. چون ما قرارداد داشتیم. اجرای دوم را خود محمد گذاشت و تهیه کننده بود و دیگر آن آقای تهیه کننده برای ما کنسرتی نگذاشت. … همین گونه گذشت تا سرانجام تصمیم گرفتیم همکاری را ادامه ندهیم و به ما برای فسخ قرارداد مبلغی را گفتند و بعد از این مدت محمد مبلغی را آماده کرد و ما قرارداد را فسخ کردیم. متاسفانه این شد بدترین تجربه زندگی من در فضای حرفهای.
- * آن دوره یکی از مهم ترین دورههای کاری تو بود که به دلیل این ماجراها بسیار ناخوشایند گذشت. آلبوم تو منتشر شده بود و شاید بهترین زمان برای کنسرت تهران را داشتی. ولی این اتفاقات باعث شد طرفداران تو در تهران بسیار دلگیر شوند ولی باید به آینده نگاه کرد.
کنسرت تهران که به تهیه کنندگی محمد قیامتی برگزار میشود و در مردادماه و روز تولدم به روی صحنه میرویم. دوسانس بودن یا چهارسانس بودن آن را محمد بهتر میداند. شهرستان هم اجرا داریم. دوست دارم همه اتفاقات تلخ گذشته را فراموش کنم و به آینده و این همه اتفاق بزرگ که در راه است فکر کنم. روزهای خوبی در پیش است و من انرژی زیادی برای آنها دارم. آن آقای تهیه کننده را هم بخشیدم و برایشان آرزوی موفقیت دارم. من به گذشت و اینکه در مواقع سخت باید بعضی چیزها را رها کنی و برای پیشرفت از حق ات بگذری، اعتقاد دارم. مرور زمان خیلی چیزها را ثابت خواهد کرد.
- * موضوعی که همیشه ناگفته مانده، درمورد نوع آشنایی و سیاست کاریات با محمد قیامتی – مدیربرنامههایت- است. این آشنایی از کجا شروع شد، شرح وظایف به چه صورت است. برنامه ریزیهای آینده شما چیست.
۷ یا ۸ سال پیش من در تهرانسر خدمت سربازی بودم. یک نفر که برادر محمد بود به من زنگ زد که ما میخواهیم قرارداد ببندیم. من هم قبول کردم. به دنبال من آمدند و من هم مرخصی گرفتم و باهم صحبت کردیم که گفتند برای من آلبوم میزنند و تهیه کننده و مدیربرنامه من میشوند و درصدی هم بینمان تعیین کردیم که کارهای اجرا و هر نوع درآمدی شامل آن باشد. ما با هم قرارداد بستیم و الان هم قرارداد داریم وانشالله تمدید میشود و مشکلی نداریم و راضی هستیم.
- * نکته ای که هست زیاد بودن اجراهای شهرستان توست. از لحاظ اجرا در شهرستان قطعا جزو رکوردداران خوانند های پاپ هستی.
محمد قیامتی: قبل از محرم و صفر پارسال یعنی تا برج ۶ به جرات میتوانم بگویم کمتر از محمد علیزاده در شهرستان اجرا نرفتهایم. بعد از محرم و صفر حدود یک ماهی شد که سامان بیماری در کبد خود داشت که کمی درگیر آن بودیم و اجرا نرفتیم. امسال خداروشکر سلامتیاش را بدست آورد. بعد از آن هم درگیر فسخ قرارداد کنسرت تهران بودیم حتی لغو قرارداد کنسرت تهران اولویت بیشتری نسبت به آلبوممان داشت. همه اینها دلایل کم کاری ما در ۶ ماه گذشته بود و انشالله بعد از آلبوم اجراهای زیادی داریم و حداقل قرارداد اجرا در ۱۵ شهر را بستهایم که در هر شهر دو سانس اجرا داشته باشیم و شاید در شهرهایی مثل تبریز به ۴ یا ۶ سانس هم برسیم.
- * ماجرای طرفداران زیاد تو در آذربایجان چیست؟ تِم استانبولی برخی آثارت در این موضوع نقش ندارد؟
وافعا خودم هم نمیدانم. با اینکه خودم شمالی و مازندرانی هستم در شمال کشور هم شاید انقدر طرفدار نداشته باشم. وقتی به سمت تبریز و اردبیل میروم همه بچهها از دلیل آن عاجز میمانیم. فکر میکنم تُن صدا دلیل باشد و آن سمتها از این تن صدا خوششان بیاید. واقعا برای خودم عجیب است و فکر میکنم در تبریز ظرفیت اجرای زنده زیادی داشته باشم که قطعا بعد از آلبوم در این شهر اجراهای ویژهای خواهم داشت.
محمد قیامتی: اجرای اولی که در تبریز رفتیم در سالن چیچک که فکر می کنم ظرفیت هزار وچهارصد نفری دارد دو سانس اجرا رفتیم. اگر در سالن پتروشیمی که پانصد نفر ظرفیت داشت میرفتیم ۶ سانس را هم می توانستم اجرا کنیم. همه اینها برای قبل از آلبوم بود و من با تضمین میگویم که آلبوم فوق العادهای است که حداقل ۵-۶ کار آن هیت میشود و هرجا که بروید آن را میشنوید.
سامان: آلبوم خیلی خوبی شده و من واقعا خودم فکر نمیکردم به این خوبی شود. آلبومهایی که الان میآید و من میشنوم واقعا چیز زیادی در خود ندارند و احساس میکنم آلبوم من واقعا یک سر و گردن از همه آنها بالاتر است.
- * برسیم به آلبوم. پروسه این آلبوم دقیقا از چه زمانی استارت خورد؟
سال گذشته من یک سری کارها ساخته بودم و فکر میکنم یک سال یا یک سال و نیم است که گفتهایم آلبوممان را شروع کردیم و قرار است پخش شود. بعد به اجرا و بیماری من خورد و کبدم مشکل پیدا کرد و حتی من یک ماه نمیتواستم غذا بخورم چه برسد به اینکه بتوانم کار یا اجرا کنم. بعد از همه این ها به نظر من آن کارها قدیمی شد. آلبوم «پرتگاه» من که سه سال بعد از ساختن ملودیهایم پخش شد برای من تجربهای بود که ملودیها باید یک تا سه ماه قبل پخش آلبوم باشد. یعنی ملودی را بسازم و برای تنظیم بدهم و بخوانم و سریعا کار پخش شود. همه کارها را کنار گذشتم و فکر میکنم در عرض ۳۵ روز ۹ آهنگ ساختم که فکر میکنم بهترین آلبوم دوران زندگی من باشد. فکر میکنم با آلبوم «چه حال خوبیه» حال همه مخاطبانم خوب شود.
- * شما برای آلبوم زمانهای مختلفی را مطرح کردید هوادارانتان کمی بدبین شدهاند. بخش مهمی از فعالیت حرفهای یک آرتیست نوع اطلاع رسانی درمورد آثارش است و بدقول شدن نزد مخاطب اتفاقی است که میتواند تبعات منفی داشته باشد. چرا این بدقولی باعث رنجش طرفدارانتان شد؟
ما بیتجربگی کردیم ولی داستانهایی هم دارد. اول از همه خودم را میگویم که یک سری ملودیهایی ساختم که میگفتم خیلی خوب است و وقتی ملودیهای دیگر میساختم و در کنارشان میگذاشتم میدیدم که خوب نیستند و کارهای معمولی بقیه کارهای خوب را خراب میکنند. دوباره زمان میگذاشتم که آلبوم را بهتر کنم ولی دلیل اصلی آن تنظیم کننده بود که فکر میکنم ۷-۸ ماه کار ما را عقب انداخت. هر روز با بهانهی مختلفی مثل اینکه امشب اینترنت ندارم کار را بفرستم، امشب فلانی مریض است، پایم درد میکند و انگشتم در رفت، چشم هایم قرمز شده و هزار بهانه دیگر. بهتر بود ۵ ماه پیش بگویند که وقت ندارم و زمان ما را نمیگرفتند. فقط هم من نیستم و آدمهای زیادی را اذیت کرده است.
- * درمورد فضای کلی آلبوم صحبت کنیم. قبل از انتشار آلبوم زمان خوبی است که ایدهآلهایت را درمورد آلبوم بگویی. فکر میکنی چه قشری از جامعه مخاطبینت از این آلبوم لذت ببرند؟
من در این چند سالی که کار کردهام سعی داشتم که کارهایم ترتیبی داشته باشد و یکی غمگین و دیگری شاد و دیگری هاوس و ترنس باشد و همیشه همین روال را تکرار میکردم. شب عید حتما باید یک کار شاد میدادم. من در یک سالی که گذشت فقط آهنگهای غمگین و هاوس ترنس کار کردم و هدفم این بود که آهنگهای شش و هشت و شاد من به چشم بیاید. اسم آلبوم را در ابتدا «سقوط» گذاشته بودیم ولی خودم دیگر از این فاز بد و منفی وتکراری بیزار شده بودم. احساس کردم همه خیلی مشکلات دارند و فکرشان در کار و زندگی درگیر است و پیش خودم گفتم چرا حالشان را خوب نکنیم؟ این همه من آهنگ غمگین خواندم و اتفاقاتی که باید میافتاد دیگر افتاده و باید به دنبال خوب کردن حال مردم باشم و آهنگهایی بسازم که وقتی مردم برای شنیدنش سه دقیقه وقت میگذارند حالشان عوض شود. سعی کردم که بین آهنگها تفاوت هم باشد. مثلا من هیچوقت کار تلفیقی نخوانده بودم و در این آلبوم خواندم. کارهای شادی ساختم و از فضایی که قبلا در آن بودم درآمدم. این آلبوم کار غمگین هم دارد ولی ۲-۳ کار غمگین خیلی خوب هستند و باید این آلبوم شنیده شود.
- * واقعا آلبوم در چه مرحلهای است؟
وکال یکی از کارها مانده و یک کار را هم به اشکان آبرون دادهام که فکر میکنم ۷-۸ روز دیگر به من تحویل بدهند. مجوز آلبوم تمام شده است و وکال این کار را هم بگیرم میکس و مستر کار میماند که فکر می کنم ۷ کار را کوشان حداد میکس کرده و فقط ۳ تای دیگر مانده است. فکر میکنم به زودی کار آلبوم تمام شود چون قرارداد پخش را هم بستهایم.
- * حالا که کارهای آلبوم تمام شده کمی درباره مسائل شخصی تر تو حرف بزنیم. یک روز عادی سامان جلیلی چگونه می گذرد؟ از کجا شروع می شود و چه کارهایی انجام میدهی؟
من وقتی از خواب بیدار میشوم معمولا یک یا دو ساعت در گوشی هستم و تلفنم را چک میکنم. بعد از آن به اتاق تنظیم کارهایم میروم و با صداهایی که میشود آهنگسازی کرد کار میکنم تا ببینم میتوانم از آنها کاری را بسازم یا نه. چون اعتقاد دارم در لحظه میتوان کاری را ساخت که تاثیرگذار باشد. من هر روز این را امتحان میکنم تا ببینم میتوانم کاری را بسازم یا نه. من عاشق پلی استیشن هستم و معمولا زیاد با پلی استیشن بازی فوتبال میکنم. در خانه هم میز بیلیارد دارم و بیلیارد بازی میکنم و تفریحم همین است و زیاد به بیرون نمیروم. همه چیز را در خانه آوردهام که بتوانم در خانه تفریح کنم.
- * گوش کردن موسیقی بخشی از روزهای عادی تو را تشکیل نمیدهد؟
اصلا موسیقی گوش نمیدهم و اگر بخواهم موسیقی گوش دهم کارهای ترکیهای و هندی را گوش میدهم چون به نظرم با گوش دادن به آنها فضای من عوض میشود.
- * یعنی بازار داخلی را رصد نمی کنی؟
تقریبا کارهای همه خوانندهها را پیگیری میکنم و میشنوم. برای خودم خوب است که کارها را بشنوم تا تلاش کنم بهتر از آنها را بسازم.
- * در یک سال گذشته اثری بوده که روی تو تاثیر بگذارد و آن را تحسین کنی و بگویی چقدر کار خوب و شاهکاری بوده و به حقش نرسیده است؟
کارهایی که به حقشان نرسیدهاند زیاد بوده است. مثل کارهای مهدی یراحی که به نظرم به حقش نمیرسد. من واقعا درک نمیکنم چرا مهدی یراحی ۶ یا ۸ سانس در تهران نمیرود؟ صدایش عالی است و ترانههایی که انتخاب میکند نشان دهنده هوش بالای اوست. مهدی یراحی آدم مولفی است و به نظرم خیلی خوب است که پای اعتقادش میایستد و کارش را عوض نمیکند و همان مسیر را ادامه میدهد. حتی به حرف بقیه که میگویند کمی شاد و تین ایج پسند بخوان توجه نمیکند و کار خودش را انجام میدهد که به نظرم ارزش زیادی دارد.
- * انتقادی که به تو مطرح میشود این است که تیم کاری تو، تیم ثابتی است. خودت فکر نمیکنی این امر به مرور باعث میشود که در گذر زمان به یکنواختی برسی و وارد پروسه تکرار بشوی. از این موضوع نترسیدی؟
بله ترسیدم. من از این آلبوم تصمیم گرفتم تغییر کنم. چون هر اتفاقی میخواست بیفتد تا الان افتاده و باید کارم را خوب کنم. به عنوان ترانه سرا با مهرزاد امیرخانی کار میکنم که فضای دیگری قرار است بیاید. تنظیم کننده اکثر کارهای قبلی من حامد برادران بود و در این آلبوم با کوشان و اشکان آبرون کار میکنم که تاکنون با آنها کار نکرده بودم. البته کار «پرتگاه» با کوشان بود. همه چیز را عوض میکنم و با برندترین افراد کار میکنم. شاید برای ملودی هم با علیرضا افکاری بتوانم کار کنم.
- * قابلیتهای ملودی سازی تو انقدر یونیک و ویژه است که خیلیها اعتقاد دارند از بهترین ملودی سازها هستی. درمورد پروسه ملودی سازی خودت صحبت کن که اصولا از کجا می آید؟
واقعا خودم نمیدانم. بعضی کارهای من هم مثل «وای دلم» و «حیف روزهای رفته» به حق خودش نرسید. همیشه تا خودم مصرع به مصرع کار را دوست نداشته باشم کار را پخش نمیکنم. همیشه دوست دارم ترانه مخاطبینم را درگیر کند و وقتی میخواهند سه دقیقه وقت بگذارند، برای گوشهایش ارزش قائلم.
- * یکی از حاشیههای مهم سال گذشته تو ماجرای حامد برادران و ورودش به ارکستر آقای گلزار و خروجش از ارکستر سامان جلیلی بود. چه شد که همه چیز به هم خورد؟
من و حامد خیلی خوب کار میکنیم. طبیعتا وقتی گروهی خوب کار کند آدمهایی پیدا میشوند که وسط بیایند و رابطهها را خراب کنند و حرف ببرند. حتی حرفهایی را هم اضافه کنند و به من بگویند حامد این حرفها را زده یا به حامد بگویند سامان این حرفها را زده است. ما میخواستیم برای گروهمان لباس طراحی کنیم و همه گفتند گروه سرود میشویم! به گروه آقای گلزار رفتند و حتی کلاهشان هم یکی بود. اگر گروه سرود بود فرقی ندارد و آن جا هم گروه سرود می شود. این مسائل ناراحتم کرد.
- * تو قبول نکردی که همزمان در دو ارکستر کار کند؟
محمد قیامتی: سامان یک لحظه هم فکر نکرد که حامد نباشد. بعد از اجرای تهران که حامد به عنوان رهبر ارکستر سامان به روی استیج آمد، وقتی اجرا تمام شد و خیلی از دوستان موزیسین گفتند سامان حیف است و چرا نوازندههای خوبی در تیمتان ندارید؟ ما نوازندههای خوبی داریم. از درام زن و پرکاشن و همه خیلی خوب هستند. حامد وقتی به سمت خوانندگی رفت دیگر وقت زیادی نداشت. به عنوان رهبر ارکستر باید برای تنظیم ها وقت می گذاشت. اتفاق کنسرت تهران ما آنجا بود که وقتی مردم از سامان آهنگی را خواستند مجبور بود گیتار به دستش بگیرد و کار را بزند درحالیکه کار ۲۰ روز پیش پخش شده بود. مجبور بودیم فقط کارهایی که ایشان تنظیم کرده بودند را فقط تکرار کنیم و بخوانیم. از زمانی که حامد به سمت خوانندگی رفت رهبر ارکستر بودن برایش معنایی نداشت و بیشتر دوست داشت بخواند. همین موضوع باعث قطع همکاری شد.
سامان: حامد برای من زحمت زیادی کشیده و همه جا هم گفتهام زمانی که من در کیش تفریح میکردم حامد میکس کارهای من را میزد. از او ممنونم و الان هم با هم مشکلی نداریم ولی نشد که باهم کار کنیم. شاید این جدایی رهبر ارکستری و خوانندگی باعث شد که کارهای تک آهنگ و آلبوم هم با هم کار نکنیم ولی فکر میکنم در آینده درست بشود.
- * من هم فکر می کنم دوره ما دوره صفر یا صد بودن نیست و جاهایی اتفاقهایی میافتد که ممکن است در مقطعی آدم ها از هم دور باشند ولی بازگشت بعد شیرینتر میشود. کمی درمورد فضای خارج از موسیقی صحبت کنیم. چقدر فیلم میبینی؟ اصولا آدمی هستی که فیلم ببینی و کتاب بخوانی؟
فیلم خارجی زیاد میبینم ولی کتاب زیاد نمیخوانم. یک بار شبکه ۵ گفتم کتاب نمیخوانم و مجری به من جوابی داد که از آن به بعد میترسم بگویم کتاب نمیخوانم.
- * سبک خاصی از فیلمها را دوست داری؟
بیشتر فیلمهای تخیلی دوست دارم مثل اسپایدرمن. گویا کودک درونم زنده است.
- * تاکنون برای آهنگهایت از فیلمها ایده و تاثیر گرفتهای؟
بله. خیلی. من حتی از صدا و زنگهای موبایل هم ایده می گیرم. یک بار در هواپیما نشسته بودم و پرواز ماهان موزیکی را قبل از اینکه بگوید کمربندها را ببندید پخش کرد که من از آن هم الهام گرفتم.
- * درمورد همکاران دیگرت در عرصه خوانندگی مثلا محسن چاوشی و محسن یگانه حرف بزنیم. میخواهم ذهنیات خودت را درمورد گذشته و اکنون این هنرمندها بگویی. البته این را اعتراف میکنم همین که مهدی یراحی را مثال زدی حجت را بر من تمام کردی که همه چیز را به خوبی رصد میکنی.
محسن یگانه از وقتی که شروع به خواندن کرد من هنوز خواننده نبودم. نمیگویم کارهای یگانه را دوست نداشتم. کارهایش واقعا خوب بود و شاید بعضی جاها روی تن صدای من هم تاثیر میگذاشت. محسن یگانه یک مدت خیلی اوج گرفت و فکر می کنم موسیقی ایران بعد از «رگ خواب» در دستش بود ولی بعد از آن هر سال افت کرد که به دلیل غرورش یا انتخاب نکردن ترانه سرا یا تنظیم کنندهها بود. فکر میکنم مثل الان من بود که فقط دوست داشت که خودش کار کند. محسن چاوشی و یگانه زمانهای خوبی خواندند. زمانی که همه درگیر آهنگهای رپ بودند و یک موج زیرزمینی درمورد آنها راه افتاد. به نظر من محسن یگانه یک زمانی خیلی خوب کار کرد ولی بعد از رگ خواب افت پیدا کرد و کارهای واقعی خودش نبود و اجازه داد بقیه بالا بیایند. به نظر من آن سالها در انتخاب کارهایش باهوش نبود و اجازه داد بقیه معروف شوند.
محمد: سامان همیشه حرف قشنگی میزند. محسن یگانه سبکش را گم کرد.
سامان: به نظرم کسی که سبک قشنگی برای خودش درست کرده بود به یکباره خواست سبکش را تغییر بدهد. تا اینکه «بهت قول میدم» دوباره زندهاش کرد. ولی فکر نمیکنم بتواند آن را نگه دارد. اما من محسن چاوشی را نمیفهمم از بس خیلی خوب است. کارهایی که انتخاب میکند، تنظیمهایی که میکند، تن صدایش که به نظرم زمینی نیست و واقعا عجیب و غریب است. نمیتوان گفت ادا هم باشد چون ادا درآوردنش هم واقعا سخت است. نمیدانم چرا تاکنون اجرا نگذاشته و پای سیاست خودش و خاص بودنش و کمتر دیده شدنش هم مانده است. خیلی دوست دارم کشفش کنم و با خودش صحبت کنم.
- * از خوانندهای نسل جدید که آمدند مثل اشوان، سیامک عباسی، عماد طالب زاده، حامد همایون و خیلی های دیگر که در دو سال گذشته توانسته اند وارد فضای موسیقی رسمی کشور بشوند بگو. فکر میکنی اوج گرفتن آنها در این مقطع میتواند تداوم داشته باشد؟ فضای کاری آنها را به گونهای میبینی که موفقیت مقطعی کنونی را بتوانند ادامه دهند؟
به نظرم همه چیز بستگی به هوش خواننده دارد ولی فکر نمیکنم کسی که یک شبه معروف شود بتواند ماندگار باشد. من نمیخواهم و مثال نمیزنم ولی فسنقری هم یک شبه فسنقری شد! به نظرم حامد همایون ماندگار نیست ولی اگر از اشوان حمایت شود میتواند ماندگار باشد چون هم استایل خوبی دارد و هم ملودیهای خوبی میسازد. فکر میکنم در هر کارش ۴-۵ تا ملودی دارد و سبک خوبی ساخته.
دیدگاهتان را بنویسید