«نیما علامه» در اواسط دهه هشتاد با انتشار قطعه «سخته» به شهرت رسید. بعد قطعات دیگری منتشر کرد و به آهنگسازی و تنظیم برای دیگران پرداخت. پس از آن برای ورود به عرصه رسمی، چند سال منتظر ماند. تا اینکه حدود یک ماه پیش اولین آلبوم رسمیاش با عنوان «مبارکم باشه» را منتشر کرد و ۲۲ اسفند هم قرار است اولین کنسرتش را در تهران برگزار کند. با این موزیسین جوان که فرزند زندهیاد «احمد علامه دهر» -بازیگر فقید سینما و تلویزیون- است، در یک روز زمستانی در دفتر سایت «موسیقی ما» همکلام شدیم.
- * تو از حدود ۱۰ سال پیش در موسیقی پاپ شناخته شدی. اما به تازگی اولین آلبوم رسمیات منتشر شده و قرار است اولین کنسرتت را برگزار کنی. چرا اینقدر دیر این اتفاق افتاد؟
زمانی که من حضور در عرصه موسیقی حرفهای را آغاز کردم، رسانه معتبری که مردم آن را دنبال کنند و بتوانم کارهایم را از آن طریق عرضه کنم، وجود نداشت و در نتیجه آثارم از رسانههایی منتشر شد که مورد تأیید مسئولین نبود. از طرفی، آن زمان برای بسیاری از خوانندگان آهنگ میساختم که قرار بود با مجوز منتشر شود، اما سر از شبکههای ماهوارهای در میآورد و پروسه کسب مجوزم را به تأخیر میانداخت. این مسائل باعث شد متأسفانه شش سال طول بکشد تا بتوانم فعالیتهایم را به صورت رسمی آغاز کنم.
- * بسیاری از مخاطبین، نیما علامه را با قطعه «سخته» شناختند. این اولین اثری بود که منتشر کردی؟
نه، اولین آهنگ من «خواب و خیال» بود که کاور آهنگی از مایکل جکسون بود. بعد «دلخور» و «تنهایی» را منتشر کردم و «سخته» چهارمین قطعهای بود که خواندم و با آن به مردم معرفی شدم.
- * از ورودت به موسیقی و نقش احتمالیای که پدرت در این زمینه داشت، بگو.
پدرم علاوه بر اینکه بازیگر بود، نقاشی، خطاطی، مجسمهسازی، گریم و… انجام میداد و به نوعی آچار فرانسه هنری بود! فقط موسیقی کار نمیکرد و جای این هنر در خانواده ما خالی بود. البته خود پدرم صدای خوبی داشت و از طرفی صدای استاد شجریان همیشه در فضای خانه ما شنیده میشد. خواهرم هم نقاش و بازیگر تئاتر است. من هم عاشق اپرا و موسیقی کلاسیک بودم و بهطور کلی، در فضایی هنری بزرگ شدم و اعضای خانواده ما با هنر مأنوس بودند.
مسأله گرایش من به موسیقی، تقریباً به ۲۵ سال قبل برمیگردد. یک روز از مدرسه برگشتم، دیدم دو ارگ در خانه ما هست. از پدرم که پرسیدم، درست یادم هست که گفت به جای طلب از کسی گرفتهام و به آنها دست نزن! اما وقتی از خانه رفت، حس کنجکاویام گل کرد و جعبه یکی از ارگها را باز کردم و مشغول بازی با آن شدم. صدایی که از آن شنیده میشد، به نظرم خیلی عجیب و جذاب بود. سعی میکردم صدای موسیقی «فوتبالیستها» و «خونهی مادربزرگه» را با آن درآورم. چند روز بعد، پدر آهنگ «ملاممدجان» را با آن زد. این تنها آهنگی بود که پدر میتوانست بنوازد؛ چون راحت است و با دو انگشت میتوانید آن را بنوازید. من هم سعی کردم از او تقلید کنم. بابا وقتی علاقه من را دید، یکی از آن ارگها را فروخت و یکی را برای من نگه داشت. به مرور آهنگهای بیشتری یاد گرفتم و با تشویق خانواده مواجه شدم. بعدها طوری شد که در مدرسه از من میخواستند برای مراسمها کیبورد ببرم و بنوازم.
بعدها برای آموزش چند جلسه کلاس نزد استاد «آندره مرادیان» رفتم. اما عجله و اشتیاق من با سختگیریهای ایشان سازگار نبود و ادامه ندادم! البته اصول اولیهی موسیقی را از ایشان یاد گرفتم و قدردانشان هستم.
به هر حال، نوازندگی را ادامه دادم و بعدها به جایی رسیدم که به سراغ آموزش پیانو به دیگران رفتم. درآمدی که از این راه داشتم، برایم خیلی شیرین بود و مرا به ادامه این مسیر مصممتر کرد. پدرم به دلیل تجربه کار در تئاترهای روحوضی، ضرب زدن بلد بود و آن را به من یاد داد. نوازندگی گیتار الکتریک را هم از استاد «فرهاد مجذوب» یاد گرفتم. خلاصه آزمون و خطاهای من در نوازندگی ادامه پیدا کرد و گذشت، تا زمانی که آلبوم «مسافر» منتشر شد. از آنجا بود که به خوانندگی هم علاقهمند شدم. همراه با قطعات آلبوم «مسافر» میخواندم و اطرافیان هم میگفتند که صدایت شبیه شادمهر است و به ادامه خوانندگی تشویقم میکردند. چند سال بعد زمینه اجرا در برنامههای مختلف فراهم شد و اجرا در جُنگهای شهرهای مختلف از جمله جزیره کیش را تجربه کردم. یک سال هم حدود ۶۰ شب اجرا در جشنواره تابستانی شیراز داشتم که در آن نوازندگی و خوانندگی کردم. در آن برنامهها، علاوه بر آهنگهای شادمهر، قطعاتی از «حامی» هم میخواندم. از آنجایی که نوازندگی را در فضای کلاسیک شروع کرده بودم، به صداهای اپرایی و کلاسیک نظیر حامی علاقه داشتم. اینها گذشت و به مرور آهنگسازی و تنظیم برای خودم را شروع کردم و به امروز رسیدم که اولین آلبومم را منتشر کردم.
- * با اینکه گفتی فضای موسیقی کلاسیک و اپرا یا صداهایی مثل حامی را دوست داشتی و آهنگهایش را اجرا میکردی، اما هیچوقت کاری با آن سبک منتشر نکردی. چرا به سمت همان فضای مورد علاقهات نرفتی؟
راستش خودم را زود پیدا کردم و سعی کردم شبیه کسی نشوم. آن کارها را برای تمرین انجام میدادم، اما آهنگهایی که خودم ساختم کاملاً حسی بود. در واقع بهترین آثاری که از من منتشر شده، کارهایی است که در کمتر از ده دقیقه ساخته شده و کاملاً حسی بودهاند.
- * نظر پدرت در مورد فعالیتهای موسیقایی تو چه بود؟ مثلاً دوست نداشت که بازیگر شوی؟
چرا اتفاقاً خیلی دوست داشت و بارها هم پیشنهاد داد و حتی در فیلمی به نام «کارآگاه کوچولو» که برای کودکان ساخته شده بود بازی کردم. ولی هیچوقت علاقهای به بازیگری در سینما و تئاتر نداشتم. پدرم موسیقی را هم دوست داشت و تشویقم میکرد. خیلی هم اصرار داشت که از اشعار مولانا و حافظ استفاده کنم. ولی من میترسیدم و فکر میکردم شاید مردم استقبال نکنند. اما بعداً دیدم برخی همکاران از اشعار اصیل استفاده کردند و خیلی هم مورد توجه مردم قرار گرفت و حتی باعث شد مردم بار دیگر با این اشعار که شاید رو به فراموشی بودند، مأنوس شوند.
- * حالا که نتیجهاش را دیدهای تصمیم نداری برای کارهایت به سراغ آن اشعار بروی؟
تا حالا به آن فکر نکردهام. شاید در آینده چنین کاری بکنم ولی فعلاً چنین تصمیمی ندارم. میخواهم کمی بازاریتر و نزدیکتر به سلیقه مخاطبین کار کنم و نتیجه لازم بگیرم و بعد تصمیمهای اینچنینی برای تغییر فضای کارهایم بگیرم.
- * قطعات آلبومت چه زمانی ساخته شدهاند؟ یادم هست دموی قطعه «مبارکم باشه» ۵-۶ سال پیش منتشر شده بود.
تمام شعرها و ملودیها به جز «بیا کنارم باش» برای شش سال پیش هستند که البته تنظیم آنها برای انتشار این آلبوم عوض شد.
- چرا آهنگهای آلبوم را عوض نکردی؟
خودم این سبک آهنگها را دوست دارم و فکر میکنم کارهای اسلوی عاشقانه، دوام بیشتری دارند و شاید نیازی به تغییرشان نباشد. چون بیشتر آهنگها در این فضا بود تغییرشان ندادم. مثلاً «مبارکم باشه شب تولدم…» همیشه قابل شنیدن است.
- * چه بازخوردی از مخاطبان در مورد آلبوم گرفتی؟
بازخوردش در فضای مجازی خوب بوده و همه تعریف کردهاند. هرچند انتقاداتی هم وجود داشته. البته که بازخورد اصلی زمان کنسرت و با استقبال مخاطبین مشخص میشود. تمام دلخوشی یک خواننده، به فضایی است که در کنسرتش به وجود میآید.
- * کدامیک از قطعات آلبوم با استقبال بیشتری مواجه شد؟
غیر از «سخته» که مدتها قبل با موفقیت روبرو شده بود، از قطعه «برگرد» هم استقبال به عمل آمد.
- * تو علاوه بر خوانندگی، برای خوانندگان دیگر هم آهنگسازی و تنظیم میکنی. کدام وجه کارت را بیشتر دوست داری؟
من نوازندگی را بیشتر از هر کار دیگری دوست دارم. اگر بخواهم اولویتبندی کنم، اول نوازندگی، بعد تنظیم آهنگ که دنیای متنوع و بزرگی است، بعد از آن آهنگسازی و در نهایت خوانندگی را دوست دارم. وقتی خودم را با بزرگان خوانندگی مقایسه میکنم، حس میکنم راهی طولانی پیش رو دارم تا بتوانم در این زمینه شاخص شوم و نمیتوانم بگویم من هم خواننده هستم!
- * اگر کسی تو را نشناسد و از تو بپرسد چهکارهای، چه میگویی؟
میگویم موزیسین هستم!
- * نکته جالب در آلبومت این است که با وجود آنکه خودت آهنگساز هستی، اما آهنگسازیِ بیشتر قطعات آلبوم «مبارکم باشه» را به امیرعلی بهادری سپردهای. چه شد که چنین تصمیمی گرفتی؟
از آنجایی که من بیشتر وقتم را برای تنظیم گذاشته بودم، برای ساخت ملودیها فرصت کافی نداشتم. از طرفی معتقدم کار باید حسی باشد تا به دل شنونده بنشیند؛ نه اینکه من بنشینم و تصمیم بگیرم که حالا یک ملودی بسازم. تا حالا هم همینطور عمل کردم و همه آهنگهایی که ساختم، ملودیاش ناگهانی و طی چند دقیقه به ذهنم خطور کرده است. وقتی حس کنم حال و هوایم برای این کار مناسب نیست، ترجیح میدهم سراغ شخص دیگری بروم. من از مدتها قبل با امیرعلی بهادری کار میکردم. سلیقههایمان به هم نزدیک بود. ملودیهای امیرعلی به دل من مینشست و او هم از احساسات و سلایق من مطلع بود. این شد که بیشتر از ملودیهای او استفاده کردم.
- * چیزی که گفتی، نکتهای است که برخی از ستارههای موسیقی ما رعایت نکردهاند؛ به موفقیت رسیدهاند و بعد اصرارشان به استفاده از ساختههای خودشان -در حالی که شکستهای پیاپی به دنبال داشته- باعث شده نتیجه خوبی نگیرند.
این مسئله از تعصب ناشی میشود. فرهنگ مردم و حتی لباس پوشیدنشان عوض شده و سلیقه موسیقایی آنها هم دائماً در حال تغییر است، ولی چارچوب ذهنی هنرمند ممکن است همیشه ثابت بماند و این میتواند باعث کهنگی شود. من در مورد خودم حس میکنم نیاز به کسانی دارم که ایدههای بهتری دارند و از من بهروزتر هستند. همیشه از این ایدهها استقبال کرده و خواهم کرد و آنها را در چارچوب سلایق خودم میگنجانم و با امضای خودم عرضه میکنم.
- * برخی معتقدند در سالهای اخیر، در حالی که افراد زیادی به عنوان ترانهسرا و تنظیمکننده فعالیت میکنند، تعداد آهنگسازهای خوب کم شده. تو با این نکته موافقی؟
بله، دقیقاً همینطور شده. فکر میکنم دلیلش این است که خیلیها بیشتر به ابعاد تجاری کار توجه میکنند. البته اینکه هنر موجب درآمدزایی شود خیلی خوب است اما اینکه بُعد مالی در اولویت قرار گیرد و احساس هنری فدای مسائل مالی شود خوب نیست و همین دلیل اصلی افت کیفیت کارها است. دلیل دیگر هم این است که نسل جدید مخاطبین پر انرژیتر شده و فوکوس روی تنظیم و ریتم بیشتر شده است.
- * تو سابقه کاور کردن در کارهایت را داری. بسیاری از اهالی موسیقی این کار را درست نمیدانند و مخالفش هستند. نظرت چیست؟
خیلی از خوانندهها در دورهای که ابزارهای ارتباطی مثل امروز گسترده نبودند، با قطعات کاور مورد توجه مخاطبین قرار گرفتند و الان خواننده موفق محسوب میشوند. خود من هم در چند قطعه این کار را کردم. به نظرم کاور کردن یا بازخوانی اشکالی ندارد. مثلاً من از یک آهنگ خوشم میآید و سعی میکنم با ترانهای متناسب با سلیقه نسل جدید و مخاطب ایرانی، آن را بازخوانی کنم و اگر بتوانم از خلاقیت خودم هم استفاده کنم، به نظرم کار جالبی از آب در میآید. فقط اگر کاری را بازخوانی میکنیم حداقل انکار نکنیم و منبع را ذکر کنیم.
- * کار کدامیک از خوانندهها را دوست داری؟
از میان خوانندهها، کارهای «سامی یوسف» را دوست دارم و از خوانندههای داخلی هم به صدای «مهدی یغمایی» و «کاوه یغمایی» علاقهمند هستم.
- * اما فضای کاری خودت شبیه خوانندههای مورد علاقهات نیست!
راستش را بخواهید، سلیقهی اصلی من چیزی که در این سالها تولید کردهام نیست. خودم فضای موسیقی کلاسیک و پاپ-کلاسیک را دوست دارم. اما کارهایی که منتشر میکنم را برای مردم میسازم و در ادامهی استایلی است که از قبل در آن کار کردهام و مخاطبین آن را از من پذیرفتهاند.
- * یعنی اگر به گذشته برگردی، فضای کاریات را عوض میکنی؟!
بله، صد در صد. همین الان هم به فکر ساختارشکنی در کارهایم خودم هستم، اما در زمان مناسبی که نمیدانم کِی پیش میآید.
- * تو در کنار عاشقانههایت، چند کار متفاوت در کارنامه داشتی؛ از جمله «دولت کاریکاتور» و «مرز محکم». چه شد که به فکر خواندن این قطعات افتادی؟
«مرز محکم» یک کار کاملاً دلی بود و با توجه به حس درونیام آن را خواندم. خیلیها گفتند برای گرفتن مجوز این آهنگ را خواندهای، ولی واقعاً اینطور نبود و اگر قرار بود در ازای خواندن این آهنگ مجوز بگیرم، همان ۴ سال پیش که کار پخش شد میگرفتم. قطعه «دولت کاریکاتور» توسط موسسه «اوج» -که دو سه سالی است با آن همکاری میکنم- به من سفارش داده شد. به دفتر مدیر این موسسه -آقای حسنی- دعوت شدم. شعر را دادند، از آن خوشم آمد و آن را خواندم. به نظرم موسیقی میتواند ابزاری برای گسترش صلح، دوستی و مبارزه با فقر، کشتار و… باشد. کاری که مایکل جکسون کرد و با موسیقیاش به ترویج صلح کمک میکرد.
- * واکنشها چه بود؟
خیلیها گفتند این چیزها به تو ربطی ندارد و لابد برای گرفتن مجوز این کار را کردی! اما خیلیها هم کار را دوست داشتند. فکر میکردم ممکن است با یک موج منفی روبرو شوم اما اینطور نشد. شاید فضای متفاوت قطعه در این زمینه بیتأثیر نبود و به اینکه مورد توجه قرار بگیرد خیلی کمک کرد. بیشتر کارهای مناسبتی، تنظیمهایی با چارچوب مشخص و گاهی کلیشهای دارند و برای مثال کُرال، ارکستر زهی و گروه بادی احتمالاً در آنها وجود دارد. اما تنظیم این کار، ترکیبی از داباستپ و شافل بود و این نکته به نظرم خیلی کمک کرد که بسیاری از جوانان بتوانند با کار ارتباط برقرار کنند.
- * تو «دولت کاریکاتور» را یک اثر سیاسی میدانی؟
نه، من اصلاً سیاسی نیستم و برای ورود به سیاست هیچ تمایلی ندارم. به نظرم این کار یک اعتراض به روش فرهنگی بود.
- * چرا آلبوم «مبارکم باشه» در سکوت رسانهای منتشر شد؟ در صورتی که انتظار میرفت بعد از این همه سال، با هیاهو وارد بازار موسیقی شود.
امید میرزایی (مدیر برنامههای علامه): وقتی با یک تهیهکننده قرارداد میبندی، اختیار اینکه آلبوم چطور پخش شود، دست او است. ما با «تصویر دنیای هنر» کار کردیم و از پخش هم راضی هستیم. اما مسئله این است که خیلیها هنوز نمیدانند نیما علامه مجاز شده است. از طرفی متأسفانه بعضی از دوستان رسانهای صرفاً به دنبال اخبار خوانندههای بزرگ هستند؛ در حالی که شاید خوانندهی معمولی امروز، خوانندهی بزرگ فردا باشد. به هر حال ما از این مرحله گذشتهایم و نگاهمان به آینده است. به نظر من در سال ۱۳۹۶، استعدادی به نام «نیما علامه» به خوبی در بازار موسیقی ایران شکوفا خواهد شد و به آنچه حقش بوده خواهد رسید.
- * برای برگزاری کنسرت در شهرستانها هم برنامهریزی کردهاید؟
بله، با یک شرکت برای برگزاری کنسرتهای شهرستان طی یک سال، قرارداد بستهایم.
- * با توجه به اینکه خودت پیشزمینه بازیگری داشتی و پدرت هم بازیگر بود، نظرت در مورد حضور بازیگران در موسیقی چیست؟
من کارم موسیقی است و وقتی کسی میخواند، دقت میکنم تا ببینم در عرصه موسیقی چه میکند و زیاد برایم فرقی ندارد که پیشینهی او چه بوده است. به نظرم هر کسی میتواند آزادانه وارد عرصه موسیقی شود و نمیتوان کسی را منع کرد. مواردی داشتیم که به هر حال صدا و توانایی خواننده برای مردم مهم است.
- * از میان بازیگرانی که وارد عرصه موسیقی شدند، به نظرت کدامشان موفق بودند؟
من محمدرضا گلزار را دوست دارم که البته او صرفاً بازیگر نبوده و از موسیقی شروع کرده است. به نظرم گلزار بسیار باهوش است و در هر زمینهی کاریای با سیاست خاصی عمل میکند. اتفاقاً دوست دارم با او همکاری کنم و فکر میکنم نتیجه خوبی هم داشته باشد.
- * در مورد همکاری با محسن افشار و گروه «آرپژ» توضیح بده.
«محسن افشار» از دوستان قدیمی من است که به واسطه «امید میرزایی» با او آشنا شدم. کارهایش را از زمان همکاری با مازیار فلاحی و سعید عرب و… دنبال میکردم. یک بار در کنسرت مازیار فلاحی در برج میلاد با او بیشتر آشنا شدم و با توجه به پیشزمینه قبلی هم که داشتیم، با هم صحبت کردیم و دیدیم که نظرات مشترک زیادی داریم. محسن افشار با اینکه موزیسین بسیار باسابقهای است، در کار بسیار منعطف است و این برای من که خودم موزیسین هستم و دوست دارد نظراتم را ارائه کنم نکته مهمی است.
- * در آستانه برگزاری اولین کنسرتت بعد از سالها، چه حسی داری؟
طبیعتاً خیلی خوشحالم و هیجان زیادی دارم. لحظهشماری میکنم که ۲۲ اسفند فرا برسد.
- * در کنسرت ۲۲ اسفند فقط قطعات آلبوم «مبارکم باشه» را اجرا میکنی؟
علاوه بر قطعات آلبوم «مبارکم باشه»، پنج یا شش قطعه دیگر که از من منتشر شده را اجرا خواهیم کرد. از آنجایی که بیشتر کارهای من اسلو هستند، سعی کردیم چند قطعه ریتمیک هم در کنداکتور برنامه قرار دهیم تا انرژی و هیجان لازم برای کنسرت تامین شود و بتوانیم نظر همه مخاطبین را جلب کنیم.
- * پیش از کنسرت قطعه جدید منتشر خواهی کرد؟
یک ریمیکس از قطعه «برگرد» در دست تولید دارم که آن را منتشر میکنم.
- * در مارکت موسیقی خیلی از خوانندگان، علیرغم اینکه صدای بسیار خوبی دارند اما آنطور که باید به موفقیت دست پیدا نکردهاند. به نظرت دلیلش چیست؟
به نظرم این به سیاست کاری خواننده و انتخابهایش برمیگردد. سلیقهی مخاطب نکتهی مهمی در این زمینه است. خوانندههایی داریم که اجرای زنده خوبی ندارند، اما موفق هستند و درآمد خوبی از موسیقی دارند. چون به هر حال چیزی داشتهاند که برای مردم جذاب بوده است. قرار نیست سلیقهی همه مثل هم باشد. بعضی از دوستان میگویند ما درست عمل میکنیم و مردم متوجه نمیشوند یا درست انتخاب نمیکنند. من این را قبول ندارم. این همان مردمی هستند که شب یلدا به سراغ دیوان حافظ میروند و با آن مأنوس میشوند. نباید تعصب داشته باشیم.
- * در مورد چهرههایی که اخیراً به موفقیت دست پیدا کردهاند چه نظری داری؟
به نظرم کسانی مثل «محمد علیزاده» یا «حامد همایون» حقشان بوده که در این جایگاه قرار بگیرند. محمد علیزاده سالها است که در موسیقی حضور دارد و خواننده باهوشی هم هست. حامد همایون -که از دوستان قدیمی من است و قبلاً آهنگی هم برایش ساخته بودم- در شیراز استاد سولفژ است و هنرجویان زیادی تربیت کرده است. او خواننده کاربلد و تکنیکالی است، اما تعصبات موسیقاییاش را در کار وارد نکرد. این تغییر چارچوبی که حامد در کارش انجام داد، واقعاً به نظرم عالی و هوشمندانه بود و دیدیم که باعث شد به موفقیت هم برسد.
- * فکر میکنی چه ویژگی در خوانندگانی مثل محمد علیزاده و حامد همایون وجود دارد که به موفقیت رسیدهاند؟
تمام ایرانیها با موسیقی شرقی و ملودیهای مداحی از کودکی آشنا هستند و در واقع این فضاها در دل مردم رخنه کرده است و به نظرم به همین دلیل این کارها به دل مردم مینشیند. هر دو خوانندهای که نام بردی در همین فضا کار میکنند. «محمد علیزاده» شبیه کسی کار نکرده و همیشه خودش بوده و «حامد همایون» هم که کاراکتر خاصی برای خودش ایجاد کرده که شبیه هیچ خوانندهای نیست.
پیاده سازی گفتگو: ساسان گوران
دیدگاهتان را بنویسید