موسیقی ایرانیان – سودا صمد پور: «امیر اثنی عشری» خواننده شناخته شده موسیقی ایرانی است که پس از اجرایی موفق در گروه بازسازی شیدا به سرپرستی زنده یاد «محمدرضا لطفی» مورد توجه علاقه مندان آواز قرار گرفت. صدایی خاص و ویژه که متفاوت با فرم رایج آواز خوانی بود. در آن زمان اثنی عشری فقط بیست و چهار سال داشت که آوازی از سلیمان امیر قاسمی را با ظرافت ها و پیچیدگی هایش برای مخاطبان اجرا نمود. اکنون چهار اثر منتشر شده از اثنی عشری در دسترس مخاطبان قرار گرفته است و علاوه بر کنسرت های متعددی که در داخل و خارج از کشور اجرا نموده، چند اثر دیگر ضبط شده را هم در نوبت انتشار دارد. اخیرا نیز دو کنسرت با محوریت آواز را در فرهنگسرای نیاوران و تالار رودکی اجرا نموده که با استقبال خوب علاقه مندان به آواز روبرو شده است.
اثنی عشری که تحصیلات عالی خود را در مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی دنبال نموده است، نگاه ویژه ای به موسیقی و هنر دارد. به همین بهانه با ایشان در خصوص موضوعاتی چون «هنر و هنرمند»، «وضعیت فعلی موسیقی ایران» و برنامه های آتی وی به گفتگو نشسته ایم که در ادامه می توانید آن را بخوانید.
* جناب اثنی عشری در ابتدای گفتگو، دوست دارم بپرسم که تعریف شما از واژه ی «هنر» و «هنرمند» چیست؟ از نظر ما هنر منهای دغدغه، فن می شود. هنر منهانی فن، هنری بدوی خواهد بود. هنر منهای انسانیت، بلد و راهنمای راهِ گمراهی است. هنر بعلاوه ی دلسوزی برای وضعیت روحی، فکری و فرهنگی مردم، همان هنر متعهد است. هنر بعلاوه ی دینِ فاسد و سفارشی، ابتذال می شود. هنر اگر سفارشی شود، و یا وسیله ی سرگرمی شود ماهیتش را از دست می دهد و تبدیل به یک کالا می شود، حال این کالا می تواند سالم و یا مبتذل باشد ولی هر چه باشد دیگر هنر نیست. لطفا شما هم دیدگاه خودتان را کامل درباره هنر و هنرمند توضیح دهید.
همان طور که در پرسش شما هم پیداست اصولا دستیابی به تعریفی فراگیر از هنر کاری است دشوار. زیرا از جنبه های مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی و … می توان به هنر و هنرمند نگریست و تعریفی مرتبط با آن ارائه داد. هنر شامل همه این جنبه های مذکور می شود، اما در عین حال هیچکدام از آن ها نیست؛ به عبارت دیگر هیچ تعریفی از هنر وجود ندارد که همه آن را قبول کرده باشند و این دشواری ایست که در تعریف همه مسائل اجتماعی و فلسفی با آن روبرو هستیم. همانطور که “فرهنگ”، “عشق”، “هویت”، و … قابل تعریف نیستند و در واقع، آنها را تنها از روی صفاتشان میتوان شناخت؛ اگرچه عموماً هنر را برای توصیف زیبایی، یا مهارتی به کار میبرند که کارکردی زیباییشناختی دارد؛ از نظر بنده هنر اثری خلاقانه است که با بهره گیری از عواطف انسانی و اصولی زیبایی شناسانه، که طی سال ها توسط اهل فن تدوین و بر آن انگشت تایید نهاده شده، به پالایش اخلاقی، رفتاری و هنجاری جامعه می انجامد. هنرمند هم فردی است که با شناخت و آگاهی از اصول و زیبایی شناسی هنر، دست به ابداعی خلاقانه بزند.
در برخی آثار هنری گاه به طور مستقیم پیام به مخاطب ارائه می گردد، مثلا آنگاه که در قطعه ای موسیقایی شعری انتخاب می شود، مفاهیم درونی شعر به همراهی موسیقی در خدمت رساندن پیام هنرمند عمل می نماید. اما گاه این تاثیر گذاری به طور غیر مستقیم صورت می پذیرد، چنان که حال مخاطب پس از مشاهده یک اثر برجسته معماری، همچون مسجد شیخ لطفالله در اصفهان، در او تاثیری می گذارد که کارکرد آن در احوالات و رفتار فرد نمایان می گردد. از همین روی است که جامعه شناسان و روانشناسان به نقش و تاثیر زیبایی و هنر در زندگی اجتماعی تاکید می کنند و منشا بسیاری از بزهکاری ها و پرخاش گری ها را ناشی از کمبود حضور هنر در جامعه می دانند. گاهی یک قطعه کوتاه موسیقی و یا یک بیت خوب، همچون آبی بر آتش خشم و اضطراب آدمی عمل می نماید. در خصوص بخش آخر سوالتان که فرمودید: “هنر اگر سفارشی شود، و یا وسیله ی سرگرمی شود ماهیتش را از دست می دهد و تبدیل به یک کالا می شود، حال این کالا می تواند سالم و یا مبتذل باشد، ولی هر چه باشد دیگر هنر نیست.” به نظرم باید با احتیاط بیشتری سخن گفت. زیرا در چرخه هنرمند، اثر هنری و مخاطب، در نهایت اثر تولید شده به عنوان کالایی فرهنگی به استفاده و مصرف مخاطب می رسد و اثر هنری و به طور کلی هنر در مناسبات میان انسان هاست که مجال بروز می یابد. بسیاری از سمفونی ها، آثار برجسته معماری (و یا سرایش کتاب سترگ ادبیات پارسی شاهنامه فردوسی) به سفارش و یا حمایت افراد متمول گرفته است است. اما اگر مقصودتان آثاری است که در مناسبت های مختلف، فقط برای رفع تکلیف و بهره مادی ساخته می شود و معمولا در آن کمترین میزان از وقت، انرژی و هنر به کار می رود، با شما همداستانم، که این آثار عمری به کوتاهی همان مناسبت خواهند داشت و در آینده ای نه چندان دور، گرد فراموشی بر چهره شان خواهد نشست.
* هنرمند واقعی نباید بوسیله قدرت فنی اش مفاهیمی را گسترش دهد که به آنها اعتقاد راسخ ندارد، هنرمند نباید بوسیله قدرت هنری خود از سادگی مخاطب استفاده کند و با بازیگری او را فریب دهد، ولی در ایران اکثر آثار هنری توسط آهنگسازان ساخته و خواننده های ایرانی هم بیشتر به عنوان مجری همان آثار را سعی میکنند به بهترین نحو ممکن انجام دهند که دیگر شاید بتوان گفت خواننده، تنها مجری اثر هست. شما به عنوان یک خواننده چه دفاعی از این موضوع دارید.
اصولا فریب در هنر ماندگاری ندارد، و اگر فردی به این بیندیشد که مخاطبان خود را فریب دهد، در حقیقت خود را فریب داده است؛ به قول مولانا: «بوی کبر و بوی حرص و بوی آز در سخن گفتن بیاید چون پیاز!»
البته در خصوص نقش خواننده به عنوان مجری اثر بنده اعتقاد دارم که در بسیاری موارد خواننده فقط یک مجری صرف نیست. به این موضوع توجه بفرمایید که وقتی اثری به خواننده ای پیشنهاد می شود، یا آهنگ و شعر اثر از پیش توسط آهنگساز تعیین شده، یا فقط ملودی ساخته شده و هنوز شعری بر روی آن گذارده نشده است. در حالت اول خواننده می تواند تاثیر گذاری خود را با پذیرش یا رد اجرای اثر و یا حتی پیشنهاد تغییر شعر، در محصول نهایی بگذارد. یعنی اگر پذیرفت آن کار را بخواند، از لحاظ کیفی بر آن اثر مهر تایید زده و با شیوه و توان اجرایی خود می تواند آن را به تعالی برساند یا بر عکس باعث افت اثر شود. بسیاری از آثار هستند که از ویژگی های فنی و هنری والایی برخوردارند ولی آن طور که باید شنیده نشده اند، چون توسط خواننده ای توانا خوانده نشده است. همچنین هستند قطعات بسیاری که در عین سادگی و عدم برخورداری از ویژگی های هنری برجسته در حوزه آهنگسازی، بیشتر مطرح شده اند، چون خواننده آن اثر را با توانایی های تکنیکی و فنی خود به اوج رسانده است.
اما در حالت دوم که فقط ملودی در ذهن آهنگساز ساخته شده و هنوز شعر و مابقی اجزا به آن اضافه نشده است، خواننده می تواند با ارائه پیشنهادات مناسب شعری و فنی، در شکل گیری آن اثر در کنار آهنگساز و همچون مولف، نقشی تایین کننده داشته باشد. بنابراین بنده اعتقاد دارم که در بسیاری موارد خواننده فقط یک مجری صرف نیست.
• در اینجا خوب است بحثی را در ارتباط با نقش خواننده در موسیقی ایرانی مطرح کنیم. آقای اثنی عشری نگاهی وجود دارد که معتقد است خوانندگان همچون نوازندگان مدت زمان یکسانی را در دوره های آموزشی طی نکرده اند، ولی در نهایت این خوانندگان هستند که در یک اثر دیده می شوند. می خواهیم نظر شما را در این خصوص بدانیم.
ببینید همان طور که شما اشاره نمودید، این فقط یک نگاه است و تعداد کمی از نوازندگان دست به این مقایسه و در نهایت این نتیجه گیری خاص می زنند. از نظر من هر یک از هنرمندان موسیقی اعم از خواننده و نوازنده و آهنگساز، جایگاه ویژه و پر اهمیتی در ارایه موسیقی به مخاطب دارند و نمی توان منکر تلاش هیچ یک شد و به قول شیخ محمود شبستری: «جهان چون زلف و خط و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست»
درباره این موضوع هم که چه کسی وقت بیشتری در آموزش گذاشته است، می توان به صورت مصداقی بررسی کرد و آنگاه به نتیجه رسید و به نظرم دادن حکم کلی به این شکل، حتما از دقت کافی برخوردار نیست. اما وقتی من به دوستان خواننده اطرافم نگاه می کنم می بینم تلاش و ممارستی که آنان برای آموختن کشیده اند، به هیچ وجه کمتر از یک نوازنده خوب نیست؛ شما آواز دوستانی چون حسین علیشاپور، وحید تاج، پوریا اخواص، مجتبی عسگری، مهدی امامی، اشکان کمانگری و … را بشنوید و مدت زمانی را که صرف آموزش، نزد استادان و آموختن مکاتب مختلف آوازی کشیده اند را بنگرید. همچنین تسلطی که بر شعر و مطالعات ادبی دارند و نیز کنسرت ها و آثاری که با استادان فن ارائه کرده اند و نیز آشنایی نسبی و یا تسلطشان بر یک یا دو ساز و نواختن ردیف های سازی، همه و همه نشان از زحمت این عزیزان برای هنرشان دارد. بنده هم علاوه بر بهره مندی از استادان آواز، نواختن سه تار و ردیف های سازی و تحلیل آن را نزد استادان فن آموزش دیده ام. اما گاهی این سخنان به خاطر بیشتر مطرح شدن نام خوانندگان و اقبال مردم به آنان نسبت به نوازندگان مطرح می شود؛ که باید گفت این موضوع در هنرهای دیگر هم وجود دارد و از آن گریزی نیست. همچنان که بازیگران بیشتر از کارگردانان، و کارگردانان بیشتر از فیلم برداران و فیلم برداران بیشتر از … اسم شان بر سر زبان ها جاری است؛ و در عین حال هر کدام نقش و اهمیت خودشان را دارند. استاد محمدرضا لطفی می گفتند: «اهمیت خواننده در فرهنگ موسیقی ایرانی به خاطر بیان شعر و نقشی است که به عنوان سولیست در گروه ارایه می کند.»
از این روی به گمانم اینگونه نتیجه گیری های کلی و سعی در بی اهمیت جلوه دادن و نادیده گرفتن نقش خواننده، نه تنها کمکی به موسیقی نمی کند، بلکه موجب ایجاد کدورت ها و قضاوت های نادرست می شود که در نهایت موسیقی را با چالش های بیشتری روبرو می سازد.
* از این بحث فعلا بگذریم، شاید در زمانی بهتر به شکل مفصل تر با همراهی شما و دوستان دیگر به این موضوع بپردازیم. آقای اثنی عشری شما جزو معدود خواننده های موسیقی سنتی هستید که علاوه بر خوانندگی، در زمینه ادبیات تحصیلات عالی داشته اید، در حال حاضر چه فعالیت حرفه ای در این زمینه دارید و حضور در وادی ادبیات چقدر در موفقیت شما در موسیقی موثر بوده است. البته ناگفته نماند، موسیقی و ادبیات به عنوان دو فصل جدا نشدنی از دیرباز مورد توجه خاص قرار گرفته اند تا جایی که نمیتوان مرزی واقعی بینشان قرار داد و این در حالیست که این دو مقوله با توجه به بسترهای گوناگون دارای استقلال و شخصیتهای خاص خود هستند. وقتی به ادبیات کلاسیک ایران رجوع میکنیم می بینیم اکثر شاعران فارسیزبان موسیقیشناس هم هستند و بعضا نوازندگی و خوانندگی را هم تجربه کرده اند.
بله، رابطه ی موسیقی با کلام، ارتباطی ناگسستنی است. برخی از شاعران همچون رودکی و فرخی سیستانی شعرهای خود را برای تاثیر گذاری بیشتر با آواز و نوای ساز عرضه می کردند و اگر خود ِ شاعر از این دو هنر مایه ای نداشت، شخص دیگری را مأمور انجام این کار می کرد که به او راوی می گفتند. از جمله شاعران سرودگو و آشنا به موسیقی می توان به رودکی سمرقندی، منوچهری دامغانی، حافظ و … اشاره کرد.
ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می گفت / غلام حافظ خوش لهجه ی خوش آوازم
جالب این جاست که برای گزینش تخلص «حافظ» دو دلیل ذکر شده است یکی آنکه وی قرآن را از بر داشته و با چهارده روایت می خوانده و دوم اینکه حافظ سنت موسیقی ایرانی بوده است. بسیاری از موسیقی دان ها به ویژه آوازخوان های ایران کنیه ی «حافظ» داشتند.
از آنجایی که ابزار اصلی خواننده برای برقراری ارتباط با مخاطب، شعر است، فهم و درک درست از معانی و مفاهیم نهفته در پس کلمات و نیز خوانش درست کلمات و رعایت تاکیدات شعری مورد نظر شاعر، همه و همه به تاثیر گذاری بیشتر موسیقی منجر می شود. به نظر بنده یکی از دلایلی که برخی از تصنیف ها و آوازهای امروز را از گیرایی تهی نموده است، بی توجهی و عدم شناخت درست از مفاهیم شعری است. علت گرایش بنده به تحصیلات دانشگاهی در حوزه ادبیات نیز نیازی بود که به شناخت بهتر شعر برای ارائه گیراتر آواز احساس می کردم.
در خصوص فعالیت حرفه ای ام در زمینه ادبیات نیز باید بگویم که علاوه بر تالیف چهار کتاب، و نوشتن مقالات متعدد در مجلات و روزنامه ها، به تدریس ادبیات در دانشگاه نیز مشغول هستم، و پروژه مقطع دکتری ام را هم به موضوعی مرتبط به ادبیات و موسیقی اختصاص داده ام و نتیجه این تحقیق را نیز در آینده به صورت کتاب منتشر خواهم نمود.
* به نظر شما کدام یک از دو هنر موسیقی و شعر به هم محتاج تر هستند، قدما بحث های گوناگونی کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که شعر بی آهنگ کامل، ولی موسیقی بدون شعر از بیان مطلب عاجز است. شما چه دیدگاهی دارید؟
همان طور که گفتید در این خصوص بحث های بسیاری صورت گرفته و نظرات متفاوتی بیان شده است. اما با توجه به علاقه ایرانیان به شعر، موسیقی شعر محور، از مخاطبان بیشتری برخوردار است. البته امروزه شاید همچنان علاقه به شعر در میان مردمان ما باشد اما به دلیل سرانه مطالعه پایین، گاهی حتی یک فرد نمی تواند غزلی را از روی کتاب به درستی بخواند! و می توان گفت این ارتباط با گنجینه عظیم ادبیات پارسی بسیار کمتر از پیش شده است.
اما با این سخن که “موسیقی بدون شعر از بیان مطلب عاجز است” موافق نیستم، چون همان طور که در ابتدای گفتگو اشاره نمودم، موسیقی بی کلام از جمله هنرهایی است که می تواند حامل پیام باشد، اما پیامی غیر مستقیم و انتزاعی؛ یعنی اینکه هر یک از مخاطبان با شنیدن یک قطعه موسیقی ممکن است احساس های متفاوتی از شادی، غم، هیجان، درد، لذت و … را تجربه کنند، و این پیام در نوع خودش کامل هم باشد. اما به نظرم موسیقی سازی در ایران نیازمند زمان بیشتری است تا بتواند به صورت مستقل جایگاه خود را در میان عموم مردم بیابد؛ می گویم میان عموم مردم، چون گوش های آشنا با موسیقی، از دیرباز مخاطبان موسیقی سازی بوده اند و از یک اثر استاد شهناز و یا استاد لطفی و … به همان میزان لذت می برند که از یک موسیقی با کلام. در عین حال موافق نگاهی نیستم که برای حذف شعر و خواننده از موسیقی و بی اهمیت جلوه دادن آن تلاش می کند و به نظرم این گونه کنش ها نتیجه ی معکوسی خواهد داشت.
* جناب اثنی عشری بگذارید درباره وضعیت موسیقی ایرانی حال حاضر کشور صحبت کنیم، با هر هنرمندی که صحبت به میان می آید، اذعان می دارند که شرایط خیلی خوب نیست و هنرمندان حوزه موسیقی با چنگ و دندان از هنر والای این مملکت پاسداری و پاسبانی میکنند، شما به عنوان خواننده جوانی که در آینده موسیقی کشور مطمئنا می توانید نقش مثبتی داشته باشید، وضعیت را چگونه می بینید.
بله، متاسفانه اوضاع موسیقی مطلوب نیست. دلایل گوناگونی هم می توان برای آن آورد. از عدم حمایت نهایت های متولی فرهنگی کشور گرفته، تا نقش تخریبی صدا و سیما در تغییر ذائقه و سطح سلیقه مردم. در یک طرف هزینه بالای اجاره ی سالن های موسیقی است که هنرمند را ناچار به بالا بردن قیمت بلیت می کند و مخاطب را از پرداخت هزینه آن عاجز، و در طرف دیگر فقدان فرهنگ سازی مناسب در راستای رعایت کپی رایت از جانب مردم است که منجر به ضرر شرکت های پخش موسیقی و در نتیجه عدم سرمایه گذاری و حمایت از موسیقی می شود. با این شرایط اگر نور امیدی در فضای موسیقی ایرانی هست، شمعی است که توسط اهل هنر روشن نگاه داشته شده.
* در کنار شرایط بد جامعه موسیقایی، آثار سطحی هم که توسط خود هنرمندان تولید می شود، هر روز رو به افزایش است و از نظر کیفیت، شرایط چندان خوب نیست و بیشتر آثار از دل و جان هنرمند به وجود نیامده و با وضعیت بازار و در جهت فروش بیشتر تولید می شود. چرا اینگونه است، هنرمندان دیگر دغدغه ای ندارند یا وضعیت مالی بدی که اکثرا هنرمندان دست و پنجه نرم می کنند باعث به وجود آمدن چنین وضعیتی شده است؟
حتما مسائل نابسامان اقتصادی هنرمند را هم تحت تاثیر قرار می دهد. اشتیاق یک هنرمند به تولید اثری با کیفیت، از جمله آرمان ها و آرزوهای همیشگی اوست؛ البته در شرایط فعلی برخی به دنبال سلیقه مخاطب می روند و هر چه او می خواهد را برایش تولید می کنند و در این بده بستان مزدشان را با فروش بالای سی دی ها و بلیت ها از مخاطب می گیرند! برخی دیگر نیز همچنان به اصول و قواعد هنری پایبند می مانند و تلاششان در جهت سلیقه سازی درست مخاطب است و طبیعتا در این پای فشاری، فشار اقتصادی ناشی از عدم فروش و استقبال را نیز بر دوش خود می گذارند! این طنز تلخی است که امروز با آن روبرو هستیم. به قول استاد سخن سعدی، هنر و هنرمند به جای آن که “هر کجا رود قدر بیند و در صدر نشیند” ، هر جا رود جز سختی و در بسته نبیند!
نکته مهم اینجاست که در تمام دنیا این دو نوع موسیقی مردم پسند و هنری وجود دارند و به حیات اجتماعی خود ادامه می دهند، اولی به پشتیبانی مخاطبان انبوه خود و دومی با حمایت شهرداری ها و ارگان های مختلف فرهنگی، که در شرایط کنونی در جامعه ما اثری از آن نیست.
* به نکات مهم و قابل توجهی اشاره نمودید که به نظرم می بایست برای آن ها فکری کرد، تا بتوانیم فرهنگ اصیل ایرانی، از جمله موسیقی ایرانی را برای آیندگان حفظ نماییم. آقای اثنی عشری در خصوص فعالیت های آتی خود هم برای مخاطبان ما توضیحی بفرمایید.
هم اکنون مشغول تمرین برای کنسرت های مختلفی هستم که پس از طی روند اخذ مجوز در این خصوص به علاقه مندان اطلاع رسانی خواهد شد. همچنین دو اثر صوتی نیز آماده انتشار دارم که در اوایل سال آینده منتشر خواهد شد.
عکسها از عماد رضایی
دیدگاهتان را بنویسید